احمدرضا احمدی به مناسبت ۹۹ ساله شدن ابراهیم گلستان میگوید: «او انسانی استثنایی و به قول قدیمیها ششدانگ است و شرف و پاکیاش مثالزدنی و برای خودِ من آموزگاری بزرگ بوده و هست.»
نرگس کیانی: ابراهیم گلستان، داستاننویس، سینماگر، مترجم، روزنامهنگار و عکاس اگرچه تاریخ دقیق تولدش مشخص نیست اما این روزها ۹۹ ساله شده است. خودش گفته است در شناسنامهاش نَه ماه و نَه سال تولدش دقیق نیست اما براساس قرائنی گمان میکند تاریخ درست تولدش ۲۶ مهر باشد هرچند در بیشتر منابع ۲۲ مهر ۱۳۰۱ به عنوان تاریخ تولد او ثبت شده است.
همین بهانهای است برای تماس تلفنی با احمدرضا احمدی، شاعر شناختهشده و صاحب سبک معاصر تا از ابراهیم گلستان بگوید.
ابراهیم گلستان
احمدرضا احمدی، صحبتهایش را اینطور آغاز میکند: «ابراهیم گلستان، همیشه زنده خواهد بود، چه جسمش در میان ما باشد و چه نه. تاثیری که او بر فرهنگ ما، بر خودِ من و نسلِ من گذاشت، غیرقابل انکار است. هنگامی که مسعود کیمیایی، «قیصر» را ساخت، ابراهیم گلستان یکتنه به دفاع از او برخاست، در حالی که آن زمان اصلا کیمیایی، گلستان را نمیشناخت. من بعد از مرگِ فروغ (فرخزاد) بود که با گلستان آشنا شدم و مرتب با او در ارتباط بودم و چیزهای بسیاری از او آموختم.»
او ادامه میدهد: «نکته بسیار مهم در مورد ابراهیم گلستان، شرفِ اوست. او در بدترین دوران تاریخی ایران، بعد از شهریور ۱۳۲۰، بعد از ۲۸ مرداد و… خود را در حوادث نباخت و روی پا ایستاد و به چشم من انسانی استوار است که هیچچیز نتوانسته بلغزاندش. نکته دیگر اینکه ابراهیم گلستان به هر کاری دست زده، برای دیگران نمونه بوده است. عکاسی کرده، برای دیگران الگو بوده است، داستاننویسی و فیلمسازیاش هم همینطور. «خشت و آینه» را منتقدین در زمانِ خودش، شعوری به خرج ندادند و این فیلم رفت. در مورد فیلم بعدیاش، «اسرار گنج دره جنی» هم همینطور.»
احمدرضا احمدی با بیان اینکه «من همواره دوستش داشتهام و برایش احترام قائل بوده و هستم و مفتخرم که در زمانی زندگی میکنم که ابراهیم گلستان هم در همان زمان زندگی میکند»، میگوید: «او پنجرهای به روی شعر دنیا برای من گشود و البته که شاعران مورد علاقهاش، نیما، فروغ و اخوان ثالث هستند. تاثیری که او بر نقاشان ما گذاشت، بسیار مهم بود و شاید بتوان گفت تنها کسی در میان ایرانیان بود که نقاشی را میشناخت، دیگران نمیشناختند. گلستان، انسانی استثنایی و به قول قدیمیها ششدانگ است و شرف و پاکیاش مثالزدنی و برای خودِ من آموزگاری بزرگ بوده و هست.»
این شاعر میافزاید: «گلستان از تاریکترین تونلها عبور کرد و آلوده نشد و پاک ماند. علیرغم آنچه در موردش میگویند و گمان میکنند خشن است، قلبی بسیار مهربان دارد. بعد از آنکه سکته کرده بودم، یک بار صبح تماس میگرفت و یک بار شب و سرانجام هم طاقت نیاورد و بلیت دوسره فرستاد و من یک ماه پیشش بودم.»
احمدرضا احمدی که خود حال چندان مساعدی ندارد، میگوید: «اگر حالم خوب بود و جانی داشتم، بیشتر صحبت میکردم اما رُکوراست بگویم، جان ندارم و با یک تلنگر بهم میریزم. من یکبار سکته قلبی کردهام و در سال اخیر، دو مرتبه سکته مغزی. الان هم حتی از اتاقم بیرون نمیآیم. به خاطر کرونا هم نیست. از سال ۱۳۷۳ که با توهین بازنشسته شدم، دیگر از خانه بیرون نرفتم و با هیچکس هم تماسی ندارم. گاهی مسعود کیمیایی تلفن میکند و گاهی ابراهیم گلستان. از چند میلیارد آدمی که روی زمین زندگی میکنند، من فقط با این دو نفر در ارتباطم و با دخترم و دامادم و خدا را شکر میکنم که بلدم سر خودم را گرم کنم و نه با افیون و نه با الکل، میتوانم همچنان کار کنم. نقاشی میکنم، شعر مینویسم، کتاب میخوانم و بناست در آذرماه برایم در ایرانشهر نمایشگاه نقاشی بگذارند و دیگر همین.»
او با اشاره به این که «یادتان نرود فساد، استعداد میخواهد و هرکسی این استعداد را ندارد»، ادامه میدهد: «من مدلم در زندگی همیشه مدل گلستان بوده است. گلستان اهل هیچچیز نبود. با شرافت زندگی کرد و هرچه را میدانست به دیگران آموخت. از جمله آدمهایی که از زیر دستش بیرون آمدند، برادران میناسیان (سلیمان و هراند) بودند. میناسیان هنگامی که با گلستان آشنا میشود، بنا بوده است و به استودیو گلستان میآید تا سیمکشی کند و تحت تاثیر او تبدیل به یکی از فیلمبرداران ایران میشود. یا زکریا هاشمی که رمانِ مهمِ «طوطی» را نوشت. میخواهم بگویم هرکسی در اطراف گلستان بوده است، بهرهای از او گرفت.»
احمدی در پایان میگوید: «گلستان برعکس همه کسانی که وقتی چیزی بلدند، خسیسند و نمیخواهند به کسی یاد بدهند، اینطور نبود و هرچیزی بلد بود در اختیار همه میگذاشت که صفتِ بسیار مهمی است.»