متن کامل صد و بیست و چهارمین شماره ماهنامه آزما در این مطلب قابل دسترسی برای عموم است. این مجله در حوزه ادبیات و به صورت ماهانه منتشر می گردد.
از اینجا میتوانید متن کامل ماهنامه آزما درباره ادبیات و هنر و فرهنگ ایران شماره ۱۲۴ را دانلود کنید.
در این شماره از ماهنامه آزما ( ادبیات ) مطالب متعددی از متخصصان ادبیات و هنرمندان از جمله مهسا ملک مرزبان و مهرداد اسکویی می خوانیم.
مصاحبه اختصاصی آزما ( ادبیات ) با دکتر مهری بهفر
گفت و گو با دکتر مهری بهفر
ندا عابد
دکتر مهري بهفر سالهاست که کار سترگ شرح تکتک ابيات شاهنامه را وجههي همت خود قرار داده. کاري نيازمند سعي و از خودگذشتگي و توان علمي بالا که به خوبي از پس آن برآمده تا حدي که تحسين و تاييد بزرگان و استادان ادبيات کشور را نيز برانگيخته و همين نکته شايد باعث شد که با او بهعنوان بانويي جوان و فرهيخته روزهاي سالهاي جواني را صرف معنا کردن بيتبيت ميراث فردوسي کرده به گفتوگو بنشينيم.
تاکنون چندين تصحيح از شاهنامه توسط بزرگان عرصهي ادبيات انجام شده، چه اتفاقي باعث ميشود که يک بانوي جوان تصميم ميگيرد که عمرش را صرف تصحيح مجدد شاهنامه کند؟
شايد از اين سؤال دو تعبير بتوان کرد؛ نخست اينکه اصلا لازم نبود، اين کار انجام بشود، بودهاند افرادي که در مورد ضرورت انجام اين کار با حالت استفهام انکاري از من سؤال ميکنند. و تعبير ديگر اين است که مثلا جوان يا زن يا مرد بودن را در اين کار مؤثر بدانيم (که طبعا من به آن اعتقاد ندارم.) گويي به نوعي کاست باور داريم کاست جوانها و زنها. و وقتي يک نفر بدنشانيِ اين دو کاست را در خود داشته باشد اساسا کار درست و حسابي يا اقدامي شايسته از او بعيد است.
منظورم تفکيک جنسيتي نيست. اما به رسم معمول شايد عادت کردهايم که توجه به اشعار و متون کلاسيک و به خصوص شاهنامه، بيشتر مخصوص دوران پختگي افراد است. و خيلي با شر و شورهاي يک خانم جوان جور درنميآيد.
اين نکتهي شما کاملا درست است. ما به برخي کليشهها عادت کردهايم و وقتي از آن ساختارشکني شود واکنش نشان ميدهيم. ترديد ندارم که خود شما هم کليشهها شکستهايد و با تعجب و ناباوري و حتا انکار روبهرو شده ايد. يک از هزار دليلش اين که از سال ۱۳۸۰ که من دفتر يکم از شرح ابيات شاهنامه را منتشر کردم تا به امروز، هيچ خانم روزنامه نگاري در عرصهي ادبيات به موضوع شاهنامه علاقه نداشته يا اگر داشته دستش براي گفتگو با من باز نبوده و در حالي که بيش از ۳۰ مصاحبه با نشريات داشتهام و هميشه مصاحبهکننده مرد بوده. تا امروز که شما مدير مسئول مجله و درس خواندهي ادبيات اين مصاحبه را ترتيب داديد. بنابراين اين موقعيت براي من هم تازه است.
بحث ارزيابي جايگاه زنان در امر تحقيق و واکنش جامعهي دانشگاهي و غير دانشگاهي به آثار آنان را که بسيار هم جالب است. همين جا رها ميکنم. فقط بگويم که ما زنان هنوز که هنوز است براي اين عادتها و کليشهها تاوان ميدهيم اگرچه شايد باورکردني به نظر نرسد. اما خيلي بيش از آنچه ما فکر ميکنيم زمان ميبرد اين که عادي باشد، هم زن باشي و هم دنبال علاقهي حرفهاي ات بروي و اصلا بتواني علاقهي حرفهاي واقعي داشته باشي. در همينجا مکانيسم رويارويي با اين وضعيت را براي زنان جوانتر از خودم به عنوان تجربهاي فردي ميگويم: بيتفاوتيِ راستين در برابر آن جايگاهِ به حقي که جامعه، به دليل زن بودن يا جوان بودن يا طي نکردن آيين تشرف آنطور که مرسوم است، ميخواهد به شما ندهد. اگر شما به طرزي خودبسنده به کارتان علاقه داشته باشيد واقعا راهيافتن به محافل و مجالسِ ماسوني اصلا جذاب و جالب نخواهد بود. وقت تلفکني بيحاصل و ملالآوري است. همه جا بودن و براي نشانِ قبول گرفتن از هر دستهاي دست و پا زدن. راز رويينهتني در توقع بريدن از بيرون و خلاصه شدن در کار است. البته من از تجربهي خودم به اميد مفيد بودن گفتم مطمئن نيستم نسخهي من به درد همه بخورد.
ما به کلیشه ها عادت کردیم
برگرديم به شاهنامه… ادبیات
علاقهي وافر من به شاهنامه عيان است و حاجت به بيان ندارد. ادبيات کلاسيک ما هم مثل ديگر عرصهها تا همين اواخر ميدان کار و حضور مردان بوده، بهطوري که خود من در طول دوران تحصيلم استاد زن نداشتم. اگرچه امروز ديگر مثل بيست و چند سال پيش نيست و استادان متخصص درجه يکِ خانم به تدريس و تحقيق در متون کلاسيک مشغولاند اما غلبه دست کم به لحاظ کمي با مردان است و کليشهها و عادتهاي ذهني ما هم به حضور مردان بار بيشتري ميدهد.
اما تصحيح و شرح ابيات ابعاد وسيعتري دارد آن هم در مورد شاهنامه پس برگرديم به سؤال اول.
گام اول، يعني فکر کار، از اين جا شروع شد که هيچ شرح بيت به بيتي از شاهنامه وجود نداشت. و من خودم در دوران دانشجويي واقعا به چنين شرح کشافي نياز داشتم. شرحهاي مفصلي بر ديوان حافظ و مثنوي معنوي نوشته شده. (بيش از ۱۵۰ شرح.) ولي بر شاهنامه به غير از خلاصهنويسي برخي از داستانها، يا شرحي بر داستانهاي خيلي معروف، که اکثرا سر فصلهاي درسي بودند، متأسفانه تا آن زمان شرحي بيت به بيت نوشته نشده بود. ضمنا در همهي شرحهايي هم که بر اين داستانها نوشته شده بود، دامنهي شرح ابيات از آسان شروع ميشد و تا به مرز دشوار ميرسيد قلم شارح از کار ميافتاد و از آن ميگذشت، آن شرح هاي گزينشي که برخي بيتها را شرح ميداد مشکل ديگري هم داشت، فاقد روش شناسي معين و به شکلي کاملا دلبخواهانه بود.
شارح به محض اينکه به پيچيدگيهاي فني و معنايي ميرسيد، جا خالي ميداد و از توضيح ميگذشت. اينهايي که من ميگويم تجربهي عامي است. خودتان حتما چنين چيزي را در مواجهه با شرح متون کلاسيک ديدهايد. اين مسئله فاش است همه ميدانيم. چون در عنوان اين کتابهاي شرح معمولا ذکر شده که اين کتاب دربردارندهي «شرح دشواريهاي متن» است، در دانشجو و خواننده اين تصور را ايجاد ميکند که آن بيتي که تو معنايش را نميفهمي بيت آساني است که شارح نيازي به شرح آن نديده! شارح وارونهي صنعت تجاهل العارف را به کار ميزند که ميشود: «تعارف الجاهل». شارح به جاي تلاش براي حل مشکل خود را به دانستن ميزند و اين احساس را به خواننده ميدهند که اين بيتي که تو نميفهمي بيت سادهاي است و مشکل خودت است که آن را نميفهمي. من با نوشتن شرح بر يکايک ابيات ساده و دشوار کردن و بيريز و درشت کردنِ آن، دست خودم را براي آن عمل رسوايِ تعارفالجاهل بستهام.