نه خانی آمده نه کسی خربزه خورده
پروانه کاوسی
گفته بودند سرشان را بريدهاند. اما در عکسهايي که مردم سر دست گرفته بودند سرها سرجايش بود. روي گردن و چسبيده به تنشان. تا اينجا يک دروغ. بعد دروغهايي ديگر که حتما رو ميشد. شايد هم نميشد.
ميگفتند فيلسوف بوده. فيلم ساز هم بوده و معلوم نبود فيلسوف را کشتهاند يا فيلمساز را ! اين همه فيلمساز داريم چرا هيچکدام را نکشتند. پس قضيه کشتن يک فيلمساز نبوده و حتما با فيلسوف مشکل داشتهاند. اما اين هم نميشود. اين همه فيلسوف داريم که در زندگي پرسه ميزنند. هشتاد ميليون! و يکي از يکي فيلسوفتر هيچکدام را اين جوري نميکشند. پس فيلسوف را هم نکشتهاند و اصلا معلوم نيست کسي را کشته باشند. و همه سر و صداها الکي است. توي عکسها هم سرشان سر جايش بود و هيچ زخميهم روي تنشان نبود. و دريغ از يک لکه خون. پس مسئله کاردآجين شدن هم منتفي است. در مورد همسرش هم قضيه همين شکلي است. تازه زنش فيلسوف حرفهاي هم نبود و شايد گاهي با هم فلسفه بازي ميکردند که بازي هم دليل کشتن کسي نميشود.
پس قضيه از بيخ و بن منتفي است. نه خاني آمده نه خاني رفته فقط اين وسط خربزهها گم شده. اول ميگفتند: افغانيها کلک خربزهها را کندهاند بعد معلوم شد. طبق سناريو تنظيميکه احتمالا با کمک مقتولين فرضي نوشته شده. افغانها دليلي براي خربزه خوردن نداشتهاند. بعد گفتند کار قوم و خويشها بوده که معلوم شده لرزيدن آنها در حضور شاهدان عيني به دليل خوردن خربزه نبوده و احتمالا کرونا گرفته بودند. بعد گفتند ده نفر ديگر را گرفتهاند و متأسفانه بعدا معلوم شد آن ده نفر چهار نفر بودهاند و آن چهار نفر هم شب حادثه کرج نبودند و معلوم نيست کجا بودهاند و مسئله پيچيدهتر شد و به دليل همين پيچيدگي يک آدميکه ميگفتند فيلمساز است. رفته بود پشت در محل حادثه و گفته بود ميخواهم يک فيلم هيچکاکي بسازم و يک نفر هم با خودش برده بود که اظهارات ايشان را با دوربين موبايل ثبت کند و بعد معلوم شد. ساختن فيلم هيچکاکي مطرح نبوده و قضيه مربوط به تبليغ دندان مصنوعي بوده که در ويدئو تهيه شده کاملا مشهود است. پس ملاحظه ميکنيد که قضيه خيلي پيچيده است و موضوع قتل و آدم کشي به کلي منتفي است چه برسد به اينکه بخواهند يک فيلمساز فيلسوف را بکشند و براي اين که تنها به سفر آخرت نرود زنش را هم همراهش بکشند اصلا مگر آدم کشي شوخي است. آن هم کشتن يک فيلمساز که فيلسوف هم باشد و بعد کشتن همسرش. آن هم به آن شکلي که تعريف کردند بريدن سر و کاردآجين کردن به شيوه آدم کشيهاي عصر حجر آن هم در قرن بيست و يکم که جديدترين شيوهها براي کشتن آدمها اختراع شده و امتحانش را پس داده. و مهمتر از اين مگر ميشود مقتولي بدون قاتل وجود داشته باشد. حتي در داستانهاي آگاتا کريستي هم مقتولين قاتل دارند درحاليکه همين يکي دو سال اخير مرتب ميگفتند ده نفر، صد نفر، پانصد نفر کشته شدهاند بدون اينکه حتي يک قاتل وجود داشته باشد مگر اين که فرض کنيم مقتولين خودشان قاتل بودهاند. تازه اگر قتلي اتفاق افتاده باشد که همه ادله و شواهد موجود نشان ميدهد مخصوصا در اين مورد آخر. اصلا مقتولي وجود نداشته و در عکسهايي که مردم سر دست گرفته بودند نه سر بريدهاي ديده ميشد و نه لکه خوني و هر دو مقتول فرضي هم داشتند لبخند ميزدند.