لنگرودی گفت: به درخواست آقای رسول یونان در “فلامینگو” بازی کردم. رسول یونان فیلمنامه فیلم را نوشته بود، میخواستند آن را بسازند و به من گفت بیا بازی کن و بعد هم اصرار کرد.
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد شمسلنگرودی پس از سالها شاعری و تثبیتش در دنیای ادبیات، پس از نگارش چهار جلد “تاریخ تحلیلی شعر نو” و انتشار دفتر شعرهای بسیاری نظیر “قصیده لبخند چاک چاک”، “پنجاه و سه ترانه عاشقانه”، “باغبان جهنم” و… در شصتسالگی بازیگری را با “فلامینگوی شماره ١٣” آغاز کرد؛ فیلمی که اگرچه سال ٨٩ جلوی دوربین رفت اما تاکنون به نمایش درنیامده بود و بهتازگی در گروه هنر و تجربه اکران شده است. با این شاعر و بازیگر، که تجربههای بازیگریاش را در امتداد تجربههای شاعریاش میداند، به بهانه نمایش این فیلم درباره شعر، سینما و بازیگری گفتوگو کردیم.
برای شمسلنگرودی شاعر که چهار دهه در حوزه ادبیات فعالیت کرده و مدتی است بهطور جدیتر سینما را دنبال میکند، چه نسبتی بین سینما و شعر برقرار است؟
هرگز به دنبال یافتن خطوربطی بین این دو حوزه نبودم و الان هم نیستم. از قدیم به موسیقی خیلی علاقهمند بودم، بعد هم به شعر علاقهمند شدم و در سنین ٢٠سالگی هم علاقه به سینما و تئاتر در من شکل گرفت. به تئاتر آناهیتا رفتم و در کلاسهای آقای اسکویی شرکت کردم. در سال ٥٧ هم قرار بود یک تئاتری را به صحنه ببریم به اسم “مونت سِرا” نوشته روبلس، که انقلاب شد و ماند و من دوباره برگشتم به شعر. در تمام این مدت دنبال خطوربطی بین اینها نبودم، هر دو را دوست داشتم و احساس میکردم که هر دو به خیلی از نیازهای عاطفی من پاسخ میدهند و به گمانم میتوانم از پس آن بربیایم. یعنی چی؟ یعنی اینکه هیچموقع احساس نمیکردم از پسِ نقاشی بتوانم بربیایم، برای اینکه آن شور آفرینش در نقاشی برایم وجود نداشت. در شعر، موسیقی و سینما احساس میکردم همیشه شور آفرینش در من هست و به سمتشان رفتم.
پس درواقع اگر بخواهیم صحبت شما را جمعبندی کنیم، وجه مشترک این دو زمینه -شعر و سینما- این است که در شما یکجور شور آفرینش ایجاد میکنند؟
بله، یک نوع شور آفرینش و گرمای رهایی. درواقع، به این معنا که وقتی دارم شعر مینویسم، جهانی دارم برای خودم میسازم که جهانِ غیرقابل تحمل بیرون نیست. سینما و تئاتر هم برای من همینطور است. حتما آنهایی که کار نقاشی میکنند، برای آنها هم اینگونه است، ولی برای من در مورد نقاشی چنین نیست.
“فلامینگوی شماره ١٣” اولین فیلمی بود که شما در سال ٨٩ بازی کردید. چطور این اتفاق افتاد و چه شد که پا به عرصه بازیگری گذاشتید؟
به درخواست آقای رسول یونان در “فلامینگو” بازی کردم. رسول یونان فیلمنامه فیلم را نوشته بود، میخواستند آن را بسازند و به من گفت بیا بازی کن و بعد هم اصرار کرد. به دلایلی نمیپذیرفتم، چون خیلی دور شده بودم از این فضا. ایشان گفت بیایید بنشینیم و صحبت کنیم و با کارگردان هم صحبت کن شاید نظرت عوض شد. بعد که حرف زدیم، دیدم بد نیست و یک تجربهای میکنم و میبینم آن فضاها دوباره برایم زنده میشود یا نه؛ رفتم و علاقهام باز بیدار شد. اما علاقه جدی من از وقتی شروع شد که آقای رضا کیانیان آمدند و از من خواستند در فیلم “پنج تا پنج” به کارگردانی خانم تارا اوتادی بازی کنم؛ در آنجا تصمیمم برای ادامه راه، جدی شد.
تا حالا که چهار تجربه سینمایی داشتید، این فیلمها چه ویژگیهایی داشتند که شمایی را که در اولین مورد پیشنهاد رسول یونان را بهسختی پذیرفتید، در این عرصه نگه داشتهاند؟
شاید مهمترین دلیل ماندگارشدنم در سینما، این است که فضای شعر از هر نظر، یعنی هم فضای بیرونی که الان در شعر وجود دارد و هم فضای شخصی برای خودم که ٤٠ سال در خلوت و تنهایی حین کارکردن تجربه کردم، یکجوری تنهایی و انزوا را شدت میبخشید و من چون خیلی اهل انزوا نیستم، وقتی وارد سینما شدم، دیدم درست برعکس است، یعنی تیم عظیمی هستند با گرایشهای مختلف، با افکار مختلف و شخصیتهای مختلف که قرار است یک کار جمعی انجام دهند که یک برایندی دارد. خوشبختانه چون با کسانی که کار کردم، بیشترشان آدمهای خوبی بودند، خود این فضا برایم جذاب شد، یعنی یکی از دلایل ماندگارشدنم، جذابیت فضای جمعی سینماست. در وهله بعد، نقشآفرینی برای شخصیتهایی که من هیچ موقع با آنها زندگی نکردم و قرابتی با آنها نداشتم جالب بود. اینکه در قالب آنها رفتم و احساس آنها را درک کردم، برایم بسیار جذاب بود. مخصوصا در فیلم “احتمال باران اسیدی” که کاراکتری را بازی کردم که هیچ سنخیتی با من ندارد. یک آدم تنها، منزوی، منفردی که هیچ دوست و آشنایی ندارد و بازنشسته است و با هیچ مرد و زنی ارتباط ندارد و نمیدانستم چنین کسی چگونه زندگی میکند. خیلی برایم جالب بود ببینم این فرد چگونه زندگی میکند. خب لازمهاش این بود که به این شخصیت و رفتارش فکر کنم. خب این برای من خیلی جذاب بود.
شما خودتان را به معنای کلاسیک بازیگر میدانید؟
به معنای کلاسیک خودم را شاعر هم نمیدانم. مهم این است که مردم چه برداشتی کنند. مردم که میگویم، منظورم اهالی فن هستند. شما میدانید که من برای “احتمال باران اسیدی” در جشن منتقدان و نویسندگان سینما کاندیدای بهترین بازیگر سال شدم. خب برایم خیلی جذاب است، اما اگر از من بپرسید که آیا شما خودتان را بازیگر میدانید؟ خودم را بازیگر نمیدانم چون در چشماندازهایم کسانی را میبینم که خیلی بزرگ هستند. بنابراین خودم را نمیتوانم شاعر هم بدانم، وقتی که حافظ نیز در زبان فارسی شعر گفته. من خودم را با حافظ میسنجم، با سعدی؛ به قول شاملو که یک بار خصوصی به من گفته بود که اگر من به اندازه کلیم کاشانی هم بتوانم در تاریخ ادبیات نفوذ داشته باشم، کلاهم را به هوا میاندازم. این واقعبینی شاملو را نشان میداد. وقتی “کابوی نیمهشب” را نگاه میکنم، بازی داستین هافمن را که حیرتانگیز است نگاه میکنم، خب خیلی خامطبعانه است من بیایم فکر کنم که یک بازیگرم؛ طبیعتا بازیگر هستم، ولی بازیگر مهمبودن فرق میکند. بازیگر مهم داستین هافمن است.
کتاب “زیر دست و پای روزمرگی” اثر سید محمد بهشتی توسط نشر گمان منتشر شد.
به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابطعمومی انتشارات گمان؛ کتاب زیر دست و پای روزمرگی، نوشتده سیدمحمد بهشتی، شامل ۷۵ یادداشت کوتاه از شهریور ۱۳۷۹ تا آبان ۱۳۹۵ است.
درباره این کتاب آمده است: بسیار است اموری که با زندگی ما چنان عجین شده که حضورشان را ساده و بدیهی میپنداریم؛ اسباب و اثاث، حوادث، جاها و حتی آدمهایی که از فرطِ نزدیکی، دیگر ارزشهایشان به دیدهمان نمیآید. بسیاری از رویدادها میآید و سپری میشود، بیآنکه اثری در خاطر ما باقی بگذارد. گویی درست گفتهاند که “هیچ چیز کهنهتر از روزنامۀ دیروز نیست”! لیکن اگر خوب دقت کنیم، لابلای برگهای روزنامه، روزهای رفتۀ عمر خود را میبینیم. پنداری همانقدر که اخبار روزمره در معرض خطر “سپریشدن” و تبدیل شدن به زباله است، گوهر گرانبهای عمر نیز درصورتیکه به روزمرگی تقطیع شود، راحت زیر دست و پا ضایع خواهد شد. لیکن هیچ چیز نیست که واجد گوهری نباشد، کافی است تلاش کنیم که ورای ظاهر، راه به باطن آن بریم. مجموعۀ حاضر تلاشی است برای دیدن ارزش و حکمت نهفته در سادهترین رویدادهای روزمره …
این کتاب در ۳۵۰ صفحه و به قیمت ۲۵ هزار تومان؛ توسط نشرگمان منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
شما هرگز اينجا نبوده ايد ( لين رمزي)
يك قاتل حرفه اي كه در زندگي بسيار شوخ طبع است و از مادرش با كمال ميل نگهداري ميكند در كارش بسيار خشن، بيرحم و صاحب هوش بالاي لحظه ايست و به شكلي خودجوش حريف را غافلگير ميكند. او مامور ميشود دختر ربوده شدهء يك فرماندار را به خانه برگرداند و ربايندگان را بچزاند. ماجراهاي خشونتبار شغل او تاثيراتي لحظه اي در روان او دارد كه با جهشهايي به تصاويري ديگر از كودكي او نمايان ميشوند. فيلم در استفاده خلاقانه از مونتاژ صدا و تصوير بهرهء فراواني ميبرد و دنياي ذهن اين قاتل را دقيق نشان ميدهد. خواكيم فونيكس در نقش اين قاتل ديو اندام با ريش و موهاي بلند و نگاهي نافذ درخشان است. جزييات و ريزه كاريهاي اين فيلم لحظاتي بياد ماندني بجا ميگذارد كه شيوهء پرداخت دراماتيك عاطفي و طناز آن در سبك كردن بار فشار اين هجمه از خشونت كاملاً موثر مي افتد.
بر اساس داستاني واقعي ( رومن پولانسكي)
زندگي حرفه اي يك نويسندهء زن و يكي از تحسينگرانش كه به يك رابطهء پيچيده اما ناقص ميان آنها منجر ميشود. فيلمنامه اقتباسيست ولي در حد انتظار از پولانسكي نوشته نشده و فراز و فرود اين رابطه حاد ميشود اما تماشايي نيست. فيلم يادآور پرسوناي برگمن ( بخاطر رابطهء غالب و مغلوب ميان دو زن)، مستخدم جوزف لوزي ( رابطهء غالب و مغلوب تدريجي) و مصيبت راب رينر ( آسيب به نويسنده توسط يك تحسينگر) است اما قوام هيچيك از آنها را ندارد و در بهترين حالت يك فيلم تلويزيوني متوسط است.
مجموعهء فيلمهاي كوتاه مسابقه
نه فيلم كوتاه از نه كشور بنمايش درآمد كه هيچكدام چنگي به دل نميزدند. در اين ميان يك فيلم هم از ايران بود كه به تشخيص هويت يك جنازهء زني تصادفي توسط دختر نابالغش ميپردازد كه مواد مخدر را از جيب و دهان او كه در سردخانهء بيمارستان است برميدارد و به برادرش ميرساند كه ساقيست. فيلمهاي كوتاهمان هم همان موضوعات بحراني فيلمهاي بلندمان را بازتاب ميدهند.
رودخانه اي از باد ( River Wind) (تيلور شريدان)
نام اين فيلم هم نام منطقه اي كوهستانيست در محدودهء سرخپوست نشين آمريكا با برف و سكوت و سكون زندگي كه براي شهرنشيناني كه آنجا مي آيند حكم محيطي غيرقابل كشف را دارد و منجر به ميل آدميزاد شهري به ارتكاب جرمهايي چون تجاوز و قتل ميشود و حالا محيطبانان مدافع زندگي حيات وحش با همكاري اف بي آي بايد مجرميني كه تجاوز و قتل زنان و رها كردنشان در ميان برف عادتشان شده پيدا و مجازات كنند. فيلم با ريتمي متغير و افت و خيزي در جذب بيننده ميان صحنه هاي ضروري و غيرضروري براي قصه اش پيش ميرود و در مجموع عليرغم صحنه هايي جذاب بدليل همين زياده گوييها تاثير چنداني بر مخاطب ندارد اما جايزهء كارگرداني بخش نوعي نگاه را بُرد.
خورشيد زيباي درون ( كلر دُني)
اين فيلم كه برگزيدهء بخش ١٥ روز كارگردانان شد دربارهء زندگي رنج آور يك زن ميانسال است كه در به در عشق زندگي خويش و بدنبال رسيدن به ثبات عاطفيست و در اين چرخه با هيچ مردي به نتيجه نميرسد. فيلم بنوعي شرح حال اينروزهاي خود كارگردان و بازيگرش ژوليت بينوش است؛ زناني كه در ميانسالي، با از سر گذراندن يك زندگي، امكان ورود به زندگي دوم و تشكيل خانواده را نميتوانند بدست بياورند و همه مرداني كه با آنها برخورد ميكنند حاضر به تعهد نيستند. فيلمساز بدون هيچ بازي فرمي خاصي، بسيار روان و دقيق قصه اش را پيش مي برد و سرراست و روشن در موضوعش ميماند كه نشان از پختگي او در كارش دارد.
سعيد نوري
مبتلایان ام اس بهصورت رایگان از کتابخانه و موزه ملی ملک میتوانند بازدید کنند
با انعقاد تفاهمنامه میان انجمن مولتیپل اسکلروز ایران و کتابخانه و موزه ملی ملک در آستانه روز جهانی ام اس (برابر با ۱۰ خرداد در سال ۱۳۹۶ خورشیدی)، مبتلایان ام اس میتوانند همزمان با بازدید رایگان از نخستین موزه وقفی- خصوصی ایران، از دیگر ظرفیتهای فرهنگی و آموزشی از این موقوفه آستان قدس رضوی بهرهمند شوند.
به گزارش روابط عمومی کتابخانه و موزه ملی ملک، موقوفه آستان قدس رضوی، تفاهمنامه میان انجمن مولتیپل اسکلروز ایران و کتابخانه و موزه ملی ملک، با هدف «ارتقای توانمندیها، شناسایی ظرفیتها و پویایی و حرکت اعضای انجمن ام اس ایران در زمینههای فرهنگی و هنری»، زمینهای مناسب و شایسته برای بهرهمندی اعضای این انجمن در زمینههای «مشارکت در برگزاری نمایشگاههای سالانه»، «امکان بازدید رایگان مبتلایان ام اس»، «برگزاری دورههای ویژه آموزشی»، «همکاری و مشارکت در برگزاری برنامههای فرهنگی و هنری انجمن» و «همکاری در بهرهگیری اعضای رسمی انجمن از کتابخانه ملی ملک» به شمار میآید. این تفاهم به منظور همفکری در ایجاد و گسترش همکاریهای دوجانبه فرهنگی و آموزشی پدید آمده است. اعضای رسمی انجمن بدینترتیب با ارایه کارت ویژه انجمن از اینپس میتوانند از امکان بازدید رایگان از کتابخانه و موزه ملی ملک در زمانهای فعالیت اداری بهرهمند شوند.
کتابخانه و موزه ملی ملک، نخستین موزه وقفی- خصوصی ایران و یکی از شش کتابخانه بزرگ در حوزه نسخههای خطی به شمار میآید که حاج حسین آقا ملک در سال ۱۳۱۶ خورشیدی بر آستان قدس رضوی وقف کرده است. ساختمان این گنجینه اکنون در محوطه تاریخی باغ ملی تهران به نشانی «میدان امام خمینی، سردر باغ ملی، خیابان ملل متحد» جای دارد
عاشق دوگانه ( فرانسوا اُزُن)
يك فيلم ذهني از دريچهء روانِ يك دختر ٢٥ ساله كه جنيني دوقلو بوده و قُلِ ديگر خود را در همان دوران جنيني بلعيده و حالا همه چيز را دوگانه ميبيند. او روانكاوش را در دو شخصيت مجزا با دو اسم مختلف ميبيند و با هر دو رابطه برقرا مي كند و حامله ميشود بي كه بداند بچه از كداميك است. اين بازي رفت و برگشت ميان دو درمانگر و ديدن آن قُلِ از دست رفته در تختخواب در منزلِ مادر و همهء اين دنياي ذهني به شكلي فزاينده حاد ميشود و دل درد او هم بي امان ادامه پيدا مي كند تا مي تركد و اين ذهنيت كه كودكي خياليست اما در واقع كيستِ چركي زنانه ايست كه در رحم شكل گرفته بيرون آورده ميشود و به ظاهر همه چيز بحال عادي برميگردد. اما حالا اين خودِ تكثيرشده اش است كه شروع به مزاحمت مي كند… اين كه فيلم موفق ميشود ذهني بودن خودش را تا نزديك به پايان نگهدارد و با ظاهر هنرپيشهء زن كه شبيه ميا فارو بزك شده يادآور بچهء رزمري پولانسكي جلوه ميكند.
دلِ تاريكي ( فاتح آكين)
دلمشغولي اصلي اين فيلمساز مسالهء مهاجرت تركها به آلمان و تلاش آنها براي پذيرفته شدن و جذب در كشور ميزبان است اما وجود نئونازيهاي نژادپرست كه اساساً تحمل حضور بيگانه در خاك خود را ندارند كار را براي مهاجرين دشوار ميكند. قصهء اين فيلم كه به شكلي دقيق بر اساس روشهاي فيلمنامه نويسي سيدفيلد و كتابهاي ساير آمريكاييها نوشته شده زندگي يك خانوادهء سه نفري را روايت مي كند كه درگير و دار برخورد با اين نئونازيها كودك و مرد در يك انفجار از بين ميروند و زن با اينكه مجرم را ديده نميتواند در دادگاه چيزي را ثابت كند. اين است كه دست به اقدام انتقامجويانهء انتحاري ميزند و خود را همراه دو مجرم منفجر ميكند. فيلم در سه موومان روايت ميشود و از جزييات دقيق عواطف زن داغديده گرفته تا ناكارآمدي دستگاه قضايي آلمان و خودكشي بعد از فقدان عزيزترينهاي زندگي را با ظرافت بتصوير ميكشد و منطق روايت و ريتم فيلم قانع كننده است.
تويين پيكس ( ديويد لينچ)
يك دنيا ابهام در دنياي سرد و غيرقابل اطميناني كه مختص ديويدلينچ است. فيلم پر از شخصيت، موقعيت و حوادث نامربوط است كه البته در قسمتهاي بعدي سر و سامان خواهند گرفت. مثل هميشه كار صداگذاري و موسيقي و فيلمبرداري فيلم درخشان است. فعلاً همينطور دربسته قبول!
سعید نوری
در چند روز گذشته چند جایزه ادبی برگزیدگان خود را معرفی کردند و جایزه ادبی صادق هدایت نیز فراخوان شانزدهمین دوره خود را اعلام کرد.
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: ندا آلطیب در روزنامه اعتماد امروز نوشت: در چند روز گذشته چند جایزه ادبی برگزیدگان خود را معرفی کردند و جایزه ادبی صادق هدایت نیز فراخوان شانزدهمین دوره خود را اعلام کرد. پنجشنبه و جمعه هفته گذشته روزهای پر خبری برای فعالان حوزه ادبیات بود. با برگزاری آیین پایانی چند جایزه ادبی، چندین نویسنده و شاعر جوان جوایزی را به خانههایشان بردند، برخی از چهرههای باسابقه تقدیر شدند و نخستین روز هفته جاری نیز فراخوان جایزه ادبی صادق هدایت منتشر شد.
هرچند خانه هدایت در خیابان لالهزار، حال و روز خوشی ندارد و ظاهرا هیچ طرح و برنامه مشخصی هم برای تبدیل آن به موزه وجود ندارد، اما دفتر هدایت طبق روال چند سال گذشته امسال نیز جایزه ادبی صادق هدایت را برگزار میکند. این جایزه ویژه داستانهای چاپنشده برگزار میشود و هر نویسنده میتواند فقط یک اثر منتشر نشده را ارایه کند، داستانی که نباید از هزار کلمه کمتر و از چهار هزار کلمه بیشتر باشد. این جایزه به کوشش جهانگیر هدایت، برادرزاده صادق هدایت برگزار میشود و نویسندگانی که در این مسابقه شرکت میکنند باید بدانند تا زمانی که برگزیدگان اعلام نشدهاند، نباید داستان خود را برای انتشار به مجلات یا سایتهای اینترنتی یا دیگر جوایز ادبی و مسابقات داستاننویسی بفرستند چون در این صورت، داستان فرستادهشده آنان در مسابقه شرکت داده نمیشود. در این فراخوان اعلام شده ارسال داستان برای این مسابقه به این معنی است که نویسنده در صورت انتخاب، رضایت خود را برای چاپ داستان ارسالی در مجموعه داستانهای برگزیده اعلام کرده است و دفتر هدایت مجاز به ویرایش داستانها است. ضمن اینکه داستانهای ارسالی پس داده نمیشود.
متقاضیان برای شرکت در این مسابقه تا پایان مهرماه میتوانند آثار خود را ارسال کنند و برگزیدگان مسابقه بهمنماه که ماه تولد صادق هدایت است، معرفی میشوند و تندیس یا لوح تقدیر هدایت را دریافت خواهند کرد و داستانهایشان هم منتشر میشود. این جایزه نیز همچون چند جایزه ادبی دیگر ویژه نویسندگان فارسیزبان است و نویسندگان کشورهای همسایه نیز میتوانند در آن شرکت کنند و اگر برگزیده شوند، جوایزشان به نمایندگانشان اهدا میشود و آثارشان به کمک موسسات ادبی خارج از کشور و به صورت مجموعهای منتشر خواهد شد. جایزه ادبی هدایت، داوران خود را معرفی نمیکند و قرار است داوران هم همزمان با برگزیدگان در مراسم اهدای جوایز معرفی شوند. اما روز جمعه ٥ خردادماه، مراسم پایانی دو جایزه ادبی برگزار شد؛ جایزه “فرشته” و جایزه “هزار و یک شب”. همزمان با معرفی برگزیدگان جایزه فرشته بزرگداشت علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز نیز در شهرکتاب فرشته برگزار شد. در آیین پایانی این جایزه چهرههایی مانند احمد مسجدجامعی، احمد پوری، لیلی گلستان، فریبا وفی، سیامک گلشیری، محمد چرمشیر، عباس یاری، ابراهیم حقیقی، علیرضا رمضانی، بهرام دهقانی، مرضیه برومند، محمدرضا غفاری، حسن زاهدی، علیرضا تابش، منوچهر شاهسواری، فرشته طائرپور، غزل شاکری، همایون ارشادی، حبیب رضایی و… در مجموعه فرهنگی هنری شهرکتاب فرشته حضور داشتند و چهرههایی چون ابراهیم حقیقی، لیلی گلستان و احمد مسجد جامعی سخنرانی کردند. مراسم اختتامیه پنجمین دوره جایزه ادبی هزارویک شب نیز با حضور نویسندگان ایرانی و افغانی در تالار شباهنگ برگزار شد. در این دوره جایزه نویسندگان فارسیزبانی از کشورهای افغانستان، سوئد، آلمان، امریکا، اتریش و امارات در کنار نویسندگان ایرانی شرکت کردند که آثارشان با حضور ۱۰ داور از ایران و افغانستان بررسی شد. روز پنجشنبه ٤ خرداد ماه نیز برگزیدگان نخستین جایزه وبنویسی با نام “میرزاده عشقی” جوایز خود را دریافت کردند. برگزیدگان این جایزه پیشتر اعلام شده بودند و آیین پایانی آن با سخنانی از اسماعیل امینی عضو تحریریه نشریات گل آقا و مدرس دانشگاه، اسدالله امرایی نویسنده و مترجم، احسان رضایی روزنامهنگار و منتقد، علیرضا رضایی و شیوا مقانلو داستاننویس برگزار شد.
در هفتم خرداد ۱۳۳۵، به مناسبت هفتصدمين سالگرد وفات انديشمند و دانشور بزرگ جهان اسلام، خواجه نصيرالدين طوسي، كنگره بزرگداشتي در تهران برگزار شد و ابعاد گوناگون اين شخصيت عظيم علمي مورد بررسي قرار گرفت. ما نيز در اين مقال، به اين بهانه به گوشههايي از زندگي ايشان ميپردازيم. ابوجعفر محمد بن محمد حسن طوسي معروف به نصيرالدين، استاد البَشَر، محقق طوسي و خواجه در روز يازدهم جماديالاول ۵۹۷ ق در طوس به دنيا آمد. ايام كودكي او در طوس سپري شد و او در اين زمان، مقدمات علوم را از پدر فاضلش فرا گرفت. در جواني راهي نيشابور شد و از محضر بزرگان آن ديار همچون فريدالدين داماد نيشابوري و عطار نيشابوري استفادههاي فراوان برد. محقق طوسي در طي ساليان متمادي به كسب دانش پرداخت و به مدارج والاي علمي دست يافت. در زمان حضور او در عراق، واقعه هجوم سپاهيان مغول به ايران روي داد و او به ايران بازگشت تا حضورش كمكي براي ديگران باشد. خواجه نصيرالدين از آن پس به دعوت يكي از حاكمان فرقه اسماعيليه به قهستان و سپس قلعه الموت در نزديك قزوين رفت و نزديك به ۲۶ سال در اين قلعهها به سر برد، اما در اين دوران، لحظهاي از تلاش علمي باز نايستاد و كتابهاي متعددي به رشته تحرير درآورد. با هجوم مغولان و فروپاشي اسماعيليان، خواجه درصدد برآمد تا به هر نحو ممكن، از خونريزي و ويرانگري قوم مغولان جلوگيري نمايد. از اينرو با استفاده از موقعيت علمي خود، به هلاكوخان مغول نزديك شد و پس از مدتي از مقربان درگاه آنان گرديد. همچنين مقام علمي و ارزش فكري خواجه نصيرالدين موجب شد تا هلاكو او را در شمار بزرگان دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وي كوشا باشد. خواجه نصيرالدين در طول ساليان بعد، به شهرها و كشورهاي مختلفي مسافرت نمود و شاگردان فرهيختهاي را پرورش داد كه علامه حلي، كمال الدين ميثم بن علي بحراني، سيد ركن الدين استرآبادي و مجدالدين طوسي از آن جملهاند. وي همچنين با نفوذ خود مانع از قتل عام مردم و دانشمندان ميگرديد و در حفاظت از ميراث عظيم اسلامي و علمي سعي زيادي نمود. خواجه نصيرالدين طوسي در علومي همچون رياضيات، فلسفه، كلام، اخلاق، ادبيات، هيئت و نجوم و… مهارتي بسزا داشت و آثار متعددي به وجود آورد كه قواعدالعقايد، اخلاق ناصري، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس و زيج ايلخاني از آن جملهاند. وي سرانجام در ۱۸ ذيعقده ۶۷۳ ق در ۷۶ سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در حرم حضرت امام موسي كاظم(ع) به خاك سپرده شد.
ققنوس منتشر کرد؛
روایت پژوهشگر انگلیسی از شاهنامه/ پاسخی به منتقدان فردوسی
کتاب «حماسه و نافرمانی» شامل بررسی شاهنامه فردوسی نوشته دیک دیویس با ترجمه سهراب طاوسی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «حماسه و نافرمانی» شامل بررسی شاهنامه فردوسی نوشته دیک دیویس به تازگی با ترجمه سهراب طاوسی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
دیوس ۷۲ ساله دانش آموخته دانشگاه منچستر و مدرس دانشگاه اوهایو در آمریکاست. او علاوهبر فردوسی و شاهنامه، روی اشعار حافظ و افسانه سیاوش کار پژوهشی کرده و کتاب هایی را در این باره منتشر کرده است. کتاب «حماسه و نافرمانی» در وهله اول، کوششی برای تعدیل باوری عمومی درباره این است که شاهنامه درباره چه سخن میگوید؟ این کتاب، زندگی خود را برای اولین بار در قالب پایان نامه دکتری مولف آغاز کرده است.
این کتاب، در نقد متن و فرامتن شاهنامه فردوسی و همچنین افرادی مانند اردوارد براون، وان گرونبام و احمد شاملو نوشته شده که شاهنامه را صرفا نظم میدانند. دیویس در ابتدای کتاب پیش رو، آن را به همسر و فرزندانش تقدیم کرده است: برای افخم که ایران را با او شناختم و شیفته شعرش شدم و برای فرزندانمان، مریم و مهری.
مولف این اثر به خواننده می گوید که هرجا منابع، دست فردوسی را باز گذاشتهاند، میتوان نبوغ روایت سرایی و شاعرانگی او را در سطح اعجاب آوری مشاهده کرد. او در این زمینه مثال ویژه ای از داستان های سیاوش و اسفندیار می آورد. این کتاب را می توان به دلیل زبان سادهاش، یکی دیگر از نوشتههای مکتب نقدنویسی انگلیسی دانست که شاهنامه را از منظر فرم و محتوا بررسی کرده و در این میان، عناصر زیباشناسانه شاعری فردوسی را نیز برای خواننده تشریح کرده است.
این کتاب ۴ فصل اصلی دارد که عبارت اند از: آیا نافرمانی هست…؟، شاه و زیردست، پدر و پسر، در چاه افراسیاب.
رستم و سهراب، رستم و بهرام چوبینه، سام و زال، خاندان نریمان: سام، پیران ویسه و … از جمله زیرمجموعه های این فصول هستند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
هر گونه خوانش تمثیلی باید مسئله وجود ضحاک به عنوان نماینده نامیرای شیطان را که برای همیشه در زیر دماوند زنجیر میشود در نظر داشته باشد (تداوم وجود او، به عنوان شیطان در زنجیر، زیر کوهستان، بعدها با ناپدید شدن، میتوان گفت غیب شدن، کیخسرو _ یکی از معدود شاهان به صراحت نیکوکار شاهنامه _ در بالای کوه قرینه می شود). این خوانش ضحاک را به نوعی تجسم اهریمن می داند (و کیخسرو را به نوعی تجسم اهورامزدا). اما چنین تفسیر زرتشتی، که در منبع پنهان بوده اما برای خواننده امروزی آشکار است، احتمالا برای خواننده مسلمان فردوسی، و شاید حتی برای خود شاعر هم، چندان هم روشن نبوده است.
این کتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان ۸۸۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار ریال منتشر شده است.
موزه آلبرتینیوم آلمان، آثاری از گرهارد ریشتر را به نمایش میگذارد. این نمایشگاه از بیستم ماه جاری تا ۲۷ آگوست سال ۲۰۱۷ برپا خواهد بود.
گرهارد ریشتر (Gerhard Richter) متولد سال ۱۹۳۲ در درسدن به نقل از موسسه فرهنگی درسدن با عنوان staatliche kunstsammlungen از شناختهشدهترین هنرمندان معاصر دنیا است. او بیش از ۵ دهه مشغول به خلق آثار هنری است و اکنون در هشتاد و پنجمین سالروز تولدش موزه آلبرتینیوم آلمان در نمایشگاهی از ۲۰ ماه مه تا ۲۷ آگوست سال جاری آثارش را به نمایش گذاشته است. این نمایشگاه ۲۴ اثر این هنرمند آلمانی را به مخاطبان عرضه کرده است.
گرهارد ریشتر بیش از همه در نقاشی آبستره و انتزاعی به عنوان نقاشی مهم و برجسته مطرح است. سایت موسسه فرهنگی درسدن نقاشیهای ۵ سال اخیر این نقاش آلمانی را متفاوت از آثار انتزاعی سالیان پیش این نقاش توصیف کرده و نوشته است او در این آثار خود را به عنوان نقاشی یگانه و بینظیر معرفی میکند.