شاید کمتر کسی فکر میکرد که انتشار یک پست از سوی یک منتقد و اشاره به شباهتهای دو کتاب پای ادبیات و نقد را به دادگاه و دادسرا باز کند؛ اما این آغاز ماجرای حاشیهای پیرامون یک کتاب ۵ سال پس از جایزهگرفتنش بود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شاید کمتر کسی در یکم خردادماه سال جاری فکر میکرد که انتشار یک پست از سوی لیلا صادقی و اشاره به شباهتهای دو کتاب پای ادبیات و نقد را به دادگاه و دادسرا باز کند؛ اما ادبیات ما کم از این اتفاقات عجیب و غریب ندارد و این هم یکی از آن اتفاقات نادر است که احتمالا جای خالیاش در سالهای اخیر حسابی احساس شده است! به هر حال حسین پاینده که مویی در ادبیات سفید کرده است، اعتقاد دارد که به او توهین شده است و باید از مراجع قانونی پیگیر توهینهای انجام شده در فضای مجازی باشد.
برای بررسی این موضوع باید به شش سال قبل برگردیم، داستان از آنجا شروع شد که کتاب «گشودن رمان»، اثر حسین پاینده، در هفتمین دوره جایزه جلال آلاحمد بهعنوان اثر برگزیده مطرح شد و این انتخاب به دلیل حضور پاینده در هیات علمی جشنواره انتقادات زیادی به همراه داشت و از طرفی باعث شد که منتقدان و اهالی ادبیات با دقت بیشتری به این اثر نگاه کنند. چند وقت بعد از این انتخاب حسین بیات از اعضای هیات داوران در مجله «جهان کتاب» مقالهای با تیتر «از گشودن متن تا گشودن رمان» منتشر و ابهاماتی را مطرح میکند. از این اتفاقات چند سال میگذرد و آنطور که لیلا صادقی در مقدمه مقالهای که در سایت شخصی خود آورده، چندی پيش مشغول نوشتن مقالهای در باب سرقت ادبی بوده که حین پژوهش برای گردآوری اطلاعات، با مقالهای از دكتر حسين بيات (هيأت علمی دانشگاه خوارزمی) مواجه میشود و به دلیل بیپاسخ ماندن آن مقاله به آن میپردازد.
به نظر میرسد شباهت اين دو كتاب اتفاقی نباشد!شروع این ماجرا به نخستین روز خرداد برمیگردد؛ جایی که لیلا صادقی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی در عصر پنجشنبه مطلبی را در اینستاگرام منتشر کرد؛ مطلبی که هیچ وقت فکر نمیکرد به دلیل انتشار آن پایش به دادگاه باز شود.
در این مطلب آمده است: «به نظر میرسد شباهت اين دو كتاب اتفاقی نباشد و دکتر حسين بيات، استاد دانشگاه خوارزمی و يكی از داوران جايزه جلالآل احمد در يادداشتی برای جهان كتاب در سال ١٣٩٤ به اين شباهت مشكوك ميان دو كتاب و جايزهای كه گشودن رمان در سال ٩٣ از آن خود كرد، اشاره كرده است. درواقع تنها كتابی كه در طی ساليان عمر اين جايزه، توانسته ١١٠ سكه در بخش نقد ادبی را به خود اختصاص بدهد، آن هم در شرايطی كه برنده اين جايزه، يكی از اعضای هيات علمی جايزه بوده است. متاسفانه اين شباهت از صورت ظاهری و نام كتاب گرفته تا چهارچوب كتاب، دچار عارضهای است كه به نقل از جلالالدين همايی يكی از انواع سرقت علمی تلقی میشود. به فهرست منابع كتاب نگاه كردم، خبري از ارجاع و دست كم تشكر از كتاب پيتر چايلدز هم ديده نمیشد. بسيار متاسف شدم نه براي مولف كتاب، بلكه براي جامعه ما كه چه بر سر افراد پر دانش و پر توانش ميآورد و افسوس خوردم كه اي كاش مولف دربرابر زيرساختهای پوسيده و فاسد فرهنگی ما دوام میآورد و الگوی مناسبی براي چهره يك محقق نمونه از خود بجای میگذاشت… كسی كه شاگردان بسياری را پرورده و كتابهای خوب بسياری نوشته، كسي كه خود درباب سرقت ادبی مقاله نوشته است، چطور مرتكب چيزی میشود كه خود منتقد آن است. و سوال ديگری كه در ذهنم جرقه زد اين بود كه پس از افشای اين مساله چه اتفاقی افتاد؟»
این مطلب در نخستین روز خرداد ماه منتشر شد و چند روز بعد خبرهایی مبنی بر شکایت پاینده از لیلا صادقی در فضای مجازی مطرح شد.
بعد از مطرح شدن موضوع شکایت از لیلا صادقی، واکنشهای مختلفی مطرح میشود، عدهای میگویند که حق با اوست و عدهای هم صحبتهای مطرح شده از سوی او را بیاحترامی به ادبیات و حسین پاینده و جایگاه او تلقی میکنند. از این رو حسین پاینده تصمیم میگیرد، در سلسله یادداشتهایی که در وبلاگ خود منتشر میکند، به ابهامات پاسخ دهد. بنابراین در یازدهم خردادماه حسین پاینده نخستین یادداشت خودش را منتشر کرد.
حسین پاینده در وبلاگ خود نوشت: «اخیراً کسی در فضای مجازی (از این پس با عبارت «شخص مذکور» به وی اشاره خواهیم کرد) نوشتهی چند سال پیشِ کسی دیگر را بازنشر کرده است که در آن به عبارتی ادعا شده کتاب گشودن رمان: رمان ایران در پرتو نظریه و نقد ادبی حاصل یک سرقت یا کپی کتابی خارجی به نام گشودن متن است. دلایلی که این فرد در نوشتهاش آورده از این قرار است که در آن کتاب خارجی هم گفته شده است که با بررسی آغاز رمانها میتوان آنها را تحلیل کرد و این دقیقاً همان حرفی است که نویسندهی کتاب گشودن رمان است، ضمن اینکه طرح جلد آن کتاب خارجی در یکی دیگر از کتابهای پاینده استفاده شده است. شخص مذکور در فضای مجازی بر این ادعاها چنین افزوده است که پاینده خود در بنیاد ادبیات داستانی (که جایزهی جلال آلاحمد را به این کتاب اعطا کرد) بوده است و لذا اینطور القا شده که من با اِعمال نفوذ بر داوران جایزهای را به خودم اعطا کردهام. نه در نوشتهی اول و نه در اظهارات شخص مذکور در فضای مجازی مطلقا هیچ دلیل و مدرکی در اثبات ادعای سرقت و اِعمال نفوذ برای دریافت جایزه نیامده است. آنچه در نوشته به عنوان دلیل ذکر شده، مشابهت روش نقد و یکسان بودن طرح جلد است. به طریق اولی، در نوشتههای شخص مذکور هیچ مدرک و شاهدی بر اینکه من به طریقی توانسته باشم اعمال نفوذ کنم و جایزه بگیرم ارائه نشده است. این قبیل ادعاها، آن هم در فضای عمومی، پیامدهای حقوقی و کیفری دارند که البته با ثبت شکایت رسمی و شروع فرایند پیگرد قانونی، اکنون در جریان است. ضمن پیگیری از مجاری قانونی، این حق برای صاحب این قلم محفوظ است که، به همان دلیلی که آقای بدیعی به درستی ذکر کردهاند و من نیز بر آن صحّه میگذارم، تلاش کنم عرصهی فرهنگ را از تبدیل شدن به جولانگاهی برای بهتان و ادعای بیاساس دور نگه دارم. لذا در سلسله نوشتاری که قسمت نخست آن را اینجا به وجدانهای بیدار و اهالی راستین ادب و فرهنگ تقدیم میکنم، قصد دارم به تفصیل این ادعاها را بسنجم و بطلان آنها را بهطور مستند نشان دهم.»
لیلا صادقی با شکایت حسین پاینده تحت پیگرد قانونی قرار گرفت درست بعد از انتشار این یادداشت، پیامی با مضمون زیر در فضای مجازی دست به دست شد:
«خانم لیلا صادقی از ۱۱ خرداد ۹۹ با ثبت شکایت رسمی وکیل دکتر حسین پاینده تحت پیگرد قانونی قرار گرفته است و اکنون با استخراج مستندات افترا و تهمت توسط پلیس فتا برای خانم صادقی احضاریه قضایی صادر شده است.» این متن در شرایطی دستبه دست میشد که صادقی در پاسخ به مخاطبان خود اعلام میکرد که هنوز ابلاغیه به دستش نرسیده است.
۱۲ خردادماه، پاینده در یادداشت دوم به مقایسه چهار بخش ابتدایی کتاب «خواندن داستان» با کتاب «گشودن رمان» پرداخت. این یادداشتها ادامه داشت و این منتقد ادبی در یادداشت شماره سوم و در ۱۳ خردادماه، به مقایسه مقدمه دو کتاب پرداخت و نمایههای آنها را بررسی کرد تا منتقدان را قانع کند که صحبتهای لیلا صادقی صحیح نیست.
پاینده در یادداشت چهارم (۱۵خرداد) به ترجمه یک فصل از کتاب «خواندن داستان» پرداخت و در مقدمه این یادداشت آورد: «در بخشهای پیشینِ این سلسله نوشتار کوشیدیم پاسخی مستدل به این پرسش بدهیم: آیا میتوان گفت محتوای کتاب گشودن رمان از کتاب خواندن داستان کپی شده یا به سرقت رفته است؟ بنا بر شواهد متقنی که دیدیم، پاسخ منفی بود. اما این پاسخ را از چه راهی به دست آوردیم: از راه مقایسه و تطبیق دقیق چهار جزءِ مهمِ همهی کتابها: مقدمهشان، فهرست مطالبشان، معرفیشان به قلم نویسنده و نهایتاً نمایهشان که نشاندهندهی مفاهیم کلیدی و استنادها به نظریهها و نظریهپردازان است. بهویژه در بخش سوم این نوشتار با نقلقولهای متعدد از مقدمهی کتاب خارجی، بررسی موشکافانهای از آن به عمل آوردیم، زیرا نویسندهی آن کتاب روش و اهداف خود را بهروشنی در آن مقدمه توضیح داده بود. سپس کلیدیترین نکات مقدمهی کتاب گشودن رمان را بررسی کردیم و نشان دادیم که نهفقط در روش، بلکه همچنین در نظریهها و مفاهیم اساسی نقطهی اشتراکی بین این دو کتاب نیست.
البته هر دو کتاب شروع رمانها را مهم میدانند، ولی این موضوعی بسیار عام در حوزهی نقد ادبی است (همانقدر عام که در کتابی مربوط به علوم پزشکی بخوانیم کارکرد قلب در خونرسانی به بخشهای مختلف بدن مهم است). با این حال دیدیم که تعریف نویسندهی کتاب خارجی از «شروع» کلاً متفاوت با تعریفی است که کتاب من از «گشودن» به دست میدهد. اما بهراستی انکارناپذیرترین دلیل برای اثبات اینکه روش تحلیل دو کتاب (هر دو کتابی، نه صرفاً کتابهای مورد بحث ما) با هم فرق دارند چیست؟ چگونه بهطور کاملاً قطعی و مناقشهناپذیر میتوان ثابت کرد که نویسندهی یک کتاب به هیچ وجه روش کتاب دیگری را در پژوهش خود به کار نبرده است؟ پاسخ: با مقایسهی مطالب بدنهی کتاب (فصلهایش). آنجاست که مشابهت یا تفاوت محتوای دو کتاب مثل روز روشن معلوم میشود. با توجه به اینکه کتاب خواندن داستان به زبانی خارجی است و خوانندگان ناآشنا با آن زبان نمیتوانند آن را با کتاب گشودن رمان مقایسه کنند، تصمیم گرفتم یک فصل کامل را که نمونهی تمامعیاری از نوع کار چایلدز در کتابش است، ترجمه کنم تا سپس آن را با محتوای کتاب خودم مقایسه کنم. این هم ترجمهی فصل ۱۷ کتاب چایلدز که در آن رمان «دنیای قشنگ نو» اثر آلدوس هاکسلی را تحلیل کرده است (عین متن انگلیسی این فصل هم پس از ترجمهی فارسی آورده شده است).»
۱۹ خردادماه، پاینده در یادداشت پنجم و پیش از شروع مطالب توضیحی را آورد که در آن اشاره داشت که همچنان تلاش دارد تا موضوع را از طریق مراجع قانونی پیگیری کند. در این توضیح آمده بود: «آنچه در پی میآید فقط حدود یک چهارم از بخش پنجمِ این سلسله نوشتار است. نگارنده این سطور به دلایلی تصمیم گرفت این بخش را با اندکی تأخیر و با حذف بخش عمدهی آن منتشر کند، با این حال همزمان با اقدام قانونی در مراجع قضایی ضد کسانی که از فضای مجازی برای طرح اتهامات بیاساس استفاده میکنند، این سلسله نوشتار همچنان ادامه خواهد یافت.»
او در ادامه و در توضیح محورهای یادداشت پنجم مینویسد: «در این بخش قصد داریم این پرسش را پاسخ دهیم که: آیا اصولاً در بررسی کتاب میتوان ایراد کرد که «این روش را قبلاً فلان منتقد در کتاب خود به کار برده است»؟ به بیان دیگر، آیا میتوان به کسی اعتراض کرد که «چرا روشی را در تحلیل رمان به کار بردی بدون اینکه بگویی کسی دیگر قبلاً آن روش را به کار برده است؟» خواننده باید توجه داشته باشد که این همان ادعایی است که «شخص مذکور» مطرح کرده است.»
کپی از طرح جلد یک کتاب دلیل بر سرقت اثر نیست!
۲۲ خرداد، پاینده در یادداشت ششم به یادداشت حسین بیات پرداخت. یادداشتی که چند سال پیش منتشر شده بود و در ابتدای گزارش به آن اشاره کردیم. پاینده در ابتدای این یادداشت آورده است: «در این نوشتارها کوشیدیم آن موضوعی را بررسی کنیم که در نوشتهی «شخص مذکور» اصلاً به آن پرداخته نشده است: محتوای این دو کتاب. وقتی ادعا میشود کتابی در ایران با کتابی خارجی «شباهت» دارد، یا روش کتابی در ایران از روش بهکاررفته در کتابی خارجی «سرقت» شده است، قاعدتا این ادعا را باید ثابت کرد. اثبات چنین ادعایی مستلزم استناد به محتوای هر دو کتاب، ارائه شواهد متقن و توأم کردن آن شواهد با بحثی مستدل و مقنع به شیوه علمی است. تأکید میکنم که در پرداختن به چنین موضوعی نیازمند شیوهای علمی هستیم، زیرا صِرف مطرح کردن ادعا، آنهم در فضای مجازی و با استفاده از رسانهای که بیشتر مورد استفاده سلبریتیهاست، نمیتواند به آن ادعا مشروعیت ببخشد.»
در ادامه این یادداشت پاینده به طرح جلد کتاب اشاره و بیان کرده است: «کپی از طرح جلد یک کتاب دلیل بر سرقت اثر نیست؛ او در بخشی از این یادداشت آورده است: حال که به اعتقاد «شخص مذکور» استفادهی ناشران از طرحهای خارجی نشانهی انکارناپذیری از سرقت مؤلفان از محتوای کتابهای دیگران است، بد نیست همینجا «اقرار» کنم که نهفقط کتاب گفتمان نقد، بلکه کتاب دیگری از من با عنوان نقد ادبی و دموکراسی هم باید «سرقتی» باشد! اگر دلیل انکارناپذیر و هوشمندانهای برای اثبات این سرقت میخواهید، بد نیست به طرح جلد کتاب مذکور نظری بیندازید.»
بعد از گذشت شش یادداشت از حسین پاینده در ۲۳ خرداد، لیلا صادقی پستی پیرامون مطالب بیان شده منتشر کرد و در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
چندی پيش درباب شباهت غيرتصادفي دو كتاب «گشودن رمان» اثر حسين پاينده و «خواندن داستان: گشودن متن» اثر پيتر چايلدز مطلبي در اينستاگرام منتشر كردم برای ابراز تعجب از عدم ارجاع به كتابي كه به لحاظ روششناسي گویا منبع كتاب گشودن رمان بوده، چرا که کتاب چایلدز تنها کتابی بود که تمام صفحات ان به «تحلیل داستان بواسطه آغاز» اختصاص داده شده بود (و در آثار دیگران تنها یک صفحه یا چند خط به چنین شگردی پرداخت شده)، درحالی که کتاب پاینده نه ارجاعي به آن داده و نه در پیشینهای مفروض به آن کتاب اشاره کرده (که معمول تحقیقات دانشگاهی است نشان دادن اینکه تحقیقات محقق در ادامه چه دستاوردهایی حاصل شده).
اولین بار این شباهت مشکوک در مقاله حسين بيات در مجله جهان كتاب در ۱۳۹۴ منتشر شد و از جانب نويسنده مذکور بي پاسخ ماند و اکنون بعد از شش سال، درست برخلاف منوچهر بدیعی (که پاینده در سلسله توضیحات خود در وبلاگش مثال میزند)، پاسخهایی به منتقدان در اینستاگرام و نه مقاله علمی آقای بیات در مجله کاغذی جهان کتاب داده شده، درنتیجه تنها با انتشار کتاب چایلدز به زبان فارسی و سپردن پیش داوری به مخاطبان دانا میتوان به آن نوشتهها و توضیحات مغرضانه یا شاید هم دوستانه این محقق پاسخ داد.
دليل اصلي اعجاب اولیه بنده بخاطر اطلاع از وسواس دكتر پاينده در ارجاع و امانتداري ديگران در توليدات علمي و ادبيشان بوده كه از آن جمله میتوان به انتقاد ايشان به فيلم رضا ميركريمي به نام «به همين سادگی» اشاره كرد كه شباهتی در ایده به داستان زويا پيرزاد داشته و دكتر پاينده به صراحت در نقد فيلم بخاطر خلق نقشهای مشابه برای شخصیتهای فیلم گفته بودند كه حتا اگر تاثير در حد الهام يا گرفتن ايده هم بوده باشد، ميبايست عنوان ميشد. به هر رو اگر ذات نقد گزنده است و موجب رنجش کسانی میشود، نباید از نظر دور داشت که در صورت فقدان نقد، هیچ پیشرفتی نه در علم و نه در ادبیات حاصل نمیشود و هیچ پاسخی نیز شنیده نمیشود و البته هدف نقد نیز متوجه رفتارشناسی علمی در روند کارهای تحقیقی است و در آن هیچ مساله شخصی و فردی وجود ندارد.»
بیات از کلمه سرقت استفاده نشده و بحث پیرامون «توارد» استیک روز بعد از پست صادقی، یعنی در ۲۴ خردادماه، پاینده در یادداشت هفتم به اصلیترین دلیل ادعای لیلا صادقی مبنی بر سرقت علمی در کتاب «گشودن رمان» پرداخته است. پاینده در ابتدای این یادداشت آورده است: «این شخص به یادداشتی حدودا سهصفحهای استناد کرده است که حدود شش سال پیش منتشر شد. طبیعتا اگر مطلبی منتشر شود و در آن سخن متقن گفته شود، اهالی فرهنگ و ادبیات به آن توجه نشان خواهند داد، اما کسی که نامش بر آن یادداشت به چشم میخورد اخیرا در مکاتبه با اینجانب نوشت که پس از انتشار آن یادداشت چنین توجهی برانگیخته نشد تا اینکه «شخص مذکور» بدون اجازهی نویسنده، آن یادداشت را با عبارات توهینآمیز و ادعاهای ثابتنشده در صفحهی خود در اینستاگرام قرار داد.»
پاینده در ادامه اشاره دارد که در یادداشت مورد نظر که به قلم دکتر حسین بیات (یکی از داوران جایزهی جلال آلاحمد) نوشته شده هرگز از کلمه سرقت استفاده نشده و بحث پیرامون «توارد» یا «الهام گرفتن ناخودآگاهانه» بوده است. در ادامه این یادداشت میخوانیم: «ایشان (دکتر بیات) با خواندن توضیحات من در وبلاگم مجاب شد که آنچه حدود پنج سال پیش نوشته بود درست نبوده است، ضمن اینکه این یادداشت نباید در صفحهی اینستاگرامی «شخص مذکور» بازنشر میشد زیرا دیگر مبیّن دیدگاههای دکتر بیات نیست. علاوه بر آن، ایشان که خود یکی از سه داور بخش نقد ادبی در جایزهی جلال آلاحمد بوده است، هر گونه اِعمال نفوذ برای انتخاب کتاب گشودن رمان را قاطعانه رد کردهاند و آن را «ادعایی بیاساس و دور از اخلاق و انصاف» نامیدهاند.»
سه روز بعد از انتشار یادداشت هفتم، پاینده در بیستوهفتم خردادماه در یادداشت هشتم به داوران دوره یازدهم جلال آلاحمد پرداخته است و در یادداشت خود به صحبتهای دو داوری اشاره کرده که در نامههایی در چند روز اخیر بیان کردهاند که رفاقتی با پاینده ندارند و حتا همدیگر را هم ندیدند؛ اما صحبتهای لیلا صادقی را رد میکنند و قبول ندارند. در بخشی از این یادداشت به نقل از نامه محمدرضا سنگری در بیستوسوم خردادماه ۱۳۹۹ میخوانیم: «در آن زمان هرچند با آثار علمی دکتر پاینده آشنا بودم اما نه با ایشان مراوده و نه حتی دیداری داشتم. پس از گذشت پنج سال در فضای مجازی اظهارنظرها و داوریهای ناروایی هم نسبت به کتاب و هم داوران کتاب صورت گرفت؛ کتاب متهم به سرقت شد و داوران بهتلویح و تصریح متهم به اعمال نفوذ دکتر پاینده شدند. این هر دو اتهام بیاساس، دروغ و قابل پیگرد قانونی هستند.
کتاب خارجی که به نظر دکتر حسین بیات، شباهتهایی با کتاب دکتر پاینده داشت، در تحلیل و تبیین بعدی روشن شد که هیچگونه اخذ و اقتباس و ارتباطی میان آن دو نیست و تنها در ساحت توارد میتوان چنین مسئلهای را مطرح کرد.»
۳۰ خرداد، پاینده در یادداشت نهم به یادداشت چهارم و ترجمه یک فصل از کتاب «خواندن داستان: گشودن متن» بازگشته و به مقایسه متن دو اثر میپردازد و در پایان نکات مهمی را هم بیان میکند.
بعد از گذشت ۳۵ روز از انتشار مطلب لیلا صادقی در فضای مجازی، یعنی در چهارم تیرماه، حسین پاینده تصمیم میگیرد، دهمین یادداشت خود را پیرامون موضوع مطرح شده بنویسد و نبود عبارت «این سلسله نوشتار فعلاً ادامه خواهد یافت …» (که در انتهای یادداشتهای قبلی وجود داشت) این نکته را به ما یادآوری میکند که گویا این آخرین یادداشت پاینده پیرامون این مطلب است.
برگزیده یازدهمین دوره جایزه جلال آلاحمد در آخرین یادداشت منتشر شده به بررسی نه یادداشت قبل پرداخته و در توضیح آن آورده است: «این سلسله نوشتار نه در پاسخ مستقیم به کسی، بلکه به منظور تنویر افکار عمومی و همچنین واکاوی آسیبهای اجتماعی و فرهنگیِ ناشی از نشر اکاذیب در فضای مجازی نوشته شد. در این بخش مایلم به همان شیوهای که در کتاب گشودن رمان برگزیدهای از رمانهای ایرانی (به همراه یک داستان کوتاه و یک فیلم ایرانی) را تحلیل کردهام، اکنون خودِ این سلسله نوشتار را بررسی کنم.» او در پایان این یادداشت صحبتی را نیز با کسانی داشته است که از لیلا صادقی حمایت کردهاند.
هفتم تیرماه، لیلا صادقی بعد از خوانش ۱۰ یادداشت حسین پاینده و مطالب مطرح شده، مقالهای پیرامون صحبتهای در سایت شخصی منتشر میکند و در صفحه اینستاگرام خود مینویسد: «متن کامل مقاله بر روی سایت قابل دانلود است. جای نقد کتاب در دادگاه نیست، پس بخوانید و قضاوت با خودتان. (مراجع قضایی چگونه میخواهند به این شباهتها بپردازند؟)»
صادقی در این مقاله ۳۷ صفحهای براساس چهارچوب پيشنهادي پاینده براي مقايسه دو كتاب عمل میکند و شکل موشکافانه به بررسی دو اثر میپردازد و بیان میکند که دلیل وجودی مقاله حاضر عدم هرگونه ارجاع از سوی پاینده به کتاب چایلدز است، کتابی که نشان خواهم داد به نحو معتنابهی به لحاظ ایده و روش و ساختار به پاینده کمک کرده، اما او این وامداری را اعلام نکرده است. صادقی مطرح میکند که بیشک، اگر در پيشينه مطالعاتي «گشودن رمان» این وام گذارده میشد، هرگونه بحث راجع به اين شباهتها نیز خود به خود بلاموضوع ميبود.
او در این مقاله به این سه پرسش پاسخ داده است که یک، «آيا روش پيشنهادی گشودن رمان مسبوق به سابقه است؟» دو، «فارغ از تفاوتهای دو کتاب (که در چنین بحثی موضوعیت اصلی ندارند)، چه شباهتهایي ميان کتاب چایلدز و کتاب پاینده وجود دارد و اهميت این شباهتها در چيست؟»، سه «آيا تجمع شباهتهايی كه هركدام می توانند به تنهايی تصادفی باشند، به مثابه مصداقی از «توارد» قابل توجيه است؟»
جریان نامه 20 استاد دانشگاه چه بود؟
در ادامه در ۱۲ مرداد۲۰ استاد دانشگاه در یادداشتی که در اختیار روزنامه شرق قرار دادهاند نسبت به شکایت پاینده از لیلا صادقی واکنش نشان دادهاند. در مقدمه این یادداشت با تیتر « نقد علمی جرم نیست، منتقدان را به دادگاه نکشانید!» آمده است: «بهتازگی منتقد یك كتاب با شكایت نویسنده به دادگاه كشیده شده است، ۲۰ استاد دانشگاه از سراسر ایران به این موضوع واكنش نشان دادهاند و در بیانیهای نسبت به عواقب اینگونه برخوردها هشدار دادهاند.»
اسامی استادان به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر است: نصرالله امامی، دانشگاه اهواز، عیسی امنخانی، دانشگاه گلستان، مرتضی بابکمعین، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، محمد تقوی، دانشگاه فردوسی مشهد، یدالله جلالیپندری، دانشگاه یزد، محمدرضا ترکی، دانشگاه تهران، مریم حسینی، دانشگاه الزهرا، ابراهیم خدایار، دانشگاه تربیتمدرس، فرزان سجودی، دانشگاه هنر تهران، حمیدرضا شعیری، دانشگاه تربیتمدرس، سعید شفیعیون، دانشگاه اصفهان، باقر صدرینیا، دانشگاه تبریز، مریم عاملیرضایی، پژوهشگاه علوم انسانی، حبیبالله عباسی، دانشگاه خوارزمی، داوود عمارتیمقدم، دانشگاه نیشابور، محمود فتوحیرودمعجنی، دانشگاه فردوسی، سیدعلی قاسمزاده، دانشگاه بینالمللی قزوین، رحمان مشتاقمهر، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، علیرضا نیکویی، دانشگاه گیلان و پارسا یعقوبی جنبهسرایی، دانشگاه کردستان.
در آخرین اظهارنظر درباره این موضوع بلقیس سلیمانی، نویسنده مطرح و کسی که در دوره هفتم بهعنوان عضو هیات علمی در جشنواره حضور داشت به مناسبت روز خبرنگار از خبرنگاران خواست که موضوع جایزه دادن به حسین پاینده را پیگیری کنند. او با این صحبت به نوعی صحبتهای صادقی را تایید کرده است و معتقد است که دستهای پشت پرده در انتخاب کتاب پاینده تاثیرگذار بوده است.
سلیمانی در پست اینستاگرامی خود نوشته است: «با تبریک روز خبرنگار خدمت خبرنگاران دردمند و سختکوش. دوستان عزیز خبرنگار با توجه به مرافعهای که در مورد کتاب گشودن رمان جناب پاینده و شهادت من به عنوان عضو هیئت علمی و پست جناب کرمیار که در آن مرا با کلمهای سخیف مورد خطاب قرارداده، آیا کسی از خبرنگاران فرهنگی پیدا نمیشود حقیقت ماجرا را کشف کند؟ من کاری به آنچه بین جناب دکتر پاینده و سرکار خانم دکتر صادقی پیش آمده ندارم. آن موضوعی جدا است و به من مربوط نیست. ولی خواهش میکنم درباره چند و چون ماجرا در بنیاد ادبیات داستانی، نقش هییت علمی و نامههای داوران و بعضی از اعضای هیئت علمی و کل این ماجرا تحقیق کنید. فکر کنم ارزشش را دارد.»
البته در روزهای گذشته اظهار نظر صادق کرمیار دیگر عضو هیات علمی آن دوره جایزه جلال را نیز داشتیم که نظری مخالف نظر سلیمانی داشت و حتی معتقد بود که پاینده باید پیگیر شکایت از صادقی باشد. در متن صادق کرمیار میخوانیم: «حوزه ادبیات در فضای مجازی با لحنی کین توزانه و خشم آلود دو تهمت به دکتر حسین پاینده وارد کرده است. علت این کینه را نمی دانم، اما به عنوان یکی از اعضای هیات علمی جایزه جلال در آن دوره شهادت می دهم هر دو اتهام بی اساس و حتی قابل پیگیری قضایی است؛ هم از سوی دکتر پاینده و هم داوران آن دوره و هم از سوی بنیاد ادبیات داستانی و وزارت ارشاد.
عجیب است که یک نفر در حوزه ادبیات متنی می نویسد که می تواند به گروهی از داوران یک جایزه ادبی و بنیاد و وزارتخانه ای امکان شکایت علیه خود را بدهد. این خود هنری است که از کمتر نویسنده ای بر می آید.
اما آنچه به بنده مربوط است، این که شهادت دهم:
۱- داوران آن دوره هیچ گونه سفارشی نه از آقای دکتر پاینده و نه هیات علمی برای انتخاب کتابهای برگزیده از جمله کتاب گشودن رمان دریافت نکردند و اساسا آقای دکتر پاینده در روز مراسم و از طریق اعلام مجری متوجه شدند که کتابشان برگزیده شده است و حتی وقتی فهمیدند کتابشان در معرض داوری قرار گرفته، در جلسه هیات علمی درخواست کردند برای پرهیز از شبهه های احتمالی از عضویت در هیات علمی استعفا دهند و این درخواست با استدلالهای بقیه اعضا رد شد.
البته الان متوجه شدم که دغدغه ایشان چندان هم بی جا نبود.
۲- پیدا کردن شباهت در نوع نگاه و شیوه نقد رمان میان کتاب گشودن رمان و کتاب خواندن داستان: گشودن متن اثر پیتر چایلدز نمی تواند به معنی سرقت ادبی باشد. حتی اگر نویسنده کتاب گشودن رمان از قبل کتاب خواندن داستان: گشودن متن اثر پیتر چایلدز را مطالعه کرده باشد. زیرا کتاب گشودن رمان به نقد و بررسی تعدادی رمان و فیلم ایرانی از منظر ساختار روایت در فصل نخست کتاب یا فیلم پرداخته و هرگز مدعی نشده که مبدع شیوه جدیدی در نقد بوده است.
بنابراین طرح اتهام سرقت ادبی صرفا این امکان را به نویسنده کتاب گشودن رمان می دهد تا از طریق مراجع قانونی از حیثیت خویش دفاع کند.»
شرایط امروز نشان میدهد که جامعه ادبی ما تا چه میزان به نقد علمی و پژوهشی به دور از حاشیه و جنجال نیاز دارد. بیان و انتشار نقد علمی میتواند جامعه ادبی را از رخوتی که دچارش شده خارج کند و فضا را به سمت پویایی ببرد.