بخشی از یادداشت ندا عابد با عنوان «به یاد آن فروتن بزرگوار» در مورد رضا سید حسینی در شماره ۶۵ آزما خرداد ۱۳۸۸٫
رضا سيد حسيني را دوست ميداشتم. بيشتر از يك استاد، يك دوست، يك پدر و يا برادر بزرگتر، اين را خودش ميدانست. هر وقت فرصتي دست ميداد و فراغتي مييافتم به، انتشارات سروش كه سالها قبل در آن جا كار ميكردم، ميرفتم و چند دقيقهاي كنارش مينشستم و قهوهاي ميخورديم و از هر دري ميگفت و من با اشتياق ميشنيدم. در همين ديدارها بود كه بسيار چيزها از او آموختم و بيشتر از هر چيز صداقت و سادهگي و فروتني و اي كاش بيش از همه سخت كوشي يش را ياد ميگرفتم و عشقش را به كار، گاهي كه در ذهنم رفتار و گفتار فروتنانه او را مقايسه ميكردم. با رفتارهاي پرنخوت بسياري از كوتولههاي عرصه هنر و ادبيات خندهام ميگرفت، خندهاي كه بيشتر از سر دلسوزي بود براي كوتولههايي كه مقايسه رفتار و گفتارشان، با رفتار و كردار بزرگواري مثل سيد حسيني اين احساس را در وجودم بيدار ميكرد كه در عالم فرهنگ هم حتي، برخي و معدود آدمهايي مثل سيد حسيني چه قدر بزرگوارند. و برخي چه قدر حقيرند!
متن کامل این نوشته را درشماره ۶۵ آزما بخوانید.