متن کامل صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما
بازديد : iconدسته: آرشیو

در این مطلب متن کامل صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما را مشاهده می‌کنید.

 

ماهنامه آزما

 

در این شماره مطالب متعددی از جمله «دولتآبادی در پراگ» را می‌توانید بخوانید. از اینجا متن کامل شماره ۱۱۳ را دانلود کنید.

 

بخشی از صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما

دولتآبادی در پراگ در صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما

محمود دولت‌آبادی که در بیست‌وپنجمین فستیوال بین‌المللی ادبیات پراگ با حضور نویسندگانی از آمریکا، آسیا و اروپا از هفتم تا دهم نوامبر در سالن سنای چک برپا شد شرکت کرده بود درباره‌ی این فستیوال و مواجه‌اش با نویسنده‌ی اسراییلی گفت: نخستین شب فستیوال، مهمانی‌ای بود در سالن تشریفات وزارت امور خارجه که با سخنرانی وزیر خارجه چک آغاز شد، که به گفته دولت‌آبادی، انسانی آشنا با ادبیات و سفرکرده به ایران است که در گفت‌وگوی کوتاهی با این نویسنده از سفرش به اصفهان گفت و او از یان ریپکا و نویسندگان دیگر چک که می‌شناسد.

دولت‌آبادی درباره‌ی حضورش در فستیوال پراگ گفته است:  داستان از این قرار بود که حدود یک سال پیش دعوت شده بودم به فستیوال بین‌المللی ادبیات پراگ. در دو هفته آخر از طریق سایت فستیوال متوجه شدم چه اشخاصی خواهند بود، از جمله متوجه شدم که برای من سه برنامه در نظر گرفته شده است، یک جلسه کتاب‌خوانی (سه پاره متفرقه از «کلنل») و دو جلسه گفت‌وگو با دو موضوع جنگ و صلح با نویسنده‌ای از اسراییل به نام سارید، که ناشر کتابش همان ناشر کتاب من بود.

در  ادامه این مطلب می‌خوانید

در تهران که بودم اعلام کردم که با وی نمی‌نشینم به مجادله درباره‌ی جنگ، بعد درست در آستانه‌ی سفر خبری دیدم که نیویورک‌تایمز منتشر کرده بود درباره‌ی این‌که در سال ۲۰۱۲ اسراییل یک هواپیمای نظامی – کماندویی آزمایشی فرستاده روی آسمان ایران. دیدن و شنیدن چنین خبری مرا مصمم کرد در خودداری برای گفت‌وگو درباره صلح و هر چیز دیگر! بنابراین  عذر خود را به اطلاع دبیر فستیوال، آقای میشل مارک رسانیدم و او هم در شروع فستیوال عنوان کرد که دولت‌آبادی از نشست با نویسنده اسراییلی معذور است.

پس نشست سارید همزمان شد با دو فقره مصاحبه من در حیاط محل برگزاری فستیوال که محل سنای کشور چک بود. در نبود من در سالن، آقای سارید گفته بود من سوسیالیست هستم، ناشر مشترک با دولت‌آبادی دارم، در اسراییل با من خوش‌رفتاری نمی‌شود، این‌جا هم که آمده‌ام، دولت‌آبادی از همنشینی با من پرهیز می‌کند! فردا شب که وقت کتاب‌خوانی من بود، با اشاره به سخنان او گفتم در زبان فارسی گله بیانی دوستانه است و گله کردن از یکدیگر خیلی بهتر است – به‌خصوص – از فرستاده شدن طیاره‌ی جنگی روی بام کشور ما ایران، البته از طرف حکومت ایشان و تاکید بر ضرورت صلح و صلح‌اندیشی.

 

در صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما می‌خوانید

بلقیس سلیمانی نویسنده، جایزهها نباید دولتی باشد

بلقیس سلیمانی داستان نویس و داور بخش رمان جایزه‌ی‌ جلال در گفت‌وگو با مهر گفته است که بنیاد ادبیات داستانی نباید دولتی باشد. او که در نشست نقد و بررسی داوری جایزه‌ی جلال شرکت کرده بود  درباره‌ی این جایزه و ادبیات امروز حرف‌هایی زد که خواندنی است و از جمله این‌که؛ دوستان منتقد می‌گویند ادبیات امروز ایران جامعه و انسان ایرانی را نمایندگی نمی‌کند، می‌گویند: در ادبیات امروز ما تیرگی و تلخی و سیاهی و موضوعاتی از این دست هست.

واقعیت امر این است که رصد این مساله امر بسیاری دشوار است یعنی انطباق ادبیات بر امور بیرون از ادبیات بسیار دشوار است. این‌که بگوییم انسان درون یک رمان انسان ایرانی هست یا نه امر دشواری است. مساله بعدی هم برداشت شخصی نویسنده است.  من جامعه‌ی فعلی ایران را دارای لایه‌هایی از تیرگی و تباهی و تلخی می‌بینم و آن را در آثارم منعکس می‌کنم. قرار نیست کسی به من بگوید چه‌طور بنویسم. نویسنده هر چه خود دریافت کرد را می‌نویسد.

در  ادامه این مطلب می‌خوانید

برادرانی که معتقدند ادبیات امروز نماینده‌ی واقعی ادبیات ایران نیست، بدانند همین ادبیات است که نه سوبسید می‌گیرد و نه حمایت می‌شود اما مخاطب خودش را در آن می‌یابد و همین باعث می‌شود این ادبیات به چاپ چندم هم برسد. صاحب این ادبیات آئینه‌ای رو به اجتماع گرفته است. اگر آدم‌ها نتوانند خودشان را در این ادبیات ببینند، این ادبیات را نمی‌خرند. نویسنده کسی است که به ندای درون خودش پاسخ دهد نه به سفارش دیگران. به همین خاطر وقتی می‌گویند ادب امروز انسان ایرانی را نشان نمی‌دهد نمی‌دانم منظورشان کدام انسان است. البته ما به همه‌ی نگاه‌ها احترام می‌گذاریم و کسی هم جلوی کسی را نگرفته.

دوستان دیگر هم می‌توانند تعریف خودشان از انسان ایرانی را داشته باشند و برنده این وسط کسی است که انسان ایرانی را طوری به تصویر بکشد که مخاطبان باور کنند. البته ما تکثر جوایز ادبی هم داریم. به نظر من جوایز ادبی در نهایت باید به سمت واسپاری به بخش خصوصی بروند. هرچه‌قدر جایزه ها از دولت دور شوند وجهه‌ی بهتری پیدا می‌کنند. البته این تصمیم دولت است که در امور فرهنگی دست به واسپاری بزند و فکر می‌کنم این اتفاق اگر رخ دهد حاشیه‌ها بسیار کم می‌شود. مطلوب ما این است که دولت جایزه‌ای را برگزار نکند. در همه جای دنیا هم همین است. سیاستگذاری و حمایت مالی با دولت است اما دولت نقشی در برگزاری ندارد. دولتی برگزار شدن منجر شده که خیلی‌ها بگویند فلان جایزه دولتی را نه می‌گیریم و نه در برگزاری‌اش دخالت می‌کنیم.

 

دفاع مرتضی کاخی از  احمد شاملو 

در صد و سیزدهمین شماره ماهنامه آزما

مرتضی کاخی،‌ شاعر و منتقد ادبی نسبت به برخی اتهامات وارد شده به احمد شاملو واکنش نشان داد. مرتضی کاخی، شاعر و منتقد ادبی که برنامه‌ی ویژه‌ای برای او در خانه‌ی شاعران برگزار شد، در این مراسم پیرامون برخی اتهامات وارد شده به احمد شاملو درباره‌ی سرقت ادبی از زبان فرانسوی پاسخ داد. این منتقد ادبی، اقتباس یا سرقت ادبی شاملو از ادبیات فرانسه را مردود دانست و گفت: بعضی‌ها می‌گویند مطالبی که شاملو نوشته از زبان فرانسه ترجمه کرده و آورده. من شاملو را می‌شناختم، او خیلی کم زبان فرانسه را بلد بود اما من بلد بودم چون درس دبیرستان و دانشگاه را فرانسه خوانده بودم.

او در ادامه می‌گوید: شاملو فرانسه‌اش خوب نبود که بتواند از«استفان مالارمه» چیزی ترجمه کند، در واقع اصلا قدرتش را نداشت. خالق «روشن‌تر از خاموشی» درباره‌ی «شبانه» در مجموعه‌ی «ابراهیم در آتش» شاملو می‌گفت: شاملو همان جاهایی که به فارسی پناه برده، زبانش زبان درستی شده است مثلا در این‌جا: مرا توبی سببی نیستی. به راستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل؟ ما می‌بینیم که او چه قدرتی در به‌کار‌گیری کلمات در زبان فارسی دارد. کاخی در ادامه به عکس‌العمل شاملو در مقابل تمجید اخوان ثالث از« شبانه» اشاره کرد و گفت: به شاملو گفتم اخوان خیلی از این شعرت خوشش آمده. گفت به خاطر این‌که گفته‌ام «قصیده» و «غزل» خوشش آمده!


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY