صد و بیست و پنجمین شماره ماهنامه ادبی آزما منتشر شد
بازديد : iconدسته: آرشیو

صد و بیست و پنجمین شماره ماهنامه ادبی آزما منتشر شد

در این مطلب متن صد و بیست و پنجمین شماره ماهنامه ادبی آزما را مشاهده کنید.

صد و بیست و پنجمین شماره ماهنامه ادبی آزما منتشر شد

شماره ۱۲۵ ماهنامه ادبی آزما با نگاهی به شعر و زندگی واهه آرمن منتشر شد.
شماره جدید «آزما» با این مطالب همراه است: «اینجا قهوه بوی شعر می‌دهد، گپ و گفت اسدالله امرایی با واهه آرمن »، یادداشتی با عنوان ” نگاهی گذرا به روند تدریجی تبدیل شدن تولیدات فرهنگی به کالاهای لوکس” ، پرونده این شماره با نام ” فاز نهایت ۴۵۱″ با مطالبی همچون «ما ملت از، از سریم » در گفت و گو با دکتر امیر علی نجومیان و دکتر فرزان سجودی ، «ثروت در ۲۰۴۰، اطلاعات جانشین پول » در گفت و گو با دکتر یونس شکر خواه ، «بازگشت غرب به دنیای کاغذی » ترجمه سیمین دخت گودرزی و « انسان در برزخ دیگر نه و نه هنوز » در گفت و گو با دکتر علی اصغر مصلح چاپ شده است.
دیگر مطالب منتشرشده در این شماره ماهنامه ادبی آزما درباره ” تئاتر تجاری یا تجارت با تئاتر” نگاهی به تئاتر امروز ایران در گفت و گو با قطب الدین صادقی و کوروش نریمانی است. همچنین در بخش آزما اندیشه زیر نظر دکتر فرزان سجودی مطالبی با عنوان ” نشانه شناسی فرآیندی پرس و دایره بسته سوسور” از چارلز سندرز پرس و ” مفهوم نشانه نزد چارلز سندرز پرس” فصل دوم کتاب راهنمای راتلج برای نشانه شناسی و زبان شناسی است.
در این شماره از ماهنامه ادبی آزما درباره سوسور می‌خوانیم:

نشانه‌شناسی فرایندی  پرس و دایره بسته سوسور

چارلز سندرز پرس: فيلسوف، نشانه‌شناس، منظق‌دان

ترجمه فرزان سجودی در ماهنامه ادبی آزما

چارلز سندرز پرس، فیلسوف، نشانه‌شناس، منظق‌دان، ریاضی‌دان و دانشمند آمریکایی در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۸۳۹ در ماساچوست آمریکا به دنیا آمد و در ۱۹ آپریل ۱۹۱۴ در پنسیلوانیا درگذشت. او یکی از برجسته‌ترین چهره‌های علمی تاریخ ایالات متحده آمریکا محسوب می‌شود و حوزه‌های فعالیتش به هیچ وجه محدود موارد فوق‌الذکر نیست.

پدرش بنجامین پرس، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس صاحب نام هاروارد بود. پرس در محیطی بزرگ شد که محل رفت و آمد ریاضی‌دانان، دانشمندان علوم‌تجربی، شاعران، حقوق‌دانان و سیاستمداران بود. بی‌تردید این فضا در رشد شخصیت فکری چند وجهی او بسیار موثر بوده است.

تاثیرات او را در فلسفه بیشتر با مفهوم پراگماتیسم می‌شناسند. شاید شناخته‌شده‌ترین آثارش دو مقاله باشد تحت عناوین “تثبیت باور” و “چه‌طور ایده‌هایمان را روشن کنیم”. در مقاله‌ی نخست پرس از برتری روش علمی بر دیگر روش‌ها برای غلبه بر تردید و “تثبیت باور” سخن گفته است. در مقاله‌ی دوم پرس از مفهوم “پراگماتیکی” مفاهیم روشن دفاع کرده است. [در شماره‌های آینده‌ی آزما اندیشه این دو مقاله را منتشر خواهیم کرد].

شاید در درک فلسفه‌ی پرس در مورد شفافیت و روش تثبیت باور، مهم‌ترین نکته این است که او خود در بخش عمده‌ی زندگی حرفه‌ای‌اش دانشمند علوم فیزیکی بود و در همین حوزه بیش از ۳۲ سال در مرکز پژوهشهای ساحلی و زمین سنجی ایالات متحده کار کرد. از دید پرس فلسفه و منطق خود در زمره‌ی علوم بودند، و او منطق را منطق علم می‌فهمید.

در زمینه‌ی منطق پرس بر این باور بود که منطق در گسترده‌ترین معنای آن برابر است با نشانه‌شناسی (نظریه‌ی عمومی نشانه‌ها)، و منطق در مفهوم محدودترش (که معمولا نقد منطقی نامیده می‌شود) یکی از سه شاخه‌ی اصلی نشانه‌شناسی است. به این ترتیب او نشانه‌شناسی را به سه شاخه تقسیم کرد که عبارتند از دستور نظری، نقد منطقی، و بلاغت نظری. مقصود پرس از دستور نظری تحلیل انواع نشانه‌ها و چه‌گونگی ترکیب معنادار آن‌هاست.

 

سه سه‌گانه‌ی متفاوت از نشانه‌ها

ماهنامه ادبی آزما

تحت همین عنوان دستور نظری است که پرس سه سه‌گانه‌ی متفاوت از نشانه‌ها را معرفی می‌کند: نخست نشانه‌ها را به سه گروه نشانه-کیفیت، نشانه‌ی عینی و نشانه-قانون تقسیم می‌کند. نشانه‌ی کیفیت، کیفیات صرف هستند، نشانه‌ی عینی موارد وقوع عینی نشانه و نشانه‌ی‌-قانون حالات یا عادت (یا قوانین‌اند). “یک نشانه-قانون، قانونی است که نشانه است. این قانون معمولا توسط انسان مقرر شده است. هر نشانه ی قراردادی یک نشانه-قانون است [اما نه برعکس]. نشانه-قانون ابژه‌ای منفرد نیست بلکه یک نوع عام است که توافق شده است دلالت‌گر باشد”.

دوم، نشانه‌ها بر حسب نوع رابطه‌اشان با ابژه‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند: نشانه‌های شمایلی که در آن‌ها بازنمون با ابژه دارای رابطه‌ی مبتنی بر مشابهت است. نشانه‌های نمایه‌ای که در آنها رابطه‌ی بین بازنمون مبتنی بر مجاورت (یا رابطه‌ای واقعی مثلا علیت) است و نشانه‌های نمادین که رابطه‌ی بازنمون و ابژه از نوع رابطه‌ی قراردادی است.

سوم، نشانه‌ها ممکن است در سرشت خود پیش‌گویی کننده و نسبی باشند (Rheme) یا شبه-گزاره‌ای (dicisigns) باشند یا استدلالی (suadisigns) باشند. مقصود پرس از نقد منطقی دقیقا “منطق” است به معنایی که از زمان منطق ارسطویی تا منطق ریاضی امروز به کار رفته است. در واقع مسئله اصلی نقد منطقی تمایز بین استدلال درست و نادرست است. پرس در این زمینه دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای داشته است که خارج از حوصله‌ی این یادداشت کوتاه است.

و سرانجام فهم پرس از بلاغت نظری یا methodeutic کاوش در اصول کاربرد موثر نشانه‌ها برای تولید مسیرهای ارزشمند پژوهش و شرح و تفسیرهای مفید است. این حوزه به مطالعه روش‌هایی می‌پردازد که باید در پژوهش برای کاوش در حقیقت، ارائه‌ی تفسیر از آن و خلق کاربردهایی برای آن به کار گرفته شوند. تحت عنوان بلاغت نظری پرس تحلیل تعاملات و راهبردهای ارتباطی را نیز در نظر دارد.

 

ادامه مطلب در ماهنامه ادبی آزما

و سرانجام بحث «نشانه‌پردازی نامحدود» است که پرس مطرح کرده و سپس به یکی از پایگاه‌های نظری پساساختگرایان و نشانه‌شناسی پساساختگرا تبدیل شده است و به‌خصوص در فصل دوم کتاب درباب نوشتارشناسی دریدا مورد توجه اوقرار گرفته است. در اصل پرس معتقد است که در سه‌گانه‌ی نشانه‌پردازی (یعنی بازنمون، ابژه و تفسیر)، تفسیرها می‌توانند نشانه‌هایی باشند که تفسیرهای بعدی را برمی‌انگیزند و آن‌ها خود می‌توانند باز نشانه‌هایی باشند که تفسیرهایی دیگر را برمی‌انکیزند و این روند تا بی‌نهایت می‌تواند ادامه داشته باشد؛ و هر نشانه نیز خود پیشتر تفسیری بوده است و حالت ناب پیشین و پیشانشانه‌ای وجود ندارد. چون هر نشانه باید تفسیری را برانگیزد تا نشانه باشد، و تفسیرها خود نشانه‌اند، زنجیره‌ی بی‌پایان نشانه‌ها اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسند. تفاوت این رویکرد با رویکرد ساختاری سوسور در این است که در دستگاه فکری سوسور ما با یک نظام بسته روبرو هستیم که در آن هر دالی به مدلولی دلالت می‌کند و انرژی دلالتی‌ای با دلالت به مدلول تخلیه می‌شود. شرح پرس از نشانه‌پردازی به جای ساختار مبتنی بر فرایند است و این فرایند نا‌ایستا، پویا و نامحدود است و تا بی‌نهایت ادامه دارد. این همان مفهومی است که نزد دریدا قوام بیشتری یافت و با حذف مدلول دال انرژی دلالتی بی‌پایان و تهی ناپذیر به خود گرفت؛ انرژی دلالت خستگی ناپذیر است چون دال به دال دلالت می‌کند و دال دوم کماکان وجه فاعلی دلالت کننده دارد و میل به دلالت به دالی دیگر و نه مدلول که وجه ایستای مفعولی دارد. در مقاله‌ی “مفهوم نشانه نزد چارلز سندرز پرس”، که بخشی از آن در این شماره منتشر شده است، مثال‌هایی برای این نشانه‌پردازی بی‌پایان داده شده است.

در شماره‌ی قبل و این شماره که به مناسبت سالگرد تولد پرس به بررسی دیدگاه‌های او اختصاص داده شده است، برخی از مطالب پیشتر گفته شده بسط و گسترش داده خواهند شد. هر چند نظریات پرس به گواه اهالی فلسفه و نشانه‌شناسی دشوارند و ساده‌سازی آنها نه تنها کار آسانی نیست بلکه به این نظریات آسیب هم می‌رساند.

در نگارش این مطلب از دانشنامه فلسفی استانفورد نیز بهره بسیار گرفته‌ام.

 

فصل دوم کتاب راهنمای راتلج

برای نشانه‌شناسی و زبان‌شناسی

بخش دوم  فلوید مرل  ترجمه فرزان سجودی مقوله‌ها

منتشر شده در ماهنامه ادبی آزما

تولید و پردازش نشانه‌ها و معنا دادن به آن ها چیزی است بیش از صرفا برگفتن اطلاعات از آن ها و یا فهمیدن چیزی از آن ها. بلکه ما با یک بازی متقابل پیچیده بین آن‌چه او نخست‌بودگی، دوم‌بودگی و سوم‌بودگی می‌نامد روبرو هستیم. نخست‌بودگی، دوم‌بودگی و سوم‌بودگی مقوله‌های پرسی را شکل می‌دهند که به واسطه‌ی آن ها نشانه‌پردازی- فرایندی که به موجب آن نشانه‌ها نشانه می‌شوند- توسط نشانه‌نشاسی -فرایند معنادادن به نشانه‌ها- توصیف و درک می‌شود. پرس این مقوله‌ها را مطرح کرد تا شرحی به دست دهد برای احساسِ نشانه‌ها، دریافتِ آن ها، تجربه‌شان و مفهوم سازی برای نشانه‌ها. از آن جا که پردازش نشانه‌ها از احساس تا مفهوم‌سازی، صرفا فرایند است، نشانه‌ها نمی‌توانند دچار انسداد معین و خودخواسته (خودمقررکرده) باشند. مقوله‌ها را به این شیوه فقط می‌توان گرایش دانست تا صورت (فرم)، شرایط شدن و نه نشانه‌های ایستایی که به چیزها الصاق شده‌اند. یا، همسوی با مفهوم جهان کوانتومی که ورنر هایزنبرگ فیزیکدان معرفی کرده است (۱۹۵۸)، مقوله‌ها امکان و توان‌بالقوه هستند و نه جوهرهای (ذات‌های) واقعی. در حکم امکان، نخست‌بودگی ذاتی است؛ در حکم واقعیت، دوم‌بودگی پدیدار می‌شود و در حکم توان بالقوه برای آن‌که نشانه‌های آینده نشانه شوند، سوم‌بودگی وارد بازی می‌شود. این مقوله‌ها سه‌گانه‌ی بنیادی ارتباطی پرس را به شرح زیر شکل می‌دهند:

۱- ‌نخست‌بودگی: آن‌چه هست همان‌طور که هست، بدون ارجاع یا رابطه یا چیزی دیگر.

۲- دوم‌بودگی: آن‌چه هست همان‌طور که هست، در رابطه با چیزی دیگر، اما بدون رابطه با نهاد سوم.

۳- سوم‌بودگی: آن‌چه هست همان‌طور که هست، تا جایی که قادر باشد نهادی دوم را در ارتباط با نهادی اول قرار دهد و خود در ارتباط با هر یک از آنها قرار گیرد.

«یک، دو، سه». به همین سادگی که هست به نظر می‌رسد. اما از دل سادگی، پیچیدگی بر می‌آید. اگر ما صفر و بی‌نهایت را هم به «یک، دو، سه» وارد کنیم، آن وقت می‌بینیم چرا [از سادگی پیچیدگی بر‌می‌آید]. با این وصف، در صورت شماتیک، مقوله‌ها برای همه‌ی نمود‌ها (appearances)مقوله‌ها کاملا سرراست هستند. نخست‌بودگی، کیفیت است، دوم‌بودگی، تاثیر (معلول) است، سوم‌بودگی فراورده استدر فرایندِ شدن. نخست بودگی امکان است ( یک شاید باشد)، دوم بودگی واقعیت است (آن چه در لحظعه اکنون هست)، و سوم بودگی احتمال یا ضرورت است (آن چه با توجه به مجموعه شرایط مشخصی خواهد بود، میتواند باشد، یا باید باشد)۱٫

 

ادامه ترجمه فرزان سجودی

در هنر، نخست بودگی می‌تواند یک قطعه‌ی رنگی مستطیلی دو بعدی باشد بر بومی از پیکاسو. در چنین موردی دو بودگی روابط متقابل برهمکنشی آن قطعه‌های مستطیلی، مثلثی، و بی‌نظم دیگر در تابلوی نقاشی است. سوم‌بودگی آن است که مخاطب همه ی این‌ها را در یک تصویر خیالی سه بعدی کنار هم می‌گذارد گویی همزمان از روبرو، از پشت، از سمت راست، از سمت چپ، از بالا و از پایین دیده می‌شود. در شعر، نخست بودگی چند سطری است که به شکل علامت روی صفحه‌ی کاغذ گذاشته شده است برحسب «امکانی» برای خوانده شدن توسط یک شعر دوست جایی و وقتی. دوم‌بودگی خوانش واقعی آن [علائم] است و رابطه‌ی متقابل آن ها با ذهنیت و خاطرات کنونی خواننده از گذشته و خوانش‌های بسیار سطرهای شعرهای دیگر. سوم‌بودگی برهمکنش خواننده است با سطرهای شاعرانه به طریقی که معنا بر او در آن لحظه بخصوص پیدا شود. در زندگی روزمره، نخست‌بودگی طاق مضاف (double arch) زردی روشن است در فاصله‌ای دور. دوم‌ بودگی رابطه‌ی متقابلی است که ناظر گرسنه‌ای بین آن زردی قوس‌دار کش‌آمده و ساختمان رنگارنگی که زیر آن است برقرار می‌کند. سوم‌بودگی تشخیص این تشکیلات آشنا در حکم مک‌دونالد است.

در هر حال، مانند همه‌ی مقوله‌بندی‌های شماتیک، این نیز به طریقی فریبنده است. در واقعیت، نخست بودگی، در خود و برای خود، کیفیتی ملموس (انضمامی) و واقعی نیست (برای مثال مثل صرف حس رنگ و فرم (شکل) سیبی که شاید در این لحظه به آن می‌نگریم). [نخست‌بودگی چیزی بیش از یک امکان، یک انتزاع ناب- انتزاع شده و جدا شده از هر چیز دیگری- نیست؛ چیزی که صرفا از حضور خود بهره‌مند است و دیگر هیچ: [نخست بودگی] نمی‌تواند (در هر حال) در برابر حیوانی هوشمند و نشانه‌ورز در حکم چنین و چنان حاضر شود. هستی‌ای (entity) است بدون تعریف یا بخش‌های تعریف‌پذیر، بدون پیش یا بعد. صرفا همان است که هست در حکم امکانی ناب.

 

مقوله‌ی دوم‌بودگی

آن‌‌چه دریافت می‌شود (perceived) به مقوله‌ی دوم‌بودگی مربوط است. [دوم بودگی] با آن‌چه به طریق ایناین جا و اکنون برای یک مفسر (contemplator) نشانه اتفاق افتاده است عینیت یافته است. به این معنا دوم‌بودگی خاص است و مفرد. آن چیزی است که در حکم نخست‌بودگی در مقابل داریم، برای مثال یک قطعه‌ی «قرمز» رنگ مبهم بدون (هنوز) وجود نوعی آگاهی نسبت به آن یا تشخیص آن در حکم چنین و چنان. حال، تجلی دوم‌بودگی، این [قطعه ی رنگی] از خودآگاهی مفسر جدا گذاشته شده است، مایل و آماده برای آن که برای مثال، در حکمِ سیبی دیده شود. هرچند، در این لحظه این (هنوز) «سیب» نیست. یعنی، نشانه-واژه‌ای نیست که به چیز مورد نظر دلالت کند و با آن حجم بزرگی از انباشته فرهنگی مربوط به «سیب» را برانگیزد (نوع خاص سیب‌ها، که سیبی که پیش روی ماست نمونه‌ای از آن است، آن چه به طور کلی سیب‌ها برایش هستند، نقش آن ها در توسعه فرهنگ آمریکای شمالی، در داستان‌های عامیانه، در قصه‌های پریان، سنت‌های بهداشتی و سلامتی و غیره). در مرحله ی اول نخست‌بودگی، سیب به دشواری چیزی بیش از امکان یک هستی فیزیکی است، یک «واقعیت بی‌شعور» آن طور که پرس مایل بود بنامد. این هم چیز دیگری است در وسایل جهان فیزیکی خود. در ابتدایی‌ترین معنای آن، دیگری‌بودگی است. در آن چه هست آن طور که هست در ناب‌ترین معنای ممکن، نخست‌بودگی است. دوم‌بودگی است در نفی ناب، تا جایی که دیگری است، چیزی به جز و متفاوت از آن نخست‌بودگی.

ماهنامه ادبی آزما

سوم‌بودگی را می‌توان فعلا آن چه دانست که واسطگی بین دو رخداد دیگر را ممکن می‌کند به طریقی که آن ها با هم در رابطه‌ی متقابل قرار می‌گیرند به همان طریقی که با رخدادی سوم و در نتیجه‌ی این نقش واسطگی در ارتباط متقابل قرار می‌گیرند. این واسطگی مجموعه‌ای از روابط متقابل به وجود می‌آورد که ترکیب آن ها مانند نخست‌بودگی، دوم‌بودگی، و سوم‌بودگی است که در حلقه ی برومین در هم پیچیده باشند (شکل ۲-۱ را به یاد بیاورید). این حلقه با استفاده از یک «گره» مرکزی، مقوله‌ها را به هم گیره می‌زند به طریقی که آن ها با «خلاء» مجازی «گره» در رابطه‌ای متقابل و در وابستگی متقابل به هم متصل می‌شوند. به دلیل نقش واسطگی سوم‌بودگی، هر یک از مقوله‌ها می‌تواند به تناوب نقش مقوله‌های دیگر را بازی کند. با این وجود، در یک اتصال مفروض مکانی-زمانی، یکی از این سه نخست خواهد بود، یکی دوم و یکی سوم. این وابستگی متقابل نشانهای بدون سوم‌بودگی ممکن نمی‌شد، زیرا بدون آن، فقط یک چیز مسلم وجود دارد و آن دیگری است، یک دیگری مسلم و آن چه مقدم بر آن بود. همان طور که لارنس ولک در نمایش قدیمی می‌گوید، «یک یک، یک دو، …» و بعد دسته موسیقی جان می‌یابد- بله، تقریبا. بدون عنصر سوم، یعنی دسته موسیقی، موسیقی‌ای در کار نخواهد بود. درست همان طور که مقدم بر اعداد «صفر»، «سکوت»، «تهی»، و غیره است، وقتی شروع شود، دسته ی موسیقی باید ادامه دهد، بالقوه تا «بی‌نهایت»- یا دست کم تا موسیقی متوقف شود. بدون سوم‌بودگی، بدون موسیقی، نشانه‌پردازی‌ای در کار نخواهد بود، زندگی‌ای در کار نخواهد بود.

در این ماهنامه ادبی از دیگر دست اندر کاران حوزه ادبیات ایران نیز مطالبی می‌خوانیم


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY