مصاحبه با شخصیت محبوب این روزهای دنیای ادبیات و کتاب؛ لیلا سلیمانی: من صاحب کتابم نیستم، فقط آن را نوشته‌ام!
بازديد : iconدسته: گزارش

لیلا سلیمانی، نویسنده جوان اهل مراکش سال گذشته برنده مهم‌ترین جایزه ادبی فرانسه، «گنکور» شد. «ترانه شیرین» دومین کتابی بود که سلیمانی منتشر کرده بود و چنان در کشور فرانسه موفق شد که امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه از او درخواست کرد مدیریت وزارت فرهنگ کشور را به دست بگیرد. اگر چه سلیمانی پیشنهاد وسوسه‌کننده رئیس‌جمهور را قبول نکرد اما پله‌های ترقی را یکی یکی طی کرد.

سلیمانی در پاسخ به پیشنهاد وزارت فرهنگ فرانسه گفته بود به آزادی‌اش بیشتر از آن چیزی اهمیت می‌دهد که بخواهد آن را برای سیاست تلف کند اما کمی بعد و با توجه به ترجمه شدن داستان «ترانه شیرین» به ۱۸ زبان مختلف پیشنهاد رئیس‌جمهور را برای نمایندگی ویژه ترویج زبان و فرهنگ کشور فرانسه در کشورهای دیگر را قبول کرد.

لیلا سلیمانی در مراکش به دنیا آمد اما در هفده سالگی برای تحصیل در رشته علوم سیاسی و مدیریت رسانه به فرانسه مهاجرت کرد و در دانشگاه پلی‌تکنیک پاریس مشغول به تحصیل شد. پس از فارغ‌التحصیل شدن برای مدت کوتاهی بازیگری را تجربه کرد اما پس از مدتی بازیگری را کنار گذاشت و به روزنامه‌نگاری مشغول شد.

در سال ۲۰۱۴ که اولین رمانش را تحت عنوان «باغ غول» نوشت برنده مهم‌ترین جایزه ادبی مراکش، «مومنیا» شد و اولین نویسنده‌ای شد که این جایزه را دریافت کرده است. دو سال پس از اولین داستانش کتاب معمایی-روانشناسانه «ترانه شیرین» را منتشر کرد. «ترانه شیرین» به سرعت پرفروش شد و در طی سه ماه اول انتشار ۷۶ هزار نسخه از آن به فروش رفت و سپس برنده جایزه «گنکور» شد.

«ترانه شیرین»-داستان پرستار بچه‌ای که دو کودکی را که از آن‌ها مراقبت می‌کند به قتل می‌رساند- سبب شد سلیمانی به پرخواننده‌ترین نویسنده فرانسوی در سال ۲۰۱۶ تبدیل شود. چند روز پیش اعلام شد که این کتاب با عنوان «لالایی» به زبان انگلیسی منتشر شده است اما «ترانه شیرین» به زبان‌های مختلف دیگری نیز ترجمه شده است. «ترانه شیرین» در ایران با ترجمه افتخار نبوی‌نژاد و با همکاری انتشارات «کوله‌پشتی» منتشر شده است. خواندن مصاحبه این نویسنده ۳۶ ساله خالی از لطف نیست:

کتاب شما را همیشه با «دختر گمشده» مقایسه می‌کنند. درباره این مقایسه چه حسی دارید؟
نه خوشحالم و نه ناراحت! می‌دانم کتابم در بازار با این مقایسه شناخته می‌شود. خیلی‌ها کتابم را با عنوان داستانی جنایی می‌خوانند اما به نظر من این کتاب جنایی نیست زیرا داستان جنایی مختصات خاص خود را دارد و تلاش کرده‌ام این ویژگی‌ها در داستان من نباشد.

یکی از تاکتیک‌های شما این است که پایان کتاب را در آغاز کتاب می‌آورید. مثلا جمله اول «ترانه شیرین» این است: «نوزاد مرده است.» چه فکری پشت این تکنیک نهفته است؟
درست مانند تراژدی‌های یونانی! از ایده «سرنوشت» خوشم می‌آید. درست مانند این است که به خواننده بگویی پایان این داستان غم‌انگیز است. با این اوصاف مهم‌ترین اطلاعات درباره کتاب را به عنوان خواننده می‌دانید اما والدین حاضر در داستان از این موضوع آگاه نیستند. بنابراین کتاب را در شرایطی عجیب می‌خوانید و دوست دارید به والدین نوزاد هشدار دهید که بچه شما در نهایت می‌میرد. از این موضوع که خواننده آگاهانه داستان را می‌خواند خوشحالم. همین موضوع سبب ایجاد تنش در خواننده می‌شود و من دوست داشتم مانند فیلم‌های هیچکاک یا پولانسکی جوِّ استرس‌زا و آزاردهنده‌ای ایجاد کنم.

کتاب «ترانه شیرین» در آمریکا با عنوان «پرستار عالی» منتشر شده. دلیل این کار چه بود؟
ناشر آمریکایی به من گفت در جامعه آمریکا مادران دوست دارند عالی باشند و اصولاً درگیر کلمه «عالی» و «کامل» هستند. مادری عالی، پرستاری عالی و تنشی که از این بابت به وجود می‌آید و دوست داشتیم در عنوان کتاب بر روی این موضوع تأکید کنیم. شاید در اروپا دنیای مادران بیشتر حول مراقبت کردن و لالایی گفتن برای کودکشان خلاصه می‌شود. شاید در فرانسه و بریتانیا مادران معتقد باشند که هیچ‌وقت کامل نیستند و نخواهند بود!

چقدر از تجربه خود شما به عنوان یک مادر در این کتاب استفاده شده است؟
از تجربیات خودم استفاده نکردم اما از احساساتم کمک گرفتم. از همه ترس‌ها و کابوس‌هایم استفاده کرم تا با آن روبه‌رو شوم و از ترس‌هایم نترسم. دوست دارم در چشم ترس‌هایم نگاه کنم و به نظر من این کار «تطهیر» نامیده می‌شود. شاید در تلاش هستم تنشم را از خود دور کنم و به خواننده بسپارم.

آیا کتاب نوشتن نوع رابطه شما را با فرزندانتان تغییر داده است؟
خیر. همیشه تلاش کرده‌ام تا بیشتر از یک مادر برای فرزندانم باشم. همیشه برای حقوق زنان می‌جنگم تا بتوانم بگویم مادر شدن گاهی بسیار سخت و آزاردهنده است و همیشه لذت‌بخش نیست. البته گاهی از گفتن این حرف احساس عذاب وجدان می‌کنم و وقتی به خانه برمی‌گردم بیشتر از قبل از فرزندانم مراقبت می‌کنم.

رقابت زیادی بین پرستار داستان تو و مادر شاغل قصه وجود دارد…
احساس مبهمی بین پرستار بچه و هر مادری وجود دارد. هر مادری مایل است کودکانش پرستارشان را دوست داشته باشند اما نمی‌خواهد خیلی دوستش داشته باشند زیرا مادر است و دوست دارد بیشتر از بقیه دوست داشته شود. دوست داشتم این تضاد و احساسات متناقض را در داستان نشان دهم.

خیلی از زنان از مادران برای به خدمت گرفتن پرستار بچه انتقاد می‌کنند و خیلی‌ها در نقدهای کتابتان چنین نوشته بودند. فکر می‌کنید در آینده نظر مردم تغییر می‌کند؟
بله. به نظر من باید برای کار پرستاران بچه ارزش بیشتری قائل شویم. هر چه بیشتر برای کارشان ارزش قائل شویم بیشتر به این حقیقت آگاه خواهیم بود که به آنان در زندگی‌مان نیاز داریم.

قرار است اقتباسی‌هایی سینمایی از کتاب شما در فرانسه و آمریکا تولید شود. آیا شما هم در این پروژه شرکت کرده‌اید؟
نه. معتقد نیستم نویسنده صاحب کتاب است. من این داستان را نوشته‌ام و دیگر مال من نیست.

لیلا سلیمانی، ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
خواهش می‌کنم.


iconادامه مطلب

برگزیدگان سی و پنجمین دوره جایزه کتاب سال با حضور رییس جمهور برگزار شد
بازديد : iconدسته: گزارش

آثار برگزیده سی و پنجمین دوره کتاب سال

الف ـ کلیات
کلیات
تاریخ و تحول نشر: درآمدی به بررسی نشر کتاب در ایران از آغاز تا آستانه انقلاب، تالیف عبدالحسین آذرنگ، تهران: خانه کتاب، ۱۳۹۵، ۹۴۴ ص.
ب ـ  دین
کلیات اسلام
تاسیس الشیعۀ الکرام لعلوم ­الاسلام، تالیف سیدحسن صدر کاظمی­‌عاملی، تحقیق الشیخ محمدجواد محمودی، تعلیق و مراجعه سیدعبدالستار حسنی، قم: موسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۹۵، ۲ج.
کلام
دلائل الصدق لنهج الحق ۸ ج، تالیف محمد حسن المظفر، تحقیق موسسه آل البیت (ع) لاحیاءالتراث، قم: موسسه آل‌ ­البیت علیهم‌­السلام لاحیاءالتراث، ۱۳۹۵، ۸ ج.
سیره معصومین
الصحیح من سیرۀ الامام علی (ع)، تالیف سیدجعفر مرتضی عاملی، قم: مرکز نشر و ترجمه علام سیدجعفر عاملی، ۱۳۹۵، ۵۳ ج.
ج ـ علوم کاربردی
پزشکی
دو کتاب به طور مشترک انتخاب شدند:
کتاب طب تنفس، تالیف پرویز واحدی، مشهد: نگاران سبز، ۱۳۹۵، ۲ ج.
ضربه‌های جمجمه و مغز، تالیف یعقوب ترسلی، تهران: ختن، ۱۳۹۵، ۵۳۲ ص.: مصور، (رنگی)، جدول (رنگی)، نمودار (رنگی)، ۲۲×۲۹ س م.

مهندسی کشاورزی
ارزیابی غیرمخرب درختان سرپا، تالیف سعید کاظمی‌نجفی، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، مرکز نشر آثار علمی، ۱۳۹۵، ۴۵۲ ص.: مصور، جدول، نمودار.
د ـ هنر
کلیات هنر
دایره‌المعارف هنر: نقاشی/ پیکره‌سازی/ طراحی گرافیک/ عکاسی/ رسانه‌های­‌نو/ تصویرگری/ چاپگری/ طنزنگاری، تألیف رویین پاکباز، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۴، ۳ج، مصور.
هنرهای تجسمی
شاهکارهای هنری در آستان قدس رضوی؛ کتیبه‌های صحن عتیق، تألیف مهدی صحراگرد، مشهد: آستان قدس رضوی، موسسه آفرینش‌­های هنری، ۱۳۹۵، ۲۹۲ ص.: مصور، (بخشی رنگی)؛ ۳۴×۲۴ س م.
هـ ـ ادبیات
نثر معاصر

دو کتاب به طور مشترک انتخاب شدند:
این خیابان سرعت‌گیر ندارد، تالیف مریم جهانی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۵، ۱۵۱ ص.
بی‌کتابی، تالیف محمدرضا شرفی­‌خبوشان، تهران: موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، ۱۳۹۴، ۲۶۱ ص.
 هـ ـ تاریخ و جغرافیا

تاریخ
اطلس تاریخ بنادر و دریانوردی ایران(پژوهش)، تالیف محمدباقر وثوقی و منصور صفت­‌گل، تهران: سازمان بنادر و دریانوردی، ۱۳۹۵، ۳ ج.: مصور (بخشی رنگی)، جدول، نقشه (بخش رنگی)، عکس (رنگی)؛ ۳۳×۳۳ س م.

آثار شایسته تقدیر سی و پنجمین دوره کتاب سال
الف) کلیات
نسخ خطی
۱.دستنامه نسخه­‌شناسی نسخه‌­های به خط عربی، تألیف فرانسوا دروش، ترجمۀ سیدمحمدحسین مرعشی، تهران: سمت، ۱۳۹۵، دوازده، ۵۰۴ص.: مصور (بخشی رنگی).
ب) فلسفه و روانشناسی
فلسفه غرب
در این گروه دو کتاب در بخش ترجمه به طور مشترک انتخاب شدند:
۲.بی‌دولتی، دولت، آرمان­شهر، تالیف رابرت نوزیک، ترجمه محسن رنجبر، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۵، ۴۴۰ص.
۳.نوشتار و تفاوت، تالیف ژاک دریدا، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران: نشر نی، ۱۳۹۵، ۶۳۶ ص.
 فلسفه اسلامی
۴.نظام معرفت‌­شناسی اشراقی سهروردی، تالیف مهدی عباس‌زاده، تهران: نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۵، ۶۵۲ ص.
منطق
۵.شرح منطق اشارات (نهج اول تا دهم)، تالیف مهدی عظیمی، قم: نشر حکمت اسلامی، ۱۳۹۵، ۳ج.

۶.منطق تطبیقی، تالیف اسدالله فلاحی، تهران: سمت، ۱۳۹۵، ده، ۳۶۴ ص.
ج) دین
علوم قرآنی
۷.غرر قرآن از نظریه تا تفسیر، تالیف علی راد، قم: دارالحدیث، ۱۳۹۵، ۲۸۳ ص.
دو کتاب در بخش ترجمه به طور مشترک انتخاب شدند:
۸.تفسیر امامیه در پژوهش­‌های غربی، تالیف گروه نویسندگان، ترجمه محمدعلی طباطبایی، قم: دارالحدیث، ۱۳۹۵، ۴۱۶ ص.
۹.قرآن‌­شناسی امامیه در پژوهش­‌های غربی، تالیف گروه نویسندگان، ترجمه محمدعلی طباطبایی، قم: دارالحدیث، ۱۳۹۵، ۳۱۱ ص.
کلام
۱۰. بنیاد اندیشه سیاسی در اسلام (از تکوین تا تدوین)، تالیف سیدعلی میرموسوی، قم: دانشگاه مفید، ۱۳۹۵، ۴۱۹ ص.
۱۱. جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد، تالیف جمعی از نویسندگان، قم: دارالحدیث، ۱۳۹۵، ۶۵۷ ص.
اخلاق
۱۲. قانون اخلاق بر پایه نقد عقل به عقل، تألیف علی عابدی‌شاهرودی، قم: کتاب طه، ۱۳۹۵، ۵۹۲ ص.

سیره معصومین
۱۳. الشهیدالاول: محمدبن مکی­‌العاملی، حیاته و آثار (م ۷۸۶)، تألیف رضا مختاری، قم: موسسه کتاب­شناسی شیعه، ۱۳۹۵، ۸۴۰ ص.: مصور، نمونه.
در این گروه دو کتاب دیگر در بخش تألیف به طور مشترک انتخاب شدند:
۱۴. تطورشناسی سیره‌­نگاری با تکیه بر نقش اصحاب امامان علیهم­‌السلام، تألیف حسین حسینیان‌­مقدم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۵، هشت، ۳۲۸ ص.: مصور، جدول، نمودار.

۱۵. تصحیح و منبع‌­شناسی کتاب الملهوف سیدابن­طاووس: با استفاده از ۵۷ نسخه خطی، تألیف مصطفی صادقی­‌کاشانی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۵، ۳۲۴ ص. : نمونه، جدول، تصویر رنگی.

۱۶. طبقات اعلام ­الشیعه: نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، تألیف آغابزرگ طهرانی، تصحیح محمد طباطبائی‌­بهبهانی (منصور)، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، مشهد: بنیاد پژوهش‌­های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۹۵، ۶ج.
 ادیان دیگر
۱۷. تاریخ اندیشه­‌های دینی، تألیف میرچا الیاده، ترجمه بهزاد سالکی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳۹۵، ۳ج.

د) علوم اجتماعی
اقتصاد
۱۸. سیر اندیشه اقتصادی متفکران مسلمان، تألیف محمدرضا یوسفی، تهران: سمت، ۱۳۹۵، ۵۳۳ ص.

هـ) زبان
زبان فارسی
۱۹. فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، تألیف علاءالدین طباطبایی، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ۶۴۰ ص.
 و) علوم خالص
زمین‌­شناسی
۲۰. شکستگی در سنگ، تالیف حسین معماریان، بهزاد تخم­چی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۹۵، ۸۲۰ ص.
و) علوم کاربردی
علوم پزشکی
۲۱.کتاب جامع سلامت خانواده، تألیف اسکات لیتین، ترجمه سیدعلیرضا طلایی­زواره و مرجان قائمی، تهران: تیمورزاده، ۱۳۹۵، ۲ ج، مصور (رنگی)، جدول (رنگی)، نمودار (رنگی).
دامپزشکی
۲۲.ایمنی­‌شناسی دامپزشکی، تألیف مایکل ج. دی و رونالد شولتز، ترجمه غلامرضا نیکبخت‌­بروجنی و محمدحسن متدین، محمدمهدی رنجبر، محمد خسروی، عاطفه اسماعیل­‌نژاد، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۹۵، ۵۰۷ ص، مصور، جدول، نمودار.

مواد و معدن
۲۳.ترکیب اطلاعات، رویکردی نوین جهت تصمیم­‌گیری در زمین‌شناسی، مهندسی معدن، و نفت، تألیف بهزاد تخم­چی و محمد لطفی، حمید صیفی، مریم سادات­‌حسینی، تهران: دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک)، ۱۳۹۵، ۸۰۸ ص.

۲۴.متالوژی جوشکاری و جوش‌­پذیری، تألیف جان­سی لیپولد، ترجمه مرتضی شمعانیان، حسین مستعان، اصفهان: دانشگاه صنعتی اصفهان، مرکز نشر، ۱۳۹۵، ۴۶۰ ص، مصور، جدول، نمودار.
 مهندسی برق
۲۵.کنترل مدرن، تئوری و کاربرد، تألیف محمدعلی معصوم‌­نیا، تهران: دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۹۵، ۴۹۰ص.

۲۶.مشارکت منابع تجدیدپذیر در بازار برق، تألیف جوان ام. مرالس، آنتونیو جی. کونخو، هنریک ماسن، پیر پینسون، مارکو زوگنو، ترجمه مهدی احسان و همکاران، تهران: دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۹۵، ۶۳۸ ص.
مهندسی مکانیک
۲۷.روش‌­ها و مکانیک شکل­‌دهی فلزات، تألیف احمد عاصم‌­پور، سینا نظری­‌اونلقی، تهران: دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۹۵، ۵۹۲ ص.
مهندسی کشاورزی
۲۸.تکثیر و پرورش میگوهای دریایی، تألیف کامران رضایی­‌توابع، غلامرضا رفیعی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۹۵، ۲۹۰ ص، مصور، جدول، نمودار، بخش رنگی.
ز) هنر
هنرهای نمایشی
۲۹.گروه هنر ملی از آغاز تا پایان (۱۳۵۷ – ۱۳۳۵)، تألیف روح‌­الله جعفری، تهران: افراز، ۱۳۹۵، ۲ج.

موسیقی
۳۰.شناخت هنر موسیقی: سماع ردیف، شامل ۱۸ دفتر، تألیف مجید کیانی، تهران: مؤلف، ۱۳۹۵، ۷۶۵ ص.

نمایشنامه
۳۱.ائوریپیدس: پنج نمایشنامه، تألیف ائوریپیدس، ترجمه عبدالله کوثری، تهران: نی، ۱۳۹۵، ۵۵۵ ص.

ح) ادبیات
تاریخ و نقد ادبی
۳۲.بلاغت (از آتن تا مدینه)، تألیف داوود عمارتی مقدم، تهران: هرمس، ۱۳۹۵، ۳۴۰ ص.
۳۳.درآمدی بر تحلیل انتقادی گفتمان روایی، تألیف حسین صافی پیرلوجه، تهران: نی، ۱۳۹۵، ۳۳۴ ص.
۳۴. پرسش‌های بوطیقای داستایفسکی، تألیف میخاییل باختین، ترجمه سعید صلح‌­جو، تهران: نیلوفر، ۱۳۹۵، ۶۰۸ ص.
 متون قدیم
۳۵.سفینۀ کهن رباعیات، تصحیح ارحام مرادی، محمدافشین وفایی، تهران: نشر سخن، ۱۳۹۵، ۳۸۶ ص.
نثر معاصر
۳۶. اسم شوهر من تهران است، تألیف زهره شعبانی، تهران: مرکز، ۱۳۹۵، ۹۶ ص.
ط) تاریخ و جغرافیا
تاریخ
۳۷. سیستم‌های استقراری و فرهنگ‌های باستانی دشت رامهرمز جنوب غربی ایران (نتایج کاوش در تل­گسر و بررسی منطقه‌ای رامهرمز)، تألیف عباس علیزاده، لقمان احمدزاده، مهدی امیدفر، ترجمه ماندانا کرمی، رامین یشمی، تهران: پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، ۱۳۹۵، ۶۲۲ ص.
مستندنگاری
۳۸.آنک!… پاریس، تألیف میرجلال­الدین کزازی، تهران: صدای معاصر، ۱۳۹۵، ۲۵۶ ص.
۳۹.سفر دیدار، تألیف محمدرضا توکلی‌ صابری، تهران: اختران، ۱۳۹۵، ۲۲۳ ص.
 ی) کودک و نوجوان
داستان تالیف
در این گروه دو کتاب به طور مشترک انتخاب شدند:
۴۰. مثل هیچکس، تألیف سپیده خلیلی، تهران: قدیانی، ۱۳۹۵، ۱۲۸ص.
۴۱.خرسی که چپق می‌­کشید، تألیف سیدجواد راهنما، تهران: هوپا، ۱۳۹۵، ۲۸۲ص.
داستان ترجمه
۴۲.عروس دریایی، ترجمه کیوان عبیدی ‌آشتیانی، تهران: نشر افق، ۱۳۹۵، ۲۶۴ص.
علوم و فنون
۴۳.مجموعه ۵ جلدی دانستنی‌های جانوران ایران و جهان، تألیف محمد کرام‌الدینی، تهران: نشر طلایی، ۱۳۹۵، ۶ ج


iconادامه مطلب

نامه ناشران بریتانیایی به بنیاد من‌بوکر برای کنار گذاشتن آمریکایی‌ها
بازديد : iconدسته: گزارش

به نقل از گاردین – تنش در مورد تصمیمی که در سال ۲۰۱۴ میلادی از سوی بنیاد من‌بوکر مبنی بر راه دادن نویسندگان آمریکایی به این جایزه گرفته شده بود، بار دیگر بالا گرفته و ۳۰ ناشر با امضا نامه‌ای از سازمان‌دهندگان این جایزه درخواست کردند تصمیم خود را تغییر دهند.

در نامه چنین استدلال شده که تغییر قانونی که به مبنای آن هر نویسنده‌ای که اثرش را به زبان انگلیسی نوشته و کتابش را در بریتانیا منتشر کرده، اجازه شرکت در این جایزه را دارد، تنوع این جایزه را محدود کرده و منجر به سلطه نویسندگان آمریکایی می‌شود. پیش از این، جایزه من‌بوکر تنها به شهروندان کشورهای مشترک‌المنافع و جمهوری ایرلند اجازه شرکت می‌داد.

در این نامه آمده:‌ «این تغییر قانون که احتمالا با هدف جهانی‌تر کردن جایزه صورت گرفته، در واقع با اجازه ورود نویسندگان آمریکایی به زیان دیگران تمام شده و شانس بریتانیایی‌ها را برای کسب جایزه‌ای که زمانی مکانیزم درخشانی برای توجه دنیای نویسندگان انگلیسی‌زبان به بزرگ‌ترین بازار انگلیسی‌زبانان در دنیا بود، کاهش داده است.»

مارک ریچارد، ناشر انتشارات جان موری تایید کرد که این نامه هنوز به بنیاد من‌بوکر فرستاده نشده است. او گفت: «نامه‌ای منتشر شده که امیدواریم پس از فرستادن آن بحث سازنده‌ای با این بنیاد صورت بگیرد.»

واکنش‌ها به این تغییر قانون از سوی اهالی ادبیات متفاوت بوده است. کازوئو ایشی‌گورو که در سال ۱۹۸۹ برنده جایزه من‌بوکر شده می‌گوید: «دنیا عوض شده و جدا کردن دنیای نویسندگی به این شیوه دیگر کاملا بی‌معنی است.»

از زمان تغییر این قانون در سال ۲۰۱۴، این جایزه شاهد دو برنده آمریکایی بوده؛ جورج ساندرز در سال ۲۰۱۷ برای «لینکلن در باردو» و پل بیتی در سال ۲۰۱۶ برای کتاب طنز «خودفروشی». دو برنده دیگر، ریچارد فلانگان و مارلون جیمز به ترتیب اهل استرالیا و جامائیکا بودند.

بنیاد من‌بوکر در پاسخ به پیش‌نویس این نامه بیانیه‌ای صادر کرده و اعلام کرد: «جایزه من‌بوکر در سال ۲۰۱۴ گسترش پیدا کرد تا به نویسندگانی با همه ملیت‌ها و بدون توجه به جغرافیای آن‌ها اجازه شرکت بدهد. این قانون تنها برای گنجاندن نویسندگان آمریکایی به طور خاص ایجاد نشده و هر نویسنده‌ای که اثرش به انگلیسی نوشته و در انگلستان به چاپ رسیده باشد می‌تواند در آن شرکت کند.»

در ادامه این بیانیه آمده است: «شواهدی مبنی بر تاثیر پذیرفتن تنوع این جایزه دیده نشده است. داوران متعهد به یافتن بهترین رمان سال از نظر خودشان هستند. اعضای هیئت داوران بر این باورند که این جایزه نمی‌تواند به مرزهای ملیتی محدود شود.»

جایزه من‌بوکر که امسال پنجاهمین سالگرد خود را جشن می‌گیرد، در ماه ژوئن فهرست بلند ۱۳ کتابی خود را اعلام خواهد کرد.


iconادامه مطلب

در مراسم اهدای جایزه و نشان ابوالحسن نجفی/ او عاشق زبان و ادبیات فارسی بود
بازديد : iconدسته: گزارش

دبیر جایزه‌ ابوالحسن نجفی با بیان ویژگی‌های شخصیتی نجفی می‌گوید: نجفی مترجم دقیق، نجیب و باپشتکاری بود که عاشق زبان و ادبیات فارسی بود. به گزارش ایسنا، مراسم پایانی دومین دوره جایزه ابوالحسن نجفی عصر روز سه‌شنبه (دهم بهمن‌ماه) در شهر کتاب برگزار شد و در ابتدای این مراسم علی‌اصغر محمدخانی، دبیر جایزه‌ ابوالحسن نجفی در سخنانی اظهار کرد: نجفی مترجم، پژوهشگر، روان‌شناس و کاشف استعدادهای ادبی بود. او حق بزرگی بر ادبیات  و زبان فارسی دارد. مترجم، فرهنگ‌نگار و پژوهشگر سه بعد شخصیتی نجفی هستند. حوصله و پشتکار بی‌مانند نجفی او را به شخصیتی برجسته تبدیل کرده است؛ او علاوه بر ترجمه و پژوهش، در ادبیات تطبیقی نیز صاحب‌نظر بود. او بیان کرد: کسانی که با نجفی مأنوس بودند گواهی می‌دهند که او استادی دقیق، نجیب و پرکار بود که به زبان و ادبیات فارسی عشق واقعی داشت. زندگی او با آثار برجسته‌ای که منتشر کرده است، زندگی سرشار و جان‌داری به شمار می‌آید که ثمره فرهنگی بسیاری داشت. محمدخانی با بیان اینکه جای خالی نجفی در این دو سال برای اهالی فرهنگ محسوس بوده است، گفت: کمتر کسی در تاریخ فرهنگ و ادبیات ما وجود دارد که همه او را قبول داشته باشند. این در حالی است که همه داعیه‌داران عصر، نجفی را تأیید می‌کردند. او درباره دومین دوره جایزه «ابوالحسن نجفی» اظهار کرد: امسال بعد از اعلام فراخوان حدود صد اثر از سوی ناشران و مترجمان به دبیرخانه این جایزه رسید که ٦٣ عنوان در حوزه ادبیات انگلیسی، ١٣ عنوان ادبیات فرانسه، سه اثر آلمانی، چهار اثر روسی، سه اثر عربی، چهار اثر ترکی و زبان‌های اسپانیایی، چینی و آلبانی هر کدام یک عنوان بود. ضیاء موحد، حسین معصومی‌همدانی، مژده دقیقی و عبدالله کوثری هیئت داوران این جایزه را تشکیل داده‌اند که بعد از بررسی‌های خود شش کتاب به مرحله نهایی رسید که از میان آنها کتاب «مارش رادتسکی» نوشته یوزف روت با ترجمه محمد همتی برگزیده جایزه اعلام شد. محمدخانی خاطرنشان کرد: آثار هیئت داوران در حوزه داوری بررسی نمی‌شود وگرنه این داوران مترجمان برجسته‌ای هستند. بنای این جایزه بر این است که به مترجمان جوان‌تر توجه و استعدادهای جدید را کشف کند وگرنه داوران از صاحب‌نظران برجسته هستند و بین مردم شناخته شده‌اند. از سال آینده قرار بر این است که کارنامه یک مترجم نیز مورد تقدیر قرار گیرد. معاون فرهنگی مؤسسه شهر کتاب، با اشاره به افزایش کپی از ترجمه‌های دیگران گفت: اگر ترجمه‌ها مورد نقد و بررسی قرار گیرند، آثار ضعیف تولید نمی‌شود چون ترجمه‌ها مورد نقد قرار نمی‌گیرند، آثار ضعیف به کارشان ادامه می‌دهند و ترجمه‌های خوب در میان ترجمه‌های ضعیف کمتر دیده می‌شوند. به گزارش ایسنا، در ادامه مراسم ضیاء موحد – شاعر پیش‌کسوت- با تشکر و تبریک به برنده جایزه «ابوالحسن نجفی»، گفت:  ارزش اهل فرهنگ در سهمی است که در پیشبرد آن داشته‌اند از این نظر نجفی کم‌نظیر و در پاره‌ای بی‌نظیر بود. او در ادامه اظهار کرد:  محمد قاضی ترجمه‌های نجفی  را گل سرسبد ترجمه داستان از زبان فرانسوی به زبان فارسی دانسته است. سلیقه او در انتخاب داستان چه از نویسندگان فرانسوی و چه از نویسندگان ایرانی که در نشریه‌های معتبر ایران منتشر می‌کرد، بی‌نظیر است. همچنین توجه نجفی به داستان‌نویسان جوان از ویژگی‌های این مترجم بوده است. او همیشه در جست‌وجوی نویسندگان با استعداد و آشناشدن و راهنمایی آنها بود. گاهی تأسف می‌خورد که با نویسنده‌ای آشنا نشده است تا کمبودهایش را با او در میان بگذارد. سپس حسین معصومی‌همدانی درباره رمان برگزیده دومین دوره جایزه «ابوالحسن نجفی» اظهار کرد: بسیار خوشحالم در مراسم اهدای این جایزه شرکت می‌کنم. انتخاب داوران را می‌ستایم و گمان می‌کنم که اگر نجفی در اینجا حضور داشت این انتخاب با ستایش او همراه می‌شد. زمانی که کتاب «مارش رادتسکی» را می‌خواندم مدام این شعر فروغ فرخزاد به یادم می‌آمد: «مردم محله کشتارگاه/ که خاک باغچه‌هاشان خونی است/ و آب حوض‌ شان هم خونی است/ و تخت کفش‌هایشان هم خونی است/ چرا کاری نمی‌کنند/ چرا کاری نمی‌کنند». این کتاب درباره امپراتوری اتریش است و داستان در محیط پادگان می‌گذرد؛ جایی که آدم‌ها برای کشتن تربیت می‌شوند. اما در سراسر این کتاب حرفی از خون‌ریزی به میان نیامده است. علی عبداللهی -مترجم- درباره ترجمه کتاب «مارش رادتسکی» اظهار کرد: باید بدون تعارف بگویم این ترجمه حادثه‌ای در زبان فارسی است. قبلا نیز آثاری از روت به زبان فارسی ترجمه شده است، اما «مارش رادتسکی» از بهترین آثار ادبیات اتریش به شمار می‌رود که تأثیر بسیاری در شکل‌گیری رمان مدرن داشت  و دامنه آن به یوسا می‌رسد.
بعد از اهدای جایزه و نشان ابوالحسن نجفی به محمد همتی، این مترجم گفت: من نمی‌توانم ذوق‌زدگی خود را از دریافت این جایزه پنهان کنم و به قدری خودشیفته نیستم که فکر کنم این اثر، اثر بی‌عیبی بوده است. آنچه مرا به ترجمه علاقه کرد، دلباختگی به فرهنگ ایرانی بود. کار ترجمه کار جانفرسایی است و حضور در مرحله نهایی جایزه ابوالحسن نجفی کار مترجم را سخت‌تر  خواهد کرد


iconادامه مطلب

آقا شما هم ستاره‌اید!/ برای ۱۷ دی سالمرگ جهان پهلوان تختی
بازديد : iconدسته: گزارش

بعضی‌ها برای اسطوره شدن به دنیا می‌آیند. نه این‌که خودشان بخواهند یا بدانند یا کاری کنند. آن‌ها زندگیشان را می‌کنند. به صدای دلشان گوش می‌دهند مثل خیلی از مردم.


iconادامه مطلب

حراج یادگاری‌های «سیلویا پلات»
بازديد : iconدسته: گزارش

مجموعه‌ای از آثار و وسایل شخصی «سیلویا پلات» که گوشه‌هایی از زندگی این شاعر مطرح آمریکایی و جریان ازدواجش با «تد هیوز» را فاش می‌کند، به زودی به حراج گذاشته می‌شود.

به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «فریدا هیوز» تنها فرزند در قید حیات «سیلویا پلات» و «تد هیوز»، دو شاعر مطرحی که با هم ازدواج کردند اما زندگی‌شان پایان خوشی نداشت، وسایل و دست‌نوشته‌های مادرش را به معرض فروش می‌گذارد.

در این مجموعه، علاوه بر لباس‌ها، زیورآلات، مبلمان و کتاب‌های متعلق به خالق «حباب شیشه»، دست‌نوشته‌های او، دفترچه حاشیه‌نویسی‌شده دستورهای غذا، نامه‌های عاشقانه «هیوز» برای او، دستگاه تایپ سبزرنگ «هرمس» و نسخه تایپ‌شده کمرنگ «حباب شیشه»، گنجانده شده است.

دست‌نوشته‌های «پلات» که با خطی خوانا نوشته‌ شده‌اند، نشان می‌دهند در زمان انتشار رمان «حباب شیشه» ازدواج او با «تد هیوز» رو به فروپاشی بوده است. او در همان دوران به همراه دو فرزند کوچک خود راهی آپارتمانی در لندن می‌شود و در فوریه ۱۹۶۳ هم به زندگی‌اش پایان می‌دهد.

یادگاری‌های «پلات» ماه مارس از سوی حراجی «بونامز» عرضه می‌شوند. طرحی هم که «پلات» از «هیوز» در دوران ماه عسل‌شان کشیده در این حراجی به قیمت تخمینی ۳۰ هزار پوند به فروش گذاشته می‌شود.

در بسیاری از کتاب‌های «پلات» دست‌خط «هیوز» دیده می‌شود. برای مثال او در ابتدای یک مجموعه شعر نوشته: «برای سیلویا، چون این کتاب مسلما به تو تعلق دارد، همان‌طور که همه عشق من.»

«پلات» در یکی از نامه‌هایش، خوشحالی خود را از انتشار مجموعه شعرهایش به مادرش ابراز کرده است.

یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌های این مجموعه، نسخه‌ کهنه‌ای از فرهنگ لغت آکسفورد است که این دو چهره ادبی در سال ۱۹۵۶ به عنوان هدیه کریسمس برای خود خریدند و نام خود، سالروز ازدواج و نام و سال تولد هر دو فرزندشان ـ «فریدا» و «نیکلاس» ـ را در ابتدای آن نوشتند.

پیش‌بینی می‌شود نسخه‌ای از کتاب شبه‌زندگینامه‌ای «حباب شیشه» که «پلات» پیش از انتشار تایپ کرده بود، در این حراجی به قیمت ۸۰ هزار پوند به فروش برسد. تاریخ این نسخه به کریسمس ۱۹۶۲ برمی‌گردد، زمانی که او از «هیوز» جدا شده و در آپارتمانی در لندن زندگی می‌کرد. او در نامه‌ای به مادرش نوشته که امیدوار است روزهای خوشی را در این خانه داشته باشد اما زمستان آن سال، سیاه‌ترین فصل زندگی «پلات» شد و او پس از دچار شدن به دوره‌ای افسردگی، خود را در آشپزخانه همان واحد با گاز خفه کرد.

«پلات» پیش از آشنایی و ازدواج با «تد هیوز» هم به افسردگی مبتلا بود و دست به خودکشی زده بود، اما آخرین بهانه او برای پایان دادن به زندگی‌اش، رابطه «هیوز» با زنی دیگر بود.

مجموعه یادگاری‌های «سیلویا پلات» روز ۲۱ مارس در حراجی کتاب‌ها و دست‌نوشته‌های «بونامز» به فروش گذاشته می‌شود.

«سیلویا پلات» شاعر، رمان‌نویس، نویسنده‌ داستان‌ کوتاه و مقاله‌نویس آمریکایی بود. او بیشتر شهرت خویش را وام‌دار شعرهایش است. کتاب «حباب شیشه» که زندگی‌نامه‌ او محسوب می‌شود و در آن به زندگی این شاعر و کشمکش‌هایش با بیماری افسردگی پرداخته شده، از دیگر آثار برجسته اوست. «کلوسوس و اشعار دیگر»، «غزال»، «گذر از آب» و «درختان زمستانی» از مجموعه شعرهای «پلات» هستند. ازدواج او با «تد هیوز» شاعر مطرح انگلیسی، سرنوشت شوم این پیوند، خیانت «هیوز» به «پلات» و خودکشی او همیشه از بحث‌های مورد علاقه زندگی‌نامه‌نویسان ادبی بوده است.

سال گذشته مجموعه‌ای از نامه‌هایی که «سیلویا پلات» برای دوست پزشک خود می‌نوشته و تاکنون دیده نشده بود، کشف شد و از راز هولناکی در زندگی این دو چهره ادبی پرده برداشت. محتویات این نامه‌ها حاکی از آن بود که این زن شاعر توسط همسر خود کتک می‌خورده است. «سیلویا پلات» در این نامه‌ها مدعی شده «هیوز» دو روز پیش از این‌که او فرزند دومش را سقط کند، او را کتک زده و صریحا به او گفته که آرزوی مرگش را دارد.

«تد هیوز» شاعر انگلیسی متولد یورک‌شایر با «پلات» زمانی آشنا شد که هر دو در دانشگاه کمبریج درس می‌خواندند. «هیوز» در آن زمان شاعری جاافتاده و شناخته‌شده بود. آن دو در یک مهمانی با هم آشنا شدند و پس از چهار ماه با هم ازدواج کردند. همکاری‌های فرهنگی و ادبی این دو چهره تا مدتی به خوبی ادامه یافت اما ازدواج آن‌ها سرانجام خوبی نداشت. چندی پس از خیانت «هیوز» به «پلات» و جدا شدن‌شان، این زن شاعر در سال ۱۹۶۳ دست به خودکشی می‌زند و جان خود را از  دست می‌دهد.


iconادامه مطلب

نگاهی به کتاب «درباره نوشتن: زندگی‌نامه» استفن کینگ
بازديد : iconدسته: گزارش

 به نقل از گاردین – کینگ یک نویسنده به معنای معمول نیست؛ او یک صنعت است. به گفته مجله امریکایی فوربز او در سال ۵۰ میلیون دلار درآمد دارد. همه این‌ها از سال ۱۹۷۴ با اولین رمانش، کری، درباره یک دختر نوجوان با قدرت‌های ماوراء طبیعی آغاز شد. ۵۴ رمان از او منتشر شده، شش اثر غیرداستانی و چیزی حدود ۲۰۰ داستان کوتاه در قالب مجموعه داستان، به علاوه هفت رمان با نام مستعار ریچارد باکمن. بسیاری از داستان‌های او نیز به فیلم تبدیل شده‌اند.
نیمی از «درباره نوشتن: زندگی‌نامه» که اولین بار در سال ۲۰۰۰ توسط انتشارات پسران چارلز اسکریبنر منتشر شد، بیوگرافی است و نیمی مجموعه‌ای از نکات برای نویسندگان جویای نام.
کینگ درباره نوشتن چیزی نمی‌گوید که چندان واضح نباشد: «به نظر من داستان و رمان از سه بخش تشکیل می‌شود» استادمآبانه و بامتانت توضیح می‌دهد: «داستان، توصیف و دیالوگ». او به ما هشدار می‌دهد: «قید دوست شما نیست.» او توصیه می‌کند در یک اتاق در بسته بنویسید: «از این راه می‌توانید به خودتان و دنیا بفهمانید که به کارتان به عنوان یک شغل نگاه کنند.» بی‌شک کینگ در نوشتن خیلی بهتر است تا حرف زدن درباره نوشتن. اگرچه بدون تردید طرفدارانش چیزهای جالبی در این کتاب پیدا خواهند کرد، علی‌الخصوص زمانی که از عادت‌های عجیب و غریبش هنگام نوشتن می‌گوید.
استفن کینگ در کتاب زندگی‌نامه خود می‌گوید: «دوست دارم روزی ۱۰ صفحه بنویسم که می‌شود تقریبا دوهزار کلمه. با این حساب در طول سه ماه ۱۸۰ هزار کلمه خواهم داشت که برای یک کتاب مقدار مناسبی است.» وقتی که کینگ در حال کار روی یک کتاب است (یعنی اغلب اوقات)، هر روز سال می‌نویسد، که شامل کریسمس و روز تولدش هم می‌شود.
او سال‌های ابتدایی زندگی‌اش را فرامی‌خواند و برایمان از پرستار ۹۰ کیلویی دوران کودکی‌اش می‌گوید که او را دست می‌انداخت و دکتری که گوش عفونی‌اش را با شکنجه تخلیه کرد. او زیرزمین کثیف با دیوارهای سنگی و تار عنکبوت گرفته‌ای را توصیف می‌کند که او و برادرش، دیو، در آنجا روزنامه خانگی درست و پخش می‌کردند و از تجربه سازنده‌اش از کار کردن در خشک‌شویی یک رستوران دریایی می‌گوید، جایی که بوی گند رومیزی‌های کثیفش تا آسمان می‌رفت.
به عبارت دیگر ساختن یک تخیل هولناکِ پرطرفدار هیچوقت فشاری به او وارد نمی‌کرد. او خیلی پیش از آنکه سبک نوشتن استفن کیگ زاده شود، در دنیای استفن کینگ زندگی می‌کرد. و هنگامی که توصیف این دنیا را روی کاغذ آورد، ناگزیر با معلمی مواجه شد که به او گفت: «چیزی که نمی‌فهمم این است که چرا از اینجور مزخرفات می‌نویسی. تو بااستعدادی. چرا می‌خواهی توانایی‌هایت را حرام کنی؟»
اما حالا نوبت آقای کینگ است که دستورالعمل بدهد. بنابراین به نویسندگان نوپا رویکردی مفید و اساسی با یک پیچش کینگ-مانند نشان می‌دهد. او می‌نویسد: «در کلاس‌های نویسندگی همیشه می‌گفتند «هرچه را که می‌دانی بنویس»  که به نظر خوب می‌آید، اما اگر بخواهید درباره ستاره‌پیماهایی بنویسید که در سیارات دیگر در حال کاوش‌اند چطور؟ یا مردی که زنش را کشته و بعد تلاش می‌کند با یک چوب‌بر از شر جسدش خلاص شود؟»
اول چیزهای مهم. کینگ با لحن آدمی که همیشه از او سوال می‌شود که چطور سی و خرده‌ای کتاب به این معروفی نوشته و چطور به برند ادبی محبوب هالیوود تبدیل شده، از چند اصل ارزشمند حمایت می‌کند. مثلا توصیه می‌کند که اگر توقع دارید کتاب بنویسید، تا می‌توانید کتاب بخوانید. مطمئن شوید که در محل کارتان تلویزیون و بازی ویدیویی وجود نداشته باشد و یک روز کاری منظم داشته باشید.
در فصل‌های پایانی کینگ داستان تصادف اخیرش را با جزئیات تصویری تعریف می‌کند. بهترین بخش کتاب وقتی است که برایمان شرح می‌دهد نوشتن چطور توانست بعد از تصادف مرگباری که با یک ون داشت، زندگی‌اش را نجات دهد. داستانی عجیب و جذاب که توسط یکی از برجسته‌ترین داستان‌سرایان عصر ما به زیبایی هرچه تمام‌تر گفته می‌شود. کسی که آرزویش این است که بیشتر زنده بماند تا کتاب‌های بیشتری بنویسد.


iconادامه مطلب

خودزندگینامه نزار قبانی
بازديد : iconدسته: گزارش

«از برگه‌های ناشناخته‌ام» خودزندگینامه‌ای است از نزار قبانی، شاعر مطرح جهان عرب که به همراه گزیده‌ای از شعرهای او به ترجمه محمدجواد مهدوی و زهرا یزدان‌نژاد در نشر ثالث منتشر شده است. از نزار قبانی دو خودزندگینامه‌ به‌جا مانده است. خودزندگینامه اول او پیش از این با عنوان «داستان من و شعر» به فارسی ترجمه و منتشر شده است و «از برگه‌های ناشناخته‌ام» ادامه آن خودزندگینامه اول است. چنان‌که در مقدمه مترجمان بر ترجمه فارسی این کتاب آمده است «قبانی در خودزندگینامه دومش به بیان نکته‌هایی می‌پردازد که در خودزندگینامه اول ناگفته مانده، مانند این‌که چگونه شعرهایش به صورت ترانه خوانده شد» و همچنین نکته‌هایی که در آن خودزندگینامه اول «به اجمال مطرح شده است، مانند این‌که چه شد که با دنیای دیپلماسی خداحافظی کرد». بخش دیگر کتاب نیز شامل گزیده‌ای از شعرهای نزار قبانی است. کتاب علاوه بر مقدمه مترجمان که در آن شرح زندگی نزار قبانی آمده است، مقدمه‌ای نیز دارد از هدباء، دختر نزار قبانی. هدباء در بخشی از این مقدمه درباره پدرش می‌نویسد: «پدرم با نوشتن، برای نوشتن و در نوشتن زندگی می‌کرد. هرچیز دیگری که انجام می‌داد، چیزی غیر از جزئیات و امور فرعی نبود». پس از مقدمه هدباء، مقدمه نزار قبانی بر خودزندگینامه اولش آمده است. مقدمه‌ای که این‌گونه آغاز می‌شود: «می‌خواهم داستانم با شعر را، پیش از آن‌که دیگری بنویسد، خود به قلم آورم. می‌خواهم با دست خود چهره‌ام را ترسیم کنم چون هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بهتر از من ترسیم کند.». آن‌چه در ادامه می‌خوانید بخشی است از متن خودزندگینامه دوم نزار قبانی: «در میان دست‌نوشته‌هایی که از لبنان دارم و آن‌ها را نگه داشته‌ام، نوشته‌هایی است خیال‌انگیز و شگفت‌آور؛ نوشته‌هایی استثنایی که به خود اجازه نمی‌دهم آن‌ها را بسوزانم یا پاره کنم، زیرا سوزاندن آن‌ها یعنی سوزاندن نیمی از تاریخم. درباره این نوشته‌ها بسیار اندیشیده و از خود پرسیده‌ام که انتشار آن‌ها چه ساحتی از معرفت را روشن می‌کند یا چه ماده‌ای در اختیار منتقدان ادبی قرار می‌دهد؟ در این میان ذکر اتفاقاتی آمده است که در خلال شب شعرهایم در لبنان روی داده است و باید آن‌ها را در زمره چیزهایی که می‌خواهی باور کن، می‌خواهی باور نکن قرار داد، زیرا به دنیای خیال و خرافات نزدیک‌تر است تا دنیای واقعی. از آن‌جا که باور دارم هیچ اتفاقی را که برای شاعر روی می‌دهد نباید نادیده انگاشت، بلکه باید از دید جامعه‌شناختی، روان‌شناختی و انتقادی بدان پرداخت، تصمیم گرفتم شجاعت به خرج دهم و این تجربیات را، گرچه جنون‌آمیز و شگفت‌انگیزند، در برابر ذره‌بین منتقدان و پژوهشگران شعر قرار دهم، شاید که به کشف و درون‌یابی تجربه شعری کمک کند. علاقه عموم مردم به شاعر گاهی اشکال بیمارگونه، هیستریایی و افراطی به خود می‌گیرد که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را ریشه‌کن کند یا بر آن چیره شود و من از آن جهت به خود اجازه می‌دهم این رویدادهای پی‌درپی را با همه شدت و حرارت و جلوه‌های تعصب‌آمیز آن منتشر کنم که سخت مشتاقم در صحنه شعر تمام زوایا و ابعاد روشن شود…».


iconادامه مطلب

آزما نوزده ساله شد
بازديد : iconدسته: گزارش

آزمانوزده ساله شد. نوزده سال تمام. دی ماه سال ۷۷ بود که نخستین شماره آزما منتشر شد. صبح روز نهم دی.
عصر روز هشتم ابراهیم باقری زنگ زد آزما حاضر شده. عزیزی که چاپ اولین شماره آزما در چاپخانه اطلاعات به همت او ممکن شد و عجبا که از آن پس دیگر ندیدمش تا دو سال پیش آن هم به تصادف. انگار آمده بود تا آزما چاپ شود و شد.
حالا آزما نوزده سالش تمام شده است. نوزده سال زمان کمی نیست برای عمر یک نشریه در ایران. آن هم نشریه‌ای مستقل، نشریه‌ای که از همان آغاز از میان دو دست تهی سربرآورد. نشریه‌ای که به هیچ دسته و گروه و حزبی وابسته نبود، نیست و هرگز نخواهد بود. آزما روی پای خودش بلند شده، بالیده و این راه دراز را آمده است. و این ممکن نشده است مگر به معجزه ایمان و عشق و دوستی و پای فشردن بر این‌که آزما باید منتشر شود و شد و خواهد شد حتی اگر ز منجنیق فلک سنگ فتنه ببارد.


iconادامه مطلب

ما به بازنگری منصفانه‌ی تاریخ علاقه ای نداریم / تاريخ و حافظه‌ي تاريخي، در گفتگو با دکتر مجيد تفرشي
بازديد : iconدسته: گزارش

ما به بازنگری منصفانه‌ی تاریخ علاقه ای نداریم

تاريخ و حافظهي تاريخي، در گفتگو با دکتر مجيد تفرشي

دکتر مجيد تفرشي تاريخ نگار، سند پژوه و پژوهشگر، سالها است که مقيم لندن است و در زمينهي اسناد تاريخ معاصر ايران در آرشيو ملي بريتانيا  (The National Archives) مشغول تحقيق است. او هم اکنون ۵۳ سال دارد و نخستين کتابش را در ۱۹ سالگي، با عنوان «مقدمات مشروطيت» منتشر کرد. از ديگر آثار او مي توان به خاطرات دوران سپري شده، گزارشهاي محرمانه شهرباني، زندگي، خاطرات و اسناد شيخ احمد بهار، صداي پاي دگرگوني، خاطرات دوران سپري شده و چهل سال در صحنه اشاره کرد. گفتگو با دکتر تفرشي
در مورد تاريخ و حافظه
ي تاريخي با اين پرسش شروع شد:

 

آيا اين عقيده که ايرانيان حافظه‌ي تاريخي  ندارند و از وقايع تاريخي درس نمي‌گيرند را قبول داريد و اگر بله، علت آن به نظر شما چيست؟

دارا بودن حافظه‌ي تاريخي در يک ملت، لزوما امري بديهي، ژنتيک و يا مادرزادي نيست. حافظه‌ي تاريخي، چه کوتاه مدت، چه ميان مدت و چه دراز مدت، زاييده‌ي نگرشي راهبردي و درازمدت مبتني بر داشتن تعريفي دقيق و مشخص از منافع ملي و نيازمند آموزش و درايت چندين نسل در کنار تاريخي مستقر و مستمر و فاقد تلاطم و تنش است. اين درايت و آموزش در طول سال‌هاي آموزش و بالندگي و توجه نخبگان، رسانه‌هاي عمومي و سياست‌ ورزان حاکم و رقيب است. در ايران از ديرباز چند جدال و تغيير ذائقه و حيرت و نوسان بين دو قطب، مانع عزمي ملي براي رهيافتي راهبردي و ملي شده است. جدال ميان سنت و مدرنيته، جدال ميان خودکامگي و آزادي از اين دست پارادوکس‌هاي تاريخي هستند. هنگامي که يک جامعه دچار خودکامگي خودکامگان است، در آرزوي يک نجات بخش آزادي‌خواه است و هنگامي که فضايي نسبتاً آزاد بر جامعه حاکم است، راه حل اصلاح جامعه را فقط مشت آهنين و ديکتاتوري فرهمند مي‌دانند. در چنين جامعه‌اي سيکل و نوسان خواست و مطالبه‌ي ملي براي برون رفت از بحران‌ها، به صورت منظم تغيير مي کند و آرا و تصميمات عمومي بيشتر بر اساس نخواستن و نارضايتي از وضع موجود شکل مي‌گيرد، نه خواست و شناخت درست از وضع مطلوب.

چرا همواره در طول تاريخ ما از داشتن منابع تاريخي ارزشمند بي‌بهره بوده‌ايم و تاريخمان هميشه به فرموده‌ي شاهان و حکام نوشته شده و يا سرانجام تبديل به آثار ادبي مئل تاريخ بيهقي شده (که به هر حال بار ادبي آن از بار تاريخي‌اش بيشتر است) و يا نوشته‌هاي بي‌ارزش سراسر مدح و ثنا و تعارف؟

به نظر من، همين به کار بردن عباراتي کلي، فراگير و کليشه‌اي چون «همواره در طول تاريخ»، «تاريخمان هميشه به فرموده‌ي شاهان و حکام نوشته شده» و «نوشته‌هاي بي‌ارزش سراسر مدح و ثنا و تعارف» در اين سوال، خود نشان‌دهنده‌ي فرهنگ کلي گويي و سياه و سفيد ديدن اوضاع و گذشته‌ي تاريخي ما است! واقعيت اين است که ما در طول تاريخ، حتما منابع تاريخي ارزشمند داشته‌ايم، ولو محدود و نسبتاً ناشناخته. مسأله اين است که اولاً به دليل وجود فرهنگ زدودن آثار فرهنگي و و ميراث تمدني نسل‌ها و سلسله‌هاي گذشته توسط حاکمان جديد و اقوام غارت‌گر در جريان تجاوزات خارجي و جنگ‌هاي داخلي، انقطاعات تاريخي و گسست‌هاي فرهنگي بسياري رخ داده و بخش اعظمي از فرهنگ مکتوب ايران طي دست کم سه هزار سال اخير از ميان رفته و به دست ما نرسيده است.

با اين همه، همين ميراث مکتوب به جا مانده‌ي کنوني نيز، از جهت محتواي تاريخي ارزشمند است، ولي کمتر به آن توجه شده. ضمن آن که در سده هاي نوزده و بيست ميلادي که من نسبت به ادوار قبل، بيشتر به آن‌ها وقوف دارم، هنوز منابع بسيار مهمي وجود دارند که ناديده و ناشناخته باقي مانده و راه بسياري براي دسترسي به آن‌ها و استفاده از آن‌ها براي تاريخ‌نويسي باقي است. نه. من باور ندارم که تاريخ ما سراسر به فرموده‌ي شاهان نوشته شده يا بي‌ارزش باشد. منتها اين آثار به قول شما بي‌ارزش بيشتر ديده شده و باقي مانده و برجسته شده است.

در سوي ديگري از جهان هرودوت حتي در دوران باستان اقدام به تدوين يک تاريخ تمام عيار مي‌کند اما در اين سوي دنيا، ما اين ضعف را از دوران بسيار قديم داريم، آيا اين ناشي از خصيصه‌ي تاريخي يک ملت است و جزو روحيه‌ي ماست، يا شرايط جغرافيايي و سياسي همواره‌‌ ايران باعث اين ماجرا بوده؟

تاريخ هرودوت، دست کم از نظر ما ايرانيان، به دلايلي از قبيل اتکاي بيش از حد به روايات شفاهي و نه چندان متقن و نگاه يک سويه و بعضا مغرضانه به مناقشات و مناسبات ايران و يونان باستان، يک تاريخ تمام عيار نيست. هر چند که از زاويه‌ي ديد يونانيان نمونه‌ي درخشان تاريخ نگاري ملي و ميهني آنان است. به هر روي نداشتن يک تاريخ تمام عيار دلايل مهم و قابل بررسي دارد. به گمان من، شايد اصرار سلسله‌ها و حکومت‌هاي جديد در از بين بردن همه جانبه و نهادينه‌ي آثار مختلف فرهنگي و سياسي حاکمان قبلي، از مهم‌ترين دلايل نداشتن يک يا چند اثر تاريخي تمام عيار است. وقتي که مي بينيم از دوران ۴۷۱ ساله‌ي حکومت اشکاني آثار مهم و مدون تاريخي، چه از زمان خود و چه از روايت سلسله‌ي جايگزين آن باقي نمانده است. تا جايي که امروزه بسياري از منابع مربوط به تاريخ اشکانيان مربوط به دوران پساساساني و عصر اسلامي است. از سوي ديگر، در موارد بسياري، يادآوري شکست‌ها و بازنگري منصفانه و بي‌رحمانه در تجربيات و عملکرد تلخ گذشته خويش نيز مورد علاقه‌ي ايرانيان نبوده و نيست.

همان‌طور که اشاره کرديد، در طول تاريخ و حتي امروز ايرانيان هيچ‌گاه اهميت حفظ اسناد را ندانسته‌اند و همواره با روي کار آمدن يک سلسه يا دولت اسناد دوره‌ي قبل پاک شده و اين ماجرا هنوز هم ديده مي‌شود. به نظر شما چرا؟ و اين کار چه ضربه‌اي به آن چه که پيشينه و تاريخ ماست وارد مي‌کند؟

اگرچه باز هم با به کار بردن عبارت «هيچ گاه» در اين سوال موافق نيستم، ولي به طور کلي اين ادعا درست است. در ايران مجموعاً توجه به تداوم تاريخي و استفاده از دانش و تجربه‌ي پيشينيان براي پيشبرد امر مديريت، سياست و حکومت چندان رايج نبوده و جدي گرفته نشده است. در اين راستا، طبعا حفظ و توجه به استفاده از اسناد و کارنامه‌ي رسمي و غيررسمي مکتوب به صورت سيستماتيک و سامان يافته نيز به طور تاريخي اهميت قديمي در ايران نداشته است. از يک سو تا حدود نيم قرن قبل، دولت مرکزي چندان توجهي به تجميع و حفظ اسناد رسمي نداشته و از سوي ديگر مسئولان ارشد دولتي نيز يا اسناد را نگهداري نمي‌کردند و يا در صورت نگهداري، گاهي به جاي مراکز دولتي، آن‌ها را در خانه‌هاي خود نگهداري مي‌کردند.

اين اقدام آميزه اي از ناداني و نابلدي و ضمنا فقدان امنيت لازم و کافي براي نگهداري اسناد رسمي و انتقال و ارايه آن به رقباي سياسي و نسل‌هاي بعدي نخبگان، سياستمداران، رسانه‌ها و مردم بوده است. يک وجه ديگر نيز البته نبود سنت و فرهنگ خاطره نويسي روزانه در بين نخبگان سياسي، فرهنگي و علمي ايران است. علت اين فقدان مهم و تاثيرگذار هم نداشتن تربيت اين امر از کودکي و نوجواني و همچنين نبود امنيت قضايي و سياسي و ترس از استفاده و سوءاستفاده از اوراق شخصي عليه افراد، توسط دستگاه امنيتي، پليسي و دستگاه قضايي کشور بوده است.

آرشيوهاي ريز و درست تاريخي در سال‌هاي اخير در ايران مرتباً تاسيس شده و گسترش يافته‎اند. البته داشتن مراکز آرشيوي و تحقيقي اگرچه اقدامي مثبت و مفيد است، ولي لزوما مشکل گشاي کامل هم نيست. اکنون در ايران شاهد هستيم که موسسات جدي و حرفه‌اي آرشيوي از قبيل سازمان اسناد و کتابخانه‌ي ملي، مرکز اسناد کتابخانه‌ي مجلس شوراي اسلامي، مرکز اسناد وزارت خارجه، مؤسسه‌ي مطالعات تاريخ معاصر و مرکز اسناد آستان قدس داراي منابع و اسناد بسيار مهمي هستند، ولي همواره از کمبود بودجه و نيروي واقعي متخصص رنج مي برند و توجه لازم و کافي جدي به آن‌ها نمي‌شود. در مقابل البته ده‌ها مؤسسه و شبه موسسه ظاهراً پژوهشي و تاريخي و آرشيوي هم در ايران هستند که نه به طور جدي تخصصي هستند و نه به وظايف مورد ادعاي خود عمل مي‌کنند. بيشتر اين موسسات داراي اغراض سياسي بوده و يا محلي براي صرف بودجه و کارآفريني براي دوستان و آشنايان به بهانه و ظاهر کار علمي و پژوهشي است. بود و نبود شماري از اين موسسات يکسان بوده و تعطيلي آنها نه تنها مشکل زا نيست، بلکه خدمتي به بنيه نحيف پژوهشي و بودجه‌هاي عمومي است.

در طول تاريخ ما خيانت‌ها و رشوه‌گيري‌هاي بسياري از سوي برخي سياستمداران را شاهد بوده‌ايم آيا اين خصيصه که به‌خصوص کشورهاي روسيه و انگلستان از آن سود بسيار برده‌اند، حاصل بي‌توجهي تاريخي ما و اين باور خطاکاران به اين بوده که معمولا ايراني‌ها سندي از اين خيانت‌ها را حفظ نمي‌کنند يا دلايل ديگري هم دارد؟

معمولا خطاکاران و رشوه گيران براي اين اقدام خود سند و ردپا به جا نمي‌گذارند و بابت آن سند محضري و رسيد توليد نمي‌کنند. بسياري از اين افراد البته بيمار و خطاکار و زياده خواه بوده و هستند. ولي گاهي محدوديت‌هاي نامعقول قانوني هم مشوق اين مساله است. در اغلب کشورهاي رشد يافته، حقوق سياستمداران، قضات، نمايندگان مجلس و ديگر متصديان مشاغل حساس و خاص تخصصي، آن قدر بالا هست که انگيزه و بهانه‌ي نياز مادي از آنان براي اخذ رشوه يا نادرستي مالي سلب مي‌شود. ولي وقتي که مثلاً در ايران کنوني، به هر دليل و انگيزه‌اي، سقف مالي ده يا بيست ميليون توماني براي اين افراد تعيين مي‌شود، در عمل دو گزينه پيش رو خواهد بود. يا افراد مسئول با فرصت طلبي اين مشاغل را احراز کرده و بقيه‌ي نياز مالي خود را از راه‌هاي غير مشروع کسب مي‌کنند و يا به مرور صرفا افراد نالايق و کم مايه در دستگاه دولتي باقي مانده و هيچ فرد مقتدر و توانايي انگيره‌ي جدي براي کار دولتي و عمومي پيدا نخواهد کرد و صرفا کوتوله‌هاي اداري، اجرايي و سياسي در امور حکومتي و دولتي باقي خواهند ماند. البته در اين صورت نيز نمي‌توان مانع کج دستي و سوء استفاده اين عده هم شد.

چه‌قدر به نقش متون ادبي و هنري به عنوان سند قابل مراجعه‌ي تاريخي معتقد هستيد واين ‌که آيا آثار ادبي، علي رغم اين که چنين وظيفه‌اي ندارند، تا چه اندازه مي‌توانند نقش راويان شرايط زمانه‌ي خودشان را بازي کنند و تاريخ‌نگاران به آن‌ها مراجعه کنند؟

در همه‌ي دنيا، متون ادبي و هنري، از منابع مهم و غيرقابل انکار تاريخ‌نگاري اجتماعي و ملي محسوب مي‌شوند. تاريخ نگاري بدون استفاده از چنين منابعي، کامل نبوده و داراي شموليت نيست. چه‌گونه مي توان بدون بررسي آثار هنري حجمي و تجسمي به جا مانده از پيشينيان تاريخ نوشت؟ چه‌گونه مي توان شاهنامه فردوسي را در بين متون کهن به عنوان يک منبع مهم و ارزشمند براي نگارش تاريخ ايران باستان ناديده گرفت. آثار ادبي و هنري نشان‌گر و روشن‌گر، زندگي، زمانه و کارنامه‌ي پيشينيان هستند. اين گونه منابع البته براي تاريخ نگاري ملي کافي نيستند، ولي يقينا لازم و ضروري هستند.

قاعده‌ي انتشار اسناد طي دوره‌هاي سي و يا پنجاه ساله که در انگلستان و آمريکا مرسوم است و اخيرا هم به افشاي برخي اسناد مربوط به کودتاي ۲۸ مرداد منجر شده را چه‌قدر قبول داريد و آيا معتقديد که اين اسناد گزينشي و با اهداف خاص منتشر مي‌شوند يا نه؟

اين سوال کمي پيچيده و چند لايه است. آزادسازي و انتشار اسناد رسمي دولتي، دو کار مختلف و جداگانه است. وظيفه‌ي دولت‌ها، آزادسازي اسناد پس از يک دوره‌ي مشخص قانوني پس از توليد آن‌ها است. اين دوره قانوني در هر کشور متفاوت است. دولت‌ها از يک سو موظف هستند که اين اوراق رسمي را پس از طي اين دوره از طبقه بندي خارج کرده و در اختيار عموم علاقمندان قرار دهند. البته بايد توجه داشت که هيچ دولتي قاعدتا نمي‌تواند و نمي‌خواهد منافع ملي و مصالح نظام خود را فداي تاريخ نگاري و رفاه حرفه‌اي مورخان کرده و همه‌ي اسناد را آزاد سازد. در عين حال، بيشتر دولت‌ها علاقه‌ي زيادي به افشاي اسناد طبقه‌بندي شده، ولو پس از چند دهه ندارند و صرفا مسئوليت قانوني آنان را ملزم به چنين کاري مي‌کند. در اين شرايط، دولت‌ها معمولا تلاش مي‌کنند تا با ساز و کارهاي آشکار و پنهان قانوني يا فراقانوني، مانع آزادسازي برخي اسناد شوند. انتشار اسناد البته جزو وظايف دولت‌ها و حکومت‌ها نيست. دولت‌ها، گاهي براي انجام وظيفه‌ي آزادسازي اسناد دست به انتشار گزينشي آن‌ها مي‌زنند و گاهي براي فرار از مسئوليت اصلي و قانوني خود چنين مي‌کنند.انتشار کامل يا گزينشي اسناد اگر پس از آزادسازي کامل و قانوني آن‌ها صورت گيرد، به عنوان يک وظيفه‌ي ثانويه، امري مفيد و پذيرفتني است. ولي اگر به عنوان اقدامي جايگزين به جاي آزادسازي اسناد صورت بگيرد، براي محققان و مورخان فاقد اعتبار کامل و کافي براي استناد و ارجاع خواهد بود. انتشار اخير اسناد آمريکايي مربوط به ايران نيز به عنوان بديلي براي دسترسي عمومي به اسناد مربوط به تحولات ملي شدن صنعت نفت در ايران، دولت دکتر محمد مصدق و حوادث بين سي تير ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ صورت گرفته است و بايد همچنان در انتظار انجام وظيفه‌ي کامل قانوني و اصلي آزادسازي کامل و بي‌سانسور اين اسناد ماند. بديهي است وقتي کار انتشار گزينشي اسناد توسط دواير دولتي پيش مي‌آيد، ناگزير مساله‌ي اعمال مصلحت و سليقه‌ي شخصي و سياسي و مشربي هم پيش مي‌آيد و کم يا زياد، گريزي از آن نيست. در هر صورت، اسناد بين المللي، به خصوص اسناد بريتانيايي و آمريکايي از منابع بسيار مهم تاريخ نگاري، به خصوص تاريخ معاصر ايران هستند و در هر صورت نمي توان و نبايد از اهميت آن‌ها در نگارش تاريخ ايران غافل ماند.

امروزه که اخبار و اطلاعات به شکل وسيع در اختيار همه قرار مي‌گيرد و تحليل‌هاي سطحي اوضاع اجتماعي و تاريخي رواج بسيار يافته، چه‌قدر تحليل‌هاي ريز و جزئي را ضروري مي‌دانيد؟

براي يک مورخ کارآمد و حرفه‌اي، رسيدن به واقعيت و تحليل درست از آن چه گذشت، نيازمند داشتن و دانستن جزييات حوادث از ابعاد مختلف، در کنار کليات است. براي مورخان غيرحرفه‌اي و يا محققان ديگر رشته‌هايي مثل روابط بين‌المللي، جامعه شناسي و علوم سياسي، که به تاريخ صرفا جهت جوري جنس و تکميل تئور‌هاي بعضا کلي خود نياز دارند، وقت و مجال چنداني براي کار دقيق و عميق روي جزييات وجود ندارد. ولي تاريخ نگاري گسترده، شامل و عميق براي ارايه‌ي روايتي منصفانه و بي شائبه نيازمند دانستن جزييات است. دانستن کليات البته لازم و بديهي هستند، ولي هر چه به عمق جزييات حوادث و تحولات مي‌رويم، فرق تاريخ نگار حرفه اي و کارآمد مسلح به متدلوژي و منش و روش علمي با محقق غيرحرفه اي يا برخاسته از ديسيپلين ديگر رشته‌هاي مجاور بيشتر روشن مي‌شود.

به نظر شما آيا حوادث تاريخي بسياري که ايران صحنه‌ي وقوع آن‌ها بوده، باعث دلزده شدن ايرانيان از حفظ تاريخ اين وقايع بوده يا علت ديگري براي آن وجود دارد؟

يادآوري حوادث و تحولات تاريخي براي بسياري از سياستمداران جهان امري ناخوشايند است. اين عارضه البته در بين سياست ورزان ايراني بيشتر و عميقتر است. من خودم شخصا بارها شاهد بوده‌ام که سياست‌ورزان ايراني از همه‌ي جناح‌هاي مطرح، مشتاق هستند که پيشينه و عملکرد و سوابق خود را پنهان کرده تا مانع آگاهي، ارزيابي و داوري دقيق و کامل عمومي نسبت به کارنامه و کارکرد خود شوند و اگر هم کسي در اين راه تلاش کند، سعي مي‌کنند مانع اين کار مي‌شوند و با او دشمني مي‌ورزند. براي اين قبيل افراد، حفظ تاريخ چندان خوشايند نيست. چون تلاش دارند تا خود را از ابتدا منزه و بي خطا و بري از اشتباه و لغزش وانمود ساخته و از ارزيابي و داوري عمومي رها و گريزان شوند.

 

منبع: صد و بیست و سومین شماره ماهنامه آزما


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY