هوشنگ اعلم در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، عنوان کرد: در دنیای امروز رسانهها نقش غیرقابل انکاری در افزایش یا کاهش توجه به حوزهای خاص مانند کتاب دارند؛ اما همه مشکلات حوزه کتاب را نمیتوان به رسانهها ربط داد؛ چراکه در عدم توجه رسانهها به حوزه کتاب چند مساله مهم دخیل است. ان روزها برای آنکه یک کتاب یا نویسنده یا شاعر دیده شود باید موجی در رسانهها اتفاق بیافتد که متاسفانه بهدلیل بیاعتنایی جامعه چنین اتفاقی رخ نمیدهد.
اعلم در توضیح میزان تاثیرگذاری رسانهها در رونق وضعیت کتاب و کتابخوانی عنوان کرد: رسانهها سهم عمدهای در ترغیب جامعه به کتاب و کتابخوانی دارند اما متاسفانه آن تاثیری که باید از طرف رسانهها در جامعه ببینیم، وجود ندارد. من و آدمهای شبیه به من دلمان میخواهد کتاب در رسانهها بازتاب داشته باشد، ایرادات را بگوید و بهتعریف آثار خوب بپردازد اما هیچکدام از این اتفاقات رخ نمیدهد و این به دلیل نبود منتقد است.
این نویسنده پیشکسوت ادامه داد: این روزها با توجه به گسترش فضای مجازی، رسالت مطبوعات تغییر کرده است و رسانهها باید به حوزه نقد بپردازند. البته باید توجه داشت که نقد اصول و چهارچوب خاص خودش را دارد و متاسفانه مطالبی که این روزها در لباس نقد به خورد جامعه داده میشود، نقد نیست.
صفحات فرهنگی بهجای توجه به منتقدان به فلان خواننده یا بازیگر میپردازند
این روزنامهنگار با اشاره به نقش مهم و اساسی نقد در مطبوعات گفت: البته بیان این مطالب به این مفهوم نیست که ما منتقد درست و حسابی نداریم؛ چراکه اتفاقا منتقدان بسیار خوب و خبرهای در حوزه ادبیات هستند که متاسفانه ما از آنها استفاده نمیکنیم.
اعلم ادامه داد: نقد کاری تخصصی است و به شکلهای مختلف مانند نقد اجتماعی، نقد سیاسی، نقد ادبی، نقد روانشناسی و نقد ساختارشناسی تقسیم میشود و هرکدام تخصص خودش را میخواهد. کدام رسانه ما میتواند ادعا کند که امروز از این متخصصان بهره برده است و کار قابل قبولی در حوزه نقد انجام میدهد. متاسفانه مطبوعات فضایی برای اعلام حضور جوانان غیرمتخصص شده است و روزنامه مهمترین ستون صفحه خودش را به اظهارنظر غیرتخصصی یک بازیگر یا خواننده اختصاص میدهد و نقد فلان کارشناس ۷۰ساله راهی سطل آشغال میشود.
این نویسنده با بیان خاطرهای از محافل اهالی رسانه در دهههای گذشته گفت: در دهه ۴۰ و ۵۰ وقتی کتابی منتشر میشد، فردای آن روز اهالی رسانه و کتاب در کافهها به بحث پیرامون آن کتاب میپرداختند اما امروز چنین اتفاقی رخ نمیدهد و اگر هم در کافهای در مورد کتاب بحثی شود، یا همه نشستهاند که آن اثر را بکوبند یا دوستشان در آن کافه هست و به تعریف آن کتاب میپردازند.
خبرنگاران کتاب تبلیغات شفاهی را فراموش نکنند
این روزنامهنگار با اشاره به تفاوتهای فعالیتهای رسانه در دوران مختلف عنوان کرد: در گذشته وقتی ما یادداشتی را مینوشتیم از خودمان سوال میکردیم که چرا باید چنین مطلبی را بنویسیم و همین سوال باعث میشد تا بتوانیم به سوالات دیگر افراد جامعه نیز پاسخ دهیم اما این روزها، بهجز چند رسانه حرفهای و تخصصی، سایر همکارانمان همهچیز را سرسری میگیرند و فقط به رفع تکلیف میپردازند.
او ادامه داد: معرفی کتاب این روزها در حد اعلام قیمت، شمارگان و نام نویسنده خلاصه شده است؛ در صورتی که میتوان کتاب را به شکلی معرفی کرد که مخاطب کنجکاو شود و به سمت کتاب برود. به اعتقاد من شیوه معرفی کتاب باید روی کنجکاوی مخاطب تاثیر بگذارد؛ نه اینکه او را تشویق به خرید کند. برای مثال وقتی از راز فرار سربازی آلمانی جنگ جهانی دوم یا زنی که قصد دارد در جامعه مردسالار خودش را اثبات کند، صحبت میکنیم، مخاطب این ژانر خودبهخود جذب کتاب میشود.
اعلم در توضیح اهمیت تبلیغات شفاهی روزنامهنگاران گفت: یکی دیگر از وظایف اهالی رسانه، تبلیغ شفاهی کتاب است. بهخاطر دارم زمانی که جوانتر بودم و کتابی را میخواندم، دوست داشتم که قسمتهایی از آن را برای عدهای تعریف کنم و به زبان سادهتر پز دهم که فلان کتاب را خواندهام. همین حرف باعث میشد که عدهای به سراغ آن کتاب بروند؛ اما متاسفانه این روزها در گفتوگوهای اهل کتاب از هر موضوعی غیر از کتاب صحبت میشود و ما یادمان رفته است که بهدلیل همین کتاب دارای شغل و حرفهای شدهایم.
نسلی که آرمان نداشته باشد بهدنبال راههای رسیدن به هدف نیست
این نویسنده پیشکسوت با اشاره به عدم توجه جوانان به کتاب و کتابخوانی گفت: نسل ما آرمان داشت اما نسل امروز بیآرمان است و نمیداند از زندگی چه میخواهد. نسلی که آرمان نداشته باشد بهدنبال راههای رسیدن به هدف نیست. کتاب در دهه ۴۰ و ۵۰ بهما کمک میکرد برای بیشتر دانستن اما نسل امروز در کوران زندگی اقتصادی گرفتار شده است و وقتی برای مطالعه و خواندن ندارد.
او ادامه داد: عدهای تصور میکنند که کتابخواندن فقط باعث دانایی میشود و از دیگر اثرات کتاب غافل هستند؛ برای مثال وقتی شما یک رمان میخوانید یعنی یک زندگی دیگری را تجربه کردهاید و اتفاقاتی که تا بهامروز برای شما رخ نداده است؛ جلوی چشم شما ظاهر میشود. در چنین شرایطی وقتی ما این دید را به مخاطب ندهیم، او هم حق دارد که سراغ کتابی ۵۰۰ صفحهای نرود و از کتاب خواندن فرار کند.
گاهی یک غلط املایی در کتابی ۵۰۰ صفحهای پیراهن عثمان میشود
این روزنامهنگار با اشاره به عدم توجه فضای مجازی به کتاب و کتابخوانی عنوان کرد: اگر به فضای اینستاگرام و رسانههای مجازی دقت کنیم، یک اعتراض سیاسی یا یک حرف بچهی پنجساله در صدها صفحه منتشر میشود اما شما به من بگویید که کدام مطلب کتابی است که در سهصفحه بازخورد داشته باشد و مردم آن را به اشتراک بگذارند.
اعلم در بخش پایانی صحبتهایش گفت: یکی از بخشهایی که مطبوعات میتوانند توجه ویژهای به آن داشته باشند، جلسات نقد و بررسی کتاب است که این روزها به محل بدهوبستان اهالی رسانه و کتاب تبدیل شده است و در این جلسات یا به تعریف از هم میپردازند و یا همدیگر را میکوبند و هیچ سندی هم برای تعریف و تخریب ارایه نمیدهند. گاهی در این جلسات یک غلط املایی در کتابی ۵۰۰ صفحهای را پیراهن عثمان میکنند و آبروی آن نویسنده را میبرند و گاهی مزخرفات شبهنویسندهای را بهعنوان اثری فاخر به جامعه معرفی میکنند.