چرا درباره عشق سخت می‌گیرند، درباره خشونت نه؟
بازديد : iconدسته: ادبیات

جمال‌الدین اکرمی در بررسی کتاب‌های ژانر وحشت می‌گوید: چطور وقتی رمان عاشقانه می‌نویسیم ۲۰ بار زیر آن خط می‌کشند – در حالی‌که نیاز عاطفی نوجوان امروز است – اما وقتی به خشونت می‌رسد، به این راحتی تن درمی‌دهند که این کتاب‌ها به بازار راه پیدا کنند؟!

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا، درباره وضعیت آثار ادبی تالیفی کودک و نوجوان در ژانر وحشت و تاثیرپذیری آن‌ها از آثار خارجی اظهار کرد: ژانر وحشت ژانری ‌است که خودمان را هم گاهی به وحشت می‌اندازد و همچنان برای ما یک پدیده ناشناخته است. برای این‌که به اندازه کافی روی آن پژوهش انجام نشده است. هنوز نمی‌دانیم راه‌گذرهایی که این ژانر به ادبیات ایران راه پیدا می‌کند، چه مسیری است و فقط می‌توانیم حدس بزنیم یا نشانه‌هایی از آن ببینیم. یکی از این‌ راه‌ها کتاب‌های ترجمه‌شده است، به‌ویژه کتاب‌هایی که به عنوان کتاب‌های زرد شناخته می‌شوند و بچه‌ها فقط به خاطر هیجانی که به آن نیاز دارند به این کتاب‌ها روی می‌آورند و در نتیجه بیشتر وقت‌ها با زیاده‌روی در این زمینه روبه‌رو هستیم.

او در ادامه گفت: اگر بخواهیم به دلایل این نیاز بپردازیم، شاید بچگی‌های ما این فرصت را به ما می‌داد که از خانه بیرون برویم، در محیط آزاد باشیم و در طبیعت خطر را تجربه کنیم. همه ما انسان‌ها به ماجراجویی و رویارویی با خطر نیاز داریم تا بتوانیم راهکارهای برون‌رفت از آن را یاد بگیریم. اما بچه‌های امروز این فرصت را ندارند و برطرف کردن نیازمندی‌های‌شان در یک اتاق کوچک کار سختی‌ است، برای همین از هر خوراکی که دم دست‌شان می‌آید برای پاسخگویی به این نیاز استفاده می‌کنند. طبیعی است که ما در مورد کتاب همیشه گروه‌های بررسی داریم و فهرست‌هایی را هم تهیه می‌کنند (مثل فهرست «لاکپشت پرنده») که در آن‌ها کتاب‌های ژانر وحشت هم وجود دارد اما دسترسی به این‌ها برای همه بچه‌ها ممکن نیست و آشنا نیستند و در نتیجه بچه‌ها به هر کتابی که از طریق انتشارات به بازار راه پیدا می‌کند، گرایش پیدا می‌کنند. 

اکرمی با اشاره به اهمیت توجه به این‌که این میزان از هیجان بچه‌ها چقدر بجاست است افزود: وقتی یک ناشر از من می‌خواهد که رمان وحشت بدهم، خودم دچار وحشت می‌شوم که معیارهای آن چیست تا من از آن معیارها بیرون نزنم. کتاب‌هایی که در این ژانر حرکت می‌کنند، می‌توانند کتاب‌های پلیسی یا ماجرایی باشند.

او با بیان این‌که ژانر وحشت دو رویکرد خواهد داشت؛ پاسخ دادن به هیجان بچه‌ها در رویارویی با خطر و دیگری خشونت گفت: می‌توانیم اسم این‌ها را ژانر خطرپذیر و خشونت‌پذیر بگذاریم. در خصوص ژانر خطرپذیر، مثلا در گذشته رمان‌های پلیسی مثل کتاب‌های آگاتا کریستی بود یا رمان «۳۹ پله» که در ادبیات کلاسیک نوجوان ما وجود دارد. وقتی به ادبیات مدرن امروز مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که بخشی از این‌ها به آثار برخی از نویسنده‌های خودمان هم راه پیدا کرده است؛ آثاری که به تاریخ مراجعه می‌کنند و آگاهانه به نیازهای کودک و نوجوان پاسخ و به آن‌ها شناخت می‌دهند. این‌ها هیجان کافی را برای این‌که بچه‌ها کنجکاو و جست‌وجوگر بار بیایند دارد اما برخی آثار بیشتر شبیه به خشونت است، خشونتی که از بازی‌های رایانه‌ای نشات گرفته و بن‌مایه‌اش به آن‌ها برمی‌گردد. این کتاب‌ها از ادبیات بیرون می‌زند، برای این‌که فقط ماجراهای پشت سر هم است.

جمال‌الدین اکرمی که معتقد است رمان وحشت نیازمند یک‌سری رابطه روان‌شناختی با کودک و نوجوان است، در توضیح بیشتر درباره رمان‌های خشونت‌پذیر اظهار کرد: وقتی این دست رمان‌ها را می‌خوانم، این سوال‌ها برایم به وجود می‌آید که چرا نویسنده بیش از نیاز کودک و نوجوان حرکت کرده؟ چرا فقط ماجرا به خوردشان می‌دهد؟ و چرا نویسنده تحلیل نمی‌کند؟ خشونت تا چه حد می‌تواند با خون و قتل همراه باشد؟ اگر آگاه نباشیم چه کار می‌کنیم ممکن است از نیاز هیجانی نوجوانان سوءاستفاده کنیم و فقط به بازار کتاب‌مان پاسخ دهیم، بدون این‌که احساس کنیم این نیازهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی کودک و نوجوان کجا می‌رود.

این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان سپس با طرح این سوال که آیا ما حق داریم خط‌های قرمز را پشت سر بگذاریم ادامه داد: پس این گروه‌های بررسی برای چه چیز تشکیل شده‌اند؟ آیا فقط برای این هستند که یک فهرست آماده کنند که آن هم گاهی در دسترس بچه‌ها نباشد؟ 

او سپس با اشاره به خشونت در برخی آثار تاریخی گفت: وقتی یک کتاب تاریخی می‌خوانیم در جنگ‌های خشونت‌باری که آدم‌ها به روی هم تیر می‌کشند و … آیا نیاز است که فرو کردن شمشیر در قلب یک نفر را نشان دهیم، چه به صورت تصویر در ادبیات و چه تصویر در سینما؟ نمونه‌های خارجی این‌ خیلی زیاد است و متاسفانه بن‌مایه‌اش را هم باید از همان‌جا بگیریم. بچه‌ها خیلی آزادانه می‌توانند فیلم‌های قهرمانی – قهرمان‌های شکست‌ناپذیری که از هیچ خشونتی برای از پا درآوردن رقیب‌شان گریز نمی‌کنند – را دانلود ‌کنند، پس می‌توان انتظار داشت این‌ها به ادبیات هم راه پیدا کند. اما چرا افسارگسیخته است؟ آیا نیاز است که جلو این کتاب‌ها در ارشاد گرفته شود؟ آیا واقعا این کتاب‌های زرد می‌توانند مجوز چاپ بگیرند؟ چطور وقتی ما رمان عاشقانه می‌نویسیم ۲۰ بار زیر آن خط می‌کشند – در حالی که نیاز عاطفی نوجوان امروز است – اما وقتی به خشونت می‌رسد به این راحتی تن درمی‌دهند به این‌که این کتاب‌ها به بازار راه پیدا کنند؟ من این‌ها را به عنوان کتاب‌های هیجانی‌ای می‌شناسم که فقط به هیجان پاسخ می‌دهند و نه به منطق. بخش زیادی از این‌ها از مدرسه سرچشمه می‌گیرد.

اکرمی ادامه داد: دانش‌آموزی کتاب وحشت را می‌خواند و از کتاب خوب آگاهی ندارد و آن کتاب دست به دست می‌چرخد و عجیب این است که بازارش حتی از کتاب‌های عاشقانه هم گسترده‌تر است. گروه‌های بررسی باید جلو این‌ها را بگیرند که آن‌ها هم البته ابزارهای کاربردی ندارند؛ یعنی آموزش و پرورش فرصت یا راهکاری ندارد که کتابخانه‌هایش را آن‌قدر تجهیز و آماده‌سازی کند که بچه وقتی کتاب می‌خواند اصلا نیاز به این چیزها را احساس نکند و تشخیص بدهد که این‌ها ادبیات نیست. این قدرت تشخیص را معلم، کتابدار و گروه‌های بررسی باید به بچه‌ها بدهند اما نوجوان ما در مدرسه از این ابزارها دور است.

نویسنده رمان «شب به‌خیر تُرنا»(یکی از چهار عنوان کتاب ایرانی معرفی‌شده در فهرست «کلاغ سفید» کتابخانه بین‌المللی کودکان مونیخ) همچنین بیان کرد: بخش زیادی از رمان‌های وحشت را در ژانر فانتزی جای می‌دهیم؛ تخیل محض؛ تخیل محضی که آدم‌ها در یک فضای ناشناخته شناورند و دست به کارهایی می‌زنند که برای ما جذاب است، مثل رابطه ما با آدم‌فضایی‌ها. البته تا این‌جا بد نیست اما می‌بینیم که این‌ها به جان هم می‌افتند و به راحتی هم را از بین می‌برند. در گروه‌های داوری به طرز عجیبی با این‌گونه رمان‌ها روبه‌رو هستیم، طبیعی است که این‌ها را کنار می‌گذاریم اما آیا واقعا این کافی است که از دسترس بچه‌ها دور بماند؟ نه.

جمال‌الدین اکرمی در پایان با اشاره به پخش شدن ژانر وحشت در دیگر ژانرها گفت: اگر بخواهیم کتاب‌های وحشت را طبقه کنیم، جزء کتاب‌های تاریخی، پلیسی، ماجرایی و فانتری می‌توانند باشند، بنابراین ادبیات وحشت در این ژانرها پخش می‌شود؛ پس نمی‌توانیم بگوییم فقط ادبیات وحشت است. مثلا فیلم «۳۰۰» را که می‌بینید تاریخی و درباره جنگ ایران با یونانی‌ها است، گذشته از این‌که چقدر اغراق‌های غلط تاریخی در آن هست اما بچه‌ها نگاه می‌کنند این فیلم سر و ته خشونت اغراق‌آمیز تاریخی است. بعضی وقت‌ها قهرمان‌های داستان‌ها به نظر شخصیت مثبتی هستند و خواننده آن‌ها را می‌پذیرد برای همین دیگر نگاه نمی‌کند که این قهرمان به راحتی آدم‌ها را می‌کشد و از بین می‌برد. مهارپذیری این‌ها فقط از طریق آموزش و پرورش و پدرها و مادرها امکان‌پذیر است، در نتیجه آن‌ها باید روی خوانش بچه‌ها دقت کنند و برای این کار فرصت بگذارند. عجیب است که مثلا درباره سگ  این‌قدر سخت گرفته می‌شود اما برای ورود خون و خشونت به خانه سخت نمی‌گیرند و این علامت سوال همیشه برای ما نویسنده‌ها باقی است!


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY