مـکــان استعاره‌ای از امر ناپیدا
بازديد : iconدسته: گفت و گو

برای شروع صحبت شاید لازم باشد درباره‌ی ژانر داستان و شعر، و جایگاه‌شان بین نویسندگان و شاعران ایرانی گفت‌وگو کنیم. شاید در آثار نویسندگان سلف و گذشته‌ی ادبیات داستانی ایران بتوان چهره‌ای از شهر یا محل شکل‌گیری داستان را مشاهده کرد، اما در داستان‌نویسی دو دهه‌ی اخیر ما چنین چیزی وجود ندارد و محل شکل‌گیری داستان صرفاً مکانی مادی برای بودن شخصیت‌ها در آن است. در حالی که در آثار مشخصی از داستان‌نویسان معاصر بین‌المللی می‌توان روحی را که مکان در قصه می‌دمد به خوبی شاهد بود. حالا در مقایسه با داستان به نظر می‌رسد ما در ژانر شعر، از این منظر، در موقعیت تقابل قرار داریم. چنان‌که شاعری مانند محمدعلی سپانلو را شاعر تهران می‌نامیم و اصولاً می‌توان شهر تهران و ساختمان‌های قدیمی‌اش را در شعر او جست‌وجو کرد. ولی مؤلفی به نام «نویسنده تهران» نداریم. به نظرتان پاسخ سؤال، ریشه در همان مسئله‌ی طبع شعردوستی و اختصارپسندی ایرانیان ندارد؟ چون این نظرگاه وجود داشته و دارد که ادبیات ایرانی‌ها در شعر قوی‌تر از داستان بوده است؛ در حوزه‌ی داستان هم، داستان کوتاه‌شان قوی‌تر از رمان‌نویسی‌شان.


iconادامه مطلب

با محمود، در جست وجوی «دولت‌آبادی»
بازديد : iconدسته: گفت و گو

میخواهم دولتآبادی را ببینم بعد از چهارده ماه انتظار. شتاب دارم برای رسیدن به محل قرار در کافهای نزدیک. دو خیابان بالاتر از جایی که هستم. زمان اما در حال کش آمدن است راه تمام نمیشود خیابانی را به اشتباه رد میکنم باید برگردم و زمان همچنان کش میآید.


iconادامه مطلب

نه! لاله زار دوباره زنده نمی‌شود!
بازديد : iconدسته: گفت و گو

محمود استادمحمد عاشق لاله زار بود، به تئاتر لالهزار و نه تئاتر لالهزاري! اعتقاد داشت آنقدر که کتابي با عنوان «لاله زارون، زار زارون» شامل چند نمايشنامه نوشت که همهي آنها در فضاي لالهزار قديم ميگذرد…


iconادامه مطلب

زبان بیضایی، شعر است
بازديد : iconدسته: گفت و گو

گفتوگو با عباس جوانمرد با یک پرسش آغاز شد و پاسخ جوانمرد به این پرسش چنان بود که حرف را بس مینمود و در خانه اگر کس است …


iconادامه مطلب

ادبیـات همیشه خطرناک است
بازديد : iconدسته: گفت و گو

آنا ماريا شوا نويسنده‌ی آرژانتيني متولد ۱۹۵۱ است برخی از آثار او را ترجمه کرده‌ام و یکی دو سال پیش پرونده‌اي هم برايش در مجله‌ی‌گلستانه باز کردم که بسیار استقبال کرد و همین زمینه‌ی آشنایی با برخی دیگر از نویسندگان آرژانتینی شد. آثارش به زبان‌هاي انگليسي، فرانسوي، آلماني، ايتاليايي، پرتغالي، هلندي، كره‌اي، ژاپني، ايسلندي، بلغاري ترجمه شده. اولين اثرش را در شانزده سالگي منتشر كرده. كتابي به نام «من و خورشيد» مجموعه شعري بود كه در سال ۱۹۶۷ جايزه برد. گابریل گارسیا مارکز را می‌ستاید و آریل دورفمن و ارنستو ساباتا و خیلی‌های دیگر را دوست دارد و آثارشان را می‌خواند. فقط داستان و رمان ادبی می‌خواند. از نویسندگان تراز اول امروز آرژانتین است.


iconادامه مطلب

در هنر «نمی‌توانم»، وجود ندارد
بازديد : iconدسته: گفت و گو

گفت‌وگوی بهرام دبیری و لوریس چکنواریان تابستان انجام شد. بخشی در دفتر آزما و بخش دیگرش در آتلیه‌ی بهرام دبیری. در هر دو بخش هم شیرینی حضور هر دو عزیزسبب شد که گه‌گاه سوالاتی هم از طرف مجله مطرح شود که البته در راستای اصل موضوع گفتگو بود. گفت‌وگو از اپرای رستم و سهراب شروع شد و این‌که چکناواریان با آن‌که با موسیقی غربی و کلاسیک سر‌وکار دارد اما در کارهایش از عناصر موسیقی و فرهنگ ایرانی استفاده می‌کند. و این حاصل آن‌ گفت‌وگوی چند ساعته است. که قرار بود بخشی از پرونده‌ای باشد برای بررسی نقش هنرمندان ارمنی در عرصه‌ی هنر ایران که حالا و کمی دیرتر منتشر می‌شود.


iconادامه مطلب

زیبایـی،در ذات زندگی ایرانی ست
بازديد : iconدسته: گفت و گو

ابراهیم حقیقی گرافیست است باسابقه و صاحبنام و طراح بسیاری از روی جلدها و یونیفرمهای ماندگار در عرصهی نشر. به ضرورت پروندهی این شماره و به سبب سابقهی طولانی و تخصصی او در طراحی جلد به دیدارش رفتم. قرار مصاحبه را پیشتر گذاشته بودیم. قرار بود فقط از روند طراحی جلد بگوییم. اما خاطرات مستندی که حقیقی دربارهی تاریخ نشر و به ویژهدر مورد  چند دههی اخیر بیان کرد سرانجام مصاحبهای شد که در آن از تاریخ تحول طراحی روی جلد کتاب و نیز تاریخ نشر یک صد سال اخیر حرف زدیم.


iconادامه مطلب

بی‌قصه، قصه از یاد رفته‌ایم
بازديد : iconدسته: گفت و گو

شهرزاد را میشناسی؟ میگویند قصهگو بوده است؛ راوی هزار و یک شب حکایت انسانها، پریان، حیوانات و … چهقدر شهرزاد را زود فراموش کردیم؛ حتی برای یک شب هم دیگر طرفدار قصههایش نیستیم. از راویان اخبار و ناقلان آثار هم خبری نیست. چابکسواران دشت سخن هم دیگر از ما یادی نمیکنند. قصههایمان پرغصه شدهاند. همه حکایتهایمان شده خستگی از زندگی ماشینی. ظاهر مدرن ما را از قصه مادربزرگها گرفته تا گوش جان دادن به داستانهای نقالان دورهگرد. در این روزگار گاهی فراموش میکنیم چهقدر فرزندانمان به قصههای این مرز و بوم نیاز دارند و ما کمترین قدمها را برایشان برنمیداریم. کاش به جای این همه هیاهوی بازیهای رایانهای حکایتهای عطار، مولوی، نظامی، سعدی و … را از یاد نمیبردیم.


iconادامه مطلب

بیگانه با قصه‌ایم و غریبه با خویشتن خویش
بازديد : iconدسته: گفت و گو

سید احمد وکیلیان عاشق فرهنگ عامه و قصههای ایرانی است و همین عشق از او کارشناسی ارزشمند ساخته که به نوعی از نظر سطح اطلاعات و میزان توانانی که برای انجام کارهایی ماندنی در عرصهی فرهنگ مردم ایران زمین میگذارد یگانه است و از جمله کارهای وکیلیان نگارش بیش از بیست جلد کتاب در زمینه قصه است که آخرین آن ویرایش وطبقه بندی مجموعه قصههای زنده یاداستاد انجوی شیرازی است که پس از چهل سال همراه با شرح و کد مخصوص جهانی هر قصه منتشر شده است وکیلیان سالهاست که مشغول کدگزاری قصههای ایرانی است و به تنهایی کار یک هیأت علمی را در این زمینه انجام داده و میدهد، هر چند که هنوز نگران بیش از صدها قصهی کدگزاری نشده است که در واحد فرهنگ مردم مرکز پژوهشهای صدا و سیما و از زمان مرحوم انجوی باقی مانده است. انتشار چهارده سالهی مجلهی ارزشمند فرهنگ مردم با همکاری همسر فرهیختهاش زهره زنگنه نیز از فعالیتهای دیگر او در این عرصه است. از این رو فرصت را غنیمت دانستیم تا دربارهی قصه و قصهگویی در جامعه امروز با او به گفتوگو بنشینیم.


iconادامه مطلب

ممیز، شاملو و روزگار سپری شده
بازديد : iconدسته: گفت و گو

ابراهیم حقیقی را از طریق کارهایش می‌شناختم و بارها او را در مراسم رسمی از دور دیده بودمش همیشه فکر می‌کردم آدمی که صاحب چنین چهره‌ی جدی است، چه طور هنرمند شده و خالق این آثار است. وقتی برای مصاحبه با او به دفترش رفتم و از چند در شیشه‌ای مجهز به چشم الکترونیکی رد شدم و رسیدم به اطاق کار کلاسیکی با مبلمان چوب آلبالویی و مبل‌های صورتی و لوستر چند شاخه‌ی طلایی،  به وضوع پیوند فضای مدرن و کلاسیک را در کنار هم دیدم.  فضایی مشابه کارهایش. وقتی با او هم صحبت  شدم گنجینه‌ای از خاطرات شیرین را یافتم که با سخاوت در برابرم گشوده شده بود.  انگار سال‌ها بود که همدیگر را می‌شناختیم، از مجله حرف زدیم و شماره‌ی آخر که نتوانسته بود از دکه فراهم کند و قرار شد  برایش   بفرستم. صمیمیتی غیرقابل پیش‌بینی و خالصانه که باعث شد زمان گفت‌وگویی که قرار بود یک ساعت باشد، دو ساعت طول بکشد از شاملو و ممیز گفتیم و به روایتی شیرین درباره‌ی این دو از چشم ناظر سوم که ابراهیم حقیقی است.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY