تاریخ‌نویس نیستیم که جعل کنیم
بازديد : iconدسته: ادبیات

شهریار عباسی با بیان این‌که داستان‌نویس تاریخ‌نویس نیست که بخواهد تاریخ را جعل کند، از فرار به داستان می‌گوید.

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی به ویژه داستان اظهار کرد: به طور کلی دو نوع داستان‌نویسی داریم (که هر کدام زیرمجموعه‌هایی دارد)؛ یکی داستانی‌ است که فضا در آن واقعی و رئالیستی است و دیگری فضای فراواقعی دارد، مثل رئالیسم جادویی و سوررئالیسم. بنابراین ما در داستان به این شکل به ماجرا نگاه می‌کنیم؛ ما تاریخ‌نویس نیستیم که بخواهیم تاریخ را جعل کنیم.

او افزود: داستان هم مثل هر اتفاق دیگری‌ است که در جهان فیزیکی می‌افتد. داستان را باید از ذهن و خیال به زمان و مکان بیاوریم که در این زمان و مکان یک‌سری اتفاقات اجتماعی کلان هم وجود دارد که شخصیت‌های داستان ما گاهی گرفتارشان و با آن‌ها درگیر می‌شوند که از این ممکن است به عنوان تاریخ یاد شود.

عباسی که آوردن شخصیت‌های تاریخی به داستان را چندان کار داستانی نمی‌داند، گفت: در داستان‌هایی که فراواقعی هستند، واقعیت شکسته می‌شود اما باید این را هم در نظر گرفت که ما تاریخ نمی‌نویسیم. بنابراین من به طور کلی با این موافق نیستم که شخصیت‌های داستانی شخصیت‌های تاریخی باشند.

این نویسنده ادامه داد: داستان محل و جهانی‌ است که نویسنده در آن شخصیت‌ها را می‌سازد و آن شخصیت‌ها ساخته فضای داستان هستند. البته که حرف یا کار شخصیت‌های تاریخی ممکن است در داستان بیاید و این اشکالی هم ندارد اما تبدیل کردن شخصیت‌های تاریخی به شخصیت‌های داستانی را خیلی کار داستانی نمی‌دانم.

این منتقد ادبی همچنین بیان کرد: ما داستان می‌نویسیم تا از وضعیتی که به سر تاریخ می‌آید، فرار کنیم. مثلا اخیرا آقای معتضد و دکتر زیباکلام بحثی در خصوص «رضاشاه» داشتند، در پی آن گفته می‌شود رضاشاهی که هر کدام از آن‌ها می‌گویند با دیگری متفاوت است. من با این‌که حق با کیست کاری ندارم اما این بلایی‌ است که بر سر تاریخ می‌آید. همه معتقدند فکت‌های‌شان مستند است اما چینش این فکت‌ها کنار هم مسائل متفاوتی را به وجود می‌آورد، درحالی که ما به سراغ ادبیات می‌رویم تا از این‌ فرار کنیم.

شهریار عباسی سپس با اشاره به این‌که به تاریخ از جنبه اجتماعی و روانشناسی اعتقادی ندارد، اظهار کرد: آدم‌ها حتی خاطره‌های‌شان را از دستگاه اخلاقی و باوری‌شان به یاد می‌آورند، در خصوص واقعیت‌ها هم همین‌طور است. برای همین من کلا اعتقادی به درست بودن تاریخ ندارم. این است که ما باید گذشته‌مان را بازآفرینی کنیم؛ بنابراین وارد جهان داستان می‌شویم و آن‌گاه است که شخصیت‌ها را با فکت‌ها و اکت‌های‌شان می‌آفرینیم، وقتی این‌طور به ماجرا نگاه می‌کنیم دیگر چه داستان رئال و چه سوررئال تفاوتی نمی‌کند، دست نویسنده باز است و جهان برای اوست. چون دیگر جهان واقعی را مستندسازی نمی‌کند که بگویند در آن دست برده یا نبرده است. او با شخصیت‌هایی کار دارد که آن‌ها را زیر تیغ واقعیت می‌برد و بعد می‌کوشد آن‌ها را از کشش‌های زمان و مکان عبور دهد تا کشف کند که آن‌ها در مواجهه با این‌ها چه ظرفیت ناگشوده‌ای از خودشان بروز می‌دهند؛ این کار داستان است.

او در پایان گفت: بنابراین با داستان نباید این معامله را کرد که آن را در بازی تاریخ و تاریخ‌نگاری بیاوریم. دست نویسنده باز است چون از هر منظری که بنویسد، جهانش جهان داستان است.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY