اخیراً محمد آقاسی پژوهشگر حوزه تحقیقات اجتماعی و مدیرعامل سابق مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در یک پیمایش شخصی با نام «سنجش ذائقه کافهنشینان تهران» به مقوله کافهنشینی و عادتهای کافهنشینان پرداخته است. او در این پژوهش به پرسشهای فراوان و متنوعی پرداخته است. از جمله این پرسشها میزان توجه کافهنشینان به کتاب و کتابخوانی بوده است.
چه شد که به سراغ پیمایش در حوزه کافهنشینان رفتید؟
میشنیدم و میخواندم و میدیدم که کافهها در تهران رو به تزاید است. برخی مشاهدات هم نشان میداد که در سایر شهرها نیز این گونه است و به ویژه جوانان تمایل دارند بخشی از اوقات فراغت خویش را در کافهها سپری کنند. آن هم نه اوقاتی شبیه به سایر افراد جامعه و بزرگسالانشان بلکه در تفاوت و گاهی در تضاد با آن چه در جامعه ایرانی مرسوم بوده است. به عنوان نمونه گفته میشد که نوشیدن انواع قهوه به جای چای و یا حتی انواع چای در رژیم مصرفی کافهنشینان قرار گرفته است و اینها در نوشتارها و برخی تصویرها مورد طعن و تحقیر هم قرار میگرفت. کافه یک محیط کمتر شناخته شده برایم بود و همه مشاهدات کافی بود که جرقه تمایل به مطالعه در این حوزه برای یک محقق روشن شود.
کافهها برای شما یک محقق حوزه علوم اجتماعی از چه منظر جذاب شدند. بهعبارت دیگر کدام جنبه از جوانب کافهنشینی را برای تحقیق شایستهتر یافتید؟
کافه در حوزه مطالعات علوم اجتماعی و به خصوص حوزه افکارعمومی جایگاه ویژهای دارد. شکل گیری عرصه عمومی و قدرت یافتن افکارعمومی را در فرانسه به شکل گیری سه هزار کافه در فرانسه نسبت میدهند یعنی کافهها جایی برای گفتوگو هستند و عرصه عمومی را شکل میدهند. در ایران هم هرچند وجوه اقتصادی این پدیده را نباید از نظر دور داشت، اما به موازات شکلگیری عرصه عمومی با محوریت شبکههای اجتماعی مجازی مثل تلگرام و اینستاگرام، کافهها هم پدیدار شدند. نمیخواهم میان بروزات اجتماعی این دو فضا توازن برقرار کنم و یا قدرت اجتماعی هر دو را یک وزن بدانم و یا حتی رابطه علی و معلولی میان این دو فضا برقرار کنم. فقط برایم در آن زمان قابل توجه بود که آن چه در سایر نقاط برای عرصه عمومی قدرت آفرین است، در ایران هم شکل گرفته و گسترش مییابد. البته تفاوتهای جدی هم به جهت شکلی و محتوایی داشته و دارد. مثلا کافهها در ایران به طور معمول رویه پنهانی دارند تا آشکاری. یعنی در خیابان و پیاده رو کمتر وجود دارند و بیشتر حالت پستویی به خود گرفتهاند. خود همین ویژگی باعث میشود گفتوشنفتهای داخل آن هم بیشتر محفلی و گروهی باشد تا مردمی. شاید یک دلیل شکلگیری کافه های پاتوق نیز همین باشد.
روند این پیمایش چگونه بود؟
ایده شکلگیری این پیمایش در کلاس افکارعمومی که داشتم شکل گرفت و از
دانشجویانم خواستم که به من برای تکمیل پرسشنامه کمک کنند. برایم سنجش
ذائقه کافهنشینان اهمیت پیدا کرده بود. این که چه مصرف میکنند و چه کسانی
هستند و آیا یک تیپ خاص را تشکیل دادهاند و یا انواع تیپ ها را میتوان
در میان آنها یافت. مدتها قبل پرسشنامه بوردیو را در حوزه سنجش مصرف
فرهنگی دیده بودم و تحت تاثیر همان مطلب و پرسشنامه، سوالاتی طراحی شد.
بخشی از پرسشنامه شامل میزان و نحوه مصرف کافههاست و بخشهایی دیگر به
مصرف رسانهای، نوع دینداری و رفتارهای اجتماعی کافه نشینان پرداخته است.
بخشهایی از این مطالعه در پی واکاوی تشخص و تمایز افراد از رفتن به
کافههاست.
تحقیق چه گسترهای را در بر میگرفت و نحوه نمونهگیریتان چگونه بود؟
اطلاعات جسته و گریختهای در سطح شهر تهران از کافهها وجود داشت اما تلاش
کردیم نمونهگیری به صورت تصادفی صورت پذیرد و در نهایت از کافههای منتخب
در طرح نمونهگیری که در همه مناطق تهران وجود داشتند، پرسشگری به عمل آمد.
۴۱۰ پرسشنامهها تکمیل شد.
این پیمایش چه نتایجی در حوزه کتاب و کتاب خوانی داشت؟
چند سوال برای این بخش طراحی شده بود. از جمله تمایل به کتابخوانی و نیز
رفتار مطالعه کتاب مورد پرسش قرار گرفته است. ۲۴٫۸ درصد پاسخگویان گفته
بودند که تمایل زیاد و خیلی زیاد در کافه ها کتاب بخوانند. در مقابل ۵۵٫۲
درصد هم تمایل کم و خیلی کم دارند.۱۲٫۶ درصد هم اعلام کردند که زیاد و خیلی
زیاد در کافهها کتاب میخوانند. ۶۸٫۶ درصد هم گفتهاند که کم و خیلی کم
در کافه ها مطالعه میکنند. در مطالعه متغیرهای زمینهای شامل جنسیت، سن،
وضعیت تاهل و وضعیت فعالیت با میزان تمایل به مطالعه در کافه رابطه
معناداری مشاهده نمیشود. اما میان متغیر تحصیلات و تمایل به کتابخوانی
رابطه وجود دارد. در رفتار کتاب خوانی هم همینطور است یعنی میان دو متغیر
تحصیلات دانشگاهی و مطالعه کتاب در کافه رابطه معنادار مشاهده می شود.
در سوالی از پاسخگویان خواسته شد که از میان گزینههای موجود سه موضوع مورد
علاقه خود را که برای مطالعه انتخاب میکنند، مشخص کنند. موضوعات عشقی،
شعر، روانشناسی و علمی، فلسفی و رمان تاریخی به ترتیب بیشترین فراوانی را
در پاسخهای داده شده داشتند. البته سوال بازی هم داشتیم که آخرین
کتابهایی که خواندهاید چه بوده است و پاسخگو سه مورد را می توانسته اشاره
نماید. از آن جا که پاسخ ها بسیار پراکنده است مقوله بندی و ارائه آن در
این جا چندان قابل توجه نیست، اما در جای خود قابل بررسی است.
این پیمایش تا چه میزان فرضهای شما پیش از انجام پیمایش درباره ذائقه کتابخوانی در طیف مورد بررسی را تایید میکند؟
فرضیه اصلیام پس از یک گفت و گوی در رادیو برایم شکل گرفت که مجری برنامه
اصرار داشت که بگوید کافهها محیط مناسبی برای کتاب خواندن است و خیلی از
کافهها هم محیطی برای مطالعه شکل دادهاند و شاهد مدعا هم برای ایشان
کافهای بود که در آن مینشستند. لذا یکی از فرضیات این بود که کسانی که در
کافهها هستند بیشتر تمایز و تفاوت خود را در نوع پوشش و انتخاب رسانههای
جدید انتخاب می کنند تا در کتاب و کتاب خوانی. یعنی در واقع تمایزها در
ظاهر است.
البته کافه هم همین است و نمیتوان از آن انتظارهای عجیب و غریب داشت. کافه
یعنی فراغت، فراغت مبتنی بر گفتوگو و خوراک، نه فراغت مبتنی بر تحصیل و
علم اندوزی. بافت فرهنگی کافه همین است و اگر کسی در آن مطالعه کند، کار
اضافی انجام داده است. کافه، کافه است. کافه کتابخانه و دانشگاه نیست. کافه
را باید بر همین مبنا شناخت و نه آن چه که دوست داریم. برای دانستن دلایل
کافه رفتن پاسخگویان از ایشان پرسیدیم «چرا به کافه میروید؟»، برای تفریح،
برای خوردن نوشیدنی و قهوه، برای وقت گذراندن به ترتیب بیشترین فراوانی را
در میان پاسخها دارند.
به عنوان کسی که با روندها در حوزه سیاستگذاری هم آشنا هستید، از
اساس انجام چنین پیمایشی را تا چه حد در اصلاح روندها در حوزه سیاستگذاری
فرهنگی موثر ارزیابی میکنید؟
این سوال خوب پاسخ دو وجهی دارد. نخست آن که پیمایش ها به صورت مستقیم نمی
تواند و نباید برای سیاستگذاری به کار رود. بلکه تحلیل درونی پیمایشها و
نیز تحلیل روند و در یک کلام تحلیل همهجانبه پیمایش ها می تواند برای
سیاستگذار مفید فایده باشد. در غیر این صورت سیاستگذار دچار خطاهای
استراتژیک تحلیلی و آگناتولوژی در فهم مساله می شود که این مطلب را در
نوشتهای به صورت کامل توضیح دادهام. وجه دیگر نیز چرخه سیاستگذاری است.
اگر دچار «سیاستگذاری ژوپیتری» باشیم، نخواهیم توانست محیط راهبردی را به
خوبی تبیین کنیم. چرا که در اصل و اساس در این گونه سیاستگذاری، فهم از
جامعه و محیط سیاست گذاری نه اولویت دارد و نه حضور دارد. بلکه تنها چیزی
که برای این ژانر سیاستگذاری اهمیت دارد، ذهن و فکر و عمل سیاستگذار است.