گفتگو با فخری خوروش
این فیلم فوق العاده است!
سعید نوری …
(شماره ۱۵۴)
می دانید که فیلم شطرنج باد ترمیم شده و نسخه ی ترمیم شده آن در جشنواره کن به نمایش درآمده. حدود بیست سال پیش فیلم در موزه ی سینما به نمایش درآمد و آن زمان شما ایران تشریف داشتید و در این مراسم هم حضور داشتید. یادم هست در آن جلسه به شما گفتم خسته نباشید و شما فرمودید ۲۵ سال گذشته و دیگر خسته نیستم. الان چه حسی دارید؟
به هر حال هر هنرمندی همه ی کارهای خودش را دوست دارد. یکی از کارهایی که برای من متفاوت بود شطرنج باد است، گاهی اتفاقاتی رخ می دهد و شطرنج باد هم برای من یک اتفاق بود من در مرحله ی دوم پس از ورودم به سینما یعنی بعد از فیلم هالو فهمیدم که در همه ی موارد مربوط به فیلم رابطه جای ضابطه را به راحتی می گیرد. یعنی هنرپیشه ها با کارگردان روابطی ایجاد می کردند که …
این را از سر هالو تجربه کردید؟
در خیلی از فیلم ها تجربه کردم و دیدم.
شازده احتجاب هم همین طور بود؟
نه – هالو هم نبود – نفرین نامه ی تقوایی هم نبود و همین را می گفتم در شطرنج باد هم آقای اصلانی با این که خیلی جوان بود. اصلاً حرف هیچ کس را گوش نمی کرد و من یادم هست، آن زمان من هنرپیشه ی حرفه ای بودم و واقعاً او را تحسین می کردم. نه از این نظر که هر کاری را درست می دانست انجام می داد و هیچ رابطه ای در کارش جای ضابطه را نمی گرفت، بلکه از خیلی جهات دیگر قابل تحسین بود.
کار کردن اصلانی چه تفاوتی داشت.
خاص بود، خیلی ها حتی وقتی او را نمی فهمیدند تمسخر می کردند. اما من او را بسیار تحسین می کردم. نگاهش و روش کارش تحسین برانگیز بود. حتی یکی دو نفر از عوامل کارگاهی متوجه آن چه می خواست نمی شدند یا از سختگیری هایش خسته می شدند. اما من می گفتم خب او کارگردان است و این طور می خواهد این تصویر یا این صدا و شما باید همین را به او بدهید.
منظورتان بهارلو مدیر فیلمبرداری است؟
بله چون جوان بود او را جدی نمی گرفتند. اما او برای خودش مغزی بود و من واقعاً همان زمان ها قبل از این که بدانم سرنوشت فیلم چه خواهد شد او را تحسین می کردم. حتی در فستیوال تهران گویا فیلم را دستکاری کرده بودند هنگام نمایش و صحنه های فیلم تاریک شده بود. اما با وجود همه ی مخالفت هایی که شد و آن نمایش نامناسب همان زمان هم من معتقد بودم که این فیلم، بهترین فیلم جشنواره بود.
در این فیلم شمانقش زنی را بازی کردید که فلج است و روی صندلی چرخدار نشسته در این فیلم وقتی با دقت به پاهای شما نگاه می کنیم، گاهی به نظر می آید موفق شده اید. پایتان را کوتاه و بلند نمایش بدهید، و به شکل باورپذیری تصویر یک فرد فلج را به نمایش می گذارید و وقتی از روی صندلی چرخدار می افتید و در حال پرت شدن از پله ها هستید، قبل از صحنه ی سکته آن جا مخاطب واقعاً احساس می کند شما کاملاً از کمر به پایین فلج هستید چه طور به این نقش رسیدید؟
در آن صحنه آقای فرمان آرا خیلی ترسیده بود. از این که در لحظه ی افتادن بلایی سر من بیاید.
البته وقتی از پله ها می افتید ترس هم به وجود می آورد.
بله خودم هم همین طور ترسیدم. خیلی تمرین کردم، حتی روزها به خودم می گفتم پاهای من لمس است و وقتی من از چرخ پایین می آیم باید این لمس بودن را نشان بدهد و وقتی قرار بود برداشت اصلی را بگیریم، فرمان آرا واقعاً می لرزید.
نکته ی جالب دیگر این که همگی بیشتر هنرپیشه های تئاتری هستند از شهرام گلچین تا آغداشلو و مرحوم کشاورز یا زنجان پور و حمید طاعتی در مقابل آن زمان شما خودتان دیگر یک هنرپیشه ی حرفه ای سینما بودید (گرچه شما هم از تئاتر آمده اید)، بازی کردن در این جمع چه حسی داشت؟
من عرض کردم. من هرچه دارم از دکتر والا دارم. دکتر والا می گفت تو را برای فیلم ها می برند. نمی دانست که من خودم نمی روم. ولی چون خودش با تئاتر کار می کرد می گفت فرق تئاتر و فیلم یک و ده است. من می پرسیدم یعنی چه؟ می گفت یعنی در تئاتر باید طوری بازی کنی که آن کسی که در آخرین ردیف هم نشسته متوجه شود، ولی در سینما دوربین است و کوچکترین حرکت تو را ثبت می کند. پس باید همان احساس را داشته باشی میمیکت درست باشد.
در شطرنج باد شما خودتان به جای خودتان صحبت کرده اید، با وجود این که آن زمان دوبلورها اجازه نمی دادند کسی جای خودش صحبت کند، چه طور شد که در اکیپ شطرنج باد همه جای خودشان صحبت کردند.
گاهی نظر کارگردان بود، که البته آقای اصلانی خواست و انجام شد. شطرنج باد فوق العاده است، اصلانی فوق العاده است، دلم می خواهد بیایم ایران و از نزدیک این ها را بگویم. پای من بعد از شکستن ناراحت است و نمی توانم نمی توانم بیایم وگرنه به خدا می آمدم دست اصلانی را می بوسیدم. خوش به حالتان که در ایران هستید. اصلانی ناصر تقوایی برای من عزیزترین هنرمندان هستند.
جای شما هم این جا خیلی خالی است.
ممنون.