«تهیهکنندگی» چند صباحی است که اسمی پرکاربرد در تئاتر ایران شده اما گویی هنوز رسمی برای آن تبیین نشده است؛ حرفهای که به نظر میرسد بهصورت جدی نیازمند بازتعریف حدود اختیارات و وظایف است.
«تهیهکنندگی» چند صباحی است که اسمی پرکاربرد در تئاتر ایران شده اما گویی هنوز رسمی برای آن تبیین نشده است؛ حرفهای که به نظر میرسد بهصورت جدی نیازمند بازتعریف حدود اختیارات و وظایف است.
حمیدرضا اردستانی رستمی معتقد است که از شاهنامه فردوسی در طول تاریخ مصادره به مطلوبهای زیادی صورت گرفته است، در عین حال شاهنامه دربردارنده موضوعات بسیار مهمی است که برای جامعه امروز هم ضرورت دارد و میتواند راهگشا باشد.
انگار معضلات اجتماعی از آدمهای واقعی گذشته و زورشان به عروسکها رسیده! حالا که بعد از سالها دوری، همه عروسکها را کنار هم در ساختمانِ قدیمی بنبست فیات جمع کردهاند تا فرهنگ و آداب و رسوم نه فقط کشورمان، بلکه دیگر ملتهای دارای فرهنگ را نشان دهند، یک تهدید جدی «موزه عروسک و فرهنگ ایران» را تهدید میکند.
مجید راستی میگوید وضعیت ادبیات کودک به شرطی بهتر میشود که متولیان و مسئولانی که برای ادبیات کودک تصمیم میگیرند کارشناس این حوزه باشند.
روزنامه گاردین به بهانه چاپ آخرین رمان نویسنده جویس کارول اوتس مصاحبهای با این نویسنده آمریکایی انجام داده است که بیشتر رابطه زندگی شخصیاش با شخصیت اصلی داستان را روایت میکند.
نادر مشایخی از مدرسین موسیقی و رهبران ارکستر در تهران، در مصاحبهای از مقامهایی که موسیقی را در کشور کنترل میکنند انتقاد کرد و گفت آنها در این زمینه تخصصی ندارند.
به بهانه نمایش فیلم «رونا مادر عظیم» در پاریس، «کلودیو مارشی» منتقد سینمایی فرانسوی در یادداشتی به موضوع جدیدترین ساخته برادان محمودی پرداخته است.
یادداشت: چند دههاي است که کار فرهنگ بيش و کم به خنس خورده است و به تعلل و تعطيل گذشته. کنشگران فرهنگي از نويسنده و شاعر و روزنامهنگار تا موسيقيدان و فيلمساز و ياران صحنه، همه خو کردهاند.
به کژدار و مريز از سر اجبار و سرگردان در اين تعطيل و تعلل ياسآور پس در غيبت انديشه و انديشهورزي «که نخبه کار، توليد گران واقعي فرهنگ است» مردم هم در خواب قيلوله، هر سنگريزهي رنگين مبتذل را، مرواريد غلطان و گوهر ناياب گرفتهاند،
چنان که دخترکان شهر، بدل ساختههاي زينتي را به پندار جواهر، بر دست و گوش و گردن خود ميآويزند. در اين اوضاع و احوال است که باران رحمت هم ميبارد و تحريمها از يک سو و طرحهاي نبوغآساي نابغهگان هموند،
از سوي ديگر، کاغذ را که اصليترين نياز اهل و عرصه فرهنگ است به زعفران قاينات و فيروزهي نيشابور و عقيق يماني تبديل ميکند و اين يعني قرائت الف و لام الحمد بر بالين فرهنگ محتضر.
و کتابهاي درسي مدرسه و دانشگاه شايد، مقدمهي رجعتي ديگر به آن قديم نديم و روزگاري که لابد مشق آيات و ادعيه بر سنگ صيقل يافته مينوشتند و باز ميشستند و باز مينوشتند تا آراسته شوند به زيور علم!
بیتدبیری و نبود نظارت در توزیع کاغذ در زیر مجموعههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به اوج خود رسیده است.
خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: طبق تصمیم هیئت دولت کاغذ از فهرست کالاهای اساسی خارج و مشمول ارز نیمایی شده است، اما تناژ محدودی که در دست وزارت ارشاد است، از ارز دولتی ۴۲۰۰ تومانی بهرهمند میشوند و بعداً با نظارت این نهاد توزیع خواهد شد.
این خبری است که امروز دهان به دهان در میان واردکنندگان کاغذ و اهالی مطبوعات و ناشران درحال چرخیدن است.
در حالی که دبیر کارگروه کاغذ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئول این کارگروه در معاونت فرهنگی در مأموریت کاری خارج از کشور به سر میبرد و فریاد اهالی مطبوعات از وضعیت توزیع کاغذ بلند شده است و البته یک روز دیگر از هفته موعودی گذشت که سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آن را برای آغاز توزیع کاغذ دولتی و کاهش تنش موجود در قیمت این کالا وعده کرده بود.
اسماعیل امینی در صفحه خود در فضای مجازی از ممنوع الکار شدن صابر قدیمی شاعر و طنزپرداز برای یک مصاحبه خبر داد
به گزارش خبرنگار مهر، اسماعیل امینی شاعر و طنزپرداز از ممنوعالکار شدن صابر قدیمی به دلیل انجام مصاحبه و حضور در میزگردی با موضوع نقد برنامههای فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران خبر داد
امینی در صفحه خود در شبکه مجازی اینستاگرام در این زمینه نوشت: چند ماه قبل من و دوست شاعرم صابر قدیمی با خبرگزاری مهر مصاحبه کردیم و از تعطیلی جلسات ادبی و هنری فرهنگسراها گلایه کردیم. حالا صابر را در لیست سیاه گذاشتهاند و قرار است برایش دردسر درست کنند. من از طرف خودم و از طرف صابر قدیمی و حتی از طرف تمامی شاعران و هنرمندان و مردمی که به جلسات فرهنگسراها میآمدند اعلام میکنم که ما اشتباه کردیم و پشیمانیم و حق با مدیران قدرتمند و قاطع سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است و هر چه جلسه ادبی و شاعر و هنرمند و دوستدار شعر است فدای یک تار موی مدیران و قربانی یک پینه پیشانی ایشان. مرگ بر شعر و هنر و درود بر مدیران قاطع و مقتدر