مادر بزرگ من تعریف میکرد که در زمان جوانیاش وقتی کودکی بهدنیا میآمد، کسی حتی پدر و مادر اورا جدی نمیگرفتند، یک ماهی صبر میکردند تا اگر زنده ماند، اسمی دائمی رویاش بگذارند و بعد کمکم اورا جزو زندگان بهحساب آوردند. بیماریها و نابسامانیها چنان فراوان بود که در قید حیات ماندن نوعی مبارزه طبیعی بود و توانی ویژه میخواست. البته این برای اکثریت مردم بود که پناهی جز کار و تلاش خود برای زندهماندن نداشتند وگرنه حساب تافتههای جدابافته که ویروسهای مظلومکش را زیر فرمان خود داشتند و نوزاد خود را به سلامت میبالاندند، جدا بود. حالاحکایت ماست. تولد هر نشریهای، روزنامهای گاهنامهای، جز لبخند کوچکی بر لب و شادی اندکی که بیشترش نصیب پدید آورندگانش است، چیز دیگری ندارد. نه امیدی نه دورنمایی. همه منتظر میشویم ببینیم چهگونه از دام ویروسهای مهلک مالی و سانسوری و سختگیریهای یک بام و هزار هوایی جان سالم به درمیبرد و و خود در این برهوت چون نوزادان از تخم درآمده لاکپشتان از میان شنهای داغ ساحل سینه بر ماسه میمالد و پیشمیرود برای رسیدن به دریا. نوزده سال پیش مجلهای که قرار بود ادبی و اجتماعی باشد و وابستگی خاصی به گروهی نداشته باشد، بهدنیا آمد و روی دکهها پیش دهها نشریهی دیگر که امروز بیشترشان دیگر آن جانیستند و جای خود را به دیگری دادهاند، جا خوش کرد. نامش بود آزما. که گویا سر آن داشت که ماندن در میان دشواریها را آزمایش کند.
آن روزها کسی این نوآمده را جدی نگرفت و درست مانند همان کودکی که همه منتظر زنده ماندنش باشند صبر کردند تا زنده بماند، اسمی داشته باشد تا جدی بگیرندش. اما آزما ماند. بیش از یک سال و بعد بیش از یک دهه و امروز نزدیک به حیات دو دههای خود است و جوانی شده فروتن و پابرجا. آزما از فراز و نشیبهای بسیاری گذشته و از مهلکههای بسیاری جان سالم به در برده است. ندا عابد مدیر آزما را سالهاست میشناسم عشق غریب و داستانیاش به آزما را از نزدیک حس کردهام. زندگی او در واقع خلاصه شده در این نشریه. در هر دیداری امکان ندارد موضوعی بهجز آزما محور اصلی سخن نباشد. من از دوستداران این نشریه بودهام از همان نخستین روزهای تولدش و اکنون این جوان رعنای نوزده ساله را حداقل به سبب تواناییاش از گذشتن از تمامی آن مهلکهها میستایم. به خانم ندا عابد و آقای اعلم سردبیر گرامی این مجله از ته دل تولد آزما را تبریک میگویم و امیدوارم اجل فرصتی دهد در تولد چند دههای آزما هم پیش آنها باشم.
منبع: آزما ۱۲۶