گفت و گو با حسن میرعابدینی
ندا عابد
حسن مير عابديني بيش از هر کس ديگري براي ادبيات داستاني ايران و تاريخچه و چگونگي تغيير و تحول آن آگاه است و به همين دليل موجه ترين فرد براي پاسخ دادن به اين پرسش که چرا ما ادبيات پليسي نداريم است.
دليل اينکه ژانر داستانهاي پليسي در ادبيات داستاني ما مغفول مانده و چندان اثري در اين زمينه نداريم چيست؟
داستان پليسي/ جنايي نوع ادبيِ سرگرمکنندهاي است که شيوهي ساخت و پرداختِ آن در برانگيختن اشتياق خوانندگان تأثير دارد. زيرا آثار کارآگاهي سرشتي جستجوگرانه دارند و بر اساس طرح و توطئهاي معمايي شکل ميگيرند. نويسنده با دنبال کردن اين نکته که «مجرم کيست»؟ هول و ولاي داستان را ايجاد ميکند و خواننده را مشتاق دانستنِ ادامهي ماجرا نگه ميدارد. تعقيب و گريز کارآگاه و مظنونان براي بازگشايي و حل معما طرح و پيرنگ داستان را شکل ميدهد. بنا بر اين، هرگاه رازي پيش آيد و چهرهاي داستاني براي کشف آن از درِ تفحّص و کشف نشانهها و قراين و استدلال برآيد، با مايهي داستان پليسي/ جنايي مواجهايم.
پژمان سلطانی
همين چند وقت پيش، در کشور ژاپن، براي خريد آخرين کتاب «هاروکي موراکامي» صفهاي طويلي مقابل کتابفروشيها بسته شده بود؛ تصويري که نشان ميداد براي اهالي کتاب، خريدن چاپ اول کتابِ نويسندهي مورد علاقهشان مهم است. شبيه اين استقبال را ميتوان در مراسم رونمايي يا جشن امضاي کتاب در کشورمان هم ديد.
اين نشان ميدهد که «نويسنده» مورد نظر و به تبع آن، کتاب موردنظر «ديده شده» است. بعد از اين موفقيت نخست نيز معمولا براي حداقل يک کتاب ديگر اين شانس با نويسنده همراه است. اما اين ديده شدن از کجا ميآيد؟
مهتاب خسروشاهی
لوران مووينيه متولد ششم ژوئيه ۱۹۶۷ ميلادي در شهر تور فرانسه است. مووينيه در سال ۱۹۹۱ ميلادي از کالج هنرهاي زيباي فرانسه در رشتهي هنرهاي تجسميفارغالتحصيل شد. او به توصيه دوست نويسندهاش «تانگي ويل» از سال ۱۹۹۰ ميلادي نوشتن را آغاز کرد و نخستين رمان خود را در سال ۱۹۹۹ ميلادي به نام «دور» منتشر کرد. تاکنون از او ۱۴ رمان و تعدادي ترجمه به چاپ رسيده است. همه آثار او توسط يک ناشر يعني Editions de Minuit منتشر شده است.
اشاره:هرآنچه روان را دگرگون کند، ميتواند از قلم چکه کرده و به کلام درآيد. بيراه نيست اگر بگوييم برجستهترين آثار هنري، حاصل رنج ، غم و بغض آدمياست. درواقع نوشتن را ميتوان راهي براي تابآوري، مقابله و گذر از آسيبهاي جسميو رواني آدميدانست. «لوران مووينيه»، نويسندهاي که کتاب «جشن تولد» او به جايزهي بوکر ۲۰۲۳ ميلادي راه يافت دربارهي نوشتن ميگويد: «اگر منظره روبروي من خيلي زيبا باشد، نميتوانم بنويسم»! سايت «The Booker Price» در آوريل ۲۰۲۳ ميلادي دربارهي نوشتن با او گفتگو کرده. يکي از کتابهاي مووينيه به نام «تمام عشق من» نيز به فارسي ترجمه شده است.
هوشنگ اعلم
بيترديد رمان دايي جان ناپلئون يکي از برجسته ترين آثاري است که در تاريخ ادبيات داستاني ايران خلق شده است. رماني در ژانر طنز. ايرج پزشکزاد خالق دايي جان ناپلئون، پيش و پس از اين اثر رمانهاي ديگري نيز نوشته است که همهي آنها در ژانر طنز نوشته شده که از جمله ميتوان به ماشاالله خان در دربارهارونالرشيد، اشاره کرد. اما هيچکدام از آثار او چه آن چه خود نوشته است و چه آنچه ترجمه کرده.
شهرت و محبوبيت دايي جان ناپلئون را نيافته است و البته بايد به اين نکته هم اعتراف کرد که بخش عمدهاي از محبوبيت اين رمان به ويژه در ميان توده مردم سريالي است که ناصر تقوايي کارگردان صاحب سبک و فهيم سينماي ايران براساس اين رمان ساخت. و به شدت از سوي مخاطبان مورد توجه و استقبال قرار گرفت.
مهتاب خسروشاهی
اعتراض، صداي خستگي آدمياست در برابر آنچه او را بيتاب کرده است؛ آنچه او را آزرده و آنچه جسم و روان او را خسته کردهاست. اعتراض اما شکلهاي مختلفي دارد؛ از فرياد کردن در کوچههاي شهري که خستهاش کرده تا خلق آثار هنري و ادبي. سياهان آمريکا در قرن نوزدهم ميلادي، عکاسي را به صداي بلند اعتراض خود تبديل کردند؛ صداي اعتراض به تبعيض نژادي و «فردريک داگلاس۱» يکي از کنشگران آن دوران، سرمدار اين حرکت اعتراضي بود. آنچه درپي ميخوانيد، نقد و بررسي عکسهاي سياهپوستان بهعنوان ابزاري براي خودتوانمندسازي در قرن نوزدهم ميلادي بهعنوان شيوهاي اعتراضي است.
عنوان پُرعکسترين روشفنکر و کنشگر سياسي- فرهنگي قرن نوزدهم آمريکا از آن اوست. «فرديک داگلاس» که او را بيشتر متفکري پيشرو در زمينهي جنبشهاي فرهنگي- سياسي ميشناسند. او هنر عکاسي را بهعنوان راهي براي اعتراض به تبعيض عليه سياهان آمريکا انتخاب کرد. و تلاش کرد تا از اين هنر براي ترويج تغيير نگاه به جامعهي سياهپوستان و تشويق آنها براي دستيابي به برابري اجتماعي- فرهنگي استفاده کند.
ندا عابد
مادرم ميگويد حواست باشد ريز و درشت کساني که ميآيند براي سرسلامتي چه کساني هستند بعدا بايد تشکر کنيم و اگر خداي نکرده براي آنها هم پيش آمد حتما براي سرسلامتي برويم . اما من حواسم به آنهايي است که از در مسجد خارج ميشوند و نيم ساعتي را به خنده و شوخي ميگذرانند، لابهلاي آنها ميپلکم و چيزهايي در مورد پدر بزرگم ميشنوم که تا به حال نميدانستم. و تازه ميفهمم همهي اين آدمها دوستان صميمياش بودند، اما نميفهمم چرا اين ماههاي آخر به من ميگفت پدر جان کسي زنگ نزد سراغ منو بگيره…؟ و وقتي اين را ميپرسيد دلم آتش ميگرفت و ميگفتم مامان زنگ تلفن را کم کرده حتما نشنيدهايم. پس اين همه دوست صميميمثل برادر کجا بودند.
در اين يکي دو ماه اخير مدام اين تصوير که مربوط به ده دوازده سالگيام ميشود در ذهنم ميچرخد، از عزاداري اينترنتي بيزارم. اين را تازه فهميدهام و به فهرست موارد مورد تنفر زندگيام اضافه کردهام. دو سه ماه اخير ماههاي جهنميبود که هرچند روزش تعدادي از بزرگان عرصه ي فرهنگ و ادب و پژوهش از ميان ما رفتهاند از احمدرضا احمدي، تا ابراهيم گلستان و دکتر کورش صفوي و شمس آقاجاني و سرانجام محمد محمدعلي.
گفت و گو با دکتر امید طبیب زاده – زبانشناس
پروانه کاوسی
اميد طبيبزاده زبانشناس و نويسندهي کتابهاي جشن نامه استاد ابوالحسن نجفي، نگاهي به شعر نيما يوشيج و وزن شعر عروضي فارسي (تحليل و طبقهبندي براساس تقطيع اتانيني و نظرية واجشناسي نوايي) و دهها عنوان کتاب و مقاله پژوهشي و استاد دانشگاه نيز است، با او دربارهي ريشهها و دلايل تفاخر ايرانيها به استفاده از واژهها و اصطلاحات انگليسي در محاورهها حرف زديم و در نهايت به بحث دربارهي رمان فارسي، که ميخوانيد.
نگراني براي ورود لغات بيگانه (و به طور مشخص انگليسي) به زبان فارسي ماجراي کهنه ايست اما دلايل افتخار کردن به استفاده از واژههاي خارجي در گفتار روزمره که روز به روز زيادتر ميشود را شايد بتوان از يک جامعه شناس زبان پرسيد؟
اولاً من شخصا معتقدم اين شرايط لطمهاي به زبان فارسي نميزند. واقعيت اين است که زبانهاي بيگانه، حتي وقتي همراه با قشون و باخشونت وارد خاک ما شدهاند، غالباً نهتنها لطمهاي به زبان فارسي نزدهاند بلکه در نهايت باعث اعتلاي اين زبان و ادبيات آن هم شدهاند. علتش هم اين است که ايرانيان قرنهاست که ملت متحد و واحدي را در اين منظقه از جهان تشکيل دادهاند و نيک فرا گرفتهاند که چگونه در شرايط بحراني و خطرناک خودشان را با شرايط وفق دهند و نهتنها داشتههاي خود را حفظ کنند، بلکه بر آن داشتهها بيفزايند. درواقع آنچه باعث نابودي زبان فارسي، و درنتيجه هويت ايراني ميشود، هيچ ربطي نه به کلمات خارجي عربي يا مغولي يا فرانسوي و انگليسي، و نه حتي به انواع گرتهبرداريها ندارد. بهنظرم اين چند کلمهي فرنگي که جماعت شهرنشين براي اشاره به برخي مصاديق جديد بهکار ميبرند، حتي اگر براي تفاخر هم باشد، هيچ لطمهاي به زبان ما نميزند و اصلاً نبايد آنها را جدي گرفت.