پنجمین سال در گذشت ایرج زهری /منتقد، مدرس و پيشكسوت تئاتر
بازديد : iconدسته: گزارش

 

ایرج زهری، منتقد تئاتر، نویسنده و مترجم، تحصیل تئاترشناسی و ادبیات آلمانی را (١٩۵٩-١۹۶۴) دردانشگاه مونیخ آلمان پشت سر گذاشت. وی پیش از انقلاب، ازسال ١٣۴۶ به تناوب به تدریس تاریخ تئاتر در دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک، مدرسه‌ی عالی تلویزیون پرداخت. نقد در مطبوعات، ازجمله در”نگین”، “کتاب هفته”، “بامشاد”، “تماشا” از دیگر فعالیت های وی بوده است.

زهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی (ازسال ١۹۸۴) تدریس تئاتر با موضوع “افسانه و نمایش” در دانشگاه شهر اسن و “تکنیک های بازیگری” در “فولکس هُخ شوله”ی شهر بوخوم درآلمان را پی گرفت.سایر فعالیت های وی به این شرح است: ترجمه ی آثارنمایشنامه نویسان بنام آلمان، از جمله: برت برشت، گئورگ بوشنر، ارنست توللر وهاینرموللر ترجمه ی نمایشنامه های هنرمندان تئاترایران از آن میان “قرمز و دیگران” از محمدیعقوبی و “آقا لیلا” از محمد کورش نیا. تألیف کتاب های: تاریخ نمایش درایران، تاریخ تطبیقی تئاتردر اروپا؛ تألیف نمایشنامه، ازآن میان : “مهمان”و “فقیرعلیشاه”-تراژدی کمدی زمانخان، حاکم ولایت بهشت آباد و توابع به زمان قاجار”؛ نقد تئاتر به فارسی و آلمانی در ماهنامه ها، رادیوها وسایت های آلمان (ماهنامه ی صحنه و سایت   assar ) وی در سال ۱۳۸۹ در کنار چهار داور از کانون جهانی منتقدان تئاتر، داوری آثار شرکت کننده در بیست و نهمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر را از سوی منتقدان بر عهده داشت. وی در بیست و دوم اردیبهشت ماه در منزل مسکونی خود درشهر بوخوم آلمان به دلیلی بیماری سرطان خون چشم از جهان فرو بست.

 


iconادامه مطلب

مریم مجیدی برنده جایزه ” گنکور” فرانسه شد
بازديد : iconدسته: گزارش

“مارکس و عروسک” برنده جایزه «گنکور» فرانسه شد

بالاترین جایزه ادبی فرانسه، «گنکور» به رمان «مارکس و عروسک» Marx et la poupée نوشته مریم مجیدی اهدا شد؛ این نخستین رمان این داستان‌نویس است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مریم مجیدی در این رمان داستان رمان‌نویسی را روایت می‌کند که به فرانسه مهاجرت کرده و به شیوه رفت‌ و برگشت ذهنی میان تهران و پاریس به دنبال هویت اصلی‌اش می‌گردد.

سال گذشته، جوزف آندراس جایزه گنکور را برای نخستین رمان خود دریافت کرده بود.

جایزه گنکور Prix Goncourt جایزه‌ای است که در پی وصیت ادموند دو گنکور به سال ۱۸۹۶ بنیان گذاشته‌ شد. مجمع ادبی گنکور به طور رسمی در سال ۱۹۰۲ میلادی تأسیس و نخستین دوره جایزه در روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۰۳ اعطا شد.

جایزه گنکور هر ساله نصیب «بهترین کتاب داستانی» می‌شود که طی «همان سال» منتشر شده باشد. بیشتر اوقات جایزه گنکور به یک رمان اعطا می‌شود.

هر نویسنده در زندگی ادبی خود تنها یک بار برنده این جایزه می‌شود، در این میان رومن گاری یک استثناء است: او یک بار در سال ۱۹۵۶ برای رمان «ریشه‌های آسمان» و یک بار در سال ۱۹۷۵ بابت رمان «زندگی در برابر خود شیادانه» و با نام مستعار امیل آژار برنده شد


iconادامه مطلب

مردم از جایزه های ادبی ایران بی خبرند
بازديد : iconدسته: گزارش

جایزه‌های ادبی در دنیا یکی از راه‌های معرفی کتاب‌ها و مطرح‌ شدن آن‌ها برای مخاطبان است، اما خیلی از افرادی که به نمایشگاه کتاب تهران می‌آیند از جایزه‌ها هیچ‌ اطلاعی ندارند مگر جایزه نوبل.

به‌ گزارش ایسنا، در سراسر جهان جایزه‌های ادبی بسیاری برگزار می‌شود که علاوه بر تشویق نویسندگان و شاعران، تنور و بازار ادبیات را گرم می‌کند و سبب می‌شود نویسندگان و شاعران و آثار آن‌ها در رسانه‌ها مطرح شوند و مخاطبان به خواندن این کتاب‌ها ترغیب شوند. به نظر می‌رسد علاوه بر جایزه‌ نقدی که هر یک از این جایزه‌ها به برگزیدگان خود می‌دهند، اغلب نویسندگان بیش‌ترین سود را از مطرح شدن نام‌شان با این جایزه‌ها و همچنین فروش آثار و بالا رفتن میزان ترجمه‌ آثارشان به زبان‌های دیگر می‌برند.

با  توجه به این موضوع این سوال مطرح است که کسب جوایز ادبی در خرید کتاب بین کسانی که به نمایشگاه کتاب تهران می‌روند چقدر تأثیر دارد؟ آیا به این موضوع توجه‌ دارند؟ جوایز ادبی ایرانی و خارجی چه فرقی برای‌شان دارد؟

تعدادی از فعالان نشر و مردم به این پرسش پاسخ داده‌اند. خیلی از کسانی که به نمایشگاه کتاب می‌آیند، جوایز ادبی ایرانی را نمی‌شناسند. درصدی هم که نام جوایز را می‌شناسند برای‌شان مهم نیست. ناشران معتقدند مخاطبان جدی کتاب سراغ این جوایز می‌روند و جوایز در میان مردم عادی شناخته‌شده‌ نیستند.

یکی از کارکنان نشر مروارید در این‌باره گفت: جوایز ادبی زمانی برای مردم مهم بودند زیرا رسانه‌ها درباره آن‌ها حرف می‌زدند و اطلاع‌رسانی می‌کردند، اما حالا هرکسی برای خود یک رسانه شده‌ است. در یکی دو سال اخیر مردم سراغ‌ کتاب‌هایی می‌آیند که در تلگرام و اینستاگرام دیده‌اند و دنبال جوایز نیستند.  مسئله‌ای که وجود دارد  این است که زمانی به جوایز ادبی بها داده می‌شد، اما این جوایز کمرنگ‌تر شده‌اند. جوایز زمانی باارزش هستند که موسسه‌ای که جایزه را اهدا می‌کند، تبلیغات داشته‌ باشد. چیزی دیده می‌شود که تبلیغ شود. جوایز در حلقه ادبیاتی‌ها مانده و عوام از آن‌ها اطلاعی ندارند و نمی‌دانند جایزه چه چیزی هست و چقدر اعتبار دارد.  آدم‌های خاصی هستند که زمانی می‌دانستند و به دیگران می‌گفتند. اما الان این‌طور نیست. کتابی‌که جایزه می‌برد اتفاق خاصی برایش نمی‌افتد. درباره جایزه‌های ادبی خارجی‌ هم باید بگویم به موضوعاتی اختصاص دارند که با فرهنگ ما هم‌خوانی ندارند و ایرانی‌ها آن فضا را نمی‌پسندند؛ پس تأثیری در انتخاب  مردم ندارند.

 

یکی از کارکنان نشر قومس اظهار کرد: جایزه برای مردم اهمیتی ندارد و هیچ شناختی از جایزه‌ها ندارند. کتاب را می‌بینند و اگر در روی جلد یا پشت آن زده باشد برنده جایزه، می‌گویند اِ جایزه‌ هم برده!

همچنین یکی از کارکنان نشر ثالث درباره این موضوع بیان کرد: رفتاری که در  این چندساله به‌ویژه دولت دوم احمدی‌نژاد وجود داشت و همه تلاش‌شان این شد که  جوایز ادبی خصوصی را از رونق بیندازند عملا باعث شد جایزه‌های ادبی از رونق بیفتد. به ندرت پیش می‌آید که مردم به جایزه ادبی اهمیت بدهند و جوایز ادبی را دنبال کنند. شاید کمتر از یک درصد در این دسته جا شوند، آن یک درصد را هم با ارفاق می‌گویم. زمانی جایزه «گلشیری» و… در انتخاب مردم و فروش کتاب تأثیر زیادی داشتند اما الان بدون هیچ‌ تردیدی می‌توانم بگویم مردم جایزه‌های ادبی را نمی‌شناسند و برای‌شان مهم نیست مگر جایزه‌های ادبی خارجی.

یکی از غرفه‌داران نشر نیلا هم تأکید کرد: مردم سراغ جایزه‌های ادبی را نمی‌گیرند و شاید خیلی کم به این موضوع توجه دارند. البته ما هم خودمان به عنوان ناشر جوایز ادبی را تبلیغ نمی‌کنیم، در حالی که تبلیغات  برای شناخته‌تر شدن جوایز مهم است اما ما خودمان هم اصرای به تبلیغ جوایز نداریم.

همچنین مسئول انتشارات آرادمان اظهار کرد: کسانی که به صورت تخصصی و جدی کارهای ادبی را دنبال می‌کنند برای‌شان مهم است که کتابی مثلا جایزه «کتاب سال شعر خبرنگاران»  را برده باشد. اما با این حال در کل چند سالی است مخاطبان ادبیات، بویژه داستان، کمتر سراغ جایزه‌های ادبی داخلی را می‌گیرند؛ بیشتر دوست‌ دارند روی کتاب زده باشد برنده جایزه نوبل ادبیات، من بوکر و… .

ناشر دیگری هم گفت: نمی‌توان گفت کسانی که به نمایشگاه کتاب می‌آیند مخاطبان اصلی کتاب‌ هستند. مخاطبان جدی‌تری داریم که اصلا به نمایشگاه کتاب نمی‌آیند، همان‌ها جوایز ادبی را می‌شناسند و برای‌شان مهم است. مخاطبان حرفه‌ای کمتر حضور دارند. نمایشگاه، مکان تفریحی و فرهنگی است و باز هم می‌گویم الزاما اهل کتاب به نمایشگاه نمی‌آیند. مخاطبان جدی کتاب به کتاب‌فروشی‌ها می‌روند.

به ندرت پیش می‌آید که مردم عادی نام جایزه‌های ادبی را شنیده باشند. برای اکثر کسانی که از آن‌ها سوالاتی پرسیدم، جوایز اهمیتی نداشت  و آن‌ها را نمی‌شناختند، به‌ویژه جوایز ادبی ایرانی را. بخشی از واکنش‌های مردم به این سوال این‌گونه بود: جوایز برای من مهم نیست. بیشتر حسن شهرت کتاب‌ها برایم مهم است. راستش اصلا جوایز ادبی را نمی‌شناسم که برایم مهم باشد.

برخی از اظهارنظرهای حاضران در نمایشگاه کتاب درباره جایزه‌های ادبی در ادامه می‌آید:

– چون دانشجو هستم و رشته‌ام مرتبط با ادبیات نیست اصلا به این چیزها توجه ندارم. بیشتر کتاب دانشگاهی می‌خرم. به بخش ناشران عمومی هم رفتم، اما چیزی را که می‌گویید ندیدم.

– شاید کتاب خوبی خریده باشم که جایزه ادبی برده،  اما من که جایزه‌ها را نمی‌شناسم چون دغدغه‌اش را ندارم.

– کتاب‌هایی که می‌خرم قبلا درباره‌شان سرچ کرده‌ام. کتاب‌هایی را می‌خرم که مطابق با سلیقه‌ام باشند. جایزه‌های ادبی برایم مهم نیستند، چون موضوعاتی که دارند با سلیقه من همخوانی ندارد. البته جایزه‌های ادبی مانند من بوکر و نوبل برایم مهم است.

– جایزه‌های ادبی را نمی‌شناسم و نمی‌خواهم بشناسم، زیرا اصلا مهم نیستند!

-جایزه ادبی چی‌ هست؟!

–  در خرید کتاب‌هایم توجهی به جایزه‌های ادبی ندارم؛ فرقی هم ندارد ایرانی و خارجی.

– اصلا  مگر مهم‌اند؟!  اگر قرار باشد بین جایزه ادبی ایرانی و خارجی انتخاب کنم، جایزه ادبی ایرانی را انتخاب می‌کنم چون فکر می‌کنم به فضای ذهنی من نزدیک‌تر است.

– جایزه؟ جایزه ادبی؟ جایزه ادبی ایرانی داریم؟! فقط نوبل را می‌شناسم.

– جوایز ادبی ایرانی و خارجی را تقریبا می‌شناسم و سعی می‌کنم برگزیده‌های‌شان را بخوانم‌. اما در الویت انتخاب‌هایم نیستند، چون کتاب‌ خوندن کاملا سلیقه‌ای است. مسلما داوری این جوایز هم سلیقه‌ای است. احساس می‌کنم داوران نظرشان را تحمیل می‌کنند. خیلی از کتاب‌های خوب جایزه نبرده‌ اما خوب‌اند. بعضی‌ها هم جایزه برده‌اند اما به نظرم خوب نیستند.

 


iconادامه مطلب

چرا مشروطه، مشروطه نشد؟!
بازديد : iconدسته: گزارش

عبدالحسین آذرنگ

يادداشت آغازين

کساني که با تاريخ سر و کار حرفهايتري دارند، معمولاً براي شناختن رويدادها تا جايي  پيش ميروند که تارهاي فرعي تر ريشهها هم ديده شود، به نظر بعضي جنبش، به گمان عدهاي انقلاب، و به تفسير برخي ديگر آميزهاي از جنبش و انقلاب است. جدا از همهي تعبير و تفسيرها در اين باره، مشروطيت نه تنها از مهمترين وقايع تاريخ صد و سي و چند سالهي قاجار، بلکه از مهمترين رويدادهاي سراسر تاريخ ايران از آغاز تا کنون است. مشروطيت، نقطهي شروع دورهي جديدي در تاريخ ايران، و سرفصل بسياري از مقولهها در بسياري زمينههاست. به همين دليل بحث دربارهي آن پايان نميگيرد و هر اطلاع، سند و مدرک، يا تفسير تازه اي، ميتواند بحث دربارهي آن را تجديد کند. در اين نوشتهي کوتاه سعي ميکنم به نکتههاي مهمتري اشاره شود که علتهاي ناکام ماندن يکي از مهم ترين رويدادهاي تاريخ ايران را ـ البته از ديدگاه نويسنده ـ نشان دهد. در ضمن شايد اشاره به اين نکته بد نباشد که نويسندهي اين مطلب به ديدگاهي گرايش دارد که مشروطيت ايران را تشکيل يافته از دو مرحلهي جنبش اصلاح طلبانه و انقلاب بر ضد خودکامگي ميداند. اين ديدگاه ايجاب ميکند که در بررسي آسيب شناختي مشروطيت، تفکيکي صورت بگيرد، و فعاليتهاي له و عليه در دو دورهي مختلف مشروطيت، بر پايهي موازين متفاوتي سنجيده شود.


iconادامه مطلب

“به شکل خود بنویسش”
بازديد : iconدسته: گزارش

بحثي در چگونهگي ترجمه شعر

ترجمههاي تام پاولين۲ از شعر اروپا

  استيفاني شووِرتر۱

ترجمه: اميرحسين افراسيابي

در ترجمهي شعر، صداي شاعر بايد شنيده شود يا صداي مترجم؟

تام پاولين، شاعر معروف ايرلندي ترجمه‌ي شعرهائي از حدود ۳۰ شاعر اروپائي را، با روشي بحث انگيز، در سال ۲۰۰۴ منتشر کرده است. نوشته‌ي زير بخشي از مقاله ايست که خانم استيفاني شوورتر، منتقد و پروفسور در ادبيات انگليسي در دانشگاه‌هاي فرانسه، در باره‌ي روش ترجمه‌ي تام پاولين نوشته است. در اين مقاله ترجمه‌ي سه شعر مورد بررسي قرار گرفته است. من اما، به منظور دوري از دراز شدن سخن، تنها بررسي يک شعر را اين‌جا آورده ام. نکته‌ي ديگر اين که نويسنده در تحليلش بخشي از شعر را نقل کرده و اين براي خواننده‌ي فارسي زبان که شايد با کار تام پاولين آشنا نبوده و دسترسي به اين شعر نداشته باشد، کافي به نظر نمي‌رسد. به همين دليل در پايان، برگردان تمام شعر را به ترجمه‌ي تام پاولين و ترجمه‌ي نورمن شاپيرو  (براي مقايسه) آورده ام.


iconادامه مطلب

شائبه‌اي نه چندان بيربط نوبل، جایزه‌‌ای سیاسی است یا ادبی؟!
بازديد : iconدسته: گزارش

در هشتم اکتبر سال جاري کميته‌ي اهداکننده‌ي جايزه‌ي نوبل اعلام کرد که جايزه‌ي نوبل ادبيات سال ۲۰۱۵  را به «اسوتلانا آلکساندروونا آلکسي‌يويچ» (روسي: Светлана Александровна Алексиевич) اعطا مي‌کند که مجموعه‌ي آثارش از نظر نوع و چشم‌انداز از ويژگي خاصي برخوردار است. او چهاردهمين زن برنده‌ي جايزه‌ي نوبل ادبيات است و البته اولين زن روس  که به دريافت اين جايزه نايل آمده است. پيش از او به نويسندگاني از روسيه جايزه داده‌اند. ايوان بونين، بوريس پاسترناک (که جايزه را  نپذيرفت) و ميخاييل شولوخف، جوزف برادسکي و آلکساندر سولژنيتسن. همه‌ي نويسنده‌ها و شاعران روس زبان که تا کنون نوبل ادبي گرفته‌اند به جز ميخاييل شولوخف، همگي تبعيدي يا مخالف حکومت بودند. اسوتلانا آلکسي‌يويچ هم در روزگاري که در روسيه حکومت شوروي برقرار بود، مخالف شوروي بود و الان هم از مخالفان حکومت فعلي روسيه است.


iconادامه مطلب

نقل قول‌هایی درباره روشنفکری
بازديد : iconدسته: گزارش

نظريه‌هايي بسيار بي‌معني و احمقانه وجود دارد که تنها يک روشنفکر مي‌تواند باورشان کند.

اسکار وايلد۲

ترديدي نيست که نبوغ پايدارتر از زيبايي‌ست. به سبب همين حقيقت است که ما اين همه رنج مي‌بريم تا خودمان را بيش از حد آموزش بدهيم. در جنگ وحشيانه براي بقا، ما مي‌خواهيم چيزي را داشته باشيم که بيشتر دوام بياورد و همين است که ذهن‌مان را در اميدي ابلهانه، براي حفظ جايگاه‌مان، از زباله‌ها و حقايق پر مي‌کنيم. انسان، کاملاً مطلع و آگاه که کمال مطلوب دنياي مدرن است و ذهن اين انسان کاملاً آگاه و مطلع چيز وحشتناکي‌ست. مانند يک مغازه ي کهنه فروشي‌ست با انبوهي از اشيا ريز و درشت که قيمت همه آن ­ها بالاتر از ارزش حقيقي‌شان است.

(در  :The Picture of Dorian Gray تصوير دوريان گري)

فردريش نيچه۳


iconادامه مطلب

الخاص تصویرگر شیدایی انسان
بازديد : iconدسته: گزارش

به بهانه ی برپایی نمایشگاه آثار هانیبال الخاص

آنچه  در پي مي آيد در واقع نوشتاري نيست که بهرام دبيري نوشته باشد بلکه وقتي به قصد مصاحبه درباره ي الخاص به سراغ او رفتيم او رشته ي سخن را درباره ي استادش به دست گرفت با هم به اين نتيجه رسيديم که اصولا” صوال و جوابي در کار نباشد و متن صحبت هاي او کاملا”چاپ شود.                                                                                                           


iconادامه مطلب

از شمس‌العـماره تـا شابـاد!
بازديد : iconدسته: گزارش

نخستين نشانه‌هاي پاتوق نشيني در ايران را بايد در عصر صفويه جست‌وجو کرد که قهوه‌خانه‌ها داير شدند. دلايل پيدايي قهوه‌خانه‌ به علت بي‌توجهي شاهان صفويه به برخي اتابکان، منشيان، شاعران، ديوانيان، تاريخ‌نگاران، تذکره پردازان و هنرمنداني بود که از درباره رانده شدند برخي از آنان که نام و آوازه‌اي داشتند، راهي دربارهاي شاهان مغولي هند شدند و کساني که تنک‌مايه‌تر بودند، راهي کوچه و بازار و نقالي، پرده‌خواني و بالاخره قهوه‌خانه نشيني از محصولات اين حرکت بود. زنده ياد نصراله فلسفي بر اين باور است که از دوران شاه تهماسب اول صفوي نوشيدن قهوه در ايران رواج يافته است۱. در عصر شاه عباس صفوي قهوه‌خانه‌هايي داير بوده است. به ويژه در دو شهر مهم آن دوران يعني اصفهان و قزوين قهوه‌خانه‌هايي در اطراف ميدان‌ها و گذرگاه‌هاي اصلي شهرها بود، در قهوه‌خانه‌ها شاعران، اهل قلم، نقاشان و حتي رجال دربار و تجار براي گذران وقت، ديدار با همديگر، سرگرمي، بازي و مناظرات ادبي و گاه هم قصه‌خواني، شاهنامه خواني و گوش دادن به موسيقي و تماشاي رقص گرد هم مي‌آمدند.


iconادامه مطلب

نسخه دست نویس بوف کور هدایت گم شده است
بازديد : iconدسته: گزارش

هدایت این نسخه را از بمبئی برای جمال زاده به ژنو فرستاد

و جمال‌زاده آن را برای ایرج افشار در تهران پست کرد و …

گاهي در کارهاي پژوهشي اتفاقاتي مي‌افتد که مسير تحقيق را به طور موقت به سمت و سوي ديگري مي‌برد. سمت و سويي که هيچ ارتباطي با اصل موضوع تحقيق ندارد، اما آن قدر جذابيت دارد که اصل موضوع مدتي کنار گذاشته شود و همه فکر و ذهنت را به سمت مسئله ي تازه‌اي که پيش رويت قرار مي‌گيرد هدايت کند و اين دقيقاً همان است که در جريان يک تحقيق کتابخانه‌اي افتاد و ماجرايي را علم کرد که هيچ ربطي به موضوع اصلي تحقيق نداشت و باعث شد که تا اطلاع ثانوي! موضوع اصلي را کنار بگذارم و ماجرايي را پي بگيرم که حسابي ذهنم را مشغول کرده بود. گم شدن يک نسخه منحصر به فرد بوف کور به خط صادق هدايت.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY