الیف شافاک همچنان با داستانهای درخشان در برابر حکومت سرکوبگر ترکیه مقاومت میکند.
ایبنا به نقل از واشینگتنپست – شافاک، نویسندهای درخشان و مسلط به هر دو زبان انگلیسی و ترکی، مشکلی دشوار برای دولت رجب طیب اردوغان است. رمانهای او به طرز چشمگیری هم در داخل و هم خارج از ترکیه محبوباند و او در ستون خود در روزنامه گاردین با اقتداری به مراتب بیشتر از هر وزیر ترک با مخاطبین غربی صحبت میکند.
او باید منبع غرور ملی باشد –و برای خوانندگان ترکیه اینطور هم هست- اما حمایت شجاعانه او از حقوق زنان، کودکان و اقلیتها، خشم و غضب ملیگرایان ضدروشنفکر را در کشور زادگاهش برمیانگیزد. در سال ۲۰۰۶، «حرامزاده استانبول»، دومین رمان او، در فهرست بلند جایزه ادبیات داستانی اورنج جای گرفت اما از طرف دیگر از سوی دادگاه ترکیه به اهانت به ترک بودن متهم شد. در نهایت پرونده او بسته شد اما اوایل سال جاری، دادستانهای ترک تحقیق درباره رمانهای او را آغاز کردند. ازجمله اتهامهایی که به او وارد شده «توصیف غیراخلاقیِ سوءاستفاده جنسی» به چشم میخورد.
برای شافاک که حالا در لندن زندگی میکند، این طنز تلخی است. او ماه می به یک خبرنگار گفت: «ترکیه کشوری است که در آن موارد خشونت جنسی علیه زنان و کودکان بهطور فزایندهای به چشم میخورد. دادگاههای ترکیه برای مقابله با آن اقدامی نمیکنند و در عوض نویسندگان را تحت پیگرد قرار میدهند.»
شافاک به جای هراسیدن، به بهترین وجه ممکن مقابله میکند. رمان جدید او «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب» داستانی انسانی درباره اثرات دردناک رفتارهای تعصبآمیز است. از آن هم بهتر، این کتاب به عنوان یکی از فینالیستهای جایزه بوکر امسال انتخاب شده که امید است فشار بیشتری به دولت ترکیه بیاورد تا از آزار و اذیت این هنرمند شدیدا با استعداد دست بکشد.
شروع «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب» هولناک است. داستان در سال ۱۹۹۰ اتفاق میافتد و قهرمان آن، لیلا، زنی است که در حومه استانبول مورد تجاوز قرار میگیرد: «او حالا با دلهره فهمیده بود که قلبش از تپش بازایستاده و تنفسش ناگهان قطع شده، و هرطور که به موقعیت خود نگاه میکرد میدید نمیتواند منکر این شود که مرده است.»
این مقدمه هولناک یادآور نخستینرمان ریچارد فلاناگان، «مرگِ راهنمای رودخانه» است که ۲۵ سال پیش منتشر شد. داستان او در فاصله گیر افتادن یک مرد زیر آب تا غرق شدن او اتفاق میافتد. شافاک البته کار فلاناگان را بهتر انجام داده است. بخش اعظم داستان او طی ۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه پس از مرگ لیلا اتفاق میافتد. در این بازه زمانی اسرارآمیز، لیلا زندگیاش را از زمان تولد تا لحظهای که در آشغالدانی رها میشود به یاد میآورد.
شافاک با دیدگاه لیلا همدردی میکند اما به آن محدود نمیشود. او خانه اندوهباری را توصیف میکند که در آن مادرِ آینده لیلا در انتظار بارداری است. در سال ۱۹۴۷ وان، هزار مایل دورتر از استانبول، شهری است که هنوز آکنده از خرافات و تعصبات قدیمی است. نادانی این افراد نسبت به بدن انسان اگر اینقدر آسیبزننده نبود، میتوانست خندهدار باشد. لیلا از دورانی از فرهنگ میآید که قادر به تشخیص استعدادهای یک زن جوان نیست. تلاشهای پدر لیلا برای کنترل رفتار نامعقول او تنها به رفتارهای غیرقابل تحملتر از جانب او منجر میشود تا اینکه سرانجام با دست خالی به استانبول میگریزد.
این بخشهای ابتدایی رمان تصویری غمانگیز و تاسفبار از نحوه نگرشهای غلط اجتماعی را نشان میدهد که روح یک دختر جوان را خرد میکند. شافاک با بینشی عمیق نشان میدهد که زنان جوان در ترکیه چطور بین آرمانها درباره پاکدامنی و افکار تحقیرآمیز گرفتار شدهاند. فرار از خانه برای جلوگیری از تجاوزِ بیشتر، لیلا را ناگزیر در معرض خطراتی قرار میدهد که پدر تصور میکرد دارد او را از آنها محافظت میکند. نتیجه، انتقادی کوبنده از فرهنگی است که وانمود میکند از ناموس زن مراقبت میکند اما او را با اشتیاقی بیامان دور میاندازد.
با قطعی شدن سرنوشت لیلا در صفحه آغازین، به نظر میرسد که «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب» هیجان کمی ارائه خواهد داد، اما شافاک استاد به دام انداختن لحظاتی است که چشمانداز پیچ در پیچ و نزدیکی از استانبول در اختیار مخاطب قرار میدهد. اگرچه از ابتدا میدانیم که لیلا مرده است، بعد از آنکه کاملا درباره زندگی دشوار او آگاه شدیم و امید پشت امید که سرنوشتش به طریقی تغییر پیدا کند (و به نوعی میکند)، رمان ما را به مرگ او برمیگرداند.
آنچه بیش از همه شگفتانگیز است، طنز درخشان رمان، حتی در موقعیتهایی است که میتواند از جانب هر کس دیگری نامناسب باشد اما شافاک با ظرافتی مینویسد که کمدی الهیِ این افراد بیچاره را در بر میگیرد. در نهایت، «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای عجیب» واقعا درباره مرگ نیست، بلکه درباره استمرار عشق است. شافاک بدون آنکه تسلط خود را بر تراژدی تجربیات لیلا (و بسیاری از زنان مانند او در ترکیه) از دست دهد، شجاعت و دلسوزی خود را جشن میگیرد.