روزنامه شرق نوشت: احمد طالبینژاد میگوید، اگر «آرامش در حضور دیگران» و «گاو» در زمان خودشان امکان اکران عمومی پیدا میکردند، احتمال میرفت موج نوی دیگری به وجود آید.
«آرامش در حضور دیگران» نخستین اثر بلند ناصر تقوایی همواره جایگاه ویژهای در تاریخ سینمای ایران داشته است. با احمد طالبینژاد، منتقد صاحبنام سینما، درباره وجوه مختلف آن بیشتر صحبت کردیم.
«آرامش در حضور دیگران» نخستین اثر بلند تقوایی است، اثری
اقتباسی که بسیار وفادار به کتاب است، بهویژه ویژگی نوشتههای ساعدی که
اساسا روایت تنهایی آدمهاست، در این فیلم به زیبایی تصویر شده. ابتدا
درباره فضای روانشناختی فیلم و اقتباس از اثر تحسینشده ساعدی صحبت کنیم.
«آرامش در حضور دیگران» یکی از سه فیلمی است که سینمای ایران را وارد
مرحله تازهای از حیاتش کرد. اواخر دهه ۴۰ جریان موسوم به موج نوی سینمای
ایران آغاز شد. یکی از ویژگیهای مهم این جریان این است که بهنوعی برای
نخستینبار ادبیات اجتماعی ایران را با خودش همراه کرد. «آرامش در حضور
دیگران» و «گاو» از دو داستان کوتاه غلامحسین ساعدی اقتباس شدند و پس از آن
تعداد قابلتوجهی فیلم بر مبنای ادبیات داستانی معاصر ایران ساخته شد که
اغلب آنها فیلمهای ارزنده و ماندگاری شدند؛ اما سه فیلم «قیصر»، «گاو» و
«آرامش در حضور دیگران» که آغازگر جریان موج نو بودند، هیچ شباهتی به هم
نداشتند. ممکن است که برخی فکر کنند موج نو با یک تصمیم قبلی پدید آمد یا
عدهای دور هم نشستند که تصمیم به انجام چنین کاری بگیرند و مثلا خودشان را
از جریان فیلمفارسی جدا کنند؛ اما ماجرا بههیچوجه این نیست، بهویژه در
این سه فیلم که محصول یک دوره تاریخی هستند و داستانهایشان در دهههای ۳۰ و
۴۰ یعنی دوران پس از کودتا نوشته شدند؛ دورانی که عملا شاهد ورود
پدیدههای فرهنگی نوین از سینمای اروپا و آمریکا بهویژه ادبیات اروپا به
کشورمان بودیم. در آن سالها که بعدها به شکلگیری ادبیات اجتماعی ایران در
دهه ۴۰ انجامید، شاخههای مختلفی در این حوزه به وجود آمد. از جمله نوعی
از ادبیات که بهعنوان رئالیسم سوسیالیستی میشناسیم و سردمدار این جریان،
زندهیاد دکتر غلامحسین ساعدی است. او در این زمینه نمایشنامهها و
داستانهای کوتاه چشمگیری دارد. ساعدی در مجموعه «واهمههای بینامونشان»
که داستان «آرامش در حضور دیگران» بر مبنای آن ساخته شده، بهنوعی وارد
جریانی میشود که امروز آن را بهعنوان رئالیسم جادویی میشناسیم که برخی
تصور میکنند این نوع ادبیات از آمریکای لاتین سرچشمه گرفته است. با عرض
معذرت از تمامی پژوهشگران ادبیات داستانی باید بگویم ریشههای رئالیسم
جادویی در قصهگویی ایرانی است. از داستانگوییهایی که بر مبنای واقعیت و
تخیل شکل میگیرند، از افسانهها تا برخی داستانها که در فرهنگ عامه
میشناسیم مثل قصههای مادربزرگهایمان. در داستان «واهمههای بینام و
نشان» رگههایی از این نوع نگاه (درهمآمیزی واقعیت و تخیل) وجود دارد.
البته که یکی از شاخصههای نوشتههای ساعدی نوعی مرگآگاهی در
شخصیتهایش است و البته وهمی که در فضای اغلب آثارش دیده میشود که در
«آرامش در حضور دیگران» هم بهخوبی تصویر شده است.
بله. وهمی
در فضای کلی این داستان وجود دارد که با وجود اینکه یک داستان کاملا
رئالیستی است، مخاطب احساس میکند که چیزی که عموما به اسم جادو،
رؤیاپردازی یا تخیل میشناسیم در آن حضور دارد. البته در داستان «گاو» از
مجموعه عزاداران بیل هم این حس وجود دارد.
ناصر تقوایی از جمله کارگردانهایی است که در ساخت فیلم بلند
ریسک بزرگی کرد و با اقتباس از اثری داستانی پا به سینما گذاشت، در دورانی
که نپذیرفتن چنین فیلمی از طرف عامه مردم قابل حدس بود.
بله.
تقوایی فیلمسازی را با ساخت فیلمهای مستند یا حتی گزارشی برای تلویزیون
شروع کرد؛ چراکه کارمند تلویزیون بود. او و برخی دیگر از فیلمسازان مورد
حمایت فرخ غفاری قرار داشتند که آن زمان در تلویزیون صاحب نفوذ بود و منشأ
خدمات زیادی به سینما و تلویزیون ایران شد. در آن زمان تعداد زیادی از
فیلمسازان جوان از جمله پرویز کیمیاوی، ناصر تقوایی و… را جذب کرد. این
نکته هم قابل ذکر است که در آن زمان دو جریان که مدیریت فرهنگی جامعه را بر
عهده داشتند، یعنی وزارت فرهنگ و هنر و سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران
در دست دو نفر از بستگان خاندان پهلوی بود و این دو بهنوعی رقابت
تنگاتنگی با هم داشتند. وقتی وزارت فرهنگ و هنر فیلم «گاو» را ساخت، بعد از
مدتی رادیو و تلویزیون هم فیلم «آرامش درحضور دیگران» را تهیه کرد، البته
نه بهصورت مستقیم بلکه این فیلم مشارکتی تولید شد و رقابت این دو نهاد در
آن زمان کاملا مشهود بود. تقوایی پیش از ساخت نخستین فیلم بلندش کارمند
تلویزیون بود و تصمیم گرفت برای ساخت اولین فیلم سراغ اقتباس از یک اثر
ادبی برود. هرچند پیش از آن فکر فیلم «سه قاپ» هم از ذهنش گذشت. اما در
نهایت آن فیلم را فیلمساز دیگری کارگردانی کرد. نکته اینجاست که در آن
زمان بخش خصوصی زیر بار هزینه تولید چنین فیلمی نمیرفت و بهطورکلی بخش
خصوصی تمایلی به تولید فیلمهایی که ستارهای در آنها نبود، نداشت.
بنابراین تقوایی و دوستانش تصمیم میگیرند تعاونی تشکیل بدهند و فیلم «آرامش در حضور دیگران» را در آن تعاونی تولید کنند که عباس گنجوی تدوینگر برجسته که تدوین فیلم را بر عهده داشت هم در این تعاونی بود. این نکته هم جالب است که «آرامش در حضور دیگران» از نخستین فیلمهایی است که با صدای سر صحنه گرفته شده و از صدای دوبلورها استفاده نشده است. درنهایت میتوان گفت فیلم «آرامش در حضور دیگران» نخستین محصول بخش خصوصی با سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران محسوب میشود. در این دوره تاریخی فیلم «قیصر» با جرح و تعدیلهایی مجوز اکران میگیرد و فیلمهای «گاو» و «آرامش در حضور دیگران» توقیف میشوند و امکان نمایش عمومی پیدا نمیکنند. «آرامش در حضور دیگران» راهش را به جشنوارههای خارجی باز میکند و جوایز معتبری میگیرد و بعد در جشن هنر شیراز، آن هم با پادرمیانی فرخ غفاری برای عدهای از روزنامهنگاران و مهمانان جشنواره به نمایش گذاشته میشود که البته همین موضوع باعث توقیف طولانیمدتتر فیلم میشود. این بحث ماجرای مفصلی است که اگر مخاطبان این مطلب کنجکاو زوایای مختلف آن باشند، میتوانند به کتاب «به روایت ناصر تقوایی» تألیف من مراجعه کنند. در این کتاب تقوایی توضیح میدهد که در جشن هنر شیراز چه اتفاقاتی برای فیلم افتاد و چطور سالها «آرامش در حضور دیگران» توقیف شد.
اما درنهایت اکرانهای محدودی گرفت.
بله. این
فیلم نمایش گستردهای پیدا نکرد. مدتی در سینما کاپری سابق به نمایش گذاشته
شد و مدتی بعد هم اکرانهای محدودی داشت. اتفاقا فروش بدی هم نداشت. البته
نه در قیاس با فیلمفارسیهایی که آن زمان اکران میشدند. «آرامش در حضور
دیگران» فیلمی نبود که برای مخاطب عام ساخته شده باشد؛ چراکه مخاطب عام نه
حوصله چنین فیلمهایی را داشت نه تمایلی. این فیلم بههیچوجه جنبه سرگرمی
برای عامه مردم را نداشت. فیلم درباره شخصیتی است که در گذشته سرهنگ بوده و
بعد از بازنشستگی به شهرستان رفته و مرغداری راه انداخته که در داستان
ساعدی بیشتر به سرهنگ و حضورش در شهرستان پرداخته شده است، اما در فیلم بخش
زندگی در شهرستان را نمیبینیم. داستان سرهنگ برای مخاطبان این فیلم از
جایی شروع میشود که بعد از مدتها همراه با همسر جوانش به خانهاش در
تهران برمیگردد و دو دختر و کلفتشان در این خانه زندگی میکنند. در این
فیلم نباید از بازی درخشان ثریا قاسمی و اکبر مشکین غافل شد. یکی از بهترین
سکانسهای فیلم جایی است که سرهنگ در خیابان از مقابل دانشکده افسری
میگذرد. در آن سوی نردهها سربازان با گامهای استوار رژه میروند و در
اینسو سرهنگ را میبینیم که با گامهای لرزان با همان ریتم حرکت میکند و
اشارهای است به جوانی سرهنگ و موقعیتی که از دست رفته است. سرهنگ وقتی به
خانهاش در تهران برمیگردد، متوجه میشود که دخترانش به نوعی دچار فساد
هستند که مضمون فیلم را همین موضوع تشکیل میدهد. سرهنگ عمری برای برقراری
نظم و امنیت در جامعه تلاش کرده و درنهایت میبیند این امنیت ساختگی حتی در
زندگی خصوصی خودش هم تأثیر نداشته و دو دخترش در آستانه تباهی هستند. این
مضمون جسورانهای در زمان خودش محسوب میشود. میتوان گفت «آرامش در حضور
دیگران» نخستین فیلم سیاسی است و با شرایط حاکم بر نظام سابق برخورد میکند
و به همین دلیل نیز فیلم همواره با محدودیت و توقیف روبهرو بود.
فکر میکنید «آرامش در حضور دیگران» در میان آثار تقوایی از چه جایگاهی برخوردار است؟
برای هر فیلمسازی نخستین ساخته سینمایی بلندش اهمیت بسیاری دارد و
فیلمهای بعدی را میتوان با آن قیاس کرد. نخستین فیلمهای آقای کیمیایی و
مهرجویی منتسب به جریان فیلمفارسی هستند. آقای مهرجویی در نخستین اثر بلندش
به سراغ ساخت «الماس ۳۳» رفت که بههیچوجه بیانگر استعداد فوقالعاده و
نگاه عمیقی که بعدها مهرجویی در سینمایش بروز داد، نیست. خوشبختانه این
فیلم در گیشه شکست خورد؛ چراکه اگر فیلم موفقی بود، هیچ بعید نبود مهرجویی
که تازه از فرنگ آمده بود و خیلی با شرایط فرهنگی حاکم بر سینمای کشور آشنا
نبود، در دام فیلمفارسی بیفتد. کمااینکه بسیاری از فارغالتحصیلان
دانشکدههای سینمایی از جمله خسرو پرویزی در دام فیلمفارسی افتادند و هرگز
نتوانستند فیلم دلخواهشان را بسازند. با شکست «الماس ۳۳» مهرجویی فیلم
«گاو» را ساخت و کیمیایی هم تقریبا با شکست فیلم «بیگانه بیا» به سراغ
«قیصر» رفت. به نظرم «آرامش در حضور دیگران» فیلم کمالیافتهای از نظر
ساخت و پرداخت نیست و این کاملا طبیعی است. در اولین فیلم بلند داستانی
تقوایی خامدستیهای کار اول را میتوان دید. با وجود اینکه بازیهای خوبی
میبینیم اما گاهی بازیهای بد هم به چشم میخورد. مثلا بازی زندهیاد
منوچهر آتشی که شاعر اجتماعی آن دوران بود و یکی از نقشهای مهم فیلم را با
نام خودش ایفا کرد. در این فیلم چهار شاعر بهعنوان بازیگر نقشآفرینی
کردند. محمدعلی سپانلو که نقش جوان خوشگذرانی را ایفا کرد. پرتو نوریعلا
که آن زمان همسر سپانلو بود و علی نراقی که در فیلم نقش محوری دارد که حضور
آنها به فیلم وجه فرهنگی دیگری بخشیده و آن را از فیلمهای عامهپسند
متمایز میکند. جالب است در گفتوگویی که با تقوایی داشتم وقتی دلیل بد
بازیکردن آتشی را پرسیدم، گفت: «به این دلیل که آتشی آدم کمرویی
بود و خجالت میکشید بازی کند. اول قرار بوده محمود مشرفزادهتهرانی ملقب
به م-آزاد، شاعر معروف این نقش را بازی کند که او هم خجالتی بود و از بازی
در این فیلم امتناع کرد. در نتیجه آتشی انتخاب شد». در عوض بازی
خوب اکبر مشکین و ثریا قاسمی و مسعود اسدالهی را میبینیم که بازیگران
حرفهای این فیلم بودند. با همه اینها «آرامش در حضور دیگران» در قیاس با
فیلمهای بعدی تقوایی فیلم درجه یکی محسوب نمیشود، با اینکه ارزش تاریخی
بسیار بالایی دارد و قابل توجه است. تقوایی بعدها با فیلمهای «صادق کرده»
که البته متأثر از موفقیتهای فیلم «قیصر» ساخته شد و به لحاظ تماتیک با
مضمون «قیصر» که بهدنبال انتقام شخصی است، ساخته شد و بعد فیلم بینظیر
«نفرین» را ساخت که بازهم اقتباس از یک داستان معاصر از ادبیات اروپای شرقی
است. درنهایت سریال درخشان «داییجان ناپلئون» که به نظرم هیچکدام از
ساختههای تقوایی حتی «ناخدا خورشید» به پای آن نمیرسد.
«واهمههای بینامونشان» یکی از درخشانترین آثارساعدی است،
در این اثر هم با نوعی مرگآگاهی سروکار داریم و شخصیتهایی که ابعاد
متفاوتی دارند. تقوایی تا چه حد در بهتصویرکشیدن این شخصیتها موفق است؟
تقوایی اساسا در همه فیلمنامهها و فیلمهایش دو شمشیر بُرّا دارد که به
نظرم او را در جایگاه خاصی قرار میدهد. دیالوگنویسی و شخصیتپردازی که خب
البته دیالوگنویسی بخشی از شخصیتپردازی است. اگر دقت کنید در فیلم سرهنگ
کمحرف و قاطع است و همواره در مقام دستوردهنده و فرمانده حضور دارد و این
با شخصیت نظامی سرهنگ هماهنگ است. در عوض شخصیت زن سرهنگ بسیار مهربان و
آرام است؛ چراکه معلم است و نوع دیالوگنویسی تقوایی در فیلم متأثر از
داستان اصلی است. نمونه درخشان دیالوگنویسی او را در«ناخدا خورشید»
میبینیم. اما «آرامش در حضور دیگران» محصول مشارکت ساعدی و تقوایی است.
ساعدی در داستاننویسی یکی از معدود نویسندگانی است که شخصیتهای خوبی خلق
کرده. داستانهای اجتماعیاش در دوران خودش محبوبیت زیادی داشت و برخی از
این داستانها بسیار قوی و غنی هستند. کما اینکه نویسندگان دیگری که رویکرد
رئالیسم سوسیالستی در نوشتههایشان بود، ازجمله درویشیان ممکن است الان
محبوبیت زیادی نداشته باشند. اما واقعیت این است که در دوران خودشان
توانستند فضای اجتماعی ایران را در داستانهایشان تصویر کنند، به همین دلیل
آثار آنها در دوران خودشان مورد ممیزیهای سفتوسخت قرار گرفت. اما
بههرحال در فیلم با شخصیتهای پروردهای که محصول مشترک ساعدی و تقوایی
است روبهرو هستیم که بعدها جزء ویژگیهای کار تقوایی محسوب میشود. تقوایی
در جای دیگری از گفتوگویش با من اشاره کرد: «اگر شخصیت و دیالوگها درست
نوشته شود، بازیگر نمیتواند بد بازی کند» و این نکته بسیار مهمی است.
«آرامش در حضور دیگران» از جمله آثاری است که قهرمانمحور است و
قهرمانش یک زن است و این شمایل به زیبایی تصویر شده است. البته پایان
درخشانی که ماندگاریاش را صدچندان میکند. نظر شما چیست؟
بحث
قهرمانمحوری در این فیلم وجود دارد و معتقدم شخصیت اصلی فیلم سرهنگ
قهرمان این فیلم است و اگرچه در کنارش همسرش هم حضور دارد و او هم میتواند
نمادی از زنان مطیع باشد که در جامعه مردسالار ما همیشه وجود دارند. ما
شخصیت سرهنگ را بهعنوان محور میبینیم و باقی آدمها حول این محور حرکت
میکنند. در سکانس پایانی فیلم میبینیم در استفراغ خودش غرق میشود و این
یکی از جسورانهترین نکاتی است که در فیلم وجود دارد که چنین موجودی قهرمان
یک درام اجتماعی است، برخلاف جریان فیلمفارسی که معمولا جوانان برومند و
خوشتیپ قهرمان بودند اما در سکانس آخر «آرامش در حضور دیگران» میبینیم که
مرگ سیاه و تلخ این آدم بهنوعی اشارهای است نه صریح و روشن که بعدها در
عرصه سیاسی شاهدش بودیم، به مرگ شاه که به چه شکل تلخی زندگیاش پایان
پذیرفت. قصد ندارم بگویم تقوایی این را پیشبینی کرده بود که شاه دچار چنین
وضعی میشود. بحث حس هنری است که به این شکل متجلی شده. سرهنگ که عمری را
با قدرتنمایی و البته قدرت پوشالی زندگی کرده، حالا در چه وضعیت
حقیرانهای این جهان را ترک میکند. البته منیژه در واپسین لحظات به دادش
میرسد و در شاعرانهترین نمایی فیلم، وقتی حتی لیوانی پیدا نمیکند که با
آن به سرهنگ آب بدهد، به قول عوام آب را با مشتش برمیدارد و سرهنگ
جرعهای مینوشد و در دم جان میدهد. اشاره تلخی است به سرنوشت قدرقدرتی که
به چنین روزگاری افتاده. همانطور که اشاره کردم دو فیلم «گاو» و
«آرامش در حضور دیگران» توقیف شدند و در زمان خودشان امکان نمایش پیدا
نکردند و برنده این جریان فیلم «قیصر» شد که یک جریان اجتماعی را به وجود
آورد و فیلمهای اعتراضی و تلخی به تبعیت از آن ساخته شدند. اگر «آرامش در
حضور دیگران» و «گاو» در زمان خودشان امکان اکران عمومی پیدا میکردند،
احتمال میرفت موج نوی دیگری به وجود میآمد. درواقع موج نویی که بعدها به
وجود آمد، گستره وسیعی نداشت و اندک کارگردانهایی بودند که در این مسیر
حرکت میکردند. مثل اربی اوانسیان یا پرویز کیمیاوی، فرمانآرا و اصلانی.
واقعیت این است که سینمای ایران یک شانس تاریخی را از دست داد و
فیلمفارسیسازها از موفقیت «قیصر» سوءاستفاده کردند و جریانی در سینمای
ایران شکل گرفت که بهظاهر اعتراضی بود اما در نهایت حاصلش چیزی نبود جز
دفاع از آدمهایی که دشمن جامعه سالم هستند. به قول تقوایی«اگر
فیلم حاجآقا اکتور سینما با موفقیت اکران و حمایت میشد چهبسا از همان
ابتدا دارای یک سینمای وزینتر و بهتر بودیم». به هر تقدیر «آرامش در حضور
دیگران» و «گاو» تأثیرات خودشان را بر نسل بعد از خودشان گذاشتند و سینمای
اجتماعی ایران بهخصوص در ۴۰ساله اخیر مدیون ارزشهای نهفته در این دو
فیلم است که به مروز زمان کشف شدند.