آتوسا مشفق نویسنده ایرانی آمریکایی در یادداشتی برای روزنامه گاردین تجربیات خودش را از دوران قرنطینه و انزوا و جدایی مردم در این شرایط نوشته است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، آتوسا مشفق نویسنده ایرانی آمریکایی در یادداشتی برای روزنامه گاردین تجربیات خودش را از دوران قرنطینه و انزوا و جدایی مردم در این شرایط نوشته است. مشفق که مادرش اهل کرواسی و پدرش ایرانی است در بوستون آمریکا متولد شده است. کتاب آیلین(eileen) در ایران توسط انتشارات شمشاد (ترجمهی مهدی موسوی) و سه نشر دیگر ترجمه شده است.
از این نویسنده رمانی به نام «سال استراحت و آرامش من» نیز منتشر شده که داستان حبس خانگی زنی اهل نیویورک را روایت میکند که خیلی از منتقدین آن را در ژانر طنز جای میدهند. در این رمان زنی جوان تصمیم میگیرد برای جلوگیری از مواجهه با بیماری و جنگ در آپارتمانش واقع در منهتن شهر نیویورک بماند و خودش را با قرصهای ضدافسردگی آرام کند. او میگوید دوست ندارد بیدار بماند و از خود میپرسد چرا باید در شرایط بسیار بد دنیا از رختخوابم بیرون بیایم؟
برای رسیدن به این هدف دارویی مییابد که قدرت ایجاد خوابآلودگی بالایی دارد. راوی داستان مشفق تصمیم میگیرد ۴۰ قرص را پشت سر هم بخورد تا چهار ماه بدون بیدارشدن به خواب فرو رود. او قصد خودکشی ندارد و فقط نمیخواهد شاهد اتفاقات بد دنیا باشد. مشفق در بخشی از داستان مینویسد: فکر میکردم اگر به این کار ادامه دهم به طور کل نابود میشوم و به شکل جدیدی وارد دنیا میشوم. این امید من بود، آرزوی من بود.
مشفق در یادداشتش برای روزنامه گاردین مینویسد: حوادث و اتفاقات این رمان به طور عجیبی با شرایط کنون هماهنگ هستند و شبیه چیزهایی شده است که این روزها میبینیم. البته قرنطینه زن داستان اختیاری و قرنطینه ما اجباری است. تجربه قرنطینه برای خود من که چیز آسانی است چون میتوانم داستانهایی شبیه رمان سالهای آرامش را بنویسم ولی فکر کردن به این رمان و فکر کردن به اینکه میخواهم دوباره شبیه این داستان را بنویسم چیزی مثل شلاق خوردن است.
از یک طرف دوست دارم مهارت نویسندگی خود را با الهام از حوادث و ملاقات دیگران بیشتر کنم و از طرف دیگر نیز انزوا را ترجیح میدهم. به طور کلی کرونا چالشی با تیغ دولبه برای من است. بدون دنیای الهامبخش بیرون از خانه مجبورم به دنیای درونم مراجعه کنم و داستانی بیرون بکشم.
این نویسنده ایرانی الاصل در ادامه یادداشت خود برای روزنامه انگلیسی مینویسد: یک روز این بیماری نیز مثل سایر بیماریها تمام میشود و در حافظه تاریخ گم میشود و ما با ناراحتی به این حوادث نگاه خواهیم کرد ولی دوباره حادثه تلخ دیگری رقم خواهد خورد.
باید اینطور نگاه کرد که این حودث و تجربیات آن چه تغییری در ما ایجاد میکند. قرنطینه عقل و منطق ما را زیاد خواهد کرد؟ آیا ما در آینده از بودن در کنار خانواده لذت خواهیم برد؟ آیا دور از جامعه به ما یاد داده است که درگیر سیستمی هستیم که ما را اسیر کرده است؟ آیا کرونا به ما یاد داده است که ذهن خود را آزاد کنم و آزاد فکر کنیم؟