دوم خرداد زادروز فریدون رهنما
بازديد : iconدسته: گزارش

فریدون رهنما دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران و در یک خانواده سرشناس و متمول ایرانی به دنیا آمد. مادرش، زکیه حائری، نوه شیخ عبدالله مازندرانی (رحمت علیشاه) بود و پدرش نیز زین العابدین رهنما، سیاستمدار، نماینده مجلس، نویسنده، مفسر و مترجم قرآن بود. فریدون رهنما در ۴ سالگی به دنبال تبعید پدرش به لبنان (بعد از اختلاف با رضاشاه در سال ۱۳۱۳)، به همراه خانواده به بیروت رفت و بعد از هفت سال به تهران بازگشت و در دبیرستان فیروز بهرام درس خواند. در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و به تحصیل در رشته ادبیات در دانشگاه سوربن پرداخت. در سال ۱۳۲۶ نخستین دفتر شعرش را به زبان فارسی با عنوان «هیچ» با نام مستعار «کوچه» منتشر کرد. «منظومه برای ایران» نام نخستین دفتر شعر رهنما به زبان فرانسه بود که با نام کاوه طبرستانی توسط انتشارات پی یرسگرس در پاریس در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. رهنما در سال ۱۹۵۹ مجموعه اشعار «سرودهای کهنه» (Poems Anciens) را با مقدمه‌ای از پل الوار شاعر سورئالیست فرانسوی در پاریس منتشر کرد. «آوازهای رهایی» نیز نام آخرین دفتر شعر او به زبان فرانسه بود که در سال ۱۹۶۸۸ منتشر شد.

رهنما در سال ۱۳۳۶ پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود در دانشکده ادبیات سوربن و فارغ‌التحصیلی از مدرسه فیلمسازی پاریس به ایران بازگشت و در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول به کار شد. کتاب واقعیت گرایی فیلم، پایان‌نامه تحصیلات سینمایی اوست که در سال ۱۳۵۱۱ به وسیله انتشارت بوف در ایران منتشر شد. رهنما با اینکه عشق ساختن فیلم داشت اما کار در فضای فیلم‌فارسی برای او قابل تحمل نبود. خود در گفتگویی در این باره گفته است: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.»

با این حال رهنما موفق شد در سال ۱۳۳۹ نخستین فیلم خود یعنی مستند “تخت جمشید” را با سرمایه شخصی اش بسازد. در این فیلم رهنما با نگاه شاعرانه‌ای در دل ویرانه‌های تخت جمشید، به دنبال سازندگی و شناخت هویت تاریخی ایرانی است. فیلم بعدی وی “سیاوش در تخت جمشید”، که در سال ۱۳۴۶ ساخته شد با واکنش‌های غالباً منفی منتقدان سینمایی ایرانی آن روزگار مواجه شد و به عنوان اثری “روشنفکرانه” و “فضل فروشانه” به آن حمله شد. منتقدان، فیلم رهنما را پر از عیب و بدون خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را “هذیان هاً و “کابوس”‌های فیلمسازی دانستند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست می‌شناخت. با اینحال فیلم مورد تحسین برخی صاحب نظران غربی از جمله هانری لانگلوا فیلم شناس برجسته فرانسوی و مدیر سینما تک پاریس وهانری کوربن فیلسوف و ایران شناس مشهور فرانسوی قرار گرفت و توانست جایزه ژان اپستاین برای پیشبرد زبان سینما را از جشنواره لوکارنو در سال ۱۹۶۶ دریافت کند. فیلمبرداری فیلم “پسر ایران از مادرش بی خبر است” در سال ۱۳۴۸۸ آغاز شد اما نزدیک به پنج سال طول کشید تا در سا ل ۱۳۵۳ آماده نمایش شود. اولین نمایش این فیلم در خرداد ۱۳۵۴۴ در سینماتک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک و فیلم شناس برجسته فرانسوی آن را معرفی کرد و پس از آن در تیرماه همان سال، برای نخستین بار در جشنواره توس در ایران به نمایش درآمد.

فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه عالی تلویزیون و سینما نقش مهمی داشت. او به همراه فرخ غفاری از مدرسان مدرسه عالی تلویزیون و سینما بود. با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶۶،  فریدون رهنما نیز جذب تلویزیون شد و بخش مستندسازی و پژوهش در مورد ایران زمین را راه انداخت. به کوشش او در همین بخش بود که سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، ناصر تقوایی، منوچهر طیاب، هژیر داریوش و پرویز کیمیاوی توانستند نخستین فیلم‌های مستند خود را  بسازند. فیلم‌هایی چون «جام حسنلو»، «بادجن»، «یا ضامن آهو»، «تپه‌های قیطریه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح» محصول همین دوره است و زیر نظر فریدون رهنما ساخته شده‌اند. نوآوری‌های زبانی رهنما حتی در ترجمه واژگان سینمایی نیز دیده می‌شود. او نخستین کسی بود که واژه‌های سینمایی فارسی را به جای واژه‌های انگلیسی و فرانسوی پیشنهاد کرد. نما به جای پلان یا شات، نمای درشت به جای کلوزآپ، نمای دور به جای لانگ شات و راه دوربین به جای تراولینگ شات، از ابداعات رهنما در این زمینه است. رهنما در ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ در سن ۴۵ سالگی بر اثر بیماری مغزی در پاریس درگذشت

 


iconادامه مطلب

کتاب هایی که نشر دیجیتال را شکست دادند
بازديد : iconدسته: گزارش

 

انتظار می‌رفت انقلاب دیجیتال، نشر سنتی را در هم بکوبد اما این روزها کتاب‌های چاپی با طرح‌ها و جلدهایی جذاب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر روانه بازار می‌شوند و خوانندگان را به وسوسه می‌اندازند.

به گزارش ایسنا، «گاردین» که چندی پیش خبر داده بود استقبال از ای‌بوک‌ها طی یک سال گذشته در انگلستان ۱۷ درصد کاهش داشته و در عوض، فروش کتاب‌های چاپی با هشت درصد رشد مواجه شده، اخیرا باز هم در این‌باره مطلبی نوشته که در ادامه می‌خوانید. این گزارش به قلم «الکس پرستون» نویسنده کتاب «وقتی مرغ‌های ماهی‌خوار آتش می‌گیرند» نوشته شده است.

کتاب‌ها با اسرار غبارگرفته‌شان، همیشه نوعی جذبه مسحورکننده با خود دارند. به نظر می‌آید ما در برهه خاصی از تاریخ طراحی کتاب هستیم. نشانه‌های توجه به ظاهر کتاب‌ها در جای‌جای جهان به چشم می‌خورد.

«لینکلن در باردو» نوشته «جورج ساندرز» با آن جلد به‌یادماندنی‌اش را مثال می‌زنم، یا «جاده ابریشم» نوشته «پیتر فرانکوپن» که جلدش با الهام از کاشی‌های مسجد امام اصفهان طراحی شده است؛ از جلد مجلل «مار اسکس» اثر «سارا پری» که کاشی‌های «ویلیام موریس» را یادآوری می‌کند و طراحی جلد کتاب‌های «چیماماندا نگوزی آدیچی» تا لباس جدید آثار «فیتزجرالد»، «آستین» و «دیکنز» که دیگر نمونه‌های این طرح‌های خلاقانه هستند.

یک دهه پیش که ظهور دستگاه‌های کتاب‌خوان صنعت نشر را گیج کرده بود، ناشران ناگهان با بحران مالی مواجه شدند و به نظر می‌رسید «آمازون» دارد کل بازار را از آن خود می‌کند. آن موقع جلد کتاب‌ها خیلی متفاوت بود.

 

ناشران آن برهه با چاپ کتاب‌هایی که به اندازه‌ ای‌بوک‌ها بی‌رنگ‌ورو و فراموش‌شدنی بودند، به بازار دیجیتال پاسخ دادند. دوران جلدهای نازک و فتوشاپی بود و اعتماد به نفس از دست‌رفته ناشران در محصولی که ارائه می‌کردند، نمایان بود.

اما روند فروش ای‌بوک‌ها بعد از رسیدن به قله سال ۲۰۱۴، کند شد و فروش کتاب‌های جلد سخت رشد پیدا کرد. جدیدترین آمارگیری هم نشان داده در سال ۲۰۱۶ فروش ای‌بوک‌ها ۱۷ درصد کاهش پیدا کرده و استقبال از رقیب‌های چاپی آن‌ها هشت درصد بیشتر شده است. در این دوران ارزش محصولات ناشران بالاتر رفت و کتاب‌فروشی‌ها قفسه‌های‌شان را با جلدهای جواهرگون و فریبنده‌ کتاب‌ها پر کردند.

«کریستوفر دوهامل» نویسنده کتاب «ملاقات با دست‌نوشته‌های مهم»، شرایط کنونی عرصه نشر را با اواخر قرن پانزدهم که صنعت چاپ ظهور و برای همیشه بازار کتاب را متحول کرد، مقایسه می‌کند: «دست‌نویس‌ها ناگهان از سوی چاپگرها احساس خطر کردند. آن‌ها شروع کردند به اِعمال کارهایی در دست‌نوشته‌های‌شان که می‌دانستند چاپگرها قادر به انجام آن‌ها نیستند. آن‌ها حاشیه‌های هوشمندانه‌ای طراحی کردند که خواننده تصور می‌کرد یک حشره واقعی روی کتاب است. تصاویر خارق‌العاده‌ای خلق کردند و رنگ را به کتاب‌ها و تصاویر برگرداندند چون به خوبی می‌دانستند این کارها در تولید کتاب‌های چاپی غیرممکن است. دنیای فناوری و دست‌ساز رودرروی هم قرار گرفته بودند و سعی می‌کردند کاری را ارائه دهند که دیگری از آن عاجز است.»

ما می‌دانیم نتیجه این مبارزه‌ها چه شد (گرچه «او هامل» اشاره می‌کند در قرن بیست‌ویکم هم گروهی هستند که کتاب‌های دست‌نویس تولید می‌کنند). با این حال، ناشران و کتاب‌فروشان امروزی امیدوار و خوش‌بین هستند که تاریخ تکرار نشود.

«جیمز دانت» مدیرعامل انتشارات «واترستونز» معتقد است امر احیای کتاب‌های چاپی، واقعی و ماندگار است. تمرکز بر ارائه کتاب‌های ارزان‌قیمت به عنوان ابژه‌ میل، محور فعالیت‌های «واترستونز» شد. «دانت» در این‌باره می‌گوید: «من بیشترین فروش کتاب‌ها را مرهون چگونگی عرضه آن‌ها هستم. این‌که چطور آن را در اختیار مشتری می‌گذارید و حس لمس کردن کتاب را به خوانندگان هدیه می‌کنید، خیلی مهم است. ما در این راستا، مبلمان فروشگاه‌های «واترستونز» را عوض کردیم. میزهای کوچکی داریم تا تمرکز بیشتری روی آن‌چه نمایش می‌دهیم باشد. همه چیز با هدف تشویق مردم به کتاب‌خوانی و تبدیل کتاب‌فروشی‌ها به مکانی برای کشف زیبایی‌ها پیش می‌رود.

 

«دانت» فکر نمی‌کند موج کنونی برای کتاب‌های زیبا، مسأله جدیدی است، بلکه او این را نوعی بازگشت به ارزش‌های پیشین صنعت نشر می‌داند.

او ادامه می‌دهد: «بعد از بحران مالی، ما کم کردن هزینه‌ها را شروع کردیم و سعی داشتیم با کاهش قیمت‌ها، ارزش تولید را بالا ببریم. به نظر من ناشران متوجه شدند مشتری‌ها خواهان دلیلی هستند تا به کتاب‌فروشی‌ها بروند. این به معنای خرید کتاب‌های مناسب با قیمت و طراحی خوب است. ما شاهد رابطه روشنی بین کتاب‌های موفق و آثار زیبا هستیم. بنابراین، این رویه برای ما سودآوری هم داشت.»

کتاب‌فروشی‌های مستقل هم از جریان ارائه کتاب‌های خوش‌منظره سود برده‌اند. «مری جیمز» که کتاب‌فروشی «آلدبرگ» را به همراه همسرش «جان» اداره می‌کند، می‌گوید که کارشان در حال شکوفایی است. او با تجربه هر دو نوع کتاب‌های چاپی و دیجیتالی، به این نتیجه رسیده است که بی‌رنگ و لعاب‌ بودن کتاب‌های «کیندل» نمی‌تواند از پس کتاب‌هایی که می‌توان به دست گرفت و لمس کرد، بربیاید. او در این‌باره می‌گوید: «آن‌چه مردم در «کیندل» می‌خوانند، یادشان نمی‌ماند، چون همه چیز عین هم به نظر می‌رسد. آن‌ها می‌گویند: دارم این کتاب را می‌خوانم اما یادم نمی‌آید اسمش چیست و نویسنده‌اش کیست. اما درباره کتاب‌های چاپی، لمس فیزیکی، رنگ و بافت آن در ذهن شما می‌ماند.»

جلدها معماگونه‌اند و اغلب به اندازه خود کتاب خلاقانه و الهام‌بخش هستند. «میتزی انجل» ناشر «فیبر» می‌گوید: «یک طراح خوب به اندازه ویراستار، متن را تفسیر می‌کند. گاهی جلدی غیرمنتظره و هوشمندانه، می‌تواند یک انتشارات را دقیقا به بهترین راه برای بارور کردن یک کتاب برساند. این می‌تواند در یک لحظه مسأله را روشن کند. تو با خودت فکر می‌کنی: آها! فهمیدم چطور این اثر را چاپ کنم.»

طی زمان انجام تحقیقاتم برای نوشتن این مقاله، دور خودم را پر کرده بودم از کتاب‌های زیبا، آن‌ها را کف اتاق پذیرایی پهن کرده بودم و به دنبال الگوها و مشابهت‌های‌شان بودم. دوست نداشتم آن‌ها را در قفسه بگذارم و آن چهره‌های زیبا را از جلو چشمم دور کنم. در میان‌شان کتاب‌های آشپزی، اطلس‌ها، رمان‌هایی مثل «ق مثل قوش» نوشته «هلن مک‌دونالد»، «مهاجر خوب» از «نیکش شوکلا»، «شهر باز» نوشته «تایجو کول» و «راه‌آهن زیرزمینی» از «کولسون وای‌هد» بود. «مار اسکس» و «جاده ابریشم» هم که از پرفروش‌ترین‌های اخیر بازار کتاب بوده‌اند، میان این کتاب‌ها می‌درخشیدند.

 

با این حال، یک نگرانی وجود دارد که کتاب‌ها به جای منبع الهام، دانش و تخیل، به ابژه‌های تجمل و نمادهای دکوری تبدیل شوند. دوست‌داشتنی‌ترین کتاب‌های کتابخانه من در واقع اصلا زیبا نیستند: یک نسخه قدیمی با جلد سخت از «گتسبی بزرگ» بدون پوشش کاغذی و یک جلد از مجله نقد ادبی «نیویورک» که به «قایق موتوری» نوشته «رناتا ادلر» پرداخته بود و در حمام از دستم در آب افتاد.

ما باید متوجه باشیم که از قدیم ارتباطی بین زیبایی و یادگیری وجود داشته است. چه کتاب‌مان جزو دست‌نوشته‌هایی با قدمت و جاذبه تاریخی باشد و چه جزئی از فناوری قدیم، باید کار طراحان و ناشران را گرامی بداریم، چون آن‌ها به مبارزه‌طلبی‌های جسورانه‌ ای‌بوک‌ها به خوبی پاسخ گفته‌اند.

همچنین باید متوجه باشیم که زیباترین کتاب‌های چند سال اخیر، جزو درخشان‌ترین و الهام‌بخش‌ترینِ آن‌ها هم بوده‌اند. توجه و دقت در طراحی آثار قرون وسطایی و تاریخی، حرف‌های مهمی درباره محتوای آن‌ها و ارزش ادبی‌شان به زبان می‌آورد اما این مسأله درباره طراحی‌های جدید کمتر صدق می‌کند.

*****

در ادامه نظر سه نفر از نویسندگان پرفروش‌ترین آثار طی سال‌های اخیر را درباره طراحی جلد کتاب‌های‌شان می‌خوانید:

 

«سارا پری» نویسنده «مار اسکس»

طراح جلد: «پیتر دایر»

«قرار بود برای انتشارات «Serpent’s Tail» هر تصویری را که به نظرم خیره‌کننده‌ای می‌آمد، بفرستم. بنابراین چندین تصویر از کاشی‌هایی را که در موزه کاشی «جکفیلد» ـ تعداد زیادی از کارهای «ویلیام موریس» و «ویلیام دو مورگان» ـ دیده بودم، برای‌شان ایمیل کردم. به کل کاشی‌ها را فراموش کردم تا این‌که ایمیل طرحی پیشنهادی به دستم رسید. در ماشین بودم و سکسکه خیلی بدی داشتم که نمی‌خواست بند بیاید. ایمیل را با گوشی‌ام باز کردم و وقتی طرح را دیدم، آن‌چنان خوشحال شدم که سکسکه‌ام بند آمد. در لحظه فهمیدم که طرح بی‌نقصی است.

طراحی تأثیر زیادی بر موفقیت یک کتاب در بازار دارد. جلد یک اثر به سادگی یک طراحی تأثیرگذار و غیرمعمول نیست، بلکه چیزی را درباره کتاب بیان می‌کند که من به سختی تلاش کرده‌ام به آن دست پیدا کنم و امید دارم خواننده متوجهش شود. جلد کتابم کاملا در سنت‌های ویکتوریایی (طرح‌های ویلیام موریس) ریشه داشت و در عین حال ظاهری معاصر دارد. اگر کتاب جلد تاریخی کمی متعارف‌تر داشت، به خوبی نشان‌دهنده مضمون کتاب نبود و به نظر من به این اندازه موردپسند خواننده قرار نمی‌گرفت. من هم آن را نمی‌پسندیدم!»

 

«هلن مک‌دونالد» نویسنده «ق مثل قوش»

طراح: «کریس وُرمل» و «سوزان دین»

«طراحی جلد کتابم با چنان سرعت و سهولتی انجام شد که بعدها احساس کردم کار تقدیر ناگزیرم بوده است. هیچ جلد جایگزینی وجود نداشت. حدود یک سال بعد از انتشار کتاب، ناشرم «دن فرانکلین» برایم نوشت آیا فکری درباره تصویر جلد دارم یا نه. عنوان کتاب او را یاد حروف الفبای چاپی «ویلیام نیکلسون» می‌انداخت تا یک جلد عکسی. او گفت که می‌توانیم دنبال تصویرگری باشیم که به سبک «نیکلسون» جلد را طراحی می‌کند.

«سوزان دین»، «کریس ورمل» را به عنوان یک گزینه کاملا مناسب پیشنهاد داد و من خیلی خوشحال شدم. بنابراین چند عکس از قوشم «میبل» و تصاویری از نشیمن‌گاه، پابند و ساک‌هایی با طرح‌ این پرنده برای «ورمل» فرستادم و ۹ روز بعد طرح مدادی جلد کتاب برایم ایمیل‌ شد. عالی بود!»

 

«پیتر فرانکوپن» نویسنده «جاده ابریشم»

طراح: «اما یوبانک»

«ابتدا ماکتی از یک طراح آمریکایی به دستم رسید که تصویر یک کامیون کمپرسی را با نقش برجسته‌ای پارسی با قدمتی ۲۰۰۰ ساله نشان می‌داد. آن‌ها گفتند: «این مفهوم کهن و نو را کنار هم نشان می‌دهد.» کاملا دلسرد شدم. مجموعه‌ای از تصاویر را برای «بلومزبری» فرستادم. یکی از آن‌ها همان موقع در مسجد اصفهان بود. «اما یوبانک» با ایده‌ای نو از سفر برگشت و وقتی کپی آن را دیدم، تقریبا از خوشحالی گریه‌ام گرفت.

او به من گفت که «بلومزبری» واقعا روی این طرح فکر کرده. آن‌ها جلد سخت کتاب را در نواری بنفش‌رنگ پیچیده و بعد با نوشته‌های سفید و طلایی آن را مزین کرده بودند… می‌دانستم مردم می‌فهمند که این طرح فقط درباره شترها و جاده کهن ابریشم نیست، بلکه درباره تاریخ جهان است…»

 


iconادامه مطلب

آخرین یادگار کیارستمی در کن
بازديد : iconدسته: گزارش

«۲۴ فریم» آخرین ساخته عباس کیارستمی امروز (سه‌شنبه) در جشنواره فیلم کن رونمایی می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایسنا از کن، این فیلم عباس کیارستمی که به مناسبت ۷۰ سالگی جشنواره فیلم کن در این رویداد حضور دارد، قرار است ساعت ۱۱ امروز (۱۳:۳۰) در سالن اصلی جشنواره (لومیر) به نمایش درآید.
این فیلم ۲ ساعته در نمایش دیگری ساعت ۱۴:۳۰ فردا (چهارشنبه) در سالن ۶۰ سالگی به روی پرده می‌رود.
فیلم تجربی «۲۴ فریم» مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه چهار و نیم دقیقه‌ای با الهام از تصاویر ثابت شامل نقاشی و عکس‌های گرفته شده توسط خود کیارستمی است.
کیارستمی پیش از این درباره فیلم «۲۴ فریم» گفته بود: “نقاشان تنها یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند و نه هیچ چیز پیش و پس آن. در فیلم “۲۴ فریم” تصمیم گرفتم از عکس‌هایی که در طول این سال‌ها گرفتم، استفاده کنم و چهار و نیم دقیقه را از آنچه تصور می‌کردم پیش و پس از هر عکس رخ‌داده را نیز در آن قرار داده‌ام. اولین بار هنگامی که مشغول فکر درباره آثار نقاشان بزرگ پیش از اختراح سینما بودم، ایده فیلم “۲۴ فریم” شکل گرفت.
درباره شوق نقاشان آن دوره برای ثبت واقعیت با تمام دقت فکر کردم که این سطح از دقت، در آثار نقاشانی چون “شکرچیان در برف” از “پیتر بروگل” و “خوشه‌چین‌ها” اثر “ژان‌فرانسوا میله” مشهود است.
نقاش در اینجا یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند، نه هیچ چیز پیش و نه هیچ چیز پس از آن. فیلم “۲۴ فریم” با اندیشه در نقاشی‌های تاریخی و درون‌ساز آغاز شد و عکس‌هایی که خودم در طول‌ سال‌ها گرفته بودم به تکامل رسید. هر یک از این فریم‌ها در واقع چهار دقیقه و سی ثانیه از آن چیزی است که تصور کردم پیش و پس از ثبت هر عکس روی داده است.
کیارستمی تنها فیلمساز ایرانی است که یک بار با فیلم «طعم گیلاس» موفق به دریافت نخل طلا از این جشنواره شده است.

 


iconادامه مطلب

گزارش روز ششم كن ٢٠١٧
بازديد : iconدسته: گزارش

پايان خوش ( ميشاييل هانكه)
عنوان فيلم كنايه ايست به معضلات پيري و زنداني شدن در ويلچر آنهم وقتي كه مردي ثروتمند و صاحب همه گونه موقعيت موفقيت باشي اما وقت رفتن رسيده باشد. يك دختر و پسر ميانسال داري كه هر كدام از ازدواجهاي اولشان يك بچهء پرمشكل دارند و هر دو درگير زندگي دوم خود. نوكري مراكشي داري كه او هم خانواده اي دارد و مشكلات زندگي برده وار خودش را. زنت را خفه كرده اي ( اشاره به فيلم قبلي فيلمساز: عشق) و حالا خودت در به در ميزني كه كسي پيدا شود خلاصت كند. آيا ميشود در صد دقيقه به همهء اين شخصيتها با مشكلات عديده اشان كه ربطي هم به هم ندارد بپردازي؟ اگر سريال خانوادگي بود شايد ميشد اما در فيلم سينمايي نتيجه اش تشتت است و درامي كه نميتواني نه در هيچ بخشي عميق شوي نه جمع و جورش كني. هانكه در اين فيلم در دامي افتاده كه نتوانسته از آن خلاصي پيدا كند. فيلمبرداري فيلم، قاب بنديها و شيوهء دكوپاژش هم بدون هيچ ايجاد جذابيتي يا كشف غافلگيركننده اي به پايان ميرسد. تنها لحظات بدردبخور فيلم نزديك به انتهاست و نه تصوير پاياني؛ جاييكه ژان لويي ترينتينيان با ويلچر از سرازيري ساحل وارد آب ميشود و خيال ميكني شايد تصميم گرفته خود را در دريا غرق كند.

روز بعد ( هونگ سانگ سو)
يك فيلم سياه و سفيد ساده با ضعف تكنيكي و استفاده مكرر از زوم و سه چهار هنرپيشهء كره اي نشسته دو طرف يك ميز با موضوعي پيش پا افتاده ( همان كليشهء هميشگي مثلث عشقي و لو رفتن و سوءتفاهم ) كه با رفتارهاي خاص مردمان شرق دور، ديرواكنش بودن آنها نسبت به مسائل و ديرقانع شدنشان در مباحثات شفاهي، حال و هوايي تازه به خود گرفته و ارزش يكبار ديدن دارد اما مثل برخي ديگر از آثار بنمايش درآمده در جشنواره پايان ندارد ( حتي نميتوان پايان باز براي اين فيلمها متصور شد. گويا در نظر نويسنده و كارگردان همين است كه هست. پايان در فيلمها انگار ورافتاده و دمده بنظر ميرسد. از اين منظر، فيلم ميدان، كشتن گوزن مقدس، پايان خوش و همين روز بعد فاقد پايان هستند.)

كارگاه ( لوران كانته)
در فيلمهايي كه قرارست روند بداهه پردازانه اي را دنبال كنند نبايد دنبال داستان گشت. فيلم جديد لوران كانته كه قبلاً براي “كلاس درس” نخل طلا برده دربارهء نويسندهء زنيست كه براي برگزاري يك كارگاه رمان نويسي به جنوب فرانسه رفته گروهي از جوانان منطقه با فرهنگها و ريشه هاي نژادي مختلف كه در فرانسهء امروز زندگي مي كنند را گرد هم جمع مي كند تا آنها را به نوشتن وادارد. از ميان اين جمع كه گهگاه در گفتگو بر سر نظراتشان به هم تند ميشوند و تحمل حرفهاي يكديگر را ندارند فيلمساز به يكي كه هم كار ميكند هم تنهايي دارد هم اهل پژوهش است بيشتر نزديك ميشود و رابطهء او با مربي را عميق تر پيش ميبرد و نشان ميدهد چگونه ميتوان به يك متن گيراتر رسيد. فيلم البته به تمام لايه هاي لازم در مسير نوشتن نميپردازد و بيشتر ژست اين كارگاه را دنبال مي كند تا نتيجه ( يعني متنهاي ادبي كه بايد نوشته شوند).
سعيد نوري


iconادامه مطلب

اسدالله امرایی: دولت و شهرداری از کتاب‌فروشی‌ها حمایت کنند/ اعتماد به کتابخانه‌های عمومی را برگردانید
بازديد : iconدسته: گزارش

مترجم آثار کارلوس فوئنتس،‌ گارسیا مارکز و ژوزه ساراماگو در ایران معتقد است دولت و وزارت فرهنگ باید با رفع موانع نشر، حمایت از کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌های عمومی، فضای کتاب و کتاب‌خوانی را در جامعه بهبود ببخشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا؛ با توجه به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و ابقای دولت تدبیر و امید به عنوان دولت دوازدهم، اهالی فرهنگ و هنر که عمدتا از حسن روحانی در انتخابات حمایت کردند، همچون گذشته پیگیر تحقق مطالبات فرهنگی خود از دولت‌اند.

رفع موانع نشر و جلوگیری از اتلاف سرمایه‌های ملی

اسدالله امرایی، مترجم پیشکسوت کشورمان در گفت‌وگو با آنا، تسهیل در انتشار کتاب را یکی از مطالبات خود از دولت و وزارت فرهنگ خواند و گفت: «باید موانع نشر را بردارند و بروکراسی موجود در اداره کتاب را رفع کنند. واقعیت این است کسی که اوقات فراغت خود را با کتاب پر می‌کند؛ آن هم در زمانه‌ای که این‌همه سرگرمی وحود دارد، نیازی به قیم ندارد.»

وی افزود: «اینکه گروهی را بگذارند تا به دنبال کلماتی خاص در کتاب‌ها بگردند و دستور حذف و اصلاح آن را صادر کنند، حکم اتلاف وقت و انرژی و سرمایه ملی را دارد؛ آن‌هم در شرایطی که امروزه هر مطلب و محتوایی در فضای مجازی، تنها با یک کلیک قابل دسترسی است.»

این مترجم شناخته شده اظهار داشت: «به قول یک حقوق‌دان، رویه‌های کنونی قانونی نیستند چراکه متن اصلاحیه‌ها ودستورات صادره، بدون امضا و روی برگه‌هایی که فاقد سربرگ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌اند، صادر می‌شود. یعنی این کار آن قدر نامطلوب است که نه ممیزان راضی می‌شوند اسم و امضاشان در برگه‌های مذکور درج شود و نه وزارت فرهنگ سربرگ خود را به آن‌ها اختصاص می‌دهد.»

وی با تاکید بر ضرورت اعتماد به اهالی فرهنگ و حمایت از آن‌ها ادامه داد: «البته اینکه باید کار اهل فرهنگ به خودشان سپرده شود؛ به معنی این نیست که تمام مسئولیت‌ها را به اهالی قلم و نشر بسپارند؛ بلکه اهالی فرهنگ همیشه باید از حمایت‌های قانونی بهره‌مند باشند.»

به بحران در بازار نشر اعتقاد ندارم

مترجم آثار نویسندگانی مانند ریموند کارور و ایزابل آلنده، همچنین درباره وضعیت بازار کتاب گفت: «من به بحران کتاب و مطالعه در بازار نشر اعتقاد ندارم. به نظر من هر کتابی به اندازه‌ خودش مخاطب خود را در این بازار پیدا می‌کند. ما نباید الزاما تیراژ‌های پایین را ببینیم؛ بلکه باید به تجدید چاپ‌های متعدد برخی کتاب‌ها نیز توجه داشته باشیم.»

وی ضمن بیان این مطلب که برخی از کتاب‌ها، مخاطبان محدود دارند، ادامه داد: «قطعا اگر ناشران بدانند کتابی پر مخاطب است، با تیراژ بالا آن را چاپ می‌کنند. اما اینکه کسی کتاب نمی‌خواند، حرف درستی نیست. اگر این‌طور بود، پس این همه ناشر چه کار می‌کنند؟»

امرایی خاطر نشان کرد: «مردم به هر حال کتاب‌های مورد علاقه خود را خریداری می‌کنند و نمایشگاه کتاب تهران، نمونه عینی این مساله است. اما فکر می‌کنم باید همان فضای نمایشگاه را به سطح کتاب‌فروشی‌ها آورد تا شاهد یک نمایشگاه دائمی در تمام شهرها و کتاب‌فروشی‌ها باشیم. در این راستا البته اقدامات خوبی مانند طرح‌های عیدانه و تابستانه کتاب آغاز شده که باید تقویت شوند.»

از کتاب‌فروشی‌ها حمایت شود

وی در پاسخ به این سوال که آیا دغدغه کمبود و کاهش تعداد کتاب‌فروشی‌ها، جدی است یا خیر؟، گفت: «بله. این دغدغه درستی است و برای رفع آن باید در سطح شهرها، کتاب‌فروشی‌ها را تقویت کنند. دولت و شهرداری باید به طرق مختلف از تداوم فعالیت کتاب‌فروشی‌های محلی حمایت کنند و با ارائه تسهیلات، مانع از بسته شدن آن‌ها شوند.»

این مترجم توضیح داد: «کتاب‌فروشی که با هر زحمتی سعی کرده کتاب‌فروشی‌اش را سرپانگه دارد، باید تشویق شود. مثلا می‌شود تمهیداتی را برای کاهش هزینه‌های کتاب‌فروشی‌ها اعمال شود؛ مثلا هزینه برق و … همچنین در موارد ممکن، شهرداری می‌تواند با تخصیص مبلمان شهری مناسب در مقابل کتاب‌فروشی‌ها، بستر بهتری را برای جذب مردم به کتاب و کتاب‌فروشی‌ها ایجاد کنند.»

ضرورت تجهیز کتابخانه‌های عمومی

امرایی درباره نیاز جامعه به کتاب‌خانه‌های به‌روز نیز گفت: «یکی دیگر از مسائلی که باید در دوره جدید به آن توجه بیشتر شود این است که اعتماد عمومی به کتابخانه‌های عمومی بازگردانده شود. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از کتابخانه‌ها از کتاب‌های مورد مطالبه و نیاز مردم خالی‌اند.»

وی افزود: «البته قدم‌های خوبی در راه تجهیز کتابخانه‌های عمومی برداشته شده، مثل اتصال شبکه‌ای کتابخانه‌ها به هم. اما باید رویه کار کتابخانه‌ها اینگونه باشد که اگر کتاب مورد مطالبه افراد در یک کتابخانه وجود نداشت، بلافاصله نسبت به تهیه آن کتاب اقدام شود.»

مترجم آثار گارسیا مارکز و ژوزه ساراماگو تاکید کرد: «اگر به تعداد کتابخانه‌ها در کشور، کتاب چاپ شود، شمارگان کتاب در کشور به مراتب بیشتر از شمارگان فعلی خواهد بود.»


iconادامه مطلب

نامزدهای انجمن نویسندگان برای جایزه آسترید لیندگرن
بازديد : iconدسته: گزارش

هوشنگ مرادی کرمانی به عنوان نویسنده و موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان به عنوان مروج کتاب‌خوانی از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای دریافت جایزه آسترید لیندگرن ۲۰۱۸ معرفی شدند.

به گزارش ایسنا، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برای اولین‌بار به معرفی نامزد برای دریافت جایزه آسترید لیندگرن پرداخت و هوشنگ مردادی کرمانی نویسنده‌ «قصه‌های مجید» و «موسسه تاریخ پژوهشی ادبیات کودک ونوجوان» با مسئولیت زهره قائینی را به عنوان نامزدهای دریافت این جایزه جهانی در سال ۲۰۱۸ معرفی کرد.

 

این رای‌گیری طی دو مرحله و بر اساس لیست ملاک‌ها  و معیارهای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان از بین واجدین شرایط صورت گرفته است.

انجمن نویسندگان کودک و نوجوان که برای اولین‌بار  مسئول معرفی نامزد برای دریافت جایزه آسترید لیندگرن شده پیش‌تر  از نویسندگانی که خود را برای دریافت این جایزه جهانی واجد شرایط می‌دانستند خواسته بود با ورود به سایت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به آدرس nevisak.ir دانلود فرم این جایزه را دریافت و نسبت به تکمیل آن اقدام کنند. مهلت تکمیل این فرم تا هشتم اردیبهشت‌ماه معین شده بود.

 

پیش‌تر شورای کتاب کودک، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و موسسه تاریخ پژوهشی ادبیات کودکان از امتیاز معرفی چهره‌ها به‌عنوان نامزد دریافت جایزه آسترید لیندگرن برخوردار بودند.

آسترید لیندگرن از مهم‌ترین جایزه‌های ادبیات کودک و نوجوان به شمار می‌آید. این جایزه، یادبود و بزرگداشتی از نام «آسترید لیندگرن»، نویسنده سوئدی و از مشهورترین و تاثیرگذارترین نویسندگان ادبیات کودک در جهان است که مهم‌ترین اثر او «پی‌پی جوراب بلند» به بیش از ۹۰ زبان ترجمه شده و مورد استقبال کودکان سراسر دنیا قرار گرفته است.

این جایزه هر سال با حضور بیش از ۶۰ کشور جهان و با هدف افزایش کیفیت ادبیات کودکان و توجه به حقوق کودکان برگزار می‌شود که طی آن به یک یا بیش از یک نویسنده، تصویرگر کتاب کودک، قصه‌گو، مروج و نهاد فعال در حوزه ادبیات کودکان و ترویج کتاب‌خوانی اعطا می‌شود.


iconادامه مطلب

«مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حری» نقد می‌شود
بازديد : iconدسته: گزارش

کتاب «دُرّ دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حری» دوشنبه (اول خردادماه) در سرای اهل قلم خانه کتاب نقد می‌شود.

به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، نشست نقد و بررسی کتاب « دُرّ  دانش؛ مصاحبه تاریخ شفاهی با دکتر عباس حری» با حضور نوش‌آفرین انصاری، نرگس نشاط، داریوش مطلبی و نویسنده کتاب در سرای اهل قلم برگزار می‌شود.

در این نشست دکتر نورالله مرادی، علی جلالی دیزجی، سعید رضایی شریف‌آبادی، محسن زین‌العابدینی، کاظم حافظیان، حافظ علیپور، امیررضا اصنافی، علیرضا نوروزی، مسعود رزمی، فرامرز مسعودی، دکتر مهردخت وزیرپور، مریم پاکدامن، نجمه سالمی، گل‌نساء گلینی مقدم، سپیده فهیمی‌فر، آزادمهر دانش و مریم صراف‌زاده از پیشکسوتان و استادان حوزه کتابداری و اطلاع‌رسانی حضور دارند.

خانواده و نوجوانی، آغاز تحصیلات دانشگاهی رشته کتابداری مقطع دکتری، تدریس در دانشگاه و ویژگی‌های رشته کتابداری، کتابخانه ملی ایران، دایره‌المعارف کتابداری و اطلاع‌رسانی، کتابخانه ملی، عمومی و دانشگاهی و بازار کار رشته کتابداری، نظام ملی اطلاع‌رسانی و…  فصل‌های کتاب «درّ دانش» را تشکیل می‌دهند.

بر اساس این خبر، شخصیت زنده‌یاد دکتر عباس حرّی در کتابداری و اطلاع‌رسانی ایران، شخصیتی اثرگذار و آثارش پراستناد است. به یقین می‌توان مدعی شد آثار و فعالیت‌های او در زمینه‌های گوناگون و دوره‌های مختلفِ تاریخ پنجاه‌ساله کتابداری نوین ایران که در نهایت به عنوان «علم اطلاعات و دانش‌شناسی» در حوزه دانشگاهی خود را معرفی کرده، جای بحث و مدّاقه فراوان دارد. خوشبختانه دلیل این تأثیرگذاری در کتاب «درّ دانش» که از زبان خود استاد حری بیان شده، به‌وضوح قابل درک است .

علاقه‌مندان برای حضور در این نشست می توانند ساعت ۱۷ به سرای اهل قلم  واقع در خیابان انقلاب اسلامی، خیابان برادران مظفر جنوبی، کوچه خواجه نصیر، پلاک دو مراجعه کنند.


iconادامه مطلب

گزارش روز چهارم جشنواره کن ۲۰۱۷
بازديد : iconدسته: گزارش

گزارش روز چهارم كن ٢٠١٧

سوار (كلوئه ژائو)
يك فيلم از فرهنگي كهنه ( نسبت به قدمت آمريكا) كه هدف اصلي زندگي و احساس موفقيت را در سواري اسبها و بوفالوهاي وحشي ميداند با ديدگاهي عاطفي نسبت به پسر جواني كه يكبار در اين مسابقات زمين خورده و جمجمه اش شكسته و حالا ديگر امكان شركت در اين مسابقات را ندارد. بار ديگر روياي آمريكايي مورد سئوال قرار ميگيرد و اينكه همهء موفقيت در چيزي نيست كه والدين به عنوان موفقيت تعريف كرده اند بلكه در اميد به راههاي نرفته است. اين پسر جوان در پي رام كردن اسبهاي سركش و آموزش سواري اسبهاي وحشي به دوستان و همقطارانش راه خود را پي مي گيرد و ميپذيرد كه فرصت قهرماني از دستش رفته اما زندگي تمام نشده.

تهران- تابو (علي سوزنده)
يك فيلم موهن نسبت به شرايط اجتماعي ايران كه در آن زنها يا فاحشه اند يا بكارت باخته يا گرفتار تهمت ناخواستهء مردان و دولتمردان و ظاهراً هيچ گريزي جز كوتاه آمدن و فاحشگي و فرار و خودكشي در ايران نيست. فيلم سرشار از فحش خواهر و مادر و بد و بيراه مردم به يكديگر است و با تكنيك روتوسكوپي بعد از فيلم گرفتن از هنرپيشه هاي واقعي به انيميشن تبديل شده است كه در عين ناباوري اين ابتذال همه جانبه فرانسويها را خوش آمده.

عصر روز شنبه ٢٠ ماه مي، بزرگمرد سينماي آمريكا، كلينت ايستوود به سالن دوبوسي كن آمد تا با علاقمندانش به تماشاي فيلم نابخشوده بنشيند. او گفت كه بعد از نابخشوده ديگر فيلمنامهء وسترن خوبي به دستش نرسيده و آرزومندست بتواند در آينده وسترن ديگري بسازد.

مهيب ( اعجوبه) ( ميشل هازاناويسوس)
آن ويازمسكي (همسر دوم ژان لوك گدار) كتابي دربارهء خاطرات زندگي مشترك خود با گدار نوشته كه شده زمينهء اقتباس سينمايي فيلم اعجوبه كه به سالهاي ٦٧-٦٩ زندگي هنري و عاطفي اين نابغهء عالم سينما ميپردازد. فيلم سرشار از ارجاعات سينمايي گدار است چه از نظر تصويري چه كلامي. دكورها بسيار شبيه فيلم ” چيني” او هستند و دكوپاژ در عالم قراردادي فيلمهاي پيش از ١٩٦٨ او. علاقمندان موج نوي سينماي فرانسه لذت فراواني از تماشاي اين فيلم خواهند برد گرچه ديدگاه زنانه اي كه در روايت فيلم وجود دارد گدار را موجودي حسود، خودشيفته و شكاك هم نشان ميدهد كه البته دور است از آنچه رسانه هاي تصويري از زندگي او در آن سالها ثبت كرده اند.

سعيد نوري


iconادامه مطلب

گزارش روز سوم جشنوار کن ۲۰۱۷
بازديد : iconدسته: گزارش

لرد (محمد رسولف)
سئوال بسياري از حضار ايراني در سالن و بيرون از آن اينست كه چطور ممكنست فيلم تندي در نمايش رشوه خواري، فساد اداري و پليس و زندانبان تلكه كن بسازي و بتواني راحت از مرز بيرون بيايي و آن را نمايش بدهي؟ من براي اين سئوال جوابي ندارم اما ساخته شدن چنين فيلمهايي حتي اگر در ايران نمايش داده نشوند را براي نمايش به آيندگان ضروري ميدانم گرچه اينهمه بدبختي براي يك خانواده زيادي بنظر ميرسد. لرد دربارهء زندگي يك خانوادهء تهراني مهاجر به اطراف فومن و رشت است كه با فشار محليها و شركتي كه قصد خريد زمين و خانهء آنها را دارد با آنها درگير ميشوند و در اين مبارزه به تدريج شبيه مخاصمين خود ميشوند و ياد ميگيرند رشوه بدهند و با گاوبندي و حذف، شرايط پذيرفته شدن در ميان اهالي قدرت را براي خود فراهم كنند. فيلم نسبت به فيلمهاي قبلي رسولف فيلم بهتريست و بازيهاي خوب بازيگرانش خصوصاً سودابه بيضايي از نكات تعريفي آنست اما از نظر ريتم، فيلم در نيمهء دوم زيادي كش مي آيد و بيهوده صورت مساله به مسائلش اضافه مي كند: سفر به تهران براي نمايش بن بست زندگي روشنفكري و زنداني بودن دوست معترض قهرمان فيلم و زنش كه مجبورست كنار اتوبان غذابفروشد خارج از موضوع فيلم و بيانيه اي پناهي وار براي مسدود بودن راه آرامش در همه جاي جغرافياي داستان است. از نظر سبكي هم فيلم ملغمه اي از فرهادي، بيضايي و پناهيست.

زيبايي و سگها (كوثر بن هانيه- تونس)
فيلم به شيوهء پلان سكانسهايي شماره گذاري شده به جامعه اي ميپردازد كه حاضر نيست دختري كه مورد تجاوز قرارگرفته را درمان كند چون اوراق شناسايي همراه ندارد. ماندن در همان شرايط در طول فيلم و پيش نرفتن قصه و حضور بيمنطق يك پسرجوان كه معلوم نيست وقت تجاوز كجا بوده و حالا قصد كمك دارد خامدستي يك فيلم اولي را در پرداخت موضوع خود دارد.

چهره ها_ روستاها (آني يس واردا)
در آستانهء نود سالگي آني يس واردا هنوز فيلم ميسازد. او در اين فيلم سراغ عكاس جواني ميرود كه قبلاً كف معبد پانتئون را با عكسهاي پرتره اي كه از آدمها گرفته پر كرده بوده و به او پيشنهاد مي كند كه سراغ اقشار مختلف شهرستانهاي فرانسه بروند، از آنها عكس بگيرند و با پرينت بزرگي از ژستهاي آنها ديوار بيروني خانه يا محل كار يا نقاطي از شهر كه ديوار دارند را بپوشانند. آندو از معدنچيان، پيشخدمتهاي رستورانها و كشاورزان و غيره اين عكسها را ميگيرند و از مردم عادي قهرمان ميسازند. واكنشهاي اين سوژه هاي عكاسي شده نسبت به اين تحويل گرفته شدن ديدنيست؛ همه دوست ندارند مورد توجه باشند.

ميدان ( روبن اوستلاند- سوئد)
يك فيلم دو ساعت و بيست دقيقه اي پر از طنزهاي ظريف به شيوهء اسكانديناوي، روحيه اي كه با ابرازنكردن، خود را بيان مي كند قصهء مرد جوان موزه داري را روايت مي كند كه در موزهء خود آثار چيدماني و ويديوآرت نمايش ميدهد. هر يك از اين آثار محتوياتي دارند كه با حضور سازندگانش در لحظات مختلف فيلم ميان شوخي و جدي تماشاگر را به ترديد مي اندازند. فيلم با شوخيهاي جداجدا و مستقل از هم تلاش همگان براي جذب مخاطب و جلب توجه( كه هنرمندان اينروزها با جنگي بي سابقه آن را ميطلبند) به طنز ميكشد و در لحظاتي روحيهء خشني كه پشت اين ظاهر متمدن اطوكشيده هست را برملا مي كند. صرفنظز از طولاني بودن بخشهايي از فيلم، تا اين لحظه بهترين فيلم بخش مسابقه بنظر ميرسد.


iconادامه مطلب

گزارش روز دوم جشنواره کن ۲۰۱۷
بازديد : iconدسته: گزارش

گزارش روز دوم كن ٢٠١٧

Wonderstrurck (تاد هينز)
نام فيلم به يك كتابفروشي در نيويورك اشاره دارد كه هويت پسربچه اي دوازده ساله در گرو شناخت كسانيست كه به آن رفت و آمد مي كنند. او كه در يك منطقهء شهرستاني گرگ خيز آمريكا زندگي مي كند براي پيدا كردن و شناخت پدر ناشناس خود به نيويورك ميرود اما اين داستان با داستان زندگي مادربزرگ پدري اش كه كر و لالست و او نيز براي پيدا كردن مادرش پنجاه سال پيش از اين به نيويورك سفر كرده موازي روايت ميشود. قصهء فيلم بسيار بيمنطق است و نماهاي عبوري فراوان كه بخصوص در بخش زندگي مادربزرگ مصنوعيست فيلم را طولاني كرده طوري كه به راحتي ميتوان آن را به دو فيلم كوتاه كه در دل هم مونتاژ شده اند فروكاست. مشكل اصلي فيلم ضعف منطق فيلمنامه است چرا كه مسالهء اين بچه به مسالهء تماشاگر تبديل نميشود و فرار از منزل در هر دو مورد منجر به رشد يا تحول يا تغيير شرايط مونوتن قصه نميشود و راهي براي جمع كردن و بستن داستان دركار نيست.

وسترن (والسكا گريزباخ)
يك فيلم كشدار دربارهء زندگي سرگردان يك كارگر ميانسال آلماني كه براي كار همراه چندتن از همسن و سالان خود به گرجستان ميرود و با قشر كارگر آنجا آشنا ميشود. آنها او را در ميان خود ميپذيرند. نشان دادن زندگي روزمرهء بي فراز و فرود اين جماعت كه سنگ چيني براي ديوار باغها و كار روي بولدوزر تفاوت فرهنگ ظاهري كار آنهاست دغدغهء اصلي اين فيلم مستندنماست كه كشش دو ساعت ندارد.

گروهبان خبيث ( ورنر هرتزوگ)
يك فيلم پليسي جذاب با بازي درخشان نيكلاس كيج كه در رفتار و ژستهاي فيزيكي خود با كت شلواري چندين سايز بزرگتر از اندامش و شانه هايي كه حالت گوژپشتي نگونبخت را تداعي مي كند و يك موسيقي بيانگر، درغلتيدن پليس آمريكايي براي دفاع از قانون و همزمان گريز از آن و خفتگيري شهروندان نئورلئان را با طنزي تلخ به تصوير مي كشد تا بيهودگي ذهنيت روياي آمريكايي را در فيلم حاكم كند. ورنر هرتزوگ بعد از نمايش اين فيلم در يك گفتگوي مفصل دربارهء ديدگاهها و خاطراتش سخن گفت:
– بايد به فرهنگ كشورمان وفادار باشيم نه لزوماً به زمانه اي كه در آن زندگي مي كنيم.
– وحشي باشيد! براي انجام امور غيرممكن فقط با جنون ميتوان از موانع رد شد.
– گرفتار شدن به دست قانون و جلوگيري از كار كردن ما اعتبار ماست نه سرشكستگي ما!
– هيچوقت روي پروژهء سختي كه نميتوانيد براي ساختش پول پيدا كنيد وقت تلف نكنيد. من يك پروژه را ١٥ سال پيش رها كردم و بجاي آن ٢٨ فيلم تا امروز ساخته ام.
– تنها با يك خبر فاجعه بار ميتوانيد به شايعات پشت سرتان خاتمه دهيد.
كل صحبتهايش را ضبط كردم كه بعداً پياده شوند و به چاپ برسند.

باربارا ( متيو آمارليك)
فيلم به شيوه اي مستند به زندگي باربارا برودي خواننده – هنرپيشهء فرانسوي ميپردازد. جذابيت فيلم در نمايش زندگي اين خواننده كه قرارست فيلمي از زندگي او بازسازي شود در عدم رعايت ترتيب زماني وقايع فيلم است. فيلمساز به همان روشي كه در برنامه ريزي فيلمبرداري رج ميزنيم فيلم اصلي خود را چيده است. اين فيلم افتتاحيهء بخش نوعي نگاه است و كارگردان آن بازيگر فيلم دوپلشن هم هست.

سعيد نوري


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY