حسن اصغری گرانی کاغذ، نبود حمایت از جانب نهادها، سانسور و کم خواننده داشتن را از مشکلات ادبیات میداند و معتقد است همه اینها دست به دست هم داده و ادبیات تالیفی را تحت فشار گذاشتهاند.
این
نویسنده و مدرس داستاننویسی در گفتوگو با ایسنا، درباره ویژگیهای
رمانهای عامهپسند و پرفروش و اینکه آیا لزوما یکی هستند و یا گاهی با هم
اشتباه گرفته میشوند، اظهار کرد: کتابهای عامهپسند، آثار هنری
برجستهای نیستند و عموما سرگرمکننده، سطحی و بیشتر شبه گزارش هستند.
خواننده این نوع کتابها نیازی به اندیشیدن و تفکر ندارند و به اصطلاح این
کتابها راحتالحلقوم هستند.
او سپس با اشاره به تیراژ بالای این کتابها، افزود: آماری که برای برخی از
این کتابهای وجود دارد، تیراژ یک میلیونی است. اما در کنار آن رمانهای
فاکنر و همینگوی با اینکه رمانهای شناختهشدهای هستند، تیراژ ۲۰هزار
نسخهای دارند. بنابراین تیراژ رمانهای برجسته ادبی که اندیشهبرانگیز
است، برای خواننده سوال ایجاد میکند، پیچیده است و به فکر نیاز دارد، با
رمانهای عامهپسند قابل قیاس نیست. درک رمانهای هنری هم راحت نیست؛
بسیاری از مردم عادی آنها را نمیفهمند و ممکن است حوصلهشان سر برود و
آنها را کناری بگذارند.
اصغری با اشاره به پرفروش بودن رمانهای عامهپسند تاکید کرد: این کتابها با وجود پرفروش بودنشان قبل از مرگ مولفشان مرده و فراموش شدهاند. رمانهای حجازی و مستعان خیلی خواننده داشت، اما الان کسی آنها را نمیخواند یا رمانهای دیگری که دیگر نامی از آنها نیست، در حالی که خواننده زیادی داشتند. رمانهای عامهپسند دورهشان کوتاه است، در واقع تاریخ مصرف دارند، اما آثار برجسته هنری سالها میمانند، آثار هنری یونان هزاران سال است که هستند و هنوز هم خواندنشان لذتبخش است.
نویسنده «وعدهگاه مرگ» و «درفش پوستین بر چوبه دار» در ادامه بیان کرد: رمانهای هنری پرتیراژ هم داریم که سر و صدای زیادی کردهاند؛ مثلا «صد سال تنهایی» با اینکه رمان سادهخوانی نیست خواننده زیادی دارد و تیراژش بالا است. تک و توک رمان هنری داریم که پرتیراژ و پرفروش باشند؛ اینها استثنا هستند. اما به شکل عام، رمانهای هنری خواننده کمی داشته اما ماندگار هستند. داستانها یا رمانهایی نوشته شده که در زمان حیات نویسنده کم خواننده داشته و مطرح نبودهاند، اما بعد از مرگ نویسنده مطرح شده زیرا حرفی برای گفتن داشتهاند.
او همچنین خاطرنشان کرد: حسنی که این رمانها دارد این است که مردم را کتابخوان میکند، البته اگر از این سبک بگذرند. کسانی که رمانهای عامهپسند را بخوانند و تشویق شوند از پله اول عبور کنند و به پله دوم و سوم برسند، عالی است. البته اگر در نیمه راه بمانند و به رمانهای سطحی و شبهگزارشی دل خوش کنند، همانطور میمانند. هرچند بودند کسانی که از رمان عامهپسند شروع کردند و بعد سراغ رمانهای عمیق رفته و دیگر حاضر نیستند سراغ رمان عامهپسند بروند.
اصغری سپس درباره نگاه تجارتگونه برخی از ناشران نسبت به کتابها که منجر به گسترش تولید کتابهای عامهپسند میشود و اینکه آیا ممکن است نویسندهای برای تأمین معاش به این سمت برود، بیان کرد: نویسنده اگر هنرینویس باشد سراغ رمانهای عامهپسند و سطحی نمیرود چون کارش این نیست و اعتقادی به آن ندارد. بنابراین نویسنده هنرینویس نه دستوری کار میکند و نه تحمیل بازار و ناشر را میپذیرد. موضوع دیگری که وجود دارد در ایران کسی از طریق نوشتن زندگی نکرده است زیرا تیراژ به حدی نبوده که ناشر پول زیادی به مولف بدهد که زندگیاش تامین شود. معمولا نویسندهها در کنار نوشتن شغل دیگری داشتند. نویسندهها به خاطر عشق و علاقه کار کرده و میکنند، به این هم فکر نمیکنند که چقدر خواننده داشته باشند، کار خودشان را انجام میدهند. یکی دو شاعر یا نویسنده پرفروش داریم؛ بقیه همینطوری مینویسند.
او در پایان گفت: ناشران هم میخواهند زندگی کنند؛ یکسری ناشر کارشان چاپ رمان عامهپسند است، ناشران مطرح که آثار هنری چاپ میکردند به ترجمه رمانهای متوسط و زیر متوسط رو آوردهاند و تک و توک کار عامهپسند و زیر متوسط چاپ میکنند. موضوع دیگر این است که بسیاری از ناشران مشاوران برجستهای ندارند که آثار هنری را از آثار غیرهنری تشخیص بدهند. گرانی کاغذ، نبود حمایت از جانب نهادها، سانسور و کم خواننده داشتن از مشکلات ماست که تالیف را تحت فشار قرار داده و روز به روز هم وضع بدتر میشود.