متن کامل شصت و هشتمین شماره ماهنامه آزما را در این مطلب مشاهده و با کلیک بر روی هر عنوان مطلب مورد نظر خود را دانلود کنید.
در این مطلب محتوا و متن کامل شصت امین شماره ماهنامه آزما را برای شما مخاطبین گرامی ماهنامه آزما گردآوری کردهایم.
در زیر عنوان هر مطلب را مشاهده میکنید. برای مطالعه مطالب ماهنامه آزما بر روی عنوان دلخواه خود کلیک کنید.
مطالب کامل شصت امین شماره ماهنامه آزما
- با عشق زیستن – ماهنامه آزما
- از عشق گفتن
- تاوان، از حسابی دیگر
- داستان نویسی مدرن نیازی به پدر ندارد
- دبلیو.اچ.اودن
- در جستجوی شوکران حقیقت
- درباره نوشتن
- زیستن در نقطه صفر
- شعر خودمان
- قفس
- گذر از گذ اره های تکرار
- من گمشده در غربت ما
- من هستم پس هستم
- من هیچ چیز روشنفکرانه ای ندارم
- نباید با آن ها کنار می آمدیم
مطالب شماره شصت آزما
بخشی از مطالب شماره شصت ماهنامه آزما را در زیر مشاهده میکنید
ترجمه نباید با آنها کنار میآمدیم از هاركايتس كانو
ترجمه نباید با آنها کنار میآمدیم از هاركايتس كانو را در این شماره ماهنامه آزما بخوانید. هاركاتيس كانو در ۱۹۷۵ در سان سباستين به دنيا آمد. او علاوه بر مجموعه شعري به نام مثل دود در ميان مه (۱۹۹۴) چندين مجموعه داستان كوتاه نوشته است و تفسير رماني به نام جازبلونا (۱۹۹۴) هاركاتيس يك دفترچه خاطرات دارد كه در نيويورك تنظيم كرده است به نام صرف صبحانه روي پيانو (۲۰۰۰) مجموعه داستانهاي كوتاه او شامل مجموعهاي از داستانهاي كوتاه باسك است كه در سال ۲۰۰۴ چاپ شد. آخرين اثر او چاقوي گياهي (۲۰۰۴) نام دارد كه يك رمان كوتاه است. گر چه او به زبان باسك مينويسد اكثر كتابهايش به زبان اسپانيايي ترجمه شده اند او در كشور باسك ساكن است و بيشتر براي راديو و تلويزيون مينويسد.
ترجمه با عشق زيستن، از عشق گفتن کاری از آلن بی راچ
داستان با عشق زيستن، از عشق گفتن کاری از آلن بی راچ ترجمه امید پارسایی فر است که در این شماره آزما آن را میخوانید.
چند سالي پيشتر وقتي پزشكان اعلام كردند گابريل گارسيا ماركز، نويسنده مشهور رمان ارزشمند صد سال تنهايي به سرطان متبلا شده، گمان بر اين ميرفت كه غول ادبيات آمريكاي لاتين در برابر سايه مرگ به زانو در خواهد آمد و شايد براي مدتي كوتاه خود ماركز هم هول مرگ، مرگ از پيش اعلام شدهاش را تجربه كرد. اما نويسنده پاييز پدرسالار خيلي زود سايه هول آور سرطان را از زندگي اش كنار زد و شروع به نوشتن كتاب خاطراتش كرد كه جلد نخست آن با عنوان «زيستن براي باز گفتن» در سراسر جهان منتشر شد و با تمام شدن اين كتاب، ماركز نوشتن جلد دوم خاطرات خود را نيز آغاز كرد.
اما نويسنده رمان عشق در سالهاي وبا، علاوه بر نوشتن جلد دوم خاطراتش، شروع به نوشتن يك رمان عاشقانه كرد رماني كه هنوز نامي براي آن انتخاب نكرده. اما به گفته گابو تا پايان امسال، يعني سال جاري ميلادي آن را به پايان خواهد رساند. ماركز پيش از اين در جايي گفته بود، انسان زماني خواهد مرد كه ديگر نتواند عاشق باشد. و بر اين روايت ميتوان گفت ماركز هنوز و همچنان عاشق است. و چاپ اين مطلب اگر چه شايد در مواردي براي علاقمندان به ادبيات و آنان كه با زندگي ماركز آشنا هستند در برخي موارد تكراري به نظر برسد، اما فرصت دوبارهاي است براي بازشناخت نويسندهاي كه با عشق زنده است.
در این مطلب فایل مطالب شصت و دومین شماره ماهنامه آزما را برای شما مخاطبین گرامی ماهنامه قرار دادهایم
مطالب شصت و دومین شماره ماهنامه آزما
- ببر سفید کابوس یک رویا
- برررسی شیوه های روایت در کتاب تی صفر
- پایان ظلمت
- پرلودها
- جاز فریادی از ژرفای شادمانی و رنج
- جامعه باز و جامعه ی بسته
- سیم های خاردار
- شعر خودمان
- طنز طغیانی است علیه یاوه گی جهان
- عشق همه چیز را دگرگون می کند
- مثل گربه، کنار شومینه
- مجله ادبی پارس
- منتقد سینمایی به چه درد می خورد
- نقد ارزش گریز و ارزش ستیزی نقد
- نگرشی به شعر مدرن هرمس و زبان مرغ ها
گفتگو با حورا یاوری در شماره شصت و دوم ماهنامه آزما
بخشی از مطلب داستان نويسي مدرن ايران نيازي به پدر ندارد در گفتوگو با حورا یاوری که در ماهنامه آزما شماره شصت و دوم منتشر شده است. را در زیر میخوانیم:
دكتر حورا ياوري در عرصه ادبيات ايران و براي علاقمندان و مخاطبان جدي مباحث ادبي و فرهنگي نامي آشناست. ياوري ساكن آمريكاست و ويراستار دانشنامه بزرگ فارسي كه به كمك دانشگاه كلمبيا تهيه ميشود. اما هر سال سفري به ايران دارد و در طي اين سفرها مدام از سوی مجامع ادبي و افراد علاقمند براي گفتگو و سخنراني دعوت ميشود و هر بار نيز در اين سخنرانيها و گفتگوها چهرهاي جديد از نحوه نگاهي متفاوت، حرفهاي و آكادميك به مقوله ادبيات و فرهنگ را نشان ميدهدو همين نوع نگاه نيز شايد او را ياري ميكند كه بي طرفانه و عالمانه بخواهد و بداند و سخن بگويد.
درباره یاوری
ياوري متولد اراك است اما در تهران بزرگ شده و فارغ التحصيل زبان انگليسي از دانشگاه تهران است او در سال ۱۳۴۶ فوق ليسانس روانشناسي را گرفته در سالهاي بعد از انقلاب موفق به دريافت دكتراي روانشناسي اجتماعي از سوربن پاريس شده است و تخصص حرفهاي او به دليل علاقهاش به ادبيات و روانشناسي، «روانشناسي ادبيات» است و اين تخصص در كتاب «زندگي در آيينه» كه مجموعه مقالاتي در زمينههاي روانشناسي اجتماعي و فرهنگي است به خوبي نمايان است بهار امسال نيز به روال معمول دكتر ياوري سفري به ايران داشت، كه مشتاق بودم گفتگويي با او انجام بدهم اما مشغله بسيار او و كوتاه بودن زمان سفر باعث شد كه گفتگو به فرصتي ديگر و احتمالاً به هنگام سفر ديگري كه اوايل پاييز به ايران خواهد داشت موكول شود.
اما متن سخنراني و گفت و شنود او در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجويان دانشگاه هنر (دانشكده تئاتر) به لطف دوست عزيز دكتر فريندخت زاهدي در اختيار مجله قرار گرفت كه خواندن پاسخها و تحليلهاي دكتر ياوري در پاسخ به پرسشهاي مطرح شده در مورد ادبيات معاصر ايراني ارزشمند است.
چرا داستان نويسي و داستان نويس ايراني با جامعه جهاني ارتباط برقرار نميكند.
در حالي كه از كشورهاي آفريقايي، هند و ساير كشورهاي شرقي آثاري در سراسر دنيا مطرح ميشود و خود ما هم در ايران از آن استقبال ميكنيم. به نظر شما دليل اين كه آثار داستاني ايران در جهان مطرح نميشود چيست؟
ياوري: من با اين پرسش خيلي روبرو شدهام و در محافل مختلف درباره اين موانع جهاني شدن ميشنوم و همه ميپرسند كه آيا اين امكان براي نويسندهگان ايراني وجود دارد كه آثارشان در كنار آثار «ماركز» يا «هسه» يا ديگراني كه ما ميشناسيم قرار بگيرد و مردم ديگري از فرهنگهاي ديگر اين آثار را بخوانند. دلايل متعددي هست. اول از همه اين كه تعداد گويندهگان به تکلم کنندگان زبان فارسي عامل مهمي است. اگر ما اين تعداد را در كل كشورهاي جهان در نظر بگيريم ميبينيم كه درصد بسيار كمي را تشكيل ميدهند. و همين مسئله خود به خود به عنوان يك عامل مؤثر بايد در نظر گرفته شود.
مسئله بعدي اهميت كلي كشورهاي فارسي زبان در عرصه معادلات بين المللي است مثلاً شما ميبينيد در مقطعي كه نفت كشورهاي عربي مطرح ميشود و بسياري از شركتها براي گرفتن امتيازات مختلف راه ميافتند و به سمت اين كشورها ميآيند و كشورهايي با سابقه بيش از ۱۶۰ سال در اين زمينه هستند، كه به شدت نسبت به خواندن زبانهاي عربي و فارسي و شناخت فرهنگ ايراني و فارسي در اين كشورها گرايش وجود دارد.
ادامه
وقتي اين علايق به وجود آمد دانشجو ها بايد براي كارهاي درسيشان با ادبيات كهن ايران بعد هم ادبيات معاصر ايران آشنا بشوند و شروع ميكنند به ترجمه اين آثار و اين آثار ترجمه ميشود. بسياري از آثار نسل اول نويسندهگان ادبيات داستاني مثل هدايت، چوبك، گلشيري و … به زبانهاي خارجي ترجمه شده و اما اين كه يك اثر داستاني فارسي توانسته باشد به اندازه يك اثري از مثلاً «بالزاك» به زبانهاي خارجي خواننده داشته باشد، خير اين طور نيست، جدا از همه اين عواملي كه گفتم ادبيات كهن ايران است كه فرهيختهگان جهان با آن آشناترند مثل حافظ و سعدي و عطار و … نامهايي هستند شناخته شده براي همه افراد فرهيخته در بسياري از كشورهاي جهان مثل «ديك ديويس» كه مترجم منطق الطير عطار است. كتابش را يك شركت انتشاراتي تجارتي بزرگ آمريكايي منتشر ميكند، و اين كتاب به صورت جيبي هم منتشر شده و فروش بسيار هم دارد.
دكتر زاهدي: ميخواهم نظرتان را در مورد ادبيات سه دهه اخير و به خصوص شعر ايران بدانم.
ياوري: وقتي به اين سه دهه اخير نگاه ميكنيم يكي از مشخصات بسيار بارز آن تعداد زياد نويسندهگان خانم است كه حضورشان در صحنه داستان نويسي تحولاتي را به وجود آورده كه مهمترين آن ها شايد وارد شدن فضاي خانه به فضاي داستاني معاصر است و تحولاتي كه درون خانه صورت ميگيرد به عنوان نموداري از تحولات بزرگتري كه در خانه بزرگتري كه سرزمين ماست اتفاق ميافتد، مثلاً در «طوبي و معناي شب» شهر نوش پارسي پور همه حوادث درون يك خانه ميگذرد اگر شهريور ۱۳۲۰ در ايران اتفاق ميافتد و نيروهاي سياسي كه گرايشهاي شخصي دارند در صحنه اجتماع ديده ميشوند، اينها به صورت مستأجر وارد خانه طوبي ميشوند يا در مراحل بعد، بعد از انقلاب اسلامي، شما آدمهايي را در خانه طوبي ميبينيد كه كلاً زمينه مذهبي معتقدي دارند و آثار اين اعتقاد در تحولاتي كه در خانه طوبي اتفاق ميافتد ديده ميشود.
ادامه پاسخ
«زويا پيرزاد» يا «طاهره علوي» و … و به اين ترتيب نقش بارز و مشخص نويسندهگان زن را به وضوح در ادبيات معاصر ميتوان ديد، و من گمان ميكنم كه در خيلي از مواقع نامهاي شناخته شده تري به نسبت خيلي از نويسندهگان مرد هستند. يكي ديگر ويژهگيهاي ادبيات اين سه دهه مدرن شدن ساختار روايت است.
به اين معني كه داستانهاي سنتي اگر از يك روزي شروع ميشوند و مسيري را طي ميكنند و ما با قهرمانان در طول زندگيشان آشنا ميشويم. داستان يك اوجي دارد و بعد هم به انتهايي ميرسد كه مشخص است و از نظر زماني قابل پي گيري است. در بسياري از داستانهاي معاصر خط روايت ميشكند و همان طور كه در بوف كور ميبينيم شخصيتهاي داستاني جا به جا ميشوند. داستانهاي آقاي «حميد ياوري» (كه هيچ نسبتي با من ندارد) ولي من چون براي جايزه گلشيري جزو هيئت داوران بودم توفيق خواندن كتابش را پيدا كردم.
نحوه مطالعه متن کامل شصت و دومین شماره ماهنامه آزما
با کلیک بر روی سایر مطالب آزما مقاله مورد نظر خود را دانلود کرده و آن را مطالعه کنید.
گفتوگو با عنايت سميعي
عنايت سميعي،
را بيشتر به واسطهي مقالات نقدش
در مجلات ادبي ميشناسيم. او متولد
۱۳۲۳ در رشت است و دستي هم در شعر دارد و “شاديانهي روز بهتر (برگزيده سرودههاي ۲۹ دي ۱۳۸۳ تا ۲۰ فروردين ۱۳۸۴)“ (آگاه ۱۳۸۴)،
“فال قهوه“ (نشانه ۱۳۸۵) و “نشاط ساحل بيدريا“ (آگه ۱۳۸۶) از آثار
منتشر شدهي اين شاعر و منتقد
است. سميعي علاوهبر علاقهاش به شعر نو بر يک موضوع تأکيد ويژه دارد و آن توجه
به ادبيات سنتي و فرهنگ کهن است.
براي آغاز اشاره ميفرماييد به سابقهي نقد در ادبيات و فرهنگ ما؟
نقد شاخههاي متعددي دارد. و ممکن است سابقهي بينارشتهاي داشته باشد. آنچه مسلم است ما در سابقهي ادبي و فرهنگيمان، نقد ادبي نداشتيم. سابقهي نقد ادبي در يونان و در فلسفهي افلاطون و ارسطو تعريف ميشود.
گپوگفتي با مشيت علايي؛ دربارهي ادبيات امروز
گفتوگو: نادره کاردان
بيش از دو دهه است که کمتر نقدي در مورد آثار هنري و ادبي منتشر ميشود. شما دليل اين بيتوجهي به نوشتن نقد را چه ميدانيد و آيا نبود نقد سبب افت کمي آثار هنري و ادبي نخواهد بود.
شايد دقيقاً اينطور نباشد. منظورم اين است که در اين دوره منتقدها آنقدرها هم بيکار نبودهاند. البته ميتوان اين را احصا کرد و ديد چه ميزان نقد ادبي و هنري توليد شده است. نکتهاي که بايد در نظر داشت اين است که حجم قابل توجهي از مطالب انتقادي به صورت ميزگرد، جلسات نقد و بررسي يا در قالب “ري ويو”، يا در فضاي مجازي صورت ميگيرد، يعني شيوهي عرضهي نقد متأثر از تحولات رسانهاي از ساختار سنتي و مکتوب به اشکال ديگر گرايش پيدا کرده است. علت ديگر، چيرگي نظريه در اين سالها بوده، که ظاهراً جذابيت بيشتري از نقد دارد. شايد هم منتقدان ما احساس کردهاند که بدون داشتن چارچوب نظري نميتوان و نبايد به کار نقد پرداخت که در اين صورت تشخيص کاملاً درستي دادهاند.
نگاهي به عرصهي نقد و نقادي
در گفتوگو با محمد بقاييماکان
فرزاد گمار
محمد بقايي ماکان از جمله پژوهشگران و نويسندگان حوزهي ادبيات است که طي سالها نوشتن و پژوهش مستمر به بينشي دربارهي ادبيات کلاسيک فارسي رسيده است. بينشي مبتني بر سالها تصحيح و تحقيق در آثار شاعران و فارسي زبانان از جمله اقبال لاهوري که همين کار در سال ۲۰۰۵ سبب شد از سوي پرويز مشرف، رئيس جمهور وقت پاکستان نشان عالي فرهنگ و هنر دريافت کند. او هنوز اعتماد زيادي به ادبيات معاصر و شاعران و نويسندگان آن ندارد و تمرکز اصلي او در تأليفاتش بر ادبيات کلاسيک است، بهطوري که معتقد است،کل جريان روشنفکري ما که اکثرشان نويسنده و شاعر هستند، دچار نوعي از هم پاشيدگي انديشه و ساختار است. در اين گفتوگو از او دربارهي جريان نقد و نقادي در حوزهي ادبيات و شعر و فرهنگ سؤال کردهايم. او معتقد است: “در حوزهي نقد هنر در اين ۷۰-۸۰ سال اخير آشفتهترين وضع نقد نسبت به ديگر زمينههاي هنري را شعر فارسي داشته است.“
ظاهراً غيبت نقد در عرصهي هنر و ادبيات به امري بديهي تبديل شده و انگار نيازي به وجود آن احساس نميشود چرا؟
فکر نميکنم بتوانيم بگوييم ما با “غيبت نقد” به معني مطلق کلمه سروکار داريم. روزنامهها، مطبوعات و راديو و تلويزيونها امروز عرضهکنندهي متون و گفتارهايي هستند که مدعي “نقد” هستند؛ يعني اينکه ميتوانند متن، اثر يا موضوعي را ارزيابي کرده و دربارهي آن اظهار نظرهاي روشنگرانهاي ارائه دهند. اما اينکه ما چه چيز را “نقد” بدانيم و چه چيزي را خير، يعني اينکه ارزيابي ما نسبت به ارزيابيها چيست، داستان ديگري دارد.