سالی دیگر گذشت. بد، خیلی بد، اما گذشت. و این شده است بن مایه امید ما ایرانیان. هر بدی و تلخی و رنجی را تاب میآوریم به این امید که، این نیز بگذرد و این یعنی تسلیم محض بودن. چارهای هم نیست جز تسلیم. اما در پی این تسلیم دایمی و دل و
جان و تن به قضا و قدر سپردن است که مدام به حسرتی تلخ میگوییم، سال به سال دریغ از پارسال. با این همه باور داریم که انسان به امید زنده است و اگر نبود این امید. تاب تحمل این همه تلخی نبود. باری سال ۹۶ هم گذشت. سالی تلخ، بد و پر از رنج. اما به حکم امید آرزو میکنیم سال نو. سال بهروزی باشد. سالی پر از روشنایی و مهربانی. سالی که در آن هیچ سفرهای خالی نماند. هیچ انسانی گرفتار چه کنم نشود و هیچ تنی بیمار.
دلمان میخواهد و آرزو میکنیم سال ۹۷ سال صلح و دوستی باشد. نه سال کشتار و خون و ستم. دلمان میخواهد مردم ما و مردم در همهی دنیا. عشق را و مهربانی را بفهمند و این حقیقت را دریابند که فرصت زیستن کوتاه است، کوتاهتر از حد تصور اما در این فرصت کوتاه میتوان شادمان زیست و به شادمانی نفس کشید اگر عشق را و مهربانی را بشناسیم و کینه و نفرت و حرص را در اعماق سالی که رفت دفن کنیم. و رو به سوی آفتاب آگاهی نماز بگذاریم. و به درستی دریابیم که جهان از آن آگاهان است و بی دانشان را در جهانی که بر بنیان دانستن شکل گرفته است جایی نیست.
… و امید که چنین باشد و آمدن چنین سالی را جشن بگیریم و بگوییم سال نو و نوروز نیاکانی که جشن آگاهی و آگاه شدن است بر شما مبارک باد.
هوشنگ اعلم