انتشارکتاب
«صد سال دگر» اتفاق خوشايندي بود. کتابي که مجموعهاي از شعرهاي منتشر نشدهي نيما را که از ميان دستنوشتههاي او استنساخ شده در خود دارد. انتشار اين کتاب
فرصتي است براي مطالعهي بيشتر در روند تکامل شعري نيما و مهمتر اينکه اين اتفاق در مورد شاعري افتاده است که فقط شصت
سال از مرگ او گذشته و ميتواند آغازي باشد براي پژوهشهاي بيشتر در مورد آثار چاپ نشدهي ديگر اهالي فرهنگ. ميخواهم در آغاز بپرسم چگونه کار شروع شد؟
خبرهاي مربوط به تصحيح و چاپ بيش از صد شعر از اشعار
چاپ نشدهي نيما يوشيج زمستان
پارسال منتشر شد. و کتاب با عنوان «صد سال ديگر» اوايل امسال به بازار آمد در ديداري
با دکتر محمد دبير مقدم در فرهنگستان شنيدم که کتاب را فرهنگستان به تازگي منتشر کرده.
و هم او بود كه يک نسخه از اين کتاب را به رسم هديه به من داد. با کنجکاوي بسيار روي
تصاوير آخر کتاب که عکسهايي از دستخط
نيما بود (با همان آشفتگيها و خطخوردگيهاي اصل يک سند) متوقف شدم. و مشتاق براي گفتگو با دو نفر پژوهشگري که نامشان
برجلد کتاب آمده بود. وقتي سعيد رضواني تقاضايم را براي گفتگو پذيرفت خواهش کردم که
حسن ميرعابديني هم که در جريان تصحيح اين متن بوده در اين گفتگو شرکت داشته باشد که
با لطف بسيار اين دعوت را پذيرفت. آنچه ميخوانيد حاصل گفتگوي
صميمي ما در يک روز گرم نيمهي تير ماه در اطاق
سعيد رضواني و حسن ميرعابديني در فرهنگستان ادب است که با شکلاتهاي اهدايي مژده دقيقي عزيز که همسايهي اطاق دکتر رضواني است، شيرينتر شد.
شعر زنان، يا شعر زنانه
(مفهومي که هنوز بر سر وجود و ماهيتاش اختلاف هست)،
با کمي تسامح، اگر قضاوت کنيم. طي نيم قرن اخير فضاي پر فراز و نشيب و متلاطمي را تجربه
کرده. آنقدر که گاه مثل بقيهي عرصههايي که زنان در
آن فعاليت دارند اصلا ديده نشده. اما هرچه هست تغييرات نگاه زنان در عرصهي شعر و تعداد
زنان شاعر در اين پهنه غير قابلانکار است. اين
نکته و ساير موارد پيرامون اين حضور، باعث شد که با چند خانم شاعر و منتقداني که در
اين زمينه صاحبنظراند به گفتگو بنشينيم.
مصاحبه هوشنگ اعلم با احمد مسجدجامعی، شماره ۱۲۴ ازما : در دو، سه سال اخير شرايط اجتماعي به شدت تغيير کرده است. تغييري که از چند سالي پيشتر آغاز شده بود و سرچشمهاش در آن سوي مرزها بود اما خيليها نخواستند باور کنند و اين حقيقت را بپذيرند. که تغييراتي اجتنابپذير سيلگونه در راه است و هيچ سد و مانع و مقاومتي را برنميتابد و هنوز هم برخي به اين باور نرسيدهاند. اين تغييرات بيترديد بر شرايط فرهنگي جامعه اثري انکارناپذير داشته است امروز عرصهي اطلاعرساني چنان گسترده شده است که ديگر مفاهيم واژههايي مثل سانسور و مميزي مضحک به نظر ميرسد با اين همه اصحاب فرهنگ و رسانهها هنوز در تنگنا هستند و انگار ارادهاي در کار است تا عرصه از سوي ديگري برايشان تنگ شود و اميدها به نهادهاي متولي امر فرهنگ چندان به بار ننشيند. به همين دليل بد نديديم نگاهي هرچند اجمالي داشته باشيم به تاريخ مطبوعات ايران و بايد و نبايدهاي آن که مهمترين نقش را در فرهنگ جامعه داشتهاند و هرچند که در اين مجال فرصت پرداختن به همه گذشته و راه آمده نيست اما به اشارتي شايد، بتوان شرايط امروز و نقش متوليان فرهنگي و مهمتر از همه وزارت ارشاد را در چگونگي درک اين تغييرات و راه آينده ديد به همين دليل بنا را بر گفتگويي با احمد مسجد جامعي وزير ارشاد دولت اصلاحات که مردي فرهنگي و فرهيخته است گذاشتيم و بعد…. با هم بخوانيم.
گفت و گو: دکتر پرويز ممنون را بچههاي تئاتر ميشناسند. به ويژه قديميترها که امروز پيشکسوت هستند و برخي از آنها شاگردش بودهاند. دکتر ممنون سالهاست که در ايران نيست و دلگير از وعدههايي که هر بار وقتي به ايران آمده، براي کار به او دادهاند و عملي نشده. دکتر ممنون اولين کسي است که در تئاتر ايران دکترا گرفته و هم اولين نفري است که در رشتهي تئاتر در ايران به درجهي استادي دانشگاه رسيده. او سالهاست که در وين قصههاي ادبيات ايراني مثل خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، هفت پيکر و داستان هايي از هزار و يک شب، مولانا و عطار و کليله و دمنه را در قالب نقالي و به شيوهي اجراي روايتي به روي صحنه ميبرد. و طرفداران بسيار نيز دارد. دکتر ممنون در سال ۱۳۹۳ از رئيس جمهور اتريش عنوان افتخاري پرفسور را نيز دريافت کرده. ممنون از پايهگذاران اولين دانشکدهي تئاتر ايران است. در سفر او به ايران فرصتي دست داد تا پاي صحبتهايش بنشينيم و او هم با لهجهي اصفهاني شيريني که پس از سالها هنوز حفظ کرده برايمان از گذشتهها و حکايت اين روزهايش بگويد. گفتگويمان با صحبت دربارهي ميهماني شب گذشته آغاز شد که به رسم ديرين هر بار که دکتر ممنون به ايران ميآيد در خانهي يکي از شاگردان قديمياش برپا ميشود و جمعي از شاگردان قديمياش از جمله مرضيه برومند، رضا بابک، هرمز هدايت، داريوش فرهنگ، آدينه گلاب، مهدي هاشمي، و … براي ديدار او دور هم جمع ميشوند.
دکتر مجيد تفرشي تاريخ نگار، سند پژوه و پژوهشگر، سالها است که مقيم لندن است و در زمينهي اسناد تاريخ معاصر ايران در آرشيو ملي بريتانيا (The National Archives) مشغول تحقيق است. او هم اکنون ۵۳ سال دارد و نخستين کتابش را در ۱۹ سالگي، با عنوان «مقدمات مشروطيت» منتشر کرد. از ديگر آثار او مي توان به خاطرات دوران سپري شده، گزارشهاي محرمانه شهرباني، زندگي، خاطرات و اسناد شيخ احمد بهار، صداي پاي دگرگوني، خاطرات دوران سپري شده و چهل سال در صحنه اشاره کرد.
دکتر منصوره
اتحاديه(نظام مافي) استاد دانشگاه است و زني
خستگي ناپذير در نشر تاريخ ايران. از آثار او ميتوان به آمار دارالخلافهي تهران، اسنادي از تاريخ اجتماعي تهران، سياق عشيرت
در عصر قاجاريه، پيدايش و تحول احزاب سياسي مشروطيت، مجموعه مقالاتي دربارهي تهران، فاتحان خارجي، مقاومت داخلي و تصوير پايان
جهان و ترجمهي آثاري چون سفرنامهي آگوست بن تان، جنگ هرات و … اشاره کرد.لق الوثائق
المحتويات تحكم أدوالتر قيمكنت إلى الصفحات للطباستخدام واجهة الخطوط
گفتگو با سودابه فضايلي در پي انتشار نامهي گلايهآميزش از اوضاع نابسامان
فرهنگي
در گيرودار تهيهي گزارشهاي مربوط به پروندهي اين شماره بوديم
که نامهاي از طريق ايميل مجله به دستمان
رسيد نامهاي از سودابه فضايلي مترجم، پژوهشگر و نويسنده که در آن با اشاره
به نقد کتاب «مهاجر خوشبخت» که در شمارهي قبل آزما چاپ شد،
نوشته بود بعد از سي و چند سال که اين کتاب را با اسم اصلي آن يعني «زائر خوشبخت» ترجمه
و چاپ کرده، ناشري کتاب را از او گرفته و براي گرفتن مجوز تجديد چاپ به ارشاد فرستاده
اما اجازهي تجديد چاپ به کتاب داده نشده، در حالي که همين کتاب را مترجم
ديگري با گرفتن مجوز منتشر کرده است. گفتيم به سراغ سودابه فضايلي برويم براي گفتگو
دربارهي اين ماجرا.
سيد فريد قاسمي، اسدالله امرايي، فضل الله توکل، مجدالدين کيواني،
سيما داد، مسعود دلخواه، عليرضا رئيس دانايي، عليرضا بهرامي،
سعيد نوري و الخاندرو خودروفسکي
پروفسور غلامرضا اعواني، در سال ۱۳۲۱ در سمنان
به دنيا آمد. او طي تحصيل از محضر استادان برجستهاي هم چون يحيي مهدوي، سيدحسين نصر، فريد و ايزوتسو
بهره برده است. وي در سال ۱۳۴۹ در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس فلسفه مشغول شد و از
سال ۱۳۶۳ رياست انجمن حکمت و فلسفه را برعهده گرفت و در سال ۱۳۷۲ استاد ممتاز دانشگاه شهيد
بهشتي شد، همچنين در سال۱۳۸۰ در همايش نخست چهرههاي ماندگار در عرصهي فرهنگ و علم برگزيده شد. دکتر غلامرضا اعواني تسلط
به زبانهاي انگليسي، عربي،
فرانسوي و همچنين با زبانهاي يوناني، لاتين
قديم، آلماني آشنايي دارد. پروفسور غلامرضا اعواني، را اهل فلسفه خوب ميشناسند. اين مرد عالم فلسفه که تخصص ويژهاش در فلسفهي افلاطون و فلسفهي اسلامي است. او دانشآموخته دانشگاه آمريکايي بيروت و دانشگاه تهران است،
استاد بسياري از بزرگان فلسفهي معاصر بوده است. با نزديک شدن به ايام نوروز و
سفرهاي اين ايام، با دکتر اعواني دربارهي سفر و تاثير آن بر روح انسان صحبت کرديم.