در فرصت کوتاهي که اخيراً عبدالله کوثري به تهران آمده بود، براي احوالپرسي تلفني با او تماس گرفتم و از آنجا که نميتوان با کوثري صحبت کرد و از ادبيات چيزي نگفت، نظر او را دربارهي موضوع پروندهي اين شماره، يعني علت توجه مردم در ايران و ساير نقاط دنيا نسبت به داستانها و رمانهاي مستند پرسيدم؛ و کوثري اين سؤال را با سؤالي پاسخ داد:
شما فکر نميکنيد آنچه به عنوان آثار برتر ادبي در آن سوي جهان توليد ميشود هم چيز قابل توجهي نيست و به همين دليل مردم به عنوان مخاطب فکر مي کنند بهتر است دست کم تاريخ و وقايع مستند را بخوانند که حداقل آموزنده است؟!
نميدانم البته من هم اين نکته را به عنوان يک سؤال در ذهن دارم. اما واقعاً وقتي آثار خيلي از اين افراد صاحب نام را هم ميخواني هم با يک اثر ادبي فوقالعاده مواجه نيستي که آن قدر مخاطب را جذب کند که به عنوان يک متن خيلي خوب بتوان آن را پذيرفت. پس فکر ميکنم يکي از دلايل مهم اين اقبال نسبت به آثار داستاني مستند به اين دليل است.
جايزهي نوبل ۲۰۱۵ را هم به نويسندهاي دادند که در ژانر مستند مينوشت آيا اين هم دليل اين توجه نيست؟
جايزهي نوبل همواره -به خصوص طي سالهاي اخير- جايزهاي سياسي بوده با اين تفاوت که قبلاً آدمها ابتدا معروف ميشدند بعد نوبل ميگرفتند، در حالي که الان اول نوبل ميگيرند و بعد معروف ميشوند! و کسب اين جايزه دست کم در چند سال اخير نميتواند دليل و نشانه ي توجه مردم به يک گونهي ادبي باشد. هرچند که حرف شما را رد نميکنم در اين مورد که مردم به آثار ادبي مستند بيشتر توجه نشان ميدهند.
و اين در جدول پرفروشهايي که دايماً منتشر ميشود هم ديده ميشود.
بله، البته ميتوان يک نگاه مقايسهاي داشت نسبت به فروش آثار ادبي که خيلي هم فوقالعاده نيستند و توجه مردم به کتابهاي مستند. همان طور که اشاره کردم به نظر ميرسد اين دو دارند به هم نزديک ميشوند و بخشي از اين توجه به ادبيات مستند به همان دليلي است که گفتم.