گزارش روز هشتم كن ٢٠١٧
بازديد : iconدسته: گزارش

كري گرانت شدن ( مارك كيدل)
يك بخش از كن كه به فيلمهاي كلاسيك و مستند ميپردازد هر ساله تعدادي فيلم مستند هم نشان ميدهد كه پرترهء كري گرانت از آنجمله است. متاسفانه فرمول هميشگي اين فيلمها مصاحبه با اطرافيان و استفاده از آرشيو فيلمهاي شخص است. اينجا فيلمساز تلاش كرده يك واقعه از زندگي او كه استفاده از نوعي درمان روانكاوانه با استفاده از مخدر ال اس دي بوده را بگيرد و تمام زندگي او را باين ترتيب شخم بزند: پنج ازدواج شكست خورده، شصت فيلم سينمايي و همكاري با لئومك كاري در فيلمهاي كمدي، هيچكاك در فيلمهايي كه مردان به زنان اعتماد كامل ندارند و هاوارد هاكس كه جنبهء جدي شخصيت او را كشف كرده است. او در هفتادسالگي بچه دار شده و بخاطر او بازيگري را كنار ميگذارد. جسدش سوزانده شده و خاكسترش بر دريا و اطراف خانه اش برباد داده شده. فيلم مكرراً از حالت سايكودليك خلسه آور ال اس دي در تغيير مرحله به مرحلهء زندگي گرانت استفاده مي كند تا به زندگي او فراز و فرود بدهد.

فريب خورده ( سوفيا كوپولا)
يك فيلم امپرسيونيستي با نورپردازي درخشان سايه روشنهاي خورشيدي كه در فاصلهء طلوع آفتاب تا نُه صبح فيلمبرداري شده از ماجرايي كه در همان سالهاي امپرسيونيسم (١٨٦٤) اتفاق مي افتد. يك سرباز شمالي جنگهاي انفصال آمريكا با يك پاي آسيب ديده توسط دخترجواني كه با شش زن و دختر جنوبي ديگر در يك مدرسه قرنطينه اند پيدا ميشود و براي درمان به مدرسه برده ميشود. همهء اين زنان و دختران به مرد و نگهداري از او علاقمند ميشوند و دعاي هر وعده يا كلاس يادگيري زبان فرانسه را به بهانه هايي ترك ميكنند كه از مصاحبت مرد برخوردار شوند. اما اين موقعيت بلافاصله لو ميرود و در يك درگيري مرد از پله هاي بيشمار طبقات پرت ميشود و سردستهء زنها پاي او را به بهانهء خونريزي قطع ميكند. اعتراض مرد و مقاومت در برابر اين زنان آنها را واميدارد او را مسموم كنند. فيلم بازسازي نسخهء ديگريست كه در دههء هفتاد ساخته شده بوده و عليرغم ساخت موفق و هنرپيشه هاي معروف شاهكار نيست.

زن نازنين (سرگئي لوزنيتسا)

يك فيلم طولاني پر از حاشيه و خرده پيرنگ براي نمايش حال و هواي اجتماعي – سياسي روسيه و پيچيدگيهاي اقدام به عملگرايي در يك جامعهء متوقف در قوانين دست و پاگير. زني كه بسته اي خوراكي را براي شوهرش به زندان فرستاده آن را بازپس ميگيرد و براي رساندن آن به دست خودش راه مي افتد و در سفري طولاني خود را به زندان ميرساند اما همسرش كه بدليل امور امنيتي به زندان افتاده ممنوع الملاقات است و اساساً كسي نميداند كجا نگه داري ميشود. كوششهاي زن به جايي نميرسد الا در خوابي طولاني كه در ميانهء فيلم تا پايان آن قرارگرفته شرايط ملاقات او با همسرش انگار فراهم ميشود اما از آنجاييكه خواب منطق خودش را دارد او به دنيايي ابزورد ورود كرده سخنرانيهاي كوتاه همهء كساني را كه در بيداري ديده در يك گردهمايي ميبيندو ميشنود و نهايتاً وقتي سوار ماشين ميشود كه به ديدار همسرش برود همهء ماموران در راه به او تجاوز مي كنند. زن از خواب بيدار ميشود و همان راهي را پي ميگيرد كه در خواب ديده…. فيلم نياز به تدوين مجدد و كوتاه كردن بسياري از نماها دارد كه بعد از خروج سوژه از كادر يا قبل از ورودش بيش از پنج تا ده ثانيه ميماند بي آنكه هيچ كاركردي داشته باشد و صد البته اگر در ايران ساخته شده بود متهم به سياهنمايي. در اين كه اكثر انتخابهاي كن خصوصاً در بخش نوعي نگاه به شرايط سياسي اجتماعي كشورها توجه دارد شك نيست.


iconادامه مطلب

گروس عبدالملکیان در اتفاق ترانه
بازديد : iconدسته: گزارش

بیست و یکمین محفل شعر و موسیقی «اتفاق ترانه» روز شنبه ششم خردادماه ساعت ۱۷ در تماشاخانه مهر حوزه هنری با شعرخوانی گروس عبدالملکیان و معرفی کتاب توسط میرطاهر مظلومی برگزار می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، در جدیدترین برنامه اتفاق ترانه گروس عبدالملکیان شاعر نام آشنای معاصر کشور به عنوان میهمان ویژه این برنامه جدیدترین اشعار خود را برای حاضرین در جلسه می خواند. گروس عبدالملکیان شاعر سپیدسرا از جمله شاعران این روزهای کشورمان است که در سال‌های اخیر اشعارش مورد توجه بسیاری از مخاطبان داخل و خارج از کشور قرار گرفته است. عبدالملکیان اولین مجموعه شعرش با نام «پرنده پنهان» را در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد و چهار مجموعه دیگر را با نام‌های «رنگ‌های رفته دنیا»، «سطرها در تاریکی جا عوض می کنند»، «حفره‌ها» و «پذیرفتن» در سال‌های اخیر به چاپ رسانده است.

وی همچنین در سال ۱۳۹۲ گزیده‌ای از شعرهایش همراه با عکس و با همکاری ۳۶ عکاس ایرانی از جمله عباس کیارستمی، بهمن جلالی، افشین شاهرودی، سیف‌الله صمدیان، مهران مهاجر، کریم ملک‌مدنی، رومین محتشم در کتابی با عنوان «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» در نشر چشمه به چاپ رسید.

گفتنی است اشعار گروس عبدالملکیان تا کنون به بسیاری از زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی،   عربی، ترکی، کردی ترجمه شده است.

یکی دیگر از بخش‌های اصلی برنامه اتفاق ترانه هم اختصاص دارد به معرفی کتاب برای حاضرین جلسه که در هر برنامه یکی از هنرمندان مطرح کشور به معرفی آخرین مطالعات خودش به مخاطبان خواهد پرداخت و در این برنامه «میرطاهر مظلومی» دوبلور و بازیگر سینما میهمان بیست و یکمین محفل اتفاق ترانه خواهد بود.

میر طاهر مظلومی (متولد ۱۳۵۳ تهران) چهره آشنای هنر دوبله و بازیگر تلویزیون، تئاتر و سینما ایرانی است و از جمله کسانی است که بین دوستداران هنرهای نمایشی شهرت و محبوبیت بسیاری دارد. از مهم‌ترین فیلم های سینمایی که مظلومی در آن به ایفای نقش پرداخته است می توان به «وقتی همه خوابیم»، «روز رستاخیز»، «به‌نام پدر»، «ایران برگر»، «گشت ارشاد» و «اخراجی‌ها» و…اشاره کرد. این هنرمند در مجموعه های تلویزیونی بسیاری از جمله «عمارت فرنگی»، «قهوه تلخ»، «دختری به نام آهو»، «کلانتر»، «سربازان اعدام»، «تاکسی تهران» و… به عنوان بازیگر حضور داشته است. مظلومی همچنین صداپیشگی بسیاری از شخصیت‌های مطرح سینمایی دنیا از جمله «هری پاتر»، «کلید اسرار»، «آرسنیک و تور کهنه»، «جانی یا قاتل زنجیره ای»، «الدورادو»، «جنگجویان آسمانی و زمینی»، «قلب اجاره ای» و «انسان در برابر انسان» را بر ‌عهده داشته است.

بخش پایانی برنامه اتفاق ترانه اختصاص دارد به اجرای موسیقی توسط خوانندگان مطرح کشور که اخبار آن متعاقبا اعلام خواهد شد. علاقه مندان برای اطلاع از سایر بخش‌های برنامه می‌توانند به اخبار تکمیلی در وب‌سایت مرکز موسیقی حوزه هنری به نشانی musicenter.ir مراجعه کنند.
گفتنی‌ست محفل شعر و ترانه «اتفاق ترانه» شنبه‌های اول هر ماه ساعت ۱۷ درتماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار می‌شود که اجرای آن به‌عهده علیرضا بدیع شاعر و ترانه‌سرای معاصر است.

بیست و یکمین محفل شعر و موسیقی «اتفاق ترانه» به همت مرکز موسیقی و موسسه فرهنگی هنری سپهر سوره هنر (مرکز محافل و جشنواره ها حوزه هنری)، شنبه ششم خردادماه ساعت ۱۷ در تماشاخانه مهر حوزه هنری واقع در خیابان سمیه نرسیده به حافظ برگزار می‌شود


iconادامه مطلب

بزرگداشت داریوش مهرجویی در زوریخ
بازديد : iconدسته: گزارش

مراسم بزرگداشت و تقدیر از داریوش مهرجویی فیلمساز سرشناس سینمای ایران در شهر زوریخ سوئیس برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایسنا، در این مراسم بزرگداشت و تقدیر که در افتتاحیه سومین جشنواره فیلم‌های ایرانی زوریخ برگزار میشود،به پاس یک عمر فعالیت هنری، نشان ویژه این فستیوال که تندیس حقوق بشر کورش است به داریوش مهرجویی اهدا خواهد شد.

همچنین قرار است از مجموعه آثار مهرجویی دو فیلم سینمایی «گاو» و «لیلا» به نمایش  در بیاید.

مراسم بزرگداشت با حضور داریوش مهرجویی پنج شنبه یازدهم خرداد راس ساعت ۲۰:۴۰ در سالن سینما « ریف رف » برگزار می‌شود.


iconادامه مطلب

فردریک داگلاس،برنده هفته گاردین
بازديد : iconدسته: گزارش

شصت و هشتمین مطلب گاردین از سری آثار ۱۰۰ اثر برتر مستند و غیرداستانی به اثر معروف فردریک داگلاس رسید.

گاردین هر هفته به معرفی کتاب با عنوان ۱۰۰ اثر برتر مستند و غیرداستانی در حوزه ی ادبیات غیرداستانی و مستند می‌پردازد کتاب این هفته گاردین با عنوان «روایتی از زندگی فریدریک داگلاس، یک برده آمریکایی» که در سال ۱۸۴۵ منتشر کرده پرداخته است وی در این کتاب پرده از حقایق بسیار تلخی برمی‌دارد و روایت جذاب و اثرگذار از تجارب شخصی خودش را به عنوان برده بازگو می‌کند: این‌که انسان چه‌گونه به بردگی درمی‌آید و این برده چه‌گونه به کسی بدل می‌شود که سرانجام مشاور آبراهام لینکلن و نماینده دیپلماتیک ایالات متحده در هاییتی و جمهوری دومنیکن می‌شود.

فریدریک داگلاس در ۲۰ فوریه ۱۸۹۵ در ۷۷ سالگی در شهر واشنگتن دی سی درگذشت.


iconادامه مطلب

گزارش روز هفتم جشنواره کن ۲۰۱۷
بازديد : iconدسته: گزارش

٢٤ فريم ( عباس كيارستمي)
كيارستمي در دوران بعد از ورود سينماي ديجيتال و فاصله گرفتن تدريجي از كار گروهي متعارف توليد سينمايي رو به پژوهش رو مطالعه روي قاب سينمايي آورد كه اگر زنده ميماند و ادامه ميداد بي شك نوع ديگري از فيلمسازي را به اعلاء درجه ميرساند و در جهان جا مي انداخت. او در ٢٤ فريم با ٢٤ قاب ثابتي كه از دريچهء دوربين او ضبط شده و حاصل صبر و حوصلهء بسيار او و انتظار براي ثبت اين لحظاتي طلايي از طبيعت با پرندگان يا جانوران است آزمايش خود در سنجش زمينه (context) كه در فيلمهاي سينمايي به پس زمينه يا پيش زمينهء روايت قصه تبديل ميشوند به ظهور رسانده و از اين منظر به “زمينه” ارزشي مستقل داده است. فيلم با اين زمينه ها كار مي كند و با جلوه هاي ويژهء رايانه اي و افزودن برف و باران و صاعقه و يا افزودن دستهء پرندگان به قاب، ظرفيت قاب به مثابهء تابلوي نقاشي كه رنگي بعد از رنگي ديگر به آن اضافه ميشود را كشف مي كند. اين كشف به عنوان يك آزمايش در بعضي تصاوير بسيار موفق است و در بعضي ديگر نياز به كارِ دوباره داشته و البته تعداد, بايد بيشتر از اين ميبود كه تنوع موضوعي قطعات بيش از اين باشد كه البته با رفتن نابهنگامش كامل نشد.

بعد از جنگ (آناريتا زامبرانو)
فيلم اول اين فيلمساز زن ايتاليايي به ترور اساتيد دانشگاه و روشنفكران ايتاليايي در اوايل دهه هشتاد ميلادي ميپردازد و عاقبت نظاميگري ايدئولوژيك و قتل مخالفين دانشگاهي و قضايي و تبعات آن براي خانوادهء يكي از اين تروريستها را نشان ميدهد. عده اي از اين تروريستها در دههء شصت به فرانسه رفته اند و پناهنده شده اند و زندگي تشكيل داده اند. حالا با اسم همان حزب يك ترور اتفاق مي افتد كه سرنوشت تمامي اعضاي خانوادهء كسي كه رهبر اين حزب در دو دههء پيش بوده را تغيير ميدهد و تروريست سابق مجبور به اقدام براي فرار به اكوادور مي كند و دختر هيجده ساله اش هم كه در فرانسه دنيا آمده و بزرگ شده بايد او را همراهي كند و با پاسپورتهاي جعلي كشور را ترك كنند. خواهر تروريست كه معلم تاريخ است با اعتراض والدين در ايتاليا از كار معلق ميشود و مادر تروريست مجبور به زندگي با دختر و داماد خود. تنها يك تصادف كه منجر به مرگ تروريست ميشود شانس بازگشت جنازهء او را به وطنش ايتاليا ميدهد و دخترش براي اولين بار خانوادهء پدر ايتاليايي خود را ملاقات مي كند. فيلم بدون قضاوت اخلاقي نسبت به اين موضوع روايتش را به انجام ميرساند اما تمركز لازم روي شخصيت اصلي را ندارد و بعضي اوقات زيادي حاشيه ميرود كه تاثير موضوع اصلي را كم مي كند.

زنِ جوان (لئونور سِراي)
به طور قطع بهترين فيلمنامه در ميان فيلمهايي كه تا اينجاي جشنواره ديده شده متعلق به اين فيلمست. نام فيلم ميتوانست “مطرود” باشد چرا كه شخصيت اصلي فيلم از همه طرف پس زده ميشود. دختري سي ساله كه ده سال از عمرش را با يك عكاس مد به باد داده بيرون انداخته شده و دوستان، خانواده، عاشقش و هيچ آشنايي حاضر نيست او را طولاني مدت بپذيرد چون كمي خل مزاج است و دوقطبي. صراحت لهجهء او خوشايند جامعه نيست و آنچه بعنوان يك انسان براي ارائه دارد خريدار ندارد. او با هوش و پشتكار آرام آرام خود را جمع و جور ميكند؛ جاي خواب پيدا ميكند، شغل ميگيرد و خودش را پيدا مي كند كه ميفهمد حامله هم هست. او از شر بچهء ناخواسته هم خلاص ميشود و فيلم در همين جا با نمايي بسيار گويا تمام ميشود: يك چشم دختر سبزرنگ است و جشم ديگرش قهوه اي. فيلم ريتم بسيار مناسبي دارد و با تعدد لوكيشن، سكانسهاي كوتاه و مونتاژي دقيق هيچ لحظهء مرده اي ندارد و بازيگرش كه بسيار پرانرژي بازي ميكند يادآور جولين مور.
سعید نوری


iconادامه مطلب

دوم خرداد زادروز فریدون رهنما
بازديد : iconدسته: گزارش

فریدون رهنما دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران و در یک خانواده سرشناس و متمول ایرانی به دنیا آمد. مادرش، زکیه حائری، نوه شیخ عبدالله مازندرانی (رحمت علیشاه) بود و پدرش نیز زین العابدین رهنما، سیاستمدار، نماینده مجلس، نویسنده، مفسر و مترجم قرآن بود. فریدون رهنما در ۴ سالگی به دنبال تبعید پدرش به لبنان (بعد از اختلاف با رضاشاه در سال ۱۳۱۳)، به همراه خانواده به بیروت رفت و بعد از هفت سال به تهران بازگشت و در دبیرستان فیروز بهرام درس خواند. در سال ۱۳۲۳ به فرانسه رفت و به تحصیل در رشته ادبیات در دانشگاه سوربن پرداخت. در سال ۱۳۲۶ نخستین دفتر شعرش را به زبان فارسی با عنوان «هیچ» با نام مستعار «کوچه» منتشر کرد. «منظومه برای ایران» نام نخستین دفتر شعر رهنما به زبان فرانسه بود که با نام کاوه طبرستانی توسط انتشارات پی یرسگرس در پاریس در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. رهنما در سال ۱۹۵۹ مجموعه اشعار «سرودهای کهنه» (Poems Anciens) را با مقدمه‌ای از پل الوار شاعر سورئالیست فرانسوی در پاریس منتشر کرد. «آوازهای رهایی» نیز نام آخرین دفتر شعر او به زبان فرانسه بود که در سال ۱۹۶۸۸ منتشر شد.

رهنما در سال ۱۳۳۶ پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود در دانشکده ادبیات سوربن و فارغ‌التحصیلی از مدرسه فیلمسازی پاریس به ایران بازگشت و در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول به کار شد. کتاب واقعیت گرایی فیلم، پایان‌نامه تحصیلات سینمایی اوست که در سال ۱۳۵۱۱ به وسیله انتشارت بوف در ایران منتشر شد. رهنما با اینکه عشق ساختن فیلم داشت اما کار در فضای فیلم‌فارسی برای او قابل تحمل نبود. خود در گفتگویی در این باره گفته است: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.»

با این حال رهنما موفق شد در سال ۱۳۳۹ نخستین فیلم خود یعنی مستند “تخت جمشید” را با سرمایه شخصی اش بسازد. در این فیلم رهنما با نگاه شاعرانه‌ای در دل ویرانه‌های تخت جمشید، به دنبال سازندگی و شناخت هویت تاریخی ایرانی است. فیلم بعدی وی “سیاوش در تخت جمشید”، که در سال ۱۳۴۶ ساخته شد با واکنش‌های غالباً منفی منتقدان سینمایی ایرانی آن روزگار مواجه شد و به عنوان اثری “روشنفکرانه” و “فضل فروشانه” به آن حمله شد. منتقدان، فیلم رهنما را پر از عیب و بدون خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را “هذیان هاً و “کابوس”‌های فیلمسازی دانستند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست می‌شناخت. با اینحال فیلم مورد تحسین برخی صاحب نظران غربی از جمله هانری لانگلوا فیلم شناس برجسته فرانسوی و مدیر سینما تک پاریس وهانری کوربن فیلسوف و ایران شناس مشهور فرانسوی قرار گرفت و توانست جایزه ژان اپستاین برای پیشبرد زبان سینما را از جشنواره لوکارنو در سال ۱۹۶۶ دریافت کند. فیلمبرداری فیلم “پسر ایران از مادرش بی خبر است” در سال ۱۳۴۸۸ آغاز شد اما نزدیک به پنج سال طول کشید تا در سا ل ۱۳۵۳ آماده نمایش شود. اولین نمایش این فیلم در خرداد ۱۳۵۴۴ در سینماتک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک و فیلم شناس برجسته فرانسوی آن را معرفی کرد و پس از آن در تیرماه همان سال، برای نخستین بار در جشنواره توس در ایران به نمایش درآمد.

فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه عالی تلویزیون و سینما نقش مهمی داشت. او به همراه فرخ غفاری از مدرسان مدرسه عالی تلویزیون و سینما بود. با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶۶،  فریدون رهنما نیز جذب تلویزیون شد و بخش مستندسازی و پژوهش در مورد ایران زمین را راه انداخت. به کوشش او در همین بخش بود که سینماگرانی چون محمدرضا اصلانی، ناصر تقوایی، منوچهر طیاب، هژیر داریوش و پرویز کیمیاوی توانستند نخستین فیلم‌های مستند خود را  بسازند. فیلم‌هایی چون «جام حسنلو»، «بادجن»، «یا ضامن آهو»، «تپه‌های قیطریه» و «چه هراسی دارد ظلمت روح» محصول همین دوره است و زیر نظر فریدون رهنما ساخته شده‌اند. نوآوری‌های زبانی رهنما حتی در ترجمه واژگان سینمایی نیز دیده می‌شود. او نخستین کسی بود که واژه‌های سینمایی فارسی را به جای واژه‌های انگلیسی و فرانسوی پیشنهاد کرد. نما به جای پلان یا شات، نمای درشت به جای کلوزآپ، نمای دور به جای لانگ شات و راه دوربین به جای تراولینگ شات، از ابداعات رهنما در این زمینه است. رهنما در ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ در سن ۴۵ سالگی بر اثر بیماری مغزی در پاریس درگذشت

 


iconادامه مطلب

کتاب هایی که نشر دیجیتال را شکست دادند
بازديد : iconدسته: گزارش

 

انتظار می‌رفت انقلاب دیجیتال، نشر سنتی را در هم بکوبد اما این روزها کتاب‌های چاپی با طرح‌ها و جلدهایی جذاب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر روانه بازار می‌شوند و خوانندگان را به وسوسه می‌اندازند.

به گزارش ایسنا، «گاردین» که چندی پیش خبر داده بود استقبال از ای‌بوک‌ها طی یک سال گذشته در انگلستان ۱۷ درصد کاهش داشته و در عوض، فروش کتاب‌های چاپی با هشت درصد رشد مواجه شده، اخیرا باز هم در این‌باره مطلبی نوشته که در ادامه می‌خوانید. این گزارش به قلم «الکس پرستون» نویسنده کتاب «وقتی مرغ‌های ماهی‌خوار آتش می‌گیرند» نوشته شده است.

کتاب‌ها با اسرار غبارگرفته‌شان، همیشه نوعی جذبه مسحورکننده با خود دارند. به نظر می‌آید ما در برهه خاصی از تاریخ طراحی کتاب هستیم. نشانه‌های توجه به ظاهر کتاب‌ها در جای‌جای جهان به چشم می‌خورد.

«لینکلن در باردو» نوشته «جورج ساندرز» با آن جلد به‌یادماندنی‌اش را مثال می‌زنم، یا «جاده ابریشم» نوشته «پیتر فرانکوپن» که جلدش با الهام از کاشی‌های مسجد امام اصفهان طراحی شده است؛ از جلد مجلل «مار اسکس» اثر «سارا پری» که کاشی‌های «ویلیام موریس» را یادآوری می‌کند و طراحی جلد کتاب‌های «چیماماندا نگوزی آدیچی» تا لباس جدید آثار «فیتزجرالد»، «آستین» و «دیکنز» که دیگر نمونه‌های این طرح‌های خلاقانه هستند.

یک دهه پیش که ظهور دستگاه‌های کتاب‌خوان صنعت نشر را گیج کرده بود، ناشران ناگهان با بحران مالی مواجه شدند و به نظر می‌رسید «آمازون» دارد کل بازار را از آن خود می‌کند. آن موقع جلد کتاب‌ها خیلی متفاوت بود.

 

ناشران آن برهه با چاپ کتاب‌هایی که به اندازه‌ ای‌بوک‌ها بی‌رنگ‌ورو و فراموش‌شدنی بودند، به بازار دیجیتال پاسخ دادند. دوران جلدهای نازک و فتوشاپی بود و اعتماد به نفس از دست‌رفته ناشران در محصولی که ارائه می‌کردند، نمایان بود.

اما روند فروش ای‌بوک‌ها بعد از رسیدن به قله سال ۲۰۱۴، کند شد و فروش کتاب‌های جلد سخت رشد پیدا کرد. جدیدترین آمارگیری هم نشان داده در سال ۲۰۱۶ فروش ای‌بوک‌ها ۱۷ درصد کاهش پیدا کرده و استقبال از رقیب‌های چاپی آن‌ها هشت درصد بیشتر شده است. در این دوران ارزش محصولات ناشران بالاتر رفت و کتاب‌فروشی‌ها قفسه‌های‌شان را با جلدهای جواهرگون و فریبنده‌ کتاب‌ها پر کردند.

«کریستوفر دوهامل» نویسنده کتاب «ملاقات با دست‌نوشته‌های مهم»، شرایط کنونی عرصه نشر را با اواخر قرن پانزدهم که صنعت چاپ ظهور و برای همیشه بازار کتاب را متحول کرد، مقایسه می‌کند: «دست‌نویس‌ها ناگهان از سوی چاپگرها احساس خطر کردند. آن‌ها شروع کردند به اِعمال کارهایی در دست‌نوشته‌های‌شان که می‌دانستند چاپگرها قادر به انجام آن‌ها نیستند. آن‌ها حاشیه‌های هوشمندانه‌ای طراحی کردند که خواننده تصور می‌کرد یک حشره واقعی روی کتاب است. تصاویر خارق‌العاده‌ای خلق کردند و رنگ را به کتاب‌ها و تصاویر برگرداندند چون به خوبی می‌دانستند این کارها در تولید کتاب‌های چاپی غیرممکن است. دنیای فناوری و دست‌ساز رودرروی هم قرار گرفته بودند و سعی می‌کردند کاری را ارائه دهند که دیگری از آن عاجز است.»

ما می‌دانیم نتیجه این مبارزه‌ها چه شد (گرچه «او هامل» اشاره می‌کند در قرن بیست‌ویکم هم گروهی هستند که کتاب‌های دست‌نویس تولید می‌کنند). با این حال، ناشران و کتاب‌فروشان امروزی امیدوار و خوش‌بین هستند که تاریخ تکرار نشود.

«جیمز دانت» مدیرعامل انتشارات «واترستونز» معتقد است امر احیای کتاب‌های چاپی، واقعی و ماندگار است. تمرکز بر ارائه کتاب‌های ارزان‌قیمت به عنوان ابژه‌ میل، محور فعالیت‌های «واترستونز» شد. «دانت» در این‌باره می‌گوید: «من بیشترین فروش کتاب‌ها را مرهون چگونگی عرضه آن‌ها هستم. این‌که چطور آن را در اختیار مشتری می‌گذارید و حس لمس کردن کتاب را به خوانندگان هدیه می‌کنید، خیلی مهم است. ما در این راستا، مبلمان فروشگاه‌های «واترستونز» را عوض کردیم. میزهای کوچکی داریم تا تمرکز بیشتری روی آن‌چه نمایش می‌دهیم باشد. همه چیز با هدف تشویق مردم به کتاب‌خوانی و تبدیل کتاب‌فروشی‌ها به مکانی برای کشف زیبایی‌ها پیش می‌رود.

 

«دانت» فکر نمی‌کند موج کنونی برای کتاب‌های زیبا، مسأله جدیدی است، بلکه او این را نوعی بازگشت به ارزش‌های پیشین صنعت نشر می‌داند.

او ادامه می‌دهد: «بعد از بحران مالی، ما کم کردن هزینه‌ها را شروع کردیم و سعی داشتیم با کاهش قیمت‌ها، ارزش تولید را بالا ببریم. به نظر من ناشران متوجه شدند مشتری‌ها خواهان دلیلی هستند تا به کتاب‌فروشی‌ها بروند. این به معنای خرید کتاب‌های مناسب با قیمت و طراحی خوب است. ما شاهد رابطه روشنی بین کتاب‌های موفق و آثار زیبا هستیم. بنابراین، این رویه برای ما سودآوری هم داشت.»

کتاب‌فروشی‌های مستقل هم از جریان ارائه کتاب‌های خوش‌منظره سود برده‌اند. «مری جیمز» که کتاب‌فروشی «آلدبرگ» را به همراه همسرش «جان» اداره می‌کند، می‌گوید که کارشان در حال شکوفایی است. او با تجربه هر دو نوع کتاب‌های چاپی و دیجیتالی، به این نتیجه رسیده است که بی‌رنگ و لعاب‌ بودن کتاب‌های «کیندل» نمی‌تواند از پس کتاب‌هایی که می‌توان به دست گرفت و لمس کرد، بربیاید. او در این‌باره می‌گوید: «آن‌چه مردم در «کیندل» می‌خوانند، یادشان نمی‌ماند، چون همه چیز عین هم به نظر می‌رسد. آن‌ها می‌گویند: دارم این کتاب را می‌خوانم اما یادم نمی‌آید اسمش چیست و نویسنده‌اش کیست. اما درباره کتاب‌های چاپی، لمس فیزیکی، رنگ و بافت آن در ذهن شما می‌ماند.»

جلدها معماگونه‌اند و اغلب به اندازه خود کتاب خلاقانه و الهام‌بخش هستند. «میتزی انجل» ناشر «فیبر» می‌گوید: «یک طراح خوب به اندازه ویراستار، متن را تفسیر می‌کند. گاهی جلدی غیرمنتظره و هوشمندانه، می‌تواند یک انتشارات را دقیقا به بهترین راه برای بارور کردن یک کتاب برساند. این می‌تواند در یک لحظه مسأله را روشن کند. تو با خودت فکر می‌کنی: آها! فهمیدم چطور این اثر را چاپ کنم.»

طی زمان انجام تحقیقاتم برای نوشتن این مقاله، دور خودم را پر کرده بودم از کتاب‌های زیبا، آن‌ها را کف اتاق پذیرایی پهن کرده بودم و به دنبال الگوها و مشابهت‌های‌شان بودم. دوست نداشتم آن‌ها را در قفسه بگذارم و آن چهره‌های زیبا را از جلو چشمم دور کنم. در میان‌شان کتاب‌های آشپزی، اطلس‌ها، رمان‌هایی مثل «ق مثل قوش» نوشته «هلن مک‌دونالد»، «مهاجر خوب» از «نیکش شوکلا»، «شهر باز» نوشته «تایجو کول» و «راه‌آهن زیرزمینی» از «کولسون وای‌هد» بود. «مار اسکس» و «جاده ابریشم» هم که از پرفروش‌ترین‌های اخیر بازار کتاب بوده‌اند، میان این کتاب‌ها می‌درخشیدند.

 

با این حال، یک نگرانی وجود دارد که کتاب‌ها به جای منبع الهام، دانش و تخیل، به ابژه‌های تجمل و نمادهای دکوری تبدیل شوند. دوست‌داشتنی‌ترین کتاب‌های کتابخانه من در واقع اصلا زیبا نیستند: یک نسخه قدیمی با جلد سخت از «گتسبی بزرگ» بدون پوشش کاغذی و یک جلد از مجله نقد ادبی «نیویورک» که به «قایق موتوری» نوشته «رناتا ادلر» پرداخته بود و در حمام از دستم در آب افتاد.

ما باید متوجه باشیم که از قدیم ارتباطی بین زیبایی و یادگیری وجود داشته است. چه کتاب‌مان جزو دست‌نوشته‌هایی با قدمت و جاذبه تاریخی باشد و چه جزئی از فناوری قدیم، باید کار طراحان و ناشران را گرامی بداریم، چون آن‌ها به مبارزه‌طلبی‌های جسورانه‌ ای‌بوک‌ها به خوبی پاسخ گفته‌اند.

همچنین باید متوجه باشیم که زیباترین کتاب‌های چند سال اخیر، جزو درخشان‌ترین و الهام‌بخش‌ترینِ آن‌ها هم بوده‌اند. توجه و دقت در طراحی آثار قرون وسطایی و تاریخی، حرف‌های مهمی درباره محتوای آن‌ها و ارزش ادبی‌شان به زبان می‌آورد اما این مسأله درباره طراحی‌های جدید کمتر صدق می‌کند.

*****

در ادامه نظر سه نفر از نویسندگان پرفروش‌ترین آثار طی سال‌های اخیر را درباره طراحی جلد کتاب‌های‌شان می‌خوانید:

 

«سارا پری» نویسنده «مار اسکس»

طراح جلد: «پیتر دایر»

«قرار بود برای انتشارات «Serpent’s Tail» هر تصویری را که به نظرم خیره‌کننده‌ای می‌آمد، بفرستم. بنابراین چندین تصویر از کاشی‌هایی را که در موزه کاشی «جکفیلد» ـ تعداد زیادی از کارهای «ویلیام موریس» و «ویلیام دو مورگان» ـ دیده بودم، برای‌شان ایمیل کردم. به کل کاشی‌ها را فراموش کردم تا این‌که ایمیل طرحی پیشنهادی به دستم رسید. در ماشین بودم و سکسکه خیلی بدی داشتم که نمی‌خواست بند بیاید. ایمیل را با گوشی‌ام باز کردم و وقتی طرح را دیدم، آن‌چنان خوشحال شدم که سکسکه‌ام بند آمد. در لحظه فهمیدم که طرح بی‌نقصی است.

طراحی تأثیر زیادی بر موفقیت یک کتاب در بازار دارد. جلد یک اثر به سادگی یک طراحی تأثیرگذار و غیرمعمول نیست، بلکه چیزی را درباره کتاب بیان می‌کند که من به سختی تلاش کرده‌ام به آن دست پیدا کنم و امید دارم خواننده متوجهش شود. جلد کتابم کاملا در سنت‌های ویکتوریایی (طرح‌های ویلیام موریس) ریشه داشت و در عین حال ظاهری معاصر دارد. اگر کتاب جلد تاریخی کمی متعارف‌تر داشت، به خوبی نشان‌دهنده مضمون کتاب نبود و به نظر من به این اندازه موردپسند خواننده قرار نمی‌گرفت. من هم آن را نمی‌پسندیدم!»

 

«هلن مک‌دونالد» نویسنده «ق مثل قوش»

طراح: «کریس وُرمل» و «سوزان دین»

«طراحی جلد کتابم با چنان سرعت و سهولتی انجام شد که بعدها احساس کردم کار تقدیر ناگزیرم بوده است. هیچ جلد جایگزینی وجود نداشت. حدود یک سال بعد از انتشار کتاب، ناشرم «دن فرانکلین» برایم نوشت آیا فکری درباره تصویر جلد دارم یا نه. عنوان کتاب او را یاد حروف الفبای چاپی «ویلیام نیکلسون» می‌انداخت تا یک جلد عکسی. او گفت که می‌توانیم دنبال تصویرگری باشیم که به سبک «نیکلسون» جلد را طراحی می‌کند.

«سوزان دین»، «کریس ورمل» را به عنوان یک گزینه کاملا مناسب پیشنهاد داد و من خیلی خوشحال شدم. بنابراین چند عکس از قوشم «میبل» و تصاویری از نشیمن‌گاه، پابند و ساک‌هایی با طرح‌ این پرنده برای «ورمل» فرستادم و ۹ روز بعد طرح مدادی جلد کتاب برایم ایمیل‌ شد. عالی بود!»

 

«پیتر فرانکوپن» نویسنده «جاده ابریشم»

طراح: «اما یوبانک»

«ابتدا ماکتی از یک طراح آمریکایی به دستم رسید که تصویر یک کامیون کمپرسی را با نقش برجسته‌ای پارسی با قدمتی ۲۰۰۰ ساله نشان می‌داد. آن‌ها گفتند: «این مفهوم کهن و نو را کنار هم نشان می‌دهد.» کاملا دلسرد شدم. مجموعه‌ای از تصاویر را برای «بلومزبری» فرستادم. یکی از آن‌ها همان موقع در مسجد اصفهان بود. «اما یوبانک» با ایده‌ای نو از سفر برگشت و وقتی کپی آن را دیدم، تقریبا از خوشحالی گریه‌ام گرفت.

او به من گفت که «بلومزبری» واقعا روی این طرح فکر کرده. آن‌ها جلد سخت کتاب را در نواری بنفش‌رنگ پیچیده و بعد با نوشته‌های سفید و طلایی آن را مزین کرده بودند… می‌دانستم مردم می‌فهمند که این طرح فقط درباره شترها و جاده کهن ابریشم نیست، بلکه درباره تاریخ جهان است…»

 


iconادامه مطلب

آخرین یادگار کیارستمی در کن
بازديد : iconدسته: گزارش

«۲۴ فریم» آخرین ساخته عباس کیارستمی امروز (سه‌شنبه) در جشنواره فیلم کن رونمایی می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایسنا از کن، این فیلم عباس کیارستمی که به مناسبت ۷۰ سالگی جشنواره فیلم کن در این رویداد حضور دارد، قرار است ساعت ۱۱ امروز (۱۳:۳۰) در سالن اصلی جشنواره (لومیر) به نمایش درآید.
این فیلم ۲ ساعته در نمایش دیگری ساعت ۱۴:۳۰ فردا (چهارشنبه) در سالن ۶۰ سالگی به روی پرده می‌رود.
فیلم تجربی «۲۴ فریم» مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه چهار و نیم دقیقه‌ای با الهام از تصاویر ثابت شامل نقاشی و عکس‌های گرفته شده توسط خود کیارستمی است.
کیارستمی پیش از این درباره فیلم «۲۴ فریم» گفته بود: “نقاشان تنها یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند و نه هیچ چیز پیش و پس آن. در فیلم “۲۴ فریم” تصمیم گرفتم از عکس‌هایی که در طول این سال‌ها گرفتم، استفاده کنم و چهار و نیم دقیقه را از آنچه تصور می‌کردم پیش و پس از هر عکس رخ‌داده را نیز در آن قرار داده‌ام. اولین بار هنگامی که مشغول فکر درباره آثار نقاشان بزرگ پیش از اختراح سینما بودم، ایده فیلم “۲۴ فریم” شکل گرفت.
درباره شوق نقاشان آن دوره برای ثبت واقعیت با تمام دقت فکر کردم که این سطح از دقت، در آثار نقاشانی چون “شکرچیان در برف” از “پیتر بروگل” و “خوشه‌چین‌ها” اثر “ژان‌فرانسوا میله” مشهود است.
نقاش در اینجا یک فریم از واقعیت را ثبت می‌کند، نه هیچ چیز پیش و نه هیچ چیز پس از آن. فیلم “۲۴ فریم” با اندیشه در نقاشی‌های تاریخی و درون‌ساز آغاز شد و عکس‌هایی که خودم در طول‌ سال‌ها گرفته بودم به تکامل رسید. هر یک از این فریم‌ها در واقع چهار دقیقه و سی ثانیه از آن چیزی است که تصور کردم پیش و پس از ثبت هر عکس روی داده است.
کیارستمی تنها فیلمساز ایرانی است که یک بار با فیلم «طعم گیلاس» موفق به دریافت نخل طلا از این جشنواره شده است.

 


iconادامه مطلب

گزارش روز ششم كن ٢٠١٧
بازديد : iconدسته: گزارش

پايان خوش ( ميشاييل هانكه)
عنوان فيلم كنايه ايست به معضلات پيري و زنداني شدن در ويلچر آنهم وقتي كه مردي ثروتمند و صاحب همه گونه موقعيت موفقيت باشي اما وقت رفتن رسيده باشد. يك دختر و پسر ميانسال داري كه هر كدام از ازدواجهاي اولشان يك بچهء پرمشكل دارند و هر دو درگير زندگي دوم خود. نوكري مراكشي داري كه او هم خانواده اي دارد و مشكلات زندگي برده وار خودش را. زنت را خفه كرده اي ( اشاره به فيلم قبلي فيلمساز: عشق) و حالا خودت در به در ميزني كه كسي پيدا شود خلاصت كند. آيا ميشود در صد دقيقه به همهء اين شخصيتها با مشكلات عديده اشان كه ربطي هم به هم ندارد بپردازي؟ اگر سريال خانوادگي بود شايد ميشد اما در فيلم سينمايي نتيجه اش تشتت است و درامي كه نميتواني نه در هيچ بخشي عميق شوي نه جمع و جورش كني. هانكه در اين فيلم در دامي افتاده كه نتوانسته از آن خلاصي پيدا كند. فيلمبرداري فيلم، قاب بنديها و شيوهء دكوپاژش هم بدون هيچ ايجاد جذابيتي يا كشف غافلگيركننده اي به پايان ميرسد. تنها لحظات بدردبخور فيلم نزديك به انتهاست و نه تصوير پاياني؛ جاييكه ژان لويي ترينتينيان با ويلچر از سرازيري ساحل وارد آب ميشود و خيال ميكني شايد تصميم گرفته خود را در دريا غرق كند.

روز بعد ( هونگ سانگ سو)
يك فيلم سياه و سفيد ساده با ضعف تكنيكي و استفاده مكرر از زوم و سه چهار هنرپيشهء كره اي نشسته دو طرف يك ميز با موضوعي پيش پا افتاده ( همان كليشهء هميشگي مثلث عشقي و لو رفتن و سوءتفاهم ) كه با رفتارهاي خاص مردمان شرق دور، ديرواكنش بودن آنها نسبت به مسائل و ديرقانع شدنشان در مباحثات شفاهي، حال و هوايي تازه به خود گرفته و ارزش يكبار ديدن دارد اما مثل برخي ديگر از آثار بنمايش درآمده در جشنواره پايان ندارد ( حتي نميتوان پايان باز براي اين فيلمها متصور شد. گويا در نظر نويسنده و كارگردان همين است كه هست. پايان در فيلمها انگار ورافتاده و دمده بنظر ميرسد. از اين منظر، فيلم ميدان، كشتن گوزن مقدس، پايان خوش و همين روز بعد فاقد پايان هستند.)

كارگاه ( لوران كانته)
در فيلمهايي كه قرارست روند بداهه پردازانه اي را دنبال كنند نبايد دنبال داستان گشت. فيلم جديد لوران كانته كه قبلاً براي “كلاس درس” نخل طلا برده دربارهء نويسندهء زنيست كه براي برگزاري يك كارگاه رمان نويسي به جنوب فرانسه رفته گروهي از جوانان منطقه با فرهنگها و ريشه هاي نژادي مختلف كه در فرانسهء امروز زندگي مي كنند را گرد هم جمع مي كند تا آنها را به نوشتن وادارد. از ميان اين جمع كه گهگاه در گفتگو بر سر نظراتشان به هم تند ميشوند و تحمل حرفهاي يكديگر را ندارند فيلمساز به يكي كه هم كار ميكند هم تنهايي دارد هم اهل پژوهش است بيشتر نزديك ميشود و رابطهء او با مربي را عميق تر پيش ميبرد و نشان ميدهد چگونه ميتوان به يك متن گيراتر رسيد. فيلم البته به تمام لايه هاي لازم در مسير نوشتن نميپردازد و بيشتر ژست اين كارگاه را دنبال مي كند تا نتيجه ( يعني متنهاي ادبي كه بايد نوشته شوند).
سعيد نوري


iconادامه مطلب

اسدالله امرایی: دولت و شهرداری از کتاب‌فروشی‌ها حمایت کنند/ اعتماد به کتابخانه‌های عمومی را برگردانید
بازديد : iconدسته: گزارش

مترجم آثار کارلوس فوئنتس،‌ گارسیا مارکز و ژوزه ساراماگو در ایران معتقد است دولت و وزارت فرهنگ باید با رفع موانع نشر، حمایت از کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌های عمومی، فضای کتاب و کتاب‌خوانی را در جامعه بهبود ببخشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا؛ با توجه به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و ابقای دولت تدبیر و امید به عنوان دولت دوازدهم، اهالی فرهنگ و هنر که عمدتا از حسن روحانی در انتخابات حمایت کردند، همچون گذشته پیگیر تحقق مطالبات فرهنگی خود از دولت‌اند.

رفع موانع نشر و جلوگیری از اتلاف سرمایه‌های ملی

اسدالله امرایی، مترجم پیشکسوت کشورمان در گفت‌وگو با آنا، تسهیل در انتشار کتاب را یکی از مطالبات خود از دولت و وزارت فرهنگ خواند و گفت: «باید موانع نشر را بردارند و بروکراسی موجود در اداره کتاب را رفع کنند. واقعیت این است کسی که اوقات فراغت خود را با کتاب پر می‌کند؛ آن هم در زمانه‌ای که این‌همه سرگرمی وحود دارد، نیازی به قیم ندارد.»

وی افزود: «اینکه گروهی را بگذارند تا به دنبال کلماتی خاص در کتاب‌ها بگردند و دستور حذف و اصلاح آن را صادر کنند، حکم اتلاف وقت و انرژی و سرمایه ملی را دارد؛ آن‌هم در شرایطی که امروزه هر مطلب و محتوایی در فضای مجازی، تنها با یک کلیک قابل دسترسی است.»

این مترجم شناخته شده اظهار داشت: «به قول یک حقوق‌دان، رویه‌های کنونی قانونی نیستند چراکه متن اصلاحیه‌ها ودستورات صادره، بدون امضا و روی برگه‌هایی که فاقد سربرگ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌اند، صادر می‌شود. یعنی این کار آن قدر نامطلوب است که نه ممیزان راضی می‌شوند اسم و امضاشان در برگه‌های مذکور درج شود و نه وزارت فرهنگ سربرگ خود را به آن‌ها اختصاص می‌دهد.»

وی با تاکید بر ضرورت اعتماد به اهالی فرهنگ و حمایت از آن‌ها ادامه داد: «البته اینکه باید کار اهل فرهنگ به خودشان سپرده شود؛ به معنی این نیست که تمام مسئولیت‌ها را به اهالی قلم و نشر بسپارند؛ بلکه اهالی فرهنگ همیشه باید از حمایت‌های قانونی بهره‌مند باشند.»

به بحران در بازار نشر اعتقاد ندارم

مترجم آثار نویسندگانی مانند ریموند کارور و ایزابل آلنده، همچنین درباره وضعیت بازار کتاب گفت: «من به بحران کتاب و مطالعه در بازار نشر اعتقاد ندارم. به نظر من هر کتابی به اندازه‌ خودش مخاطب خود را در این بازار پیدا می‌کند. ما نباید الزاما تیراژ‌های پایین را ببینیم؛ بلکه باید به تجدید چاپ‌های متعدد برخی کتاب‌ها نیز توجه داشته باشیم.»

وی ضمن بیان این مطلب که برخی از کتاب‌ها، مخاطبان محدود دارند، ادامه داد: «قطعا اگر ناشران بدانند کتابی پر مخاطب است، با تیراژ بالا آن را چاپ می‌کنند. اما اینکه کسی کتاب نمی‌خواند، حرف درستی نیست. اگر این‌طور بود، پس این همه ناشر چه کار می‌کنند؟»

امرایی خاطر نشان کرد: «مردم به هر حال کتاب‌های مورد علاقه خود را خریداری می‌کنند و نمایشگاه کتاب تهران، نمونه عینی این مساله است. اما فکر می‌کنم باید همان فضای نمایشگاه را به سطح کتاب‌فروشی‌ها آورد تا شاهد یک نمایشگاه دائمی در تمام شهرها و کتاب‌فروشی‌ها باشیم. در این راستا البته اقدامات خوبی مانند طرح‌های عیدانه و تابستانه کتاب آغاز شده که باید تقویت شوند.»

از کتاب‌فروشی‌ها حمایت شود

وی در پاسخ به این سوال که آیا دغدغه کمبود و کاهش تعداد کتاب‌فروشی‌ها، جدی است یا خیر؟، گفت: «بله. این دغدغه درستی است و برای رفع آن باید در سطح شهرها، کتاب‌فروشی‌ها را تقویت کنند. دولت و شهرداری باید به طرق مختلف از تداوم فعالیت کتاب‌فروشی‌های محلی حمایت کنند و با ارائه تسهیلات، مانع از بسته شدن آن‌ها شوند.»

این مترجم توضیح داد: «کتاب‌فروشی که با هر زحمتی سعی کرده کتاب‌فروشی‌اش را سرپانگه دارد، باید تشویق شود. مثلا می‌شود تمهیداتی را برای کاهش هزینه‌های کتاب‌فروشی‌ها اعمال شود؛ مثلا هزینه برق و … همچنین در موارد ممکن، شهرداری می‌تواند با تخصیص مبلمان شهری مناسب در مقابل کتاب‌فروشی‌ها، بستر بهتری را برای جذب مردم به کتاب و کتاب‌فروشی‌ها ایجاد کنند.»

ضرورت تجهیز کتابخانه‌های عمومی

امرایی درباره نیاز جامعه به کتاب‌خانه‌های به‌روز نیز گفت: «یکی دیگر از مسائلی که باید در دوره جدید به آن توجه بیشتر شود این است که اعتماد عمومی به کتابخانه‌های عمومی بازگردانده شود. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از کتابخانه‌ها از کتاب‌های مورد مطالبه و نیاز مردم خالی‌اند.»

وی افزود: «البته قدم‌های خوبی در راه تجهیز کتابخانه‌های عمومی برداشته شده، مثل اتصال شبکه‌ای کتابخانه‌ها به هم. اما باید رویه کار کتابخانه‌ها اینگونه باشد که اگر کتاب مورد مطالبه افراد در یک کتابخانه وجود نداشت، بلافاصله نسبت به تهیه آن کتاب اقدام شود.»

مترجم آثار گارسیا مارکز و ژوزه ساراماگو تاکید کرد: «اگر به تعداد کتابخانه‌ها در کشور، کتاب چاپ شود، شمارگان کتاب در کشور به مراتب بیشتر از شمارگان فعلی خواهد بود.»


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY