براي بررسي بيشتر موضوع پرونده ي اين شماره يعني جايگاه کتاب و کتاب خواني در رسانه ها و فيلم هاي امروز و ديروزمان با اهل فرهنگ هم گفتگو کرديم تا از زاويه ي ديد آن ها به عنوان علاقه مندان و اهل کتاب و فرهنگ به مسئله نگاه کنيم. يکي از کساني که با او صحبت کرديم علياصغر محمدخاني، معاون شهر کتاب است، او با نشستهاي متنوعي که درباره ي کتاب برگزار و هم از نزديک سليقه ي کتاب دوستان را تعقيب ميکند. پاي صحبت عباس مخبر، مترجم و محقق، ليلي گلستان، مترجم، اسدالله شعباني، نويسنده و پوران درخشان، کارگردان سينما نيز در اين مورد نشستيم.
ماهرخ ابراهیم پور
محمدخاني؛ براي معرفي کتاب بايد به رسانه اعتماد کرد
چرا کتاب در سينما، تئاتر، تلويزيون و راديو کمرنگ است؟
به نظرم بهتر است بپرسيد وقتي کتابي در رسانه (اعم از تلويزيون، راديو، تئاتر و سينما) نشان ميشود، از افراد بپرسيد در طول هفته چند نفر سراغ اين کتاب ها مي آيند. ميدانيد چه مي خواهم بگويم؟
براي مثال من شاهد بودم که وقتي مجري يکي از تلويزيونهاي ماهوارهاي کتاب معرفي مي کند. بعد از آن در شهر کتاب دنبال آن کتاب ميآيند. همچنين در کتابخانه ملي پويش کتاب خواني راه انداختند که در اين پويش مصطفي ملکيان دو کتاب معرفي کرد؛ «فلسفهاي براي زندگي» يا «فلسفهاي براي زيستن» نوشته ويليام اروين و «مائدههاي زميني و مائدههاي تازه» از آندره ژيد ترجمه مهستي بحريني بود. همين توصيه باعث شد عده زيادي براي خريد اين دو کتاب اقدام کنند. منظورم از اين مثال اين است که اعتبار اشخاص، برنامه و شيوه معرفي کتاب مهم است. در حالي که تلويزيون اصلاً برنامه معرفي کتاب خوب ندارد. بنابراين شما نميتوانيد بگوييد چرا کتاب معرفي نميکنند، زيرا اصلا مساله صداو سيما معرفي کتاب و اهميت به کتابخواني نيست. شما اشاره کرديد در برخي از سريالهاي ترک به کتابخواني اهميت داده مي شود، سوالم اين است در چه سريال ترکي کتاب معرفي شده و آن قدر تاثيرگذار بوده که مخاطب پس از تماشاي سريال سراغ آن کتاب رفته باشد؟
منظورم اين نبود که تاثيري در کتابخواني مخاطب دارند، بلکه مثلا در سريال «عروس استانبول» شخصيت نخست سريال هر شب کتاب ميخواند و با اطرافيانش درباره ي اشعار ناظم حکمت بحث ميکند و مخاطب را نسبت به ناظم حکمت قدري کنجکاو ميکند يا در سريال ديگري که داستان زندگي يک نويسنده است که مسائل مربوط به نوشتن و انتشار کتابش را در قالب يک داستان رمانتيک مطرح ميکند. مساله نشان دادن کتاب است.
موضوعي که اشاره کرديد، بحث ديگري است، اين جا ميزان تاثيرگذاري بر مخاطب براي تشويق به کتاب خواندن است. براي مثال سال ها قبل سريالي مثل بوعلي سينا داشتيم که در مورد يک شخصيت فرهنگي و علمي ايران ساخته مي شود. تازه آن هم کتاب معرفي نمي کند بلکه فقط به ما از يک شخصيت فرهنگي اطلاعاتي مي دهد
منظورم اين است در فيلم چند شخصيت ها کتاب مي خوانند، مثلا در سريال که گفتم يکي از برادرشوهرهاي ثريا کتاب شعر مي خواند و براي همه کتاب هديه مي خرد. در فيلمهاي تلويزيون ما از نشان دادن لحظهاي کتاب هم خبري نيست!
آيا اين تأثيري در کتاب خواني دارد؟ در سريال هاي ايراني هم شخصيتي داريم که کتابخانه دارد و کتاب مي خواند. اتفاقا من با فردي در ترکيه صحبت ميکردم اين شخص ميگفت ما سريال هاي ترکي را فقط براي جذب توريست ميسازيم و هيچ هدف فرهنگي ديگري نداريم. از طرفي به يادم دارم دو سال بود که مرکز يونس امره تأسيس شده بود و براي آموزش زبان ترکي در خيابان جردن ۱۸۰۰ نفر دانشجو داشت. من از رايزن ترکيه پرسيدم اين افراد به چه منظور سر کلاس آموزش زبان ترکي ميآيند؟ گفت افراد شرکت کننده در اين کلاسها دو قسمت هستند، بخشي از آن ها دانشجويان ايرانياندکه براي ادامه ي تحصيل مي خواهند به ترکيه بروند. بخش دوم زناني را در برميگيرد که به سريال هاي ترکي علاقه مند هستند و دوست دارند سريال را به زبان اصلي ببينند. هر چند من خودم گاهي سريال ترکي ديده ام؛ اولاً هيچ ارزش فرهنگي ندارند، البته آن هايي که در جم ديده ام. هيچکدام از آن ها باعث کتابخوان شدن کسي نشده است.
من سريالي را مي ديدم که بعداً متوجه شدم در سريال هم خيلي محبوب است. چرا که در آن کانون خانواده مهم بود و افراد پير آن کتاب ميخواندند و برخي شخصيت منفور سريال بودند.
آن را مي دانم. ولي به نظرم بايد به جاي سريال ها سراغ تاثير رسانه به ويژه برنامههاي راديو، تلويزيون و سينما برويد و پرس وجو کنيد مثلا آيا فيلمي داشتيم که کسي با ديدن آن جذب کتاب شود؟ مثلا آيا وقتي هامون کتاب «ترس و لرز» اثر کيير کگارد، کتاب «دميان» نوشته هرمان هسه و «فراني و زويي» ج.د سلينجر، «آسيا در برابر غرب» نوشته داريوش شايگان را نشان ميدهد چه قدر در ذهن مخاطب مي ماند و باعث مي شود که مخاطب آن کتاب را بخواند؟ البته يکسري عواملي در ترغيب مخاطب به خواندن کتاب وجود دارد ولي همه آن سريال نيست. حالا مثال ديگري مي زنم. تقريبا ۵ سال پيش از آقاي کريم زماني خواستيم در شهر کتاب غزليات شمس را در ده جلسه شرح دهد. پس از آن سي.دي را در فروشگاه گذاشتيم. يکي از اين شبکه هاي آمريکايي که يک نفر کل آن را اداره مي کند اين سي دي به دستش رسيده بود و شب ها آنرا پخش مي کرد. از فرداي آن شب، مردم در شهر کتاب تقاضاي اين سي.دي را داشتند. در حالي که کلاس هاي زماني در شهر کتاب چندان شلوغ نشد! اما چون يک شبکه آمريکايي مخاطب دارد، تماشاگر فکر مي کند وقتي از موضوعي صحبت کند يا يک کتاب را نشان و درباره آن شرح دهد، مخاطب سراغ آن ميرود؟
من در مترو دختران جوان و خيلي شيک را ديدم که کتاب «ملت عشق» را در دست دارند، حالا چه قدر مطالعه مي کنند، نمي دانم. شما هم با اين موضوع برخورد کرديد؟
من چند بار براي رفتن به خانه کتاب مترو سوار شدم تا ببينم اينکه ميگويند مردم ايران در مترو کتاب نمي خوانند و مردم کشورهاي ديگر در مترو کتاب ميخوانند، چهقدر صحت دارد؟ به مدت شش روز از کساني که کتاب مي خواندند عکس گرفتم. اولاً مي خواستم بدانم چه کتاب هايي را مي خوانند؟ چون موضوع اين است که مترويي که من سوار مي شدم اول بايد سه نفر را فشار مي دادم تا سوار شوم. خوب معلوم است در اين مترو نمي شود کتاب خواند! از طرفي با اين حجم مسافر متروي ايران با متروي آلمان و سوئد فرق مي کند. ولي جالب بود در آن شش روز از شش کتاب عکس گرفتم؛ يکي کتاب «ملت عشق» که در دست يک جوان بود و در ايستگاه آزادي پياده شد و نتوانستم از او بپرسم اين کتاب را چه کسي به شما معرفي کرده است؟ چه طور جذب اين کتاب شديد؟ يک نفر ديگر يکي از کتابهاي مصطفي مستور را مي خواند. يک نفر ديگر کتاب «تاريخ اسلام» را ورق ميزد. برايم جالب بود، مردم در مترو چه کتاب هايي مي خوانند که عکس هايي از آن کتابها را گرفتم. حال بايد مقايسه بکنيم ميان کتاب خواندن ساير کشورها در مترو، سال ۹۱ به روسيه سفر کردم از هر ۵ نفر، ۴ نفر در مترو کتاب مي خواندند اما دو سال پيش که رفتم از هر ۵ نفر، ۱ نفر کتاب مي خواند. همه دنيا در حال تغيير و شيوه هاي مطالعه متفاوت شده است، مثلاً در ايتاليا خيلي از کتاب فروشي ها تعطيل شده و به محل فروش اسباببازي و بازي فکري تبديل شده است.
شايد بايد سؤالم را اين طور مطرح کنم، در راديو و تلويزيون و سينماي ما کتاب چه جايگاهي دارد؟
در پاسخ اين سؤال بايد ديد اولاً چه قدر جايگاه دارد؟ دوماً اگر هم معرفي کند تا چه اندازه بر افراد تأثير ميگذارد؟ يعني مخاطب به تلويزيون اعتماد دارند و دنبال کتاب مي روند و اين که چگونه با يک کتاب آشنا مي شوند؟
خيليها معتقدند حتي زماني که در صدا و سيما کتابي معرفي ميشود ميتوان از قبل حدس زد چه جور کتابهايي است؟
خب تلويزيون ما همينطور است و طبيعي هم است. امروزه افرادي که کتاب خوان هستند عمدتاً خيلي تلويزيون نمي بينند، مثلا شايد فروشنده يک فروشگاه بيشتر از تلويزيون در معرفي کتاب نقش داشته باشد. شما يک بار به فروشگاه برويد و از اشخاص بپرسيد از چه طريق با کتاب آشنا شدهايد؟ آيا دوستي به شما معرفي کرده يا از طريق استاد و نويسنده معرفي شده است؟ يا از طريق رسانه داخلي يا خارجي؟ مثلا وقتي فردي مثل مصطفي ملکيان کتابي را معرفي کند، خيلي تأثير مي گذارد.
پس به نظرشما اين شيوه معرفي کتاب موثر است؟
کار خوبي بود. ما خودمان هم اين کار را کرديم. از طرفي بايد ديد براي مثال امروز و در شرايط خاص فعلي فضاي مجازي چه قدر در جذب افراد به کتاب تأثير دارد؟ مثلاً ما سه سال پيش نشستي درباره کتاب کاريکاتورهاي کامبيز خش داشتيم، آن موقع قيمت ۱۱۰۰۰۰ تومان بود. بعد از نشست ۶۰ عدد از کتاب به فروش رفت که براي من تعجبآور بود. همچنين يک نشست براي کتاب روانشناسي گذاشتيم که بعد از نشست۲۰۰ نسخه از آن را خريدند، اما در مقابل کسي کتاب فلسفه کانت را از طريق معرفي در تلويزيون نمي خرد يا همچنين فلان کتاب رياضي را. امروز کتاب هايي که ممکن است از طريق تلويزيون معرفي شوند و مردم به خريد آن ها ترغيب شوند سه دسته اند: کتابهاي روانشناسي، ادبيات داستاني و تاريخي.
چرا؟
چون نياز عمومي تري است. اين رشته ها در فروشگاهها هم فروش بيشتري دارند. مثلا امسال که گرفتار کرونا هستيم کتاب هايي در مورد استرس، اضطراب و افسردگي مخاطب بيشتري پيدا کرده و لذا شرايط زماني هم تأثيرگذار است.
با اغلب افرادي که صحبت کردم همه گفتند ما تلويزيون نگاه نميکنيم! حال چه طور بايد با نويسندگان، روشنفکران و … تاثير برنامههاي صداو سيما درباره کتاب خواندن صحبت کرد؟
براي همين مي گويم به سؤالاتان به سختي پاسخ داده مي شود. من خودم هم گاهي تلويزيون و به ويژه شبکه چهار نگاه مي کنم، ولي کلا اهل تماشاي تلويزيون به طور ثابت نيستم و فکر هم نمي کنم تلويزيون و راديو در کتاب خواني تأثير زيادي داشته باشد. البته باز هم بايد بررسي کرد شايد هم تأثيرش بد نباشد، زيرا يک عده اي تلويزيون نمي بينند، عده اي هم که تلويزيون ميبينند، زياد نيستند و برخي ديگر را هم به تلويزيون راه نمي دهند. البته الان کتاب بيشتر از طريق دوستان معرفي مي شود يا فضاي مجازي و کانالها تااز طريق رسانه ها. شما براي مي توانيد در مورد روزنامه ها هم تحقيق کنيد، مثلا صفحه ادبي روزنامه ها و مجلات ادبي در تلاشند کتاب هاي خوبي معرفي کنند، اما به هر حال روزنامه و مجله با توجه به کم شدن فروششان بيشتر به دنبال جذب آگهي هستند تا معرفي کتاب به شکل حرفهاي و تاثيرگذار.