شهریار عباسی از نتایج پژوهشی که آمار آن هرگز منتشر و عمومی نشده میگوید و خطاب به مسئولان فرهنگی تاکید میکند که ادبیات ابزار تبلیغ نیست.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت فرهنگ و ادبیات و به طور خاص احوال ادبیات داستانی در دولت دوازدهم اظهار کرد: از اساسیترین مشکلات ما در حوزه فرهنگ و ادبیات نداشتن اطلاعات و آمار است که بدانیم در کجا ایستادهایم، البته این نه وظیفه نویسنده است، نه وظیفه کتابفروش و نه حتی رسانه. این وظیفه نهادهای رسمی است که در این زمینه مسئولیت دارند. و البته اگر که ما یک کشور با نهادهای مدنی درست و حسابی بودیم، وظیفه آنها هم بود.
او سپس با بیان اینکه جهان امروز، جهان دادهها و دیتابیسها است، افزود: اما ما این دادهها را نداریم و ارزیابی وضعیت بر اساس حدسیات و گمان است، در حوزههای دیگر هم همین است.
شهریار عباسی در ادامه از نتایجی گفت که تا کنون منتشر نشده و بیان کرد: ما سال گذشته در خانه کتاب و ادبیات ایران کار کوچکی بر روی ادبیات داستانی سال ۹۸ انجام دادیم که اطلاعاتش در آنجا موجود است، اما ریز آن اطلاعات را هنوز منتشر نکردهاند. هر چند آن هم برای یک سال است اما به موضوعاتی مثل اینکه چه تعداد کتاب منتشر شده، کیفیتها چطور بوده، نویسندگان ما در چه سنی کتابها را نوشتهاند، جنسیت نویسندگان، موضوعات مورد توجه و … پرداخته شده است. من طراح این طرح بودم و تعدادی نویسنده و منتقد هم در این طرح شرکت کردند و به این پرسشها پاسخ دادند. در نهایت، نتایج این کار جالب بود.
این نویسنده افزود: هر چند من معتقد بودم نتایج کامل این پژوهش باید به رسانهها برود اما تصمیم اینکه برود، با من نبود. تا حالا هم تشخیص ندادهاند که منتشر شود. یکی از دلایل آن هم این بود که قرار شده بود این آمار در اختتامیه جایزه «جلال» ارائه شود، حتی ما برای آن انیمیشن هم ساختیم. اما چون این جایزه سال گذشته به شکل عمومی برگزار نشد، امکان انتشار این آمار میسر نشد، پس از آن هم دیگر هیچ وقت عمومی نشد. هر چند آقای سیدعباس صالحی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) و آقای محسن جوادی (معاون فرهنگی وزارت ارشاد) خیلی از انجام این تحقیق حمایت کردند.
عباسی با ارائه این آمار بیان کرد: ما در آن تحقیق به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از داستانهای ما در شهرهای بزرگ و به خصوص در تهران اتفاق افتادهاند که نتیجهگیری من به عنوان یک محقق از این امر چند دلیل بود؛ نویسندگان ما در تهران و شهرهای بزرگ ساکن هستند و عمدتا راجعبه شهر خودشان مینویسند. بنابراین ما یک مشکل خیلی مهم داریم، نتوانستهایم ادبیات و فرهنگ ادبیات مکتوب داستانی را به شهرهای کوچک و روستاها گسترش دهیم تا از دل آنها هم قصه و داستان بیرون بیاید. نکته دیگر هم این است که نویسندگان ما که ساکن شهرهای بزرگ و پایتخت هستند، حاضر نشدند بروند و جاهای دیگر را هم تجربه کنند و داستان بنویسند. در حالی که من قبلا از آقای دولتآبادی شنیده بودم که برای یکی از رمانهایش چندهزار کیلومتر سفر رفته است. اما نویسنده امروز ما اینطور نیست. البته که تجربههای زیسته هم خیلی مهم هستند اما اگر نویسندگان از خانه و شهر خود بیرون نیایند، این تجربه زیسته خیلی محدود میشود.
او در عین حال گفت: داستانهای بومی و اقلیمی در دهههای ۳۰، ۴۰ و ۵۰ خیلی بیشتر هستند؛ به این علت که هم نویسندگان بیشتر ساکن این اقلیمها بودند و هم اینکه به اقلیمهای مختلف میرفتند و داستانها را از آنجا بیرون میکشیدند. و تعداد خیلی کمی از داستانها در تهران و شهرهای بزرگ اتفاق میافتادند.
شهریار عباسی به بخش دیگری از نتایج این پژوهش اشاره و اظهار کرد: تعداد نویسندگان زن به نسبت بالا است؛ بهخصوص بین سنین ۳۰ تا ۴۰ سال، تعداد نویسندگان زن نسبت به نویسندگان زن حدود ۵۰ ساله رشد کرده و این نشان میدهد نویسندگان زن زیادی وارد عرصه داستاننویسی شدهاند، به نحوی که حتی تعداد نویسندگان زن به نسبت نویسندگان مرد به نصف، نصف نزدیک شده است و در مجموع نسبت به نسل پیش خیلی بیشتر شدهاند.
او سپس به شرح ادامه نتایج پرداخت و بیان کرد: شاخص دیگر این بود که نویسندگان ما به چه موضوعاتی میپردازند که در این تحقیق مشخص شد مسائل اقتصادی، شکاف بین نسلها، مهاجرت و … موضوعات مهمی برای آنها هستند. نتایج خوشبینی و بدبینی داستاننویسان با در نظر گرفتن اینکه پایانبندی ادبیات به چه شکل است اما خلاف آنچه بود که من فکر میکردم. در داستان جهانبینی نویسنده که خیلی مهم است، عمدتا در پایانبندی داستان مشخص میشود. چون در جهانبینی، مهمترین پرسش این است که نتیجه زندگی و جهان چه خواهد شد. در داستان هم جهانبینی نویسنده در پایانبندی مشخص میشود. پایانبندیهای تلخ، ناامیدکننده و پوچ به ادبیات مدرن مربوط میشود.
این داستاننویس افزود: در این تحقیق، پایانبندیهای خوش بیشتر از پایانبندیهای تلخ، ناامیدکننده و پوچگرایانه بود. البته ما در این تحقیق داستانها را به عامهپسند و جدی تقسیمبندی نکردیم و داستانهایی را که دستکم ۵۰۰ نسخه تیراژ داشتند – یعنی خواننده داشتند – در نظر گرفتیم. ممکن است اگر ادبیات روشنفکری را در نظر بگیریم، این آمار تغییر کند. بنابراین هنوز میشود گفت که حداقل تا پارسال به این شکل که بخش عظیمی از داستانها پایانبندی منفی داشته باشند نبوده است.
شهریار عباسی در پاسخ به سوالی درخصوص انتظاراتش از دولت جدید نیز گفت: اعتقاد من این است کاری که دولت و حاکمیت در فرهنگ باید انجام دهد، همین کارهای تحقیقی و پژوهشی است. البته بعضی وقتها این کارها باعث تخطئه نویسندگان میشود. متاسفانه در برنامه وزیر جدید هم اینجور دیده میشد. منظور من از این جنس نیست؛ منظورم به دست آوردن دادههای فرهنگی برای ارتقاء سطح فرهنگ است؛ نه مداخله به معنی اینکه بخواهیم فرهنگ را به نفع ایدهها و آرمانها مهندسی کنیم، این شدنی نیست و غلط است؛ حداقل در حوزه ادبیات داستانی.
این نویسنده ادبیات داستانی را روشی برای فهم دانش دانست و بیان کرد: بنابراین اگر بخواهیم از آن ابزاری برای تبلیغ کردن بسازیم، یک چیز مضحک از آب درمیآید. شوروی این کار را کرد که خیلی هم بد بود، با همه ادبیات قوی روسیه و پروپاگاندای قویای که دارند. آنها تلاش کردند ادبیات را به ابزاری برای تبلیغ ایدهها بدل کنند و نتوانستند و خراب کردند.
عباسی با بیان اینکه حاکمیت و دولت نباید به دنبال تبلیغی کردن ادبیات باشد و بخواهد از آن ابزاری برای تبلیغ هر ایدهای بسازد، تاکید کرد که ادبیات داستانی ابزار تبلیغ نیست و ادامه داد: مسئولان فرهنگی بدانند ادبیات ابزار تبلیغ نیست. اما چون ابزار تبلیغ نیست، نباید کنار برود. ادبیات برای این است که ما خودمان و جهان را بشناسیم و بتوانیم با دنیا ارتباط برقرار کنیم. من حتی به رماندرمانی اعتقاد دارم. مسئولان نباید فکر کنند حالا که میگویم ادبیات تبلیغی نیست، آن را از بین ببریم. بلکه باید شرایط را تسهیل کنند تا نویسنده راحت بتواند بنویسد و ناشر نیز به راحتی منتشر کند. اما اگر کمکها به سمت مهندسی اینکه مدل خاصی از ناشر و نویسنده را بالا ببریم، برود، باز هم نتیجه ندارد. البته انجام اینها کار مشکلی است؛ مداخله کردن خیلی حساس است و اگر با هدف تبلیغی و ایدئولوژیک باشد، کار را خراب میکند.
این داستاننویس در پایان گفت: در دولت قبلی خیلی از کتابهایی که پیش از آن مجوز نگرفته بودند، مجوز دریافت کردند. در این دولت نیز تا جای ممکن سانسور را بردارند. اگر جامعه از لحاظ سیاسی و فرهنگی در آرامش باشد، ادبیات هم رشد میکند، هر چند در حال حاضر شرایط هیچ چیز اصلا خوب و مناسب خواندن، نوشتن و نقد و بررسی نیست، اگر این شرایط رو به بهبود برود، آن وقت میتوان انتظاری درباره ادبیات داشت.