ميراث رئيس فرهنگستان هنر،
ادبيات ويژهاي که در تاريخ خواهد ماند
مریم خورسند
ص۱۶ تا ۱۸، شاره ۱۲۴، مه ۹۶
پاي خيليها در ميان است. از آيين آغداشلو بگير تا مهدي پاکدل هنرمند تئاتر. از بانک پاسارگاد تا شرکت پارس آريان از علي معلم دامغاني رئيس فرهنگستان هنر، تا سميع آذر رئيس اسبق موزه هنرهاي معاصر. جنگ تمام عيار بر سر دنياي رنگ و قصه نيرنگ! و پانصد تابلو نقاشي که در تالاري از فرهنگستان هنر است و رئيس فرهنگستان علي معلم دامغاني بعد از سالياني که رياست اين فرهنگستان را به عهده دارد آنها را به موضوع جدلي سنگين بدل کرده است.
در يک سو. شماري از هنرمندان
نقاش قرار دارند که از نظر رئيس فرهنگستان شبهههاي بسيار در کارشان
است! و در سوي ديگر شرکت پارس آريان که ميگويد نمايندهي مالک تابلوهاست
و در اين طرف علي معلم دامغاني که: (از کجا معلوم. بايد مالکيت خود را ثابت کنيد)!
و البته با ادبياتي که شايد از نظر او ادبيات شاعرانه تلقي ميشود و حالا هنرمندان
نقاش صاحب نام بيشتر از آنکه از اصل دعوا حرف بزنند
از ادبيات رئيس فرهنگستان هنر شاکياند و توهينهايي که به آنها شده است و تنها
به اين دليل که خواستهاند شهادت بدهند تابلوها از آنها خريداري شده
و موزهي هنري بانک پاسارگاد مالک آنهاست و شرکت پارس آريان که
وابسته به اين بانک است مسئوليت نگهداري اين تابلوها را به عهده دارد. اما علي معلم
ميگويد: از کجا معلوم؟ اين آثار مجهولالهويه است و از طريق تطميع
هنرمندان جمعآوري شده و اين در حالي است که شماري از هنرمنداني که خالق اين
تابلوها هستند. و گالري داراني که در جريان فروش تابلوها بودهاند شهادت دادهاند که اين آثار
نه مجهولالهويه است و نه در خريد و فروش آن شائبهاي وجود دارد و
در يک کلام، پانصد تابلو نقاشي مورد مجادله
متعلق به بانک پاسارگاد
است.
داستاني از ديروز
ماجراي خريد فروش تابلوهاي نقاشي از سالها قبل زمزمههايي را در محافل هنري و خبري برانگيخت و به شايعات و شائبههاي بسياري دامن زد و علت آن هم قيمتهاي بالاي برخي از آثار نقاشي در جريان حراجهاي هنري بود. قيمتهايي اگر نه بيسابقه که کم سابقه بود. اما وقتي صحبت از چکش خوردن برخي از آثار نقاشان ايراني در حراج کريستيز و قيمتهاي نزديک به ميليارد و بالاتر از آن در رسانهها به ميان آمد. گوشهاي حساس نسبت به ارقام و اعداد مالي تيز شد و ناگهان دريافتند که تابلو نقاشي هم کالاي ارزشمندي است. آنقدر ارزشمند که ميتوان به عنوان اندوخته مالي و سرمايه رو به تزايد و شايد ارزشمندتر از طلا در اختيار داشت و از همين نقطه بود که برخي از بانکها به فکر خريد تابلو افتادند و موزهي آثار هنري تشکيل دادند. موزهاي که البته براي بازديد عموم نبود مگر در مواردي که لازم بود توجه مخاطباني به آنها جلب شود. برنامهي خريد و فروشي باشد تا قيمت پايه براي حراجها و نمايشگاههاي بعدي تثبيت شود و در اين ميان واسطههايي هم بودند که تلاش ميکردند با زمينهسازي براي معروف کردن نقاشان جوان و آنها که چندان معروفيتي نداشتند. نامها و کالاهاي تازهاي را وارد اين بازار پررونق کنند و در اجراي اين برنامه شهرتسازي بود که برخي از روزنامهها و نشريات فرهنگي و سايتهاي خبري به عنوان «بيلبورد»! تبليغاتي مورد توجه قرار گرفتند تا برخي از صفحات خود را به شيوهي اجارهي مرضيالطرفين به معرفي برخي از هنرمندان جوانتر و آثار آنها اختصاص دهند تا در مراسم چکشخوران بعدي براي فروش آثار هنري شانس بيشتري براي فروخته شدن به قيمتهاي بالا داشته باشند و البته مثل همهي بازارها اين واسطهها بودند که سود اصلي را در صورت فروخته شدن تابلو به جيب ميزدند و در گيرودار اين تلاشهاي پنهان و مرموز بود که مسايل ديگري هم مطرح شد و خروج غيرقانوني و پنهان برخي از آثار نقاشي از موزههاي هنري توسط برخي از دستاندرکاران به خبرهايي جسته و گريخته در بعضي رسانهها تبديل شد. و افرادي به شکل غير مستقيم و گاه مستقيم مورد اتهام قرار گرفتند و نام شماري از هنرمندان هم در اين ليست سياه به ميان آمد و البته بعد از مدتي دامنهي اين بحثها برچيده شد و صحبتي اگر ميشد در محافل خصوصي بود.
تابلو به عنوان سرمايه
اما جدا از همهي اين بحثها. برخي از بانکها شروع به خريد تابلو کردند و از جمله بانک پاسارگاد با همکاري مؤسسهي پارس آريان به عنوان مشاور يا همراه و يا هر عنوان ديگري تابلوهايي را خريد و مسئوليت نگهداري از تابلوهاي خريداري شده را به شرکت پارس آريان سپرده شد. مؤسسهاي که حالا به نيابت از بانک پاسارگاد که صاحب اصلي تابلوهاست يک طرف دعوايي است که طرف ديگرش علي معلم دامغاني رئيس فرهنگستان هنر نشسته است. به گفتهي مسئولان پارس آريان و بنابر شواهد فعلا موجود، اين مؤسسه در زمان رياست مهندس موسوي بر فرهنگستان هنر تالاري را در فرهنگستان هنر براي برگزاري نمايشگاه و نگهداري اين تابلوها اجاره کرد و ظاهرا در ابتداي کار صد و سي تابلو را در اين نمايشگاه گذاشت و فرهنگستان هنر هم اجارهي ماهيانه اين تالار را تمام و کمال دريافت کرد و به طور طبيعي مالک تابلوها در مواردي تابلويي را از اين نمايشگاه خارج کرده و تابلوهاي ديگري را به آنجا برده است و در حال حاضر ۵۰۰ تابلو متعلق به بانک پاساردگاد در تالار نمايشگاهي فرهنگستان هنر وجود دارد که به موضوع مجادلهاي بين رئيس اين فرهنگستان و شماري از هنرمندان نقاش تبديل شده مجادلهاي که ظاهرا نام آيدين آغداشلو در سرلوحهي آن قرار گرفته است. و به اين دليل که در آستانهي اين دعوا و ادعاي علي معلم دامغاني مبني بر اينکه اين تابلوها مجهولالهويه است و معلوم نيست مالک آن کيست و درواقع تلاش او براي زير سؤال بردن مالکيت بانک پاساردگاد آيدين آغداشلو. رسما اعلام کرد که همهي آثار متعلق به او که در موزهي صبا قرار دارد توسط بانک پاساردگاد از او خريداري شده و متعلق به اين بانک است و در پاسخ به اين شهادت بود که علي معلم دامغاني شاعر و رئيس فرهنگستان هنر. طي نامهاي توهينآميز دخالت آيدين آغداشلو را در اين مورد زير سؤال برد.
تو را سنه نه!
علي معلم در اين نامه رسمي که بر روي سربرگ فرهنگستان هنر نوشته شده و متن آن در اختيار خبرگزاريها قرار گرفته. خطاب به آيدين آغداشلو نوشته است:
در رابطه با آقاي آغداشلو و فروش آثارش.
مردم و مسئولان و تابلوفروش مميز آقاي آغداشلو بدانند که:
ما نگوييم بد و ميل به ناحق نکنيم!
اينکه تابلو فروختهايد و پول گرفتهايد به فرهنگستان و حقير چه ارتباطي دارد اينکه فرهنگستان راجع به پانصد تابلوي مجهولالهويه و مجهولالمالک. قصه را با دولت و مجلس و قوه قضاييه و مردم در ميان نهاده است به شما چه مربوط.
آخر آغداش تو را سنه نه!؟
اينکه خود را در رديف نامي و ديگران شريک غمين طفرشي معرفي ميکنيد بماند تا روشن شدن معما … ميگويند که هرچه بگندد نمکش ميزنند.
علي معلم دامغاني رئيس فرهنگستان هنر
شکايت به دادگاه
در نقطهي ديگري از اين دعوا که منجر به توهين علي معلم دامغاني به شماري از نقاشان و البته اعتراض آنها شد. شرکت پارس آريان از رئيس فرهنگستان هنر به دليل عدم موافقت به تمديد اجارهي تالار به بهانهي افزايش اجاره و تهمت و افترا و ضبط تابلوها به قوه قضاييه شکايت کرد و رسيدگي به دعواي فيمابين را به اين قوه واگذاشت. و علي معلم هم از طرف ديگر در نامهاي به رياست جمهوري، مجلس و قوه قضاييه اصولا ادعاي شرکت پارس آريان و بانک پاسارگاد را در مالکيت تابلوها زير سؤال برده و درخواست رسيدگي کرده است.
اعتراض مهدي پاکدل و ديگران
در پاسخ به نامهي توهينآميز رئيس فرهنگستان هنر به آيدين آغداشلو. شماري از هنرمندان که فروش تابلوهايشان را به شرکت پاريس آريان و بانک پاسارگاد تأييد کرده بودند از سوي علي معلم دامغاني به شدت نواخته شدند. و در اين ميان حسين پاکدل کارگردان و بازيگر تئاتر که طي يادداشتي در نامه اي با عنوان پاسخ بيادبانه رئيس فرهنگستان هنر به آيدين آغداشلو نوشته بود«اين ادبيات يک اديب است؟!»
به شدت از سوي علي معلم دامغاني مورد هجوم قرار گرفت و شاعر رئيس فرهنگستان در نامهاي به سايت ايران آرت که منتشرکنندهي اخبار هنري و از جمله خبرهاي مربوط به اين مجادله است و در خبرگزاريهاي ديگر هم منتشر شد. نوشت:
آقاي آرد ايران: عزيز آن که تو ميگويي بيگانه نيست. نه محقق بود نه دانشمند کتاب متابي هم در کار نيست نشنيدهاي که:
نه هرکه چهره برافروخت دلبري داند
نه هرکه آينه بسازد سکندري داند
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داري و آيين سروري داند
جناب آرت شما هنوز تخته هم نيستي. اين بار بخشها خارج از قانون جرم است.
حسين پاکدل سواد خواندن نوشتن دارد. اما نويسنده نيست. سرگردان است و کارش گردان است. يک روز گوينده است. يک روز جوينده است ليکن کارگردان نيست. بازيگر هست اما نه به معناي رايج. خارج ميزند. اما نه به اندازه خوارج. هذيان نسنجيده ميبافد و شاعري ميلافد که شاعر نيست. غالبا اينقدرم عقل و کفايت باشد. اما حسين پاکدل بداند که آب تشنه نيست. (که اشارهاي است به شعر حسين پاکدل در نامهاي که به او نوشته بود و بعد در اشاره به بندهاي همين شعر مينويسد):
بلکه دشنه هم تشنهي سيراب است. ديگر هم نداريم. باد هم ميرود. رود هم چون روان است رود است و … در پايان نامه مينويسد: آقاي آغداشلو ميگويند از سفر آمده است. چشم شما روشن به نيت حاليدن مشرف شويد خدمتشان با من چه کار داريد؟ از کار من شما چرا شرمندهايد. بار خود را بکشيد که خر بندهايد. يارب خرش را مرگ ده تا او شود بندهي خدا.
و به اين ترتيب مجادلهاي که بر سر مالکيت پانصد تابلو آغاز شده و با جنگ لفظي بين شماري از هنرمندان و رئيس فرهنگستان هنر با ادبيات ويژهاش دامن گسترده و هنوز هم به انجام نرسيده و البته ادبيات جديدي را وارد عرصهي فرهنگ و هنر کرد. ادبياتي که به نام رئيس فرهنگستان هنر علي معلم دامغاني در تاريخ ثبت خواهد شد.
متن نامه سرگشاده هنرمندان
مجادلهاي که رئيس فرهنگستنان هنر بر سر ۵۰۰ تابلو نقاشي به راه انداخت و لحن توهينآميز او در جريان اين مجادلات نسبت به برخي از هنرمندان سبب اعتراض جمعي شماري از هنرمندان کشور شد که طي نامهاي خطاب به رئيسجمهور مراتب اعتراض خود را به رفتار و ادبيات علي معلم دامغاني رئيس فرهنگستان هنر اعلام کردند. نامهاي که بيشک در تاريخ ماندگار خواهد شد.
جناب آقاي دکتر حسن روحاني
رياست محترم جمهوري و رئيس شوراي انقلاب فرهنگي
اين روزها جامعه هنري در بهت و حيرت توهينها و تهمتهاي نارواي رياست محترم فرهنگستان هنر به چهرههاي شاخص جامعه هنري است.
صبحي نيست که ايشان در گفتگو با رسانههاي مختلف هنرمندان، گالري داران، مجموعهداران هنري را با الفاظ سخيف و رکيک مورد حمله قرار ندهد و انواع اتهامات و افتراهاي بدون سند و مدرک را در ادبياتي دون شان يک مقام فرهنگي به کار نبندند.
غريب است که ايشان اين فحاشيها و تهمتها را روي سربرگ فرهنگستان هنر مرقوم نموده و آن را روي وب سايت رسمي اين نهاد منتشر ميکند که هم اکنون هم قابل مشاهده است.
ايشان در پاسخ به اظهار نظر مودبانه هنرمندان، آنان را بارها فاسد خوانده، بزرگي از هنر ايران را مال خر ميخواند و به استاد بزرگوار ديگري مينويسد “فضولي نکن” همچنين بي توجه به جايگاه والاي فرهنگستان هنر به رسانهها ميگويد: “اينجا همه فاسدند… هنرمند فاسد است… گالري دار براي فساد گالري ايجاد کرده است… هنرمندان شريک دزداند… و عبارتي از اين دست که موجب آزردگي خاطر هنرمندان و هنردوستان شده است.
ما امضاکنندگان اين نامه سرگشاده، بدين وسيله اعتراض شديد خود را به اين بياخلاقي آشکار رياست يک نهاد مهم فرهنگي اعلام و تقاضاي رسيدگي بدان را داريم. فرهنگستان هنر بايد مظهر اخلاق، اعتماد و آرامش بخشي به جامعه هنري باشد و اين حجم از گستاخي و پردهدري به هر بهانهاي که باشد، از نظر اخلاقي پذيرفته نيست. لذا از آن مقام که پيوسته حامي اهل فرهنگ و هنر بودهايد، تقاضا داريم نسبت به رسيدگي و اصلاح اين امر دستورات لازم را صادر فرماييد.
امضا:
علي اکبر صادقي، ليلي گلستان، عليرضا سميعآذر، نصرالله افجهاي، حسين محجوبي، آيدين آغداشلو، منوچهر معتبر، معصومه مظفري، نگار نادريپور، بهزاد اژدري، فرزاد هاشمي، علي شيرازي، آريا اقبال، حسين پاکدل، مژده طباطبايي، حميد سوري، ابراهيم حقيقي، پري يوش گنجي، رعنا فرنود، عنايت الله نظري نوري، مهدي فلاح، وحيد ملک، اسرافيل شيرچي، منيژه صحي، محمدرضا فيروزهاي، بابک اطميناني، باوند بهپور، مرتضي اسدي، آرمان استپانيان، بهنام کامراني، اميد تهراني مقدم، ايمان افسريان، مريم مجد، بهنوش فروتن، بهداد لاهوتي، بهرنگ صمدزادگان، مرتضي دره باغي، فرح ابوالقاسم، رضا رينهاي، فلورا فيض بخش، ميترا کاويان، مصطفي درهباغي، الهه جواهري، آرمان يعقوبپور، مونا پاد، کتايون مقدم، سيروس آقاخاني، سالار جرجاني، محمدرضا جوادي، هدا اربابي، فريش البرز کوه، فرناز ربيعي جاه، مينا سرلک، آيت قاسمپور، حجت اماني، نازنين رجب دوست، راميار منوچهرزاده، حميدرضا کرمي، سيامک زمردي مطلق، سروش ميلانيزاده، کيارش يعقوبي، امير زندي، مريم سلمان، علي ترقي جاه، مهدي منصوري، شمسالدين غازي، رضا مريدي، رايكا ميلانيان، مينا نادري، فائقه بقراطي، مينا غازياني، کامبيز موسوي اقدم، ثريا حبيبي، کيوان موسوي اقدم.