استاد شفیعی کدکنی با اهالی فرهنگ و هنر شاهرود دیدار کرد
بازديد : iconدسته: دسته‌بندی نشده

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی امروز چهارشنبه ۱۹ تیرماه ۱۳۹۸ در سفری به شاهرود با اهالی فرهنگ و ادب دیدار و گفتگو کردند. ایشان در ضمن نشستی صمیمانه‌ به پرسش‌های حاضران پاسخ گفتند و سپس به بخش کودک کتابخانهٔ شاهرود سر زدند و به سراغ گروه توان‌خواهانِ «بچه‌های باران» رفتند تا به تماشای نمایش جوانانِ این موسسهٔ خیریه بنشینند.

سفر به شاهرود

رفتارش صمیمی و فروتنانه است؛ با همان ظاهرِ همیشگی و لبخندی که بر لب دارد. پس از خوش‌و‌بشی کوتاه در جلوی فرهنگسرایِ مهرِ ادارهٔ فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهرود، به کتابخانه می‌روند. از فضای موجود ابراز رضایت کرده و می‌گویند:
کار خیلی خوبی می‌کنند قفسه‌های کتاب را در دسترس مردم قرار می‌دهند تا وقتشان بیهوده برای یافتن کتاب مورد نظرشان هدر نرود. بخش کتاب کودک و سالن مطالعه را نیز نگاهی می‌اندازند و در جلوی قفسهٔ کتاب‌های مؤلفان شاهرودی توقف می‌کنند.
اما هدف اصلی، تماشای نمایش مؤسسهٔ خیریهٔ توانمندسازی «بچه‌های باران» است. نمایشی از هنرنمایی جوانان توان‌خواه خطهٔ خراسان که مهمان شاهرودی‌ها هستند. شفیعی کدکنی پیش از شروع نمایش ساعتی در جمع اهالی فرهنگ و ادب شهرستان شاهرود حاضر شد. خواندن سروده‌ها و بیان خاطرات این استاد بزرگ و نیز پرسشِ حاضران از جملهٔ بخش‌های این نشست صمیمی بود.

خاطره‌ای از مرحوم محمد قهرمان

در این میان، پس از اینکه یکی از حاضران به خواندن شعری که شفیعی کدکنی برای محمد قهرمان، دیگر شاعر خراسانی سروده بود پرداخت، شاعرِ “به کجا چنین شتابان” داستان سرودن این شعر را اینگونه تعریف کرد:
من در دانشگاه پرینستون بودم. شادروان استاد قهرمان زنگ زدند که می‌خواهند مجموعهٔ شعری چاپ کنند و من اسمش را تعیین کنم. من هم در آن لحظه می‌باید به دانشگاه می‌رفتم ولی در راه همین ابیات را منظوم کردم و وقتی برگشتم برای ایشان خواندم.
وی ادامه داد: ایشان خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و بی‌اختیار گریست و این ادای دینی بود از طرف من نسبت به شاعر بزرگ و ادیب بسیار ارجمند تمام ایران به خصوص خراسان، چرا که او در رشد فرهنگ شعری خراسان و ایران بسیار مؤثر بود و جایش همیشه خالی است.

تجربهٔ کشف و شهود عارفانه

شفیعی کدکنی همچنین در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا با وجود پژوهش در حوزهٔ عرفان تاکنون کشف و شهودی را تجربه کرده، اظهار داشت:
لذتی که از تجارب عارفان برده‌ام بسیار لذت عمیقی بوده که می‌توان اسم همان را نوعی شهود عرفانی گذاشت. بیرون از یک چنین التذاذی از عالم معنوی، خودم هرگز چیزی نداشته و نه دعوی آن را داشته‌ام.
وی اضافه کرد: وقتی عبارت همین همشهری‌هایِ شما بایزید و ابوالحسن خرقانی را می‌خوانم بالاترین لذتی که یک انسان می‌تواند از یک امر معنوی ببرد به من دست داده و چه کشف و شهودی ارزشمندتر وقتی خرقانی می‌گوید: “بر همه چیز کتابت بود مگر بر آب و اگر بر دریا گذر کنی از خون خویش بر آب کتابت کن تا آن کز پی تو در آید داند که عاشقان و مستان و سوختگان رفته‌اند. “
استاد ممتاز دانشگاه تهران همچنین درخصوص پرسش یکی از حاضران پیرامون کتاب زندگی‌نامهٔ هوشنگ ابتهاج، یادآور شد:
دو جوان بااستعداد برای نگارش کتاب خاطرات به منزل ایشان رفتند و روزها و هفته‌ها و حتی ماه‌ها، ایشان را به پرسیدن و پاسخ‌گفتن واداشتند. اما اینجا قلمروِ سلیقه است اگر در حق استاد بزرگی در حوزهٔ موسیقی ایشان کمتر صحبت کردند و یا در مورد کسی بیشتر ابراز کردند دلیل خاصی نمی‌تواند داشته باشد و بستگی به لحظه‌هایی دارد که آن جوان‌ها با ایشان در ارتباط بودند و در فضایی که پرس‌وجو انجام گرفت.

آشنایی با شاعر سایه‌ها

شفیعی کدکنی تأکید کرد: من آقای ابتهاج را از جوانی می‌شناسم و پیش از اینکه ایشان را از نزدیک ببینم خیلی از شعرشان لذت می‌بردم.
وقتی هم که به تهران آمدم دوستی نزدیک من با آقای سایه بیشتر از ۵۰ سال، حدود ۵۵ سال شد. ایشان یکی از درست‌ترین و پاک‌ترین هنرمندانی است که دیدم و تصور نمی‌کنم سر سوزنی در داوری‌های ایشان غرض و حق‌کشی وجود داشته باشد. علتش این است که ایشان در جایگاهی از خلاقیت هنری ایستاده که از کوچکی دیگران هرگز بزرگ نمی‌شود.

عشق و علاقه به تذکرة‌الاولیاء

▪️بیان خاطراتی از سوی مجید پازوکی، استاد ادبیات و مولاناپژوه نیز بخش دیگری از این نشست بود. وی به نقل از شفیعی کدکنی خاطره‌ای درخصوص عشق و علاقه وی به تذکرة‌الاولیاء بیان کرد و گفت:
استاد شفیعی کدکنی تعریف کردند زمانی وزیر وقت ارشاد یک نسخه خطی تذکرة‌الاولیا را که به‌سختی از موزهٔ هرات تهیه کرده و به منزل ایشان می‌برند. استاد آنقدر غرق در تذکره شده و متوجه نمی‌شوند شخص وزیر به در منزل ایشان آمده، کتاب را می‌گیرند و با تعجیل در را می‌بندند و به اتاق کارشان می‌روند.
در این سفر دو اثر خود با نام‌های “نوشته بر دریا” و “دفتر روشنایی” را نیز به همراه آورد تا به نفع نمایش گروه توان‌خواهان “بچه‌های باران” به فروش گذاشته شود. او هدیه یکی از استادان ممتاز خوش‌نویسی اهل شاهرود را بی‌درنگ به یک مؤسسه خیریه تقدیم کرد تا به قول خودش لطفی که به او رسیده به دیگران هم برسد.


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY