گفت و گو با دکتر یونس شکرخواه
فضاي مجازي به عنوان يک مديوم براي پراکنش اطلاعات اهميت ويژهي خود را دارد. پرسش اين است که آيا ميتوان مطمئن بود آنچه در فضاي مجازي نوشته ميشود بيست سال ديگر قابل دستيابي باشد؟ و اگر نباشد (به هر دليل و اتفاقي) آيا قرن ما يک قرن خالي نخواهد بود؟
به گمانم اين تهديد براي فضاي غير از وب هم متصور است. اما براي هيچکدام با اين شدت که ميگوييد قرن خالي وجود ندارد.
اتفاقا ممکن است تعدد سرورها کمککننده باشد و ميراث ديجيتال؛ شانس بقاي بيشتري نسبت به ميراث مکتوب داشته باشد. کتابخانهي اسکندريه در طول تاريخ دو بار ويران شد و الان به جايش يک کتابخانهي ديجيتال پايه متولد شده است.
من فکر ميکنم خطر از دست رفتن حريم شخصي بسيار بيشتر از خطر پاک شدن ميراث ديجيتال است. حريم شخصي الان به خاطر چهگونگي گردآوري اطلاعات در فضاي وب – به خصوص از طرف شبکههاي اجتماعي و اپليکيشنهايي که مشخصات و مکان شما را ذخيره ميکنند – بسيار آسيبپذيرتر شده است. همين گوگل الان به تنهايي همه دار و ندار شما را در اختيار دارد.
استفاده از فضاي مجازي براي نوشتن باعث شده که انسانها تا حد زيادي ويژگيهاي شخصي خود را از دست بدهند. شما وقتي متني را با استفاده از حروف کامپيوتري مينويسيد ديگر آن نوشته خط شما نيست. بلکه خطي شبيه به خط ميليونها نفر ديگر است در حالي که نسل بعدي اگر بخواهد دست نوشته شما را بخواند و از طريق آن به حالات و روحيات شما دست کم به هنگام نوشتن آن متن پي ببرد برايش ممکن نيست آيا اتفاقي که دارد ميافتد به نوعي حذف کردن شما به عنوان يک انسان با ويژگيهاي هويتي مشخص نيست.
ببينيد به گمانم پرسش شما موضوعي مهم و متضلع است. موضوع مورد نظر شما چند جنبه دارد. همين نرمافزار ورد مايکروسافت را در نظر بگيريد؛ احتمالا همهي مطالب نشريهي شما با همين نرمافزار چيده ميشود. اما در ورد شما بخشي داريد به نام استايل که در کسري از ثانيه ميتوانيد شکل و شمايل مطلبتان را در قالب شانزده استايل تغيير دهيد. ضمن اينکه خودتان هم ميتوانيد استايل بسازيد. به نظرم اين تغييرات در استايل هم ميتوانند مثل دستخط شما بازتابانندهي حس و حال و کاراکتر شما باشند؛ چون ميتوانيد از بين فونتهاي فانتزي تا رسمي چندين و چند انتخاب داشته باشيد.
اما قبول دارم حالا وقتي با ورد يا ساير نرمافزارهاي نوشتن تايپ ميکنيم نه خط خوردگي در کار است و نه املاي اشتباه؛ نه شتابي در نوشتن به چشم ميخورد و نه ميزان فشرده شدن قلم بر کاغذ و ….
اعراب در روزگار اندلس با قلم و دوات که نامه مينوشتند؛ کار جالبي ميکردند آنها به محض نوشتن نامه با مرکب؛ روي خطوط مرکبي؛ خاک نرم ميريختند تا به اين ترتيب خطوط خشک و کمي برجسته شود و بعد بر روي اين خطوط برجسته شده عطر ميزدند تا محبوبشان که نامه را ميگيرد و ميخواند بداند چه آدابي برايش به جا آمده است.
اما در کل به نظرم نميشود نوستالژي دستنوشته را بيتوجه به ملاحظات اقتصادي حاکم شده بر فضاي نشر در عرصهي ديجيتال حفظ کرد. در عين حال قبول دارم حرفتان را که در نبود دستنوشتهي من، از هويت من کسر شده است.
اجازه بدهيد اينگونه بگويم که وقتي شما در روي يک ماوسپد با ماوس جهانگردي ميکنيد؛ اين يعني حذف شدن مکان و زمان؛ و بهعبارت بهتر هويت شما دارد از زميني که در آنجا سکونت داريد گسسته ميشود؛ چون ممکن است تحت تاثير آنچه ميبينيد و تجربه ميکنيد قرار گيرد و يا تاثير بگذارد بر ديدهها و تجارب شما. يا به ديگر سخن، ارتباط زمين و فرهنگ دارد در اين نوع دنياگردي شما از طريق اينترنت گسسته ميشود. شما که قبول داريد هميشه بين فرهنگ و منطقهي سکونت رابطهي معنادار وجود دارد.
در روزگاران پيش از وجود اينترنت؛ تغيير فرهنگي عمدتا از طريق مسافرت و مهاجرت صورت ميگرفت؛ اما حالا کرهي زمين به اندازه همان ماوس پد شماست و شما در هر لحظه در سفر و مهاجرت هستيد؛ چون آنلاين هستيد؛ پس خيلي چيزها تغيير ميکند و خط هم از جمله آنهاست.
بررسيهاي اخير نشان ميدهد که در سه سال گذشته آمار انتشار کتابهاي کاغذي در آمريکا نسبت به سه سال قبلتر افزايش يافته و برعکس از شمار کتابهاي ديجيتال کاسته شده در حالي که در اوايل دههي قبل حتي پيشبيني ميشد که کتاب کاغذي به زودي از بين خواهد رفت. علت از نظر شما چيست؟
مگر با آمدن خودکار و خودنويس و رواننويس و غيره؛ مداد رفت که شما فکر ميکنيد کتاب کاغذي بايد برود. من خيلي به رابطهي جايگزيني اعتقاد ندارم؛ نگران محمل نباشيد؛ وقتي بايد نگران شد که بشر شوق خواندن نداشته باشد؛ نوع خواندن مهم نيست؛ نوع ثبت هم مهم نيست. به نظرم بين سنگنوشتههاي گنجنامه همدان که نوشتارهايي از دوران داريوش و خشايار است با بيلبوردهاي امروزي فرقي نيست؛ هر دو پيام رسان هستند؛ محتوا را با محمل اشتباه نگيريم. من شخصا ايبوکز را در آيپدم ترجيح ميدهم. چون واقعا حس ميکنم يک کتابخانه همراهم دارم؛ اما به اتاقم که در دانشکده ميرسم سه قفسه پر از کتاب دارم. شايد آنجا حتي يادم هم نباشد آيپدم در کولهام هست. راستش به اين خط کشي بين عرصهي چاپ و فضاي مجازي باور ندارم. اين را از چشم سرمايهگذاران بزرگ عرصهي رسانهاي تماشا کنيد. چون آنها شم اقتصادي دارند؛ اگر چاپ در فاز مرگ بود آنها هرگز در عرصهي چاپ سرمايهگذاري نميکردند. وانگهي مگر جهان چاپ محدوديتهاي خودش را نميشناسد؟ شما خودتان حاضريد يک روزنامه را دوباره در روز بعد از توزيع هم بخوانيد؛ نميخوانيد؛ اما روزنامه هم ميداند اين محدوديت خودش را. به همين خاطر است که در بازي به رسانههاي ديجيتال از نظرسرعت باخته، حالا ابزار ديگري را رو کرده است؛ بيشتر از آنکه خبر بدهد تحليل ميدهد و يا به تعقيب خبر ميپردازد و لذا بازهم نه تنها مشروعيت و ضرورت خودش را حفظ کرده بلکه خودش را هم به وبسايت و شبکهي اجتماعي و از هم مهمتر به خبر رساني موبايلي مسلح کرده است.
بياييد مرور کنيد؛ مگر ماهوارههاي بينالمللي مثل سي ان ان و فاکس و الجزيره که آمدند با پخش مستقيم خودشان بلاي جان تلويزيونهاي ملي نشدند؟ آيا تلويزيونهاي ملي که بودجهي سالانهشان خرج يک هفتهي يک شبکهي بينالمللي مثل سيانان بود؛ حذف شدند؟ نه، نشدند، راه پيدا کردند؛ جلوي تلسکوپ سيانانها، ميکروسکوپ گذاشتند؛ زدند به خط خبرهاي بومي و توليد محلي؛ آن هم به گونهاي که سيانانها براي اينکه نشان بدهند در عرصهي خبري حضور دارند و عقب نماندهاند مجبور به نقل خبر از همين شبکههاي ملي تلويزيوني ميشوند.
آيا نظام ديجيتال حاکم بر ارتباطات در نهايت به حذف انسان به عنوان يک هويت مشخص از جامعهي آينده و گسست روابط عاطفي بين انسانها منجر نخواهد شد.
اين پرسش خيلي شتابزده است. انسان حذف نميشود؛ شايد بهتر است که بپرسيم انسان زمانهي ديجيتال چه نوع انساني خواهد بود؟ به گمانم کانون نبرد شايد همين رويارويي انسان باشد با هوش مصنوعي. به خصوص که هوش مصنوعي حالا دارد روندهاي مشابه در تفکر انساني را هم ذخيره ميکند و بسا فردا به عنوان پشتيبان تصميم سازي براي انسان کاملا هم وارد عمل شود.
از ديد من؛ اينکه ما حالا صرفا پاي ديوايسهاي جديد مينشينيم و از تجارب اجتماعيمان کم ميشود هم يک نکتهي بسيار مخاطرهآميز است. اما در همين حال؛ اينکه کتابخانهاي يا موزهاي ديجيتال ميشود دارد يک تجربهي جهاني هم متولد ميشود. تجربهاي شبيه تولد يک هشتگ. موضوع انباشت بياندازهي اطلاعات در قالب يک حافظه جهاني در اينترنت موضوع بسيار عجيبي است که دارد در بزرگترين دستاورد ارتباطي بشر رخ ميدهد.