همیشه سوال اینجاست که چرا بعضی همیشه برای کتاب خواندن وقت اضافی دارند و بعضی نه. به عبارتی این سوال همیشه مطرح است که انگیزه کتاب خواندن برای افراد مختلف چه چیزهایی است؟
ایبنا: به نقل از آتلانتیک، از نظر شکل و ظاهر یا آماری بخواهیم بگوییم این افراد کسانی هستند که نوعی کتابفروشی یا کتابخانه سیار هستند و همیشه در کیف یا کوله پشتی خود کتابی اضافی برای وقت های اضافی خود دارند ولی وقتی بیشتر و دقیقتر نگاه کنید متوجه میشوید این کتابها آنقدرها هم اضافی نیستند و به نوعی وقت اضافی برای کتاب خواندن برای این افراد معنی ندارد. تبدیل شدن به این علاقمندان کتاب یا همان خورههای کتاب کار سادهای است. وقتی اضافی زیاد برای کتاب خواندن داشته باشید.
همیشه سوال اینجاست که چرا بعضی همیشه برای کتاب خواندن وقت اضافی دارند و بعضی نه. به عبارتی این سوال همیشه مطرح است که انگیزه کتاب خواندن برای افراد مختلف چه چیزهایی است؟ خب تا کنون تحقیقات آکادمیک بسیاری در مورد مطالعه کتاب و آرامش روحی روانی کشف شده است ولی به نظر میرسد در مورد خورههای کتاب موضوع کمی پیچیدهتر باشد.
طبق تحقیقات سازمان موقوفه ملی هنرهای آمریکا (NEA) در سال ۲۰۱۷ تقریباً ۵۳ درصد بزرگسالان آمریکایی که تعداد آنها به ۱۲۵ میلیون نفر میرسد، حداقل یک کتاب در سال مطالعه کردند که این رقم در سالهای گذشته بسیار متفاوت بوده است. در کشورهای مختلف آمارها به شدت تفاوت دارد و این مسئله نشان میدهد هر جامعه بر اساس فرهنگ و نوع بافت اجتماعی آن به کتاب علاقه نشان میدهد. «وندی گریسولد» استاد جامعهشناسی دانشگاه نورث وسترن ایالت ایلینویس آمریکا درباره این موضوع تحقیقات گستردهای انجام داده است و اعتقاد دارد حتی جامعه آمریکا نیز در قرن اخیر نسبت به قرن گذشته کمتر به خواندن کتاب علاقه نشان میدهند. در قرن ۱۹ جامعه آمریکا یک جامعه کتابخوان بوده درحالیکه این مشخصه در قرون اخیر وجود ندارد و به طور حتم مهمترین دلیل آن تلویزیون بوده است.
گرینولد میگوید شاخصهای زیادی در انس گرفتن افراد با کتاب وجود دارد که تحصیلات دانشگاهی یکی از آنهاست و حتی شهرنشینی و روستانشینی هم میتواند در کتاب خواندن تاثیر داشته باشد. ولی لزوماً همه این عوامل شاخصهای بیرونی هستند و به نظر میرسد شخصیت افراد مهمترین نقش را در کتاب خواندن داشته باشد. دانیل ویلینگهام استاد روانشناسی دانشگاه ویرجینیا نیز درباره این موضوع تحقیقات فراوانی دارد که حاصل آنها کتابی ارزشمند درباره کتاب خوان شدن یا نشدن فرزندان است. در این کتاب که انتشارات جان وایلی آن را منتشر کرده او شخصیتهای درونگرا را بیشتر برای تبدیل شدن به خورههای کتاب محتمل میداند.
ویلینگهام مثل بسیاری از محققان مهمترین دلیل را در موره کتاب خوان شدن یک فرد در کودکی وی جستجو کرده است. او اعتقاد دارد خورههای کتاب معمولاً در خانههایی پر از کتاب بزرگ شدهاند. به عبارتی فرهنگ خانواده در علاقمند کردن کودک به کتاب نقش اساسی دارد. حتی موفقیتهای تحصیلی و دانشگاهی به طور قابل توجهی به این فرهنگ وابسته هستند. در خانوادههایی که مطالعه کتاب بیشتر از یک عادت به عنوان یک لذت باشد، فرزندان و افراد آن خانواده بیشتر احتمال دارد که در آینده تحصیلی خود موفق باشند.
ویلینگهام در کتابش با عنوان «بزرگ کردن کودکانی که مطالعه میکنند» سه عامل اساسی برای کتاب خوان شدن کودکان برای یک تمام عمر ارزیابی میکند که اولین آن به زمینه خانوادگی و مدرسه بستگی دارد. محیطی که کودکان در آن رشد میکنند بسیار در علاقمندی به کتاب تاثیر دارد. شناختی که افراد از دنیا دارند عامل دوم است و این شناخت لزوماً از سوی والدین برای آنها فراهم میشود. والدینی که اطلاعات درست و با محتوا در اختیار فرزندانشان قرار میدهند بیشترین کمک را به آنها در علاقه به موضوعات فرهنگی و ادبی میکنند. انگیزه از مطالعه کتاب در فرهنگ نهفته است که عامل سوم و شاید مهمترین آن است. شاید بعضی چیزها مثل خوردن سبزیجات برای کودکان مفید است ولی به طور حتم خوردن شیرینی برای کودکان لذت بخش تر از سبزیجات است. درست است مصرف سبزیجات برای کودکان مزیات بسیاری در سلامتیشان دارد ولی نمیتوان مزه شیرین کیک شکلاتی را برای آنها انکار کرد. کتاب خواندن هم باید طوری به آنها معرفی شود که مزه شیرین آن را تجربه و حس کنند. آنها در سنین پایین نمیتوانند تجربه کافی برای درک مزیات کتاب خواندن را بفهمند و بهتر است والدین راهی برای شیرین کردن مزه مطالعه پیدا کنند. والدینی که خودشان به صورت فعال در کتاب خواندن شرکت میکنند و علاقه به کتاب دارند به مراتب بیشتر از بقیه می توانند مزه شیرینی مطالعه را به فرزندان منتقل کنند.