بعضیها برای اسطوره شدن به دنیا میآیند. نه اینکه خودشان بخواهند یا بدانند یا کاری کنند. آنها زندگیشان را میکنند. به صدای دلشان گوش میدهند مثل خیلی از مردم.
بعضیها برای اسطوره شدن به دنیا میآیند. نه اینکه خودشان بخواهند یا بدانند یا کاری کنند. آنها زندگیشان را میکنند. به صدای دلشان گوش میدهند مثل خیلی از مردم.
قدمرنجه کرده و مصادرهات کردهاند، جسارتاً، مرثیه نمینویسم. عقدهگشایی میکنم. روی سخنم با نجفی«در رابطه با» و «گلدان توسط بچه شکسته شد» است. با او که حساسیتهای زبانی را در برابر هجوم بیخبری از امکانات زبان فارسی برانگیخت. با نجفیی که به امکانات زبان فارسی باور داشت و میگفت نه هر غلطی رایج است و نه هر رایجی سرنوشت محتوم و گریزناپذیر. به آن نجفی که از ارکان اصلی دانشگاه آزاد سابق ایران بود- در کنار دریابندری و سمیعی و دکتر مرندی و دکتر وهابزاده و دکتر بهزاد و نامهای دیگری که آن قدر بزرگاند که نامشان هرگز از قلم نمیافتد – هر چند که اینجا از قلم ناچیز من افتاده باشد. با آن آقای نجفی مصادرهنشده سخن میگویم. که روزگاری او و همتایان وی در رأس تصمیمگیریهای فرهنگی بودند.
اینکه انسان از خودش سؤال کند آیا انتشار یک مجلهی فرهنگی در سرزمین حافظ و سعدی و مولانا و کشوری که نود درصد مردماش شاعرند کار عاقلانهای است؟ ظاهرا همانقدر طبیعی به نظر میرسد که یک فرانسوی از خودش بپرسد آیا رفتن به بالاترین طبقهی برج ایفل و تماشای پاریس از بلندترین نقطهی برج عاقلانه است؟
مجموعهای از آثار و وسایل شخصی «سیلویا پلات» که گوشههایی از زندگی این شاعر مطرح آمریکایی و جریان ازدواجش با «تد هیوز» را فاش میکند، به زودی به حراج گذاشته میشود.
به گزارش ایسنا، «گاردین» نوشت: «فریدا هیوز» تنها فرزند در قید حیات «سیلویا پلات» و «تد هیوز»، دو شاعر مطرحی که با هم ازدواج کردند اما زندگیشان پایان خوشی نداشت، وسایل و دستنوشتههای مادرش را به معرض فروش میگذارد.
در این مجموعه، علاوه بر لباسها، زیورآلات، مبلمان و کتابهای متعلق به خالق «حباب شیشه»، دستنوشتههای او، دفترچه حاشیهنویسیشده دستورهای غذا، نامههای عاشقانه «هیوز» برای او، دستگاه تایپ سبزرنگ «هرمس» و نسخه تایپشده کمرنگ «حباب شیشه»، گنجانده شده است.
دستنوشتههای «پلات» که با خطی خوانا نوشته شدهاند، نشان میدهند در زمان انتشار رمان «حباب شیشه» ازدواج او با «تد هیوز» رو به فروپاشی بوده است. او در همان دوران به همراه دو فرزند کوچک خود راهی آپارتمانی در لندن میشود و در فوریه ۱۹۶۳ هم به زندگیاش پایان میدهد.
یادگاریهای «پلات» ماه مارس از سوی حراجی «بونامز» عرضه میشوند. طرحی هم که «پلات» از «هیوز» در دوران ماه عسلشان کشیده در این حراجی به قیمت تخمینی ۳۰ هزار پوند به فروش گذاشته میشود.
در بسیاری از کتابهای «پلات» دستخط «هیوز» دیده میشود. برای مثال او در ابتدای یک مجموعه شعر نوشته: «برای سیلویا، چون این کتاب مسلما به تو تعلق دارد، همانطور که همه عشق من.»
«پلات» در یکی از نامههایش، خوشحالی خود را از انتشار مجموعه شعرهایش به مادرش ابراز کرده است.
یکی از تاثیرگذارترین کتابهای این مجموعه، نسخه کهنهای از فرهنگ لغت آکسفورد است که این دو چهره ادبی در سال ۱۹۵۶ به عنوان هدیه کریسمس برای خود خریدند و نام خود، سالروز ازدواج و نام و سال تولد هر دو فرزندشان ـ «فریدا» و «نیکلاس» ـ را در ابتدای آن نوشتند.
پیشبینی میشود نسخهای از کتاب شبهزندگینامهای «حباب شیشه» که «پلات» پیش از انتشار تایپ کرده بود، در این حراجی به قیمت ۸۰ هزار پوند به فروش برسد. تاریخ این نسخه به کریسمس ۱۹۶۲ برمیگردد، زمانی که او از «هیوز» جدا شده و در آپارتمانی در لندن زندگی میکرد. او در نامهای به مادرش نوشته که امیدوار است روزهای خوشی را در این خانه داشته باشد اما زمستان آن سال، سیاهترین فصل زندگی «پلات» شد و او پس از دچار شدن به دورهای افسردگی، خود را در آشپزخانه همان واحد با گاز خفه کرد.
«پلات» پیش از آشنایی و ازدواج با «تد هیوز» هم به افسردگی مبتلا بود و دست به خودکشی زده بود، اما آخرین بهانه او برای پایان دادن به زندگیاش، رابطه «هیوز» با زنی دیگر بود.
مجموعه یادگاریهای «سیلویا پلات» روز ۲۱ مارس در حراجی کتابها و دستنوشتههای «بونامز» به فروش گذاشته میشود.
«سیلویا پلات» شاعر، رماننویس، نویسنده داستان کوتاه و مقالهنویس آمریکایی بود. او بیشتر شهرت خویش را وامدار شعرهایش است. کتاب «حباب شیشه» که زندگینامه او محسوب میشود و در آن به زندگی این شاعر و کشمکشهایش با بیماری افسردگی پرداخته شده، از دیگر آثار برجسته اوست. «کلوسوس و اشعار دیگر»، «غزال»، «گذر از آب» و «درختان زمستانی» از مجموعه شعرهای «پلات» هستند. ازدواج او با «تد هیوز» شاعر مطرح انگلیسی، سرنوشت شوم این پیوند، خیانت «هیوز» به «پلات» و خودکشی او همیشه از بحثهای مورد علاقه زندگینامهنویسان ادبی بوده است.
سال گذشته مجموعهای از نامههایی که «سیلویا پلات» برای دوست پزشک خود مینوشته و تاکنون دیده نشده بود، کشف شد و از راز هولناکی در زندگی این دو چهره ادبی پرده برداشت. محتویات این نامهها حاکی از آن بود که این زن شاعر توسط همسر خود کتک میخورده است. «سیلویا پلات» در این نامهها مدعی شده «هیوز» دو روز پیش از اینکه او فرزند دومش را سقط کند، او را کتک زده و صریحا به او گفته که آرزوی مرگش را دارد.
«تد هیوز» شاعر انگلیسی متولد یورکشایر با «پلات» زمانی آشنا شد که هر دو در دانشگاه کمبریج درس میخواندند. «هیوز» در آن زمان شاعری جاافتاده و شناختهشده بود. آن دو در یک مهمانی با هم آشنا شدند و پس از چهار ماه با هم ازدواج کردند. همکاریهای فرهنگی و ادبی این دو چهره تا مدتی به خوبی ادامه یافت اما ازدواج آنها سرانجام خوبی نداشت. چندی پس از خیانت «هیوز» به «پلات» و جدا شدنشان، این زن شاعر در سال ۱۹۶۳ دست به خودکشی میزند و جان خود را از دست میدهد.
به نقل از گاردین – کینگ یک نویسنده به معنای معمول نیست؛ او یک صنعت است. به گفته مجله امریکایی فوربز او در سال ۵۰ میلیون دلار درآمد دارد. همه اینها از سال ۱۹۷۴ با اولین رمانش، کری، درباره یک دختر نوجوان با قدرتهای ماوراء طبیعی آغاز شد. ۵۴ رمان از او منتشر شده، شش اثر غیرداستانی و چیزی حدود ۲۰۰ داستان کوتاه در قالب مجموعه داستان، به علاوه هفت رمان با نام مستعار ریچارد باکمن. بسیاری از داستانهای او نیز به فیلم تبدیل شدهاند.
نیمی از «درباره نوشتن: زندگینامه» که اولین بار در سال ۲۰۰۰ توسط انتشارات پسران چارلز اسکریبنر منتشر شد، بیوگرافی است و نیمی مجموعهای از نکات برای نویسندگان جویای نام.
کینگ درباره نوشتن چیزی نمیگوید که چندان واضح نباشد: «به نظر من داستان و رمان از سه بخش تشکیل میشود» استادمآبانه و بامتانت توضیح میدهد: «داستان، توصیف و دیالوگ». او به ما هشدار میدهد: «قید دوست شما نیست.» او توصیه میکند در یک اتاق در بسته بنویسید: «از این راه میتوانید به خودتان و دنیا بفهمانید که به کارتان به عنوان یک شغل نگاه کنند.» بیشک کینگ در نوشتن خیلی بهتر است تا حرف زدن درباره نوشتن. اگرچه بدون تردید طرفدارانش چیزهای جالبی در این کتاب پیدا خواهند کرد، علیالخصوص زمانی که از عادتهای عجیب و غریبش هنگام نوشتن میگوید.
استفن کینگ در کتاب زندگینامه خود میگوید: «دوست دارم روزی ۱۰ صفحه بنویسم که میشود تقریبا دوهزار کلمه. با این حساب در طول سه ماه ۱۸۰ هزار کلمه خواهم داشت که برای یک کتاب مقدار مناسبی است.» وقتی که کینگ در حال کار روی یک کتاب است (یعنی اغلب اوقات)، هر روز سال مینویسد، که شامل کریسمس و روز تولدش هم میشود.
او سالهای ابتدایی زندگیاش را فرامیخواند و برایمان از پرستار ۹۰ کیلویی دوران کودکیاش میگوید که او را دست میانداخت و دکتری که گوش عفونیاش را با شکنجه تخلیه کرد. او زیرزمین کثیف با دیوارهای سنگی و تار عنکبوت گرفتهای را توصیف میکند که او و برادرش، دیو، در آنجا روزنامه خانگی درست و پخش میکردند و از تجربه سازندهاش از کار کردن در خشکشویی یک رستوران دریایی میگوید، جایی که بوی گند رومیزیهای کثیفش تا آسمان میرفت.
به عبارت دیگر ساختن یک تخیل هولناکِ پرطرفدار هیچوقت فشاری به او وارد نمیکرد. او خیلی پیش از آنکه سبک نوشتن استفن کیگ زاده شود، در دنیای استفن کینگ زندگی میکرد. و هنگامی که توصیف این دنیا را روی کاغذ آورد، ناگزیر با معلمی مواجه شد که به او گفت: «چیزی که نمیفهمم این است که چرا از اینجور مزخرفات مینویسی. تو بااستعدادی. چرا میخواهی تواناییهایت را حرام کنی؟»
اما حالا نوبت آقای کینگ است که دستورالعمل بدهد. بنابراین به نویسندگان نوپا رویکردی مفید و اساسی با یک پیچش کینگ-مانند نشان میدهد. او مینویسد: «در کلاسهای نویسندگی همیشه میگفتند «هرچه را که میدانی بنویس» که به نظر خوب میآید، اما اگر بخواهید درباره ستارهپیماهایی بنویسید که در سیارات دیگر در حال کاوشاند چطور؟ یا مردی که زنش را کشته و بعد تلاش میکند با یک چوببر از شر جسدش خلاص شود؟»
اول چیزهای مهم. کینگ با لحن آدمی که همیشه از او سوال میشود که چطور سی و خردهای کتاب به این معروفی نوشته و چطور به برند ادبی محبوب هالیوود تبدیل شده، از چند اصل ارزشمند حمایت میکند. مثلا توصیه میکند که اگر توقع دارید کتاب بنویسید، تا میتوانید کتاب بخوانید. مطمئن شوید که در محل کارتان تلویزیون و بازی ویدیویی وجود نداشته باشد و یک روز کاری منظم داشته باشید.
در فصلهای پایانی کینگ داستان تصادف اخیرش را با جزئیات تصویری تعریف میکند. بهترین بخش کتاب وقتی است که برایمان شرح میدهد نوشتن چطور توانست بعد از تصادف مرگباری که با یک ون داشت، زندگیاش را نجات دهد. داستانی عجیب و جذاب که توسط یکی از برجستهترین داستانسرایان عصر ما به زیبایی هرچه تمامتر گفته میشود. کسی که آرزویش این است که بیشتر زنده بماند تا کتابهای بیشتری بنویسد.
«از برگههای ناشناختهام» خودزندگینامهای است از نزار قبانی، شاعر مطرح جهان عرب که به همراه گزیدهای از شعرهای او به ترجمه محمدجواد مهدوی و زهرا یزداننژاد در نشر ثالث منتشر شده است. از نزار قبانی دو خودزندگینامه بهجا مانده است. خودزندگینامه اول او پیش از این با عنوان «داستان من و شعر» به فارسی ترجمه و منتشر شده است و «از برگههای ناشناختهام» ادامه آن خودزندگینامه اول است. چنانکه در مقدمه مترجمان بر ترجمه فارسی این کتاب آمده است «قبانی در خودزندگینامه دومش به بیان نکتههایی میپردازد که در خودزندگینامه اول ناگفته مانده، مانند اینکه چگونه شعرهایش به صورت ترانه خوانده شد» و همچنین نکتههایی که در آن خودزندگینامه اول «به اجمال مطرح شده است، مانند اینکه چه شد که با دنیای دیپلماسی خداحافظی کرد». بخش دیگر کتاب نیز شامل گزیدهای از شعرهای نزار قبانی است. کتاب علاوه بر مقدمه مترجمان که در آن شرح زندگی نزار قبانی آمده است، مقدمهای نیز دارد از هدباء، دختر نزار قبانی. هدباء در بخشی از این مقدمه درباره پدرش مینویسد: «پدرم با نوشتن، برای نوشتن و در نوشتن زندگی میکرد. هرچیز دیگری که انجام میداد، چیزی غیر از جزئیات و امور فرعی نبود». پس از مقدمه هدباء، مقدمه نزار قبانی بر خودزندگینامه اولش آمده است. مقدمهای که اینگونه آغاز میشود: «میخواهم داستانم با شعر را، پیش از آنکه دیگری بنویسد، خود به قلم آورم. میخواهم با دست خود چهرهام را ترسیم کنم چون هیچکس نمیتواند آن را بهتر از من ترسیم کند.». آنچه در ادامه میخوانید بخشی است از متن خودزندگینامه دوم نزار قبانی: «در میان دستنوشتههایی که از لبنان دارم و آنها را نگه داشتهام، نوشتههایی است خیالانگیز و شگفتآور؛ نوشتههایی استثنایی که به خود اجازه نمیدهم آنها را بسوزانم یا پاره کنم، زیرا سوزاندن آنها یعنی سوزاندن نیمی از تاریخم. درباره این نوشتهها بسیار اندیشیده و از خود پرسیدهام که انتشار آنها چه ساحتی از معرفت را روشن میکند یا چه مادهای در اختیار منتقدان ادبی قرار میدهد؟ در این میان ذکر اتفاقاتی آمده است که در خلال شب شعرهایم در لبنان روی داده است و باید آنها را در زمره چیزهایی که میخواهی باور کن، میخواهی باور نکن قرار داد، زیرا به دنیای خیال و خرافات نزدیکتر است تا دنیای واقعی. از آنجا که باور دارم هیچ اتفاقی را که برای شاعر روی میدهد نباید نادیده انگاشت، بلکه باید از دید جامعهشناختی، روانشناختی و انتقادی بدان پرداخت، تصمیم گرفتم شجاعت به خرج دهم و این تجربیات را، گرچه جنونآمیز و شگفتانگیزند، در برابر ذرهبین منتقدان و پژوهشگران شعر قرار دهم، شاید که به کشف و درونیابی تجربه شعری کمک کند. علاقه عموم مردم به شاعر گاهی اشکال بیمارگونه، هیستریایی و افراطی به خود میگیرد که هیچکس نمیتواند آن را ریشهکن کند یا بر آن چیره شود و من از آن جهت به خود اجازه میدهم این رویدادهای پیدرپی را با همه شدت و حرارت و جلوههای تعصبآمیز آن منتشر کنم که سخت مشتاقم در صحنه شعر تمام زوایا و ابعاد روشن شود…».
احمد نوریزاده، ادیبی واقعی است، رفیقبازی قهار که رفقایش واژهها هستند.
زندگی کردن به چنین شیوهای و تحمل دردها و مصائب انسانی هنرمند که برای جان بخشیدن به واژهها از جانش مایه میگذارد، مستلزم جهاننگری خاصی است که رسیدن به آن تنها از عهدهی پاکدلان برمیآید. این شیوهی زندگی و این جهانبینی عاشقیِ خاصی نیز میطلبد، همان عاشقی که حافظ آن را شیوهی رندان بلاکش میداند.
متن کامل صد و بیست و چهارمین شماره ماهنامه آزما در این مطلب قابل دسترسی برای عموم است. این مجله در حوزه ادبیات و به صورت ماهانه منتشر می گردد.