چیه برادر؟ جشن تولده… ممنوعه؟ زن بی حجاب نداریم، زن باحجابم نداریم… مرد بی غیرت نداریم، مرد با غیرتم نداریم… نوار مبتذل نداریم… ماهواره نداریم… صور قبیحه نداریم… هشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب، رفیق ناباب نداریم… رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالا بنداز نداریم… شرمندتونم، هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم… بفرمائید تو ملاحظه کنید… خواهش میکنم؛ نداریم… نداریم… جشن تولد یه بچه ست ولی بچه هم نداریم… مهمونیه ولی مهمون نداریم… نمایشه، نمایش… نمایش یه نفره…
شب یلدا…
شما هم خسته شدید اقای پوراحمد ؟
خسته از همه ی تلخی ها، نامردمی ها، اما رفتن کسی چون شما تن آدم را می لرزاند و پشتمان را خالی می کند، اخر چه می شود که کیومرث پوراحمد رفتن را انتخاب می کند؟
آن هم پس از این همه ساختن ؟
ما با شما یک دنیا خاطره ساختیم، با خواهران غریب … با شب یلدا … مجید دوست و برادر ما نه ! مجید خود ما بود …
حالا با رفتن شما دنیامان از خاطره ها و خاطره سازها خالی تر می شود و این اتفاق دردناک است. خیلی دردناک بود آقای پوراحمد …
“زهره نیلی”