سردبیر-هوشنگ اعلم
شايد براي جامعهاي که سرانه مطالعه مردماش چيزي حدود ۲ دقيقه در روز است و تعداد کافيشاپها و پيتزافروشيها و قليانکدههايش دهها برابر تعداد کتابفروشيهايي است که در نيمي از ساعات روز پرنده در آنها پر نميزند دانستن اينکه ناشران ايتاليايي در سال ۲۰۱۳ چيزي حدود يکصد و هيجده ميليون نسخه کتاب منتشر کرده و فروختهاند و از فروش اين تعداد کتاب تقريباً ۵/۲ ميليارد يورو و تحقيقاً ۶۶/۲ ميليارد يورو سود بردهاند عجيب و غير قابل باور به نظر برسد.
آيا واقعاً مردم و جوانان ايتاليايي که بلندگوهاي اطلاعرساني! ما دايم از بيکاري، فقر و سرگرداني آنها به خاطر بحران اقتصادي حرف ميزنند فقط در يک سال بيش از ۲۵ ميليارد يورو از پولي را که در آن شرايط بد اقتصادي به دست آوردهاند صرف حرف خريد کتاب کردهاند. آيا ناشران ايتاليايي واقعاً از فروش کتاب به همان جواناني که کوله بر دوش در جستجوي کار از کشورشان آواره ميشوند! تا در مزارع کشورهاي ديگر فعلگي کننند! بيش از ۵/۲ ميليارد يورو سود بردهاند؟ حالا بحران اقتصادي و بيکاري و بيپولي به کنار اصلاً با وجود آن همه امکانات تفريحي ضاله و غيرضاله در کشوري مثل ايتاليا، با ديسکوتکها و بارهاي خيابانياش و مراکزي که لابد توطئهگران نظام سرمايهداري براي بازداشتن نسل جوان و ميان سال ايتاليا از انديشيدن تدارک ديدهاند چهطور ممکن است مردم فرصتي براي کتاب خواندن داشته باشند؟! آن هم دست کم صد ميليون کتاب در سال، نکند اعلام چنين آماري از آن دست تبليغات استکباري براي فريب و سر کار گذاشتن مردم انديشه ورز ما باشد؟! و يا شايد فردا روزي در اينجا تقاش را درآوريم که اين يکصد و هيجده ميليون نسخه کتاب منتشر شده، واقعاً کتاب نبوده و مجموعههايي از تصاوير مستهجن بوده است که براي به انحراف کشيدن جوانان ايتاليايي منتشر شده است! بالاخره نه زبان از گفتار عاجز است و نه قوه تخيل از خيالبافي اما چيزي که ميتواند مانع وقوع احتمالاتي از اين دست باشد اين است که اين آمار را که در کنار مجموعهاي از آمارهاي مربوط به فعاليتهاي فرهنگي ايتالياييها در سه سال اخير منتشر شده يک مقام ايراني، يعني رايزن فرهنگي سفارت ايران در رم ترجمه کرده است و يک خبرگزاري رسمي ايراني به نام «مهر» روز چهارم تير ماه آن را منتشر کرده است. بنابراين امکان هر نوع انکار و کتمان و جعلي بودن آن تقريباً نزديک به صفر است.
اما اينکه اين آمار چه ربطي به ما دارد و چه دردي از ما دوا ميکند مسئلهاي است که شايد بشود با طرح يک پرسش ساده از شرش خلاص شد. «ما در کجاي جهان ايستادهايم؟» البته اين پرسش را بدون اينکه آماري از فعاليتهاي فرهنگي ايتاليا يا هر کشور ديگري هم داشته باشيم ميشود مطرح کرد اما نگاهي به آمار آن هم در کشوري که از قضا مردماش از بعضي جهات شبيه ما هستند و به دليل همين شباهت است که خيلي از مهاجران ايراني، به دلايلي ترجيح ميدهند خودشان را ايتاليايي معرفي کنند نه ايراني – اين امکان را به ما ميدهد که جايگاه ارزشي خود را در جهاني که در آن آگاهي و اطلاعات حرف اول است و زيربناي لازم براي توسعه دريابيم. و با نگاهي واقعبينانهتر و دور از خودستاييهاي معطوف به گذشته شرايط امروز و اکنون خود را بشناسيم.
مايي که تيراژ کتابهايمان پانصد نسخه و دويست نسخه است و با وجود دهها سازمان عريض و طويل تبليغات فرهنگي و همهي ادعاهايمان بابت فرهنگمداري پولي که هر کداممان در سال براي خريد کتاب خرج ميکنيم از مقدار پولي که بابت ليس زدن يک بستني ايتاليايي ميپردازيم کمتر است و آمار معتادانمان روز به روز بالاتر ميرود و پرونده چاقوکشيهاي منجر به قتل، قوه قضاييه را به سرگيجه انداخته و تنگي جا در زندانهايمان به معضلي تبديل شده است و هر سال بيش از بيست هزار نفر را به کشتن ميدهيم چون فرهنگ رانندگي نداريم و خيلي راحت گناه اين قتل عام را به گردن نقص جاده و ايمن نبودن خودروها مياندازيم و شيوهي رانندگيمان در شهرها توريستهاي خارجي را به وحشت مرگ مياندازد. واقعاً در کجاي جهان ايستادهايم؟ و با اتکاء به کدام زيربناي بر ساخته شده از آگاهي به توسعه و پيشرفت فکر ميکنيم؟
البته اين سادهترين راهحل و پاسخ است که با انداختن گناه همهي اين مصائب به گردن ديگران و ماه و خورشيد و فلک و استکبار جهاني بخواهيم وجدانمان را آسوده کنيم و خيالمان را از بابت همهي اين بدبختيها راحت و دست آخر هم بگوئيم عقب ماندگي و ماندن در قاب جهان سوم و مصيبتهاي آن چه ربطي دارد به فرهنگ و کتابخواني؟ بسيار خب، بگوييد ربطي ندارد! اما با اين همه باز هم بايد به اين پرسش فکر کنيم و پاسخي براي آن بيابيم. ما در کجاي جهان ايستادهايم و شايد براي پاسخ دادن به اين پرسش لازم باشد نگاهي به جايگاه ديگران در جهان بياندازيم. نگاهي مقايسهاي به خود و ديگران داشته باشيم و شايد در اين صورت بتوانيم به جاي دل سوزاندن براي مردماني که در اقصي نقاط دنيا به گمان ما در منجلاب! لذتجوييهاي مبتذل در حال غرق شدناند و از ناداني و بيفرهنگي رنج ميبرند و ضد ارزشها را ارزش ميانگارند.
کمي هم به خودمان فکر کنيم و براي خودمان دل بسوزانيم و دريابيم ما اندرزدهندگان به جهان با چند هزار سال سابقه فرهنگي که فقط يک پادشاهمان به نام کوروش بيش از همهي متفکران جهان، پند و اندرز و آموزه براي جهانيان صادر کرده است! خود در کجاي جهان ايستادهايم و چرا؟ و ديگران در کجا قرار گرفتهاند و در اين صورت است که شايد بتوانيم بفهميم چرا، آنها، آنها هستند و ما هنوز در خم يک کوچه سرگردان.
خوشبختانه ما مردمي هستيم معتاد به سرک کشيدن در کار و زندگي ديگران و علاقهمند به اينکه بدانيم فلان همکار يا همسايه چه ميخورد، چه ميپوشد و چه ميکند و چرا ابروي چپاش کم پشتتر از ابروي راست اوست و به همين دليل شايد بدمان نيايد سرکي بکشيم به آنچه طي سه سال اخير در عرصه فرهنگ و هنر ايتاليا اتفاق افتاده است و بعد هم سري بزنيم به زندگي خودمان و تفاوتهايمان با ديگران را ببينيم.
کشوري که جمعيت آن با احتساب ۵ ميليون مهاجر افغاني
و ايراني و سوري ۶۵ ميليون نفر است و فقط ۳۸۴۷ موزه دارد که از اين تعداد ۳۲ درصد موزه
هنر، ۹/۱۶ درصد موزههاي قومشناسي و مردمشناسي و ۵/۱۵ درصد موزههاي تاريخي است و
بقيه هم موزههاي علوم طبيعي و موضوعي و فقط در سال ۲۰۱۱ چيزي بالغ بر يکصد
و سه ميليون نفر از اين موزهها بازديد کردهاند و يا اينکه در ايتاليا
۱۳۴۵۷ کتابخانه وجود دارد يعني براي هر ۱۰۰ هزار نفر بيش از ۲۲ کتابخانه و چهگونه مردم ايتاليا
با وجود همهي مصائب و مشکلاتي که بابت بحران اقتصادي سالهاي اخير دارند و
با وجود فراواني مراکز تفريحي مختلف و بعضاً به زعم ما غيراخلاقي، هيچ فرصتي را براي
مطالعه و آگاهتر شدن و بيشتر دانستن و فعاليتهاي فرهنگي از دست
نميدهند و فقط در سال ۲۰۱۳ يک قلم، ۵/۹۷ ميليون نفر از مردم اين
کشور ۹۸۱ فيلم سينمايي را بر روي ۳۷۷۰ پرده نمايش تماشا کردهاند و مبلغي بالغ
بر ۶۱۸ ميليون يورو بابت تماشاي فيلم پول دادهند و البته در همان
سال ۲۰۱۳ چيزي حدود ۳۳ ميليون ايتاليايي در ۲۵ هزار تماشاخانه اين کشور که بعد از جنگ
جهاني دوم دوباره سر از خاک برآورد به تماشاي ۱۷۰ هزار نمايش نشستند و سالنهاي کنسرت آن در همين
سال و سالهاي بعد از آن تا
امروز کمتر صندلي خالي داشته است در گزارشي که با ترجمه مسئول فرهنگي
سفارت ايران در ايتاليا ترجمه کرده به اين موضوع هم اشاره شده است که در سال ۲۰۱۵ حدود
۶/۶۴ درصد از شهروندان ايتاليايي بالاي شش سال لااقل يک بار تجربه مشارکت در يک فعاليت
فرهنگي داشتهاند که نسبت به سال قبل از آن تعداد آنها ۱۹ درصد افزايش
داشته و در سال ۲۰۱۴ تعداد ۴۱ ميليون نفر از موزههاي ايتاليا ديدار
داشتهاند که عمدتاً ۱۸ تا ۱۹ بوده و در سال ۲۰۱۵ چيزي بيشتر از
۴۷ درصد از جمعيت بالاي ۶ سال ايتاليا يک مجله يا روزنامه مطالعه کردهاند و ۳/۳۶ درصد از
مردم نيز بيش از ۵ بار در هفته روزنامه و مجله خواندهاند. و از ۱۱۸ ميليون
نسخه کتاب منتشر شده در سال ۲۰۱۵ در ايتاليا ۵۰ ميليون نسخه رمان و داستانهاي کوتاه و بلند
بوده و ۱۵ ميليون نسخه
کتابهاي ديني.
نميدانم، آيا ميتوانيم اين شرايط را که فقط بخشي از يک گزارش مفصل دربارهي شرايط زندگي جامعه ايتالياست با شرايط خودمان مقايسه کنيم؟ يا نه! و بايد بگوئيم هر کشوري ساز و کار خود را دارد و در هر جا لابد بنابر مصلحتهايي، برنامه فعاليتهاي فرهنگياش به يک گونه است و طبعاً نتيجه و دستاورد آن هم متفاوت. اما لازم است هر کدام از ما براي اين پرسش پاسخي پيدا کنيم.
واقعاً ما در کجاي جهان ايستادهايم. و در دنيايي که داشتن اطلاعات و آگاهي بيشتر لازمه پيشرفت، توسعه و رفاه است به هماوردي با جهان پيشرفته بيانديشيم.