احمد آرام میگوید: من با برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی در کافهها موافقام اما به شکلی که بتواند بازده خوبی داشته باشد، نه اینکه مثل جلسات بلهبرون یا حنابندان به شکلی باشد که دور هم بنشینند و راجعبه یک کتاب یا شعر حرف بزنند اما به هیچ نتیجه خاصی نرسند یعنی هیچ گرهگشاییای نشود.
ایسنا: این داستاننویس درباره وضعیت برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: من اعتقاد دارم که در گذشته انجمنها قدرت بیشتری داشتند و افرادی که در آن انجمنها حضور داشتند اشراف بیشتری نسبت به ادبیات، فرهنگ و هنر داشتند. امروزه دورادور با انجمنهای ادبی آشنا هستم. متوجه شدهام که تقریبا یکی، دو دهه است در آنها همان حرفهای تکراری زده میشود و هیچ گرهگشاییای نسبت به اینکه چرا ادبیات ما در دوران معاصر هیچ حرف تازهای ندارد نیست.
او با بیان اینکه کتابسازی به نحو بسیار بدی در حال تحت تاثیر قرار دادن فضای ادبی است، گفت: نشستهای انجمنهای ادبی برخلاف گذشته که برای آنالیز هر کتاب یا شعر، آدمهایی که جمع میشدند خیلی دلسوزانه نقد و بررسی میکردند، امروزه بیشتر شبیه جلسات خانوادگی است. یعنی وقتی وارد آنها میشوید میبینید که استقبال بسیار کم شده است و دلیلش هم مشکلات اقتصادی است. همچنین کسانی که به فرهنگ و هنر علاقهمند هستند دیگر مجالی ندارند تا وقت فوقالعادهای برای خودشان دست و پا کنند و بتوانند در حاشیه این زندگی بسیار سخت به فرهنگ و ادب هم توجه داشته باشند.
آرام افزود: وقتی وارد نشستهای این انجمنها میشوید، متوجه میشوید که همه چیز گزینهای است؛ یعنی کسی که مسئول جلسه است درباره افراد و کتابهایی صحبت میکند که همه جزء لابیهای خودش هستند در نتیجه وقتی شاهد اینجور عملکردها میشویم دقیقا باید بدانیم که ما در یک دایره داریم میچرخیم و خودمان را تکرار میکنیم. متاسفانه به طور کلی من از مجالس ادبی چیز خوبی دستگیرم نشده است. البته میتوانم به این هم اشاره کنم که در شهرستانها اغلب مجالس ادبیشان فعالتر است و هنوز هم کم و بیش فعالاند و مسائل را خوب دنبال میکنند. البته هرچه یک شهرستان از تهران دورتر باشد، بازدهی کارش خیلی بهتر است، گرچه شاید استقبال از آنها کم باشد اما کیفیت بهتر از انجمنهای ادبی تهران است.
نویسنده «اگر تکانم بدهی بیدار میشوم» که معتقد است انجمنهای ادبی در کافهها سنتی است که بیشتر از اروپا خصوصا از فرانسه آمده است، بیان کرد: ۵۰، ۶۰ سال پیش در اروپا این سنت بود که در کافهها شعر میخواندند، حتی بررسی کتاب داشتند و این خیلی خوب بود اما وقتی این به ایران میرسد ما متوجه میشویم که این سنت ایرانیزه میشود یعنی آن کیفیتی که در انجمنهای ادبی کافههای اروپا بود، در ایران رقم دیگری میشود و منتهی است به مجلسی که بدون اینکه به نتیجهای برسند، مینشینند و صحبت میکنند. به همین دلیل است که انجمنهای ادبی نتوانستند به شکلی که باید باشند خودشان را نشان بدهند چون اصلا بازده خوبی نداشتهاند؛ حال آنکه اگر این انجمنها با درایت و عشق کارشان را دنبال میکردند میتوانستیم به نتیجه بسیار مطلوبی برسیم.
او در پاسخ به سوال مطرحشده درباره تاثیر فضای مجازی بر روند و شیوه برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: من مخالف گردهمایی در دنیای مجازی نیستم و اتفاقا چیز خیلی خوبی است. مهم گردانندگان این جلسات هستند، چه مجازی و چه غیرمجازی. اغلب میبینیم گردانندگان، جوانانی هستند که خیلی فعالاند، کتاب خوب خواندهاند، وضعیت ادبیات و فرهنگ معاصر را خوب درک کردهاند که اینها در جای خودش نتیجه مثبتی خواهد داد اما بعضا متوجه میشویم افرادی وارد این قضیه میشوند که هیچ اشرافی به مسائل ادبی ندارند و شاید دنیای مجازی را سکوی پرتابی برای دیدهشدنشان میدانند و این یک سم مهلک و کشنده است.