اکبر اکسیر میگوید: طنز سیاسی که در خدمت مردم و اجتماع بود، به مرور زمان جای خود را به فکاهههای لوس و بیمزه داد، از حد گذشت و میتوان گفت به لحاظی بیاثر شد.
اکبر اکسیر میگوید: طنز سیاسی که در خدمت مردم و اجتماع بود، به مرور زمان جای خود را به فکاهههای لوس و بیمزه داد، از حد گذشت و میتوان گفت به لحاظی بیاثر شد.
ایمی بندر، نویسنده امریکایی درباره روند کارش به عنوان یک نویسنده فراواقعگرا و سورئالیست صحبت کرده است.
۱۳ اثر با موضوعات مختلف، از جنگ و بردهداری گرفته تا بحران در سیستم خدمات درمانی انگلیس، به فهرست نامزدهای نهایی دو شاخه اصلی از جوایز «جورج اورول» در سال ۲۰۲۱ راه یافتند.
محمدعلی جعفریه معتقد است طرحهای تخفیف فصلی خانه کتاب، برای حمایت از خواننده است و طی آن، دولت از طریق کتابفروشیها، یارانهای به خریداران پرداخت میکند که با توجه به افزایش قیمت کتاب، این تخفیف برای خریدار، مانند مُسَکِن عمل میکند.
پروانه کاوسی- گزارش، شماره ۱۵۷: تهران شهري است که اگر گزاف نباشد، هر روز در حال تغيير و تحول است، تغيير و تحولاتي که گذشته يک شهر را به سرعت محو ميکند؛ شهري که براي خودش تاريخي دارد و هر سنگ و بنايش حکايتي دارد و حال امروز با تغيير شکل کوچه و خيابانهاي شهر حکايت آن آرامآرام در حال کمرنگ شدن است؛ شهري که براي آگاهي از گذشته و تاريخچه جزئيات کوچه و خيابانش بايد سراغ روايت بزرگان اهل فرهنگ و سياست رفت تا شايد از ميان خاطراتشان ردي از گذشته شهر پيدا شود، خاطرات سعيد نفيسي از اين جمله است، خاطراتي که جزئيات ريز و درشتي از گذشته شهر تهران در خودش دارد، جزئياتي که وقتي آن را ميخوانيد، شايد متوجه نشويد اين روايت تکراري است زيرا چنان شما را با جزئيات دقيق درگير ميکند که يادتان ميرود که روايت ديگري هم از ناصرخسرو خواندهايد.
وقتي از راسته کتاب در تهران حرف مي زنيم ذهن ها به سمت خيابان انقلاب و راسته کتاب فروشيهاي آن ميرود در حالي که اولين راسته کتاب ايران در قلب خيابان ناصر خسرو متولد شده است. خياباني که امروز به بازار مواد شيميايي و دارو تبديل شده و کمتر رد و نشاني از کتاب فروشيهاي قديم در آن ديده ميشود . با اين وجود پشت خيلي از کتابهاي قديمي مذهبي و ادعيه را نگاه کنيد يک آدرس نوشته ناصر خسرو کوچه حاج نائب.
هوشنگ اعلم، شماره ۱۵۷: با ترس و خشم از دفتر زدم بيرون و روياي دارالفنون در ذهنم فرو ريخت، کاخ آرزوهايم در حالي که نميدانستم کمونيست يعني چي؟ چند قدم مانده به کوچه قورخانه، درست روبروي گوشه شمالي پارک شهر و خياباني که بعدها به اسم خيابان ورزش شناخته شد بساط داشت و هر عصر از اتوبوسي که ايستگاه آخرش در آخر همين خيابان بود پياده مي شدم بساطش را مي ديدم. با عجله و جوري که کسي متوجه نشود کتاب هاي مدرسه را ميزدم زير پيراهنم و ته کتاب ها را مي کردم داخل ليفه شلوارم و کمربندم را محکم مي کردم که کتاب ها نيافتد. حالا دست هايم آزاد بودند.
ندا عابد، گزارش شماره ۱۵۷: تیغ آفتاب پوست صورتم را می خراشید عرض میدان امام را طی کردم و به سمت پایین پیچیدم تابلوی آبی رنگ خیابان را دیدم، «خیابان ناصرخسرو»، یاد شاعر یمگان دره و شعر معروفش افتادم:
با خواندن «نبردهایی در صحرا» خواننده متوجه جادوی نوشتاری پاچکو میشود: ساده، بسیار فریبنده و استادانه. صدای رواییاش چنان خوب تنظیم شده که در واقعیتِ اتفاقات، داستانها و احساسات میخرامد و همواره این تصور را ایجاد میکند که حافظه هرگز خیانت نمیکند.
پژوهشگر حوزه ادبیات گفت: درباره هر کلمهای که میان زبان معمولی و زبان تخصصی مشترک است با برخی برداشتهای آشفته و نادرست مواجه هستیم که مثلا شعر یکی از آنهاست.