«داستان از تماسِ بانویی که خود را یکی از وارثان خانه مادری پروین اعتصامی معرفی میکند، آغاز شد؛ خبر میدهد چند نفر داخل یکی از خانههای منتسب به مادر پروین اعتصامی در حال حفاری هستند و نیروی انتظامی منطقه نیز صورتجلسه این شکایت را تنظیم کرده است.»
به گزارش ایسنا، نه تنها وارثانِ خانه مادری پروین اعتصامی، که همسایههای خانه در خیابان ابوسعید هم دلنگران شدهاند، میگویند گونیهای خاک از بنبست پروین که این روزها دیگر نشانی هم از نامِ بنبست روی دیوار نیست، بیرون میآید.
اما همه ماجرا به اینجا ختم نمیشود… «ثریا طغرایی»، از وارثان همراه با مالک خانه که برای سرکشی به آنجا رفتهاند، شب گذشته متوجه حضور چندین نفر در خانه میشوند که در حال حفاری در زیرزمین خانه هستند و حتی تکه سنگهایی نیز روی یک میز قرار گرفته که برای مالک آشناست.
سیروس طغرایی، اولین مالک خانه، طبق رسم هر ساله از خارج برگشته و میخواهد به خانهاش سرکشی کند، ولی چیزی که چشمش میبیند را نمیتواند باور کند؛ میگوید ده نفر مرد قوی هیکل همراه با وسایل کند و کاو در حال حفاری در زیرزمین خانهاند و جالب است که گونیهای پر خاک را به راحتی تا سر بنبست میآورند و بار کامیون میکنند.
«ثریا طغرایی» حتی به کلانتری منطقه ۱۱ تهران نیز اطلاع میدهد، اما به گفتهی خودش یکی از مسئولان کلانتری با ابراز ناراحتی از تماسهای مکرر برای حل مشکل این خانه کلافه شدهاند و گویا تمایلی برای سرکشی دوباره به خانه را ندارند. آنها با این وجود صورتجلسهی ماوقع را با حاضر شدن در محل، تنظیم میکنند.»
سمت شمالِ خیابان ابوسعید، تنها خانهی باقیمانده از مصالح سنتی قدیم و درختانی که عمرشان بیش از ۸۰ سال است، تنها خانهای است که وقتی از همسایگان دربارهی نشانی خانهی «مادری پروین اعتصامی» میپرسم، آن را نشانم میدهند و میگویند «همان است».
همهی محلیها به جز یک نفر بر سر مالکیت این خانه همنظر هستند. خیابان ابوسعید، بنبست «پروین» با بیش از ۲۰ قواره خانه کنار یکدیگر، آدرس سرراستی است که فقط قدیمیها میتوانند آن را پیدا کنند. همه درهای قرار گرفته در بنبست با قفل بسته شدهاند، به جز خانهای که علیآقا (یکی از محلیها) آن را نشان میدهد و میگوید: از بچگی تا ۱۰ سال پیش در مراسمهایِ عزاداری این خانه شرکت کرده است، اما با رفتن اهالی خانه از محله، دیگر کسی نماند.
او درباره تزئینات و معماری خانه نیز توضیحاتی میدهد و قدم به قدم تا آخرین پلاک میآید، انتهای بنبست گونیهایی از خاک قرار دادهاند، که به گفتهی طغرایی همان در، قدیمیترین و با ارزشترین بخش خانه است که اکنون متعرضان به خانه نیز در حال حفاری در این بخش هستند.
وی ادامه میدهد: این خانه قدیمی است، اما فکر نکنم برای ۲۰۰ سال پیش باشد، زمانی تا ۱۰ سال پیش هیات داشت، یک خانوار بودند که آنجا زندگی میکردند، نمیدانم وارث بودند یا فرد دیگری، به هر صورت با بلند شدن آن خانواده از این مکان، درهای این خانه نیز بسته شد.
قدمت خانه بیش از یک قرن است
یکی از مغازهداران خیابان ابوسعید که حدود ۸۰ سال است در این منطقه به کسب و کار مشغول است نیز در پاسخ به پرسش خبرنگار ایسنا دربارهی خانه مادری پروین اعتصامی میگوید: قدمت خانه بیش از ۱۰۰ سال است، سال ۱۳۴۸ وقتی بازارچه «آشیخ هادی» خراب شد و خیابان ابوسعید را احداث کردند، حیاط خانهی مادریِ پروین تا وسط خیابان امروزی ابوسعید ادامه داشت، اما برای احداث خیابان تا مساحت امروزی حیاط را تخریب کردند.
با این وجود وی تاکید میکند: پروین در خانه زندگی نکرده، او در تبریز و خانهای در خیابان چهارراه سرچمشه بوده است، شاید ترددهایی داشته است، اما صرفا در این مکان نبوده است.
او میگوید: مدتهاست بیشتر قوارههای خانه خالی هستند، به جز یکی دو خانه که یا انبارند یا کسی آنجا زندگی میکند.
یکی دیگر از همسایگان خانه هرچند معتقد است این خانه متعلق به خاندان اعتصامی نیست، اما میگوید: هفت وارث در این خانه سهم دارند، که به تازگی زیاد در خانه رفت و آمد میکنند.
دعوا بر سر ارثیه نیست
«نادر منصور»، وکیل دادگستری و وکیل خانوادهی طغرایی اتفاقات رخ داده برای این خانه را که بخشی از آن از نظر میراثفرهنگی ارزشمند است، به خبرنگار ایسنا توضیح میدهد.
او نخست این احتمال را از ذهن دور میکند که “دعوا سر ارثیه است” و میگوید: دو وارث برای این چند قواره خانه بود، خانهای که میان سودابه اعتصامی و روحانگیز اعتصامی تقسیم شد، هر دو خواهر فوت کردند، اما زمین بین دو خواهر تقسیم شد، من وکیل خانوادهی سودابه هستم و با فرزندان روحانگیز نیز در تماس هستم. در حال گرفتن مجوزهای لازم از شهرداری برای فروش و تخریب خانهها به جز بخش ارزشمند بنا براساس دستور میراث فرهنگی بودیم که متوجه شدیم افرادی خانه را تصرف کردهاند، هیج دعوایی برای ارثیه در میان نیست.
وی با بیان اینکه میراث فرهنگی چند سال قبل به مالکان خانه اعلام کرده که بخشی از خانه به دلیل داشتن تزئینات ارزشمند است و باید نگهداری شود، ادامه میدهد: از سوی دیگر از حدود ۲۰ سال قبل تا ۱۰ سال گذشته چند نفر به همراه خانوادههایشان در بخشهایی از خانه ساکن بودند که یک نفر را نماینده کردم تا کارهای اداریِ بیرون کردن تصرفکنندگانِ خانه را در آن زمان انجام دهد و موفق به این کار نیز شد. حالا بعد از حدود ۱۰ سال؛ آن نماینده با چند نفر بخش تاریخی خانه را تصرف کردهاند.
میراث فرهنگی روی بخشی از خانه دست گذاشته است
او با اشاره به اینکه در زمان به فروش گذاشتن خانه به همه متقاضیان اعلام میشد که بخشی از این خانه تاریخی است و به دستور میراثفرهنگی باید حفظ شود، بیان میکند: افرادی که وارد خانه شدهاند غاصباند. شخصی که سردستهی این کار است، توسط من نمایندگی گرفت، این را به اجرای احکام و کلانتری نیز گفتهام؛ باید در نخستین قدم خلع ید دهیم تا این افراد بیرون شوند.
این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه میراث فرهنگی باید وارد ماجرا شود، ادامه میدهد: غاصبانّ خانه حتی در را قفل کرده و اجازه ندادند کلانتری داخل خانه برود، از نظر قانونی میراثفرهنگی باید سریعتر به کلانتری اعلام و قضیه را پیگیری کند، چون بخشی از خانه حقوق دولت و مشمول مقررات عمومی است و میراثفرهنگی به ما گفته است به آن دست نزنیم، این بخش در اختیار میراثفرهنگی است.
«منصور» تاکید میکند: باید وارثان به میراثفرهنگی وضعیت را اعلام کنند. خلعید آن فرد را میتوان انجام داد، اما یک نکته وجود دارد، «تا طی کردن پروسهی دادگاه مشخص نیست آن بخشهای تاریخی به چه وضعیتی دربیایند و اینکه در این فاصله چه خرابکاریهایی در منطقه میشود، باید ببینیم چه کار میتوان کرد.»
نیروی یگان حفاظت تهران، پیگیر خانه اعتصامی است
به دنبال پیگیریهای خبرنگار ایسنا و به گفتهی روابط عمومی ادارهکل میراث فرهنگی استان تهران، نیروی یگان حفاظت این اداره کل منطقه را بررسی کرده و پیگیریهای مورد نیاز را انجام داده است، اما هنوز نتیجهی نهایی دربارهای این خانه اعلام نشده است.
براساس این گفتهها، هر چند این خانه در فهرست آثار ملی به ثبت نرسیده، اما به نظر می رسد در لکهگذاری بناهای واجد ارزش تهران مشخص شده است.
صد و بیست و چهارمین شماره آزما با میز گردی درباره شعر زنان با عنوان “نگاه به درون یا روزنه ای به سوی جهان” منتشر شد.
در این شماره آزما گفتگویی میخوانید با دکتر مهری بهفر نویسنده و پژوهشگر ادبی که سالهاست کار سترگ شرح ابیات شاهنامه را وجه ی همت خود قرار داده است. یادداشت نخست این شماره آزما مطلبی است باعنوان “حال مطبوعات خوش نیست!…” و در بخش آزما اندیشه مطلبی با عنوان مفهوم نشانه از نگاه چارلز سندرز پرس چاپ شده است.
کازو ایشیگورو
نویسندهٔ انگلیسی ژاپنیتبار
کازو ایشیگورو (Kazuo Ishiguro) (زاده ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی) نویسندهٔ انگلیسی ژاپنیتبار است که خانوادهاش وقتی پنجساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشیگورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته نویسندگی خلاقانه در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است.
کازو ایشیگورو
ایشیگورو در کراکوف لهستان، ۲۹ اکتبر ۲۰۰۵زادروز۸ نوامبر ۱۹۵۴ (۶۲ سال)
ناگازاکی، ژاپنملیت انگلیسی ژاپنیتبارپیشهرماننویسسالهای نویسندگی-۱۹۸۱جوایزجایزهٔ وایتبرِد(۱۹۸۶)
جایزه ادبی من بوکر (۱۹۸۹)
او یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب هنرمندی از جهان شناوربرندهٔ جایزهٔ وایتبرِد و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب بازماندهٔ روز برندهٔ جایزهٔ بوکر شد. از بین آثار او کتابهای وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن نیز به فهرست نهایی جایزهٔ بوکر راه یافتند. در سال ۲۰۰۸، مجله تایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار داده است.[۲] ایشیگورو در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
رمانهای بازمانده روز و هرگز رهایم مکن او به صورت فیلم سینمایی درآمدهاند.
صقحه ۲۴ و ۲۵، شماره مهر ۹۶ آزما
بررسی نقش پدر در شکلگیری علاقه دخترانشان به حوزهی فرهنگ و هنر و ادبیات
ص ۸ و ۹، ماهنامه آزما، شماره ۱۲۲
هوشنگ اعلم، یادداشت: واقعيت اين است که تهران، شهري که به خاطر بافت جمعيتياش از يک سو و به دليل پايتخت بودنش بيش از هر شهر ديگري، ايران و شاکلهي فرهنگي آن را نمايندگي ميکند. و به همين دليل نيازمند داشتن يک مديريت فرهنگي زبده است. مديريتي که بتواند نقش مؤثر و تعيينکننده در همهي برنامهريزيهاي توسعهي شهري داشته باشد. و با برخورداري از قدرت اجرايي لازم از عملي شدن برنامههايي که با فرهنگ ايران و شرايط اقليمي شهر در تعارض قرار ميگيرد. جلوگيري کند.
گفت وگو با دکتر مهدي عليايي مقدم
انتشارکتاب «صد سال دگر» اتفاق خوشايندي بود. کتابي که مجموعهاي از شعرهاي منتشر نشدهي نيما را که از ميان دستنوشتههاي او استنساخ شده در خود دارد. انتشار اين کتاب فرصتي است براي مطالعهي بيشتر در روند تکامل شعري نيما و مهمتر اينکه اين اتفاق در مورد شاعري افتاده است که فقط شصت سال از مرگ او گذشته و ميتواند آغازي باشد براي پژوهشهاي بيشتر در مورد آثار چاپ نشدهي ديگر اهالي فرهنگ. ميخواهم در آغاز بپرسم چگونه کار شروع شد؟
گفتوگو با سعيد رضواني و حسن ميرعابديني
پيرامون «صد سال ديگر»
مجموعهاي از شعرهاي منتشر نشده نيما
خبرهاي مربوط به تصحيح و چاپ بيش از صد شعر از اشعار چاپ نشدهي نيما يوشيج زمستان پارسال منتشر شد. و کتاب با عنوان «صد سال ديگر» اوايل امسال به بازار آمد در ديداري با دکتر محمد دبير مقدم در فرهنگستان شنيدم که کتاب را فرهنگستان به تازگي منتشر کرده. و هم او بود كه يک نسخه از اين کتاب را به رسم هديه به من داد. با کنجکاوي بسيار روي تصاوير آخر کتاب که عکسهايي از دستخط نيما بود (با همان آشفتگيها و خطخوردگيهاي اصل يک سند) متوقف شدم. و مشتاق براي گفتگو با دو نفر پژوهشگري که نامشان برجلد کتاب آمده بود. وقتي سعيد رضواني تقاضايم را براي گفتگو پذيرفت خواهش کردم که حسن ميرعابديني هم که در جريان تصحيح اين متن بوده در اين گفتگو شرکت داشته باشد که با لطف بسيار اين دعوت را پذيرفت. آنچه ميخوانيد حاصل گفتگوي صميمي ما در يک روز گرم نيمهي تير ماه در اطاق سعيد رضواني و حسن ميرعابديني در فرهنگستان ادب است که با شکلاتهاي اهدايي مژده دقيقي عزيز که همسايهي اطاق دکتر رضواني است، شيرينتر شد.
شعر زنان، يا شعر زنانه (مفهومي که هنوز بر سر وجود و ماهيتاش اختلاف هست)، با کمي تسامح، اگر قضاوت کنيم. طي نيم قرن اخير فضاي پر فراز و نشيب و متلاطمي را تجربه کرده. آنقدر که گاه مثل بقيهي عرصههايي که زنان در آن فعاليت دارند اصلا ديده نشده. اما هرچه هست تغييرات نگاه زنان در عرصهي شعر و تعداد زنان شاعر در اين پهنه غير قابلانکار است. اين نکته و ساير موارد پيرامون اين حضور، باعث شد که با چند خانم شاعر و منتقداني که در اين زمينه صاحبنظراند به گفتگو بنشينيم.
گفتوگو با ليلي گلستان
صادق وفايي
ليلي گلستان همواره روحيهاي منتقد داشته، او مترجم است گالريدار و آنقدر در عرصه هنر و فرهنگ حضور داشته که بتوان او را يک منتقد فرهنگي و هنري خبره دانست و نظرش را صائب و همين شناخت، بهانهي گفتوگو با او دربارهي ابتذال در عرصه فرهنگ شده که در بعداز ظهري شهريوري در گالرياش شکل گرفت.