شنیدن روایتها و خاطرات روزنامهنگاران پیشکسوت میتواند برگی از تاریخ مطبوعات شفاهی اهل رسانه باشد. پیشکسوتان مطبوعاتی که در زمانه خود به عنوان چشم و گوش مردم، با اطلاع رسانیهای دقیق و تحلیلهای مناسب به مسئولان کمک میکردند، امروز هم میتوانند با انتقال تجربیات خود به خبرنگاران در خبررسانی و انعکاس واقعیتها به ارتقای کیفی حرفه روزنامهنگاری کمک برسانند. البته این اتفاق زمانی رخ میدهد که خود اهالی رسانه به اهمیت این طبقه از جامعه پیببرند.
با همین برآوردهاست که شفقنا رسانه می کوشد هر هفته پای دیدار یکی از پیشکسوتان و مدیران مطبوعاتی بنشیند و تجربیات آنان را در اختیار جامعه قرار دهد.این بار شفقنا میزبان هوشنگ اعلم بود.
شفقنا: اعلم، پیشکسوت مطبوعاتی و سردبیر مجله ادبی «آزما» در ابتدای صحبت های خود به تبعات گسست نسلی که بین روزنامه نگاران قبل و بعد از انقلاب اتفاق افتاد اشاره می کند و می گوید: بعد از انقلاب گسستی بین خبرنگاران جوان و باتجربه به وجود آمد. به عبارتی بعد از انقلاب فضایی به وجود آمد که عدهای تصور کردند ساحت مطبوعات در اختیار آنها قرارگرفته و افرادی را که تا پیش از انقلاب تصور میکردند پلهای بالاتر از آنها قرار دارند کنار گذاشته شدند و خودشان تحریریهها را میگرداندند. بعد از اینکه فضا آرامتر شد عدهای از جوانان علاقهمند به کار مطبوعاتی ولی کمتجربه از گروههای مختلف سیاسی تحریریهها را به دست گرفتند. در چنین شرایطی انتقال تجربه صورت نگرفت و فقط نسل بعد از انقلاب براساس علاقه و شور و هیجان انقلابیاش شروع به فعالیت در تحریریهها کرد. اگرچه چهرههای مطبوعاتی خوبی در میان تحریریهها هم وجود داشت ولی ارتباطی با گذشته و تجربیات گذشته نداشتند. این مسائل باعث شد بین دو نسل روزنامهنگار گسست به وجود بیاید.
او روایت میکند: اما نسل ما وقتی وارد عرصه مطبوعات شد، زیردست مطبوعاتیهای قدیمیتر کار یاد گرفتیم. یعنی از خبر بیاری شروع میکردیم تا خبرنگاری و دائم در حال آموختن بودیم و با همین آموزشها بود که آرامآرام خبرنگار تا دبیری و سردبیری ارتقاء پیدا میکرد. این شیوه آموزش بعد از انقلاب قطع شد. به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و طبعاً اقتصادی بخش عمده افرادی که جذب مطبوعات شدند صرفاً به مدرک تحصیلی مرتبطشان متکی بودند و نیازی برای آموزش نمیدیدند. افرادی هم که باتجربه بودند کمتر دغدغه آموزش به دیگران را داشتند. بنابراین نسل بعدی عملاً آموزش روزنامهنگاری و در رسانه بودن را یاد نگرفت. اضافه بر این بعد از انقلاب اشتباهات دیگری در عرصه رسانه اتفاق افتاد که در مجموع باعث شد بدنه مطبوعاتمان باوجود حضور استعدادهای خوب در آن همچنان ضعیف باشد.
این روزنامه نگار پیشکسوت تأکید میکند: دنیای رسانه، دنیای وسیعی است و من بعد از ۵۲ سال کار مطبوعاتی هنوز نکتههایی را از نسل جوان یاد میگیرم. چون زمانه، جامعه و افکار مردم تغییر کرده است. وقتی این تبادلنظرها باشد کار مطبوعات هم مؤثر خواهد بود.
او میگوید روزنامهنگاری پدیدهای است که ما آن را با یک تفاوت کلی از غرب گرفتیم و با انتقاد می گوید: روزنامهها در غرب از میان مردم بیرون آمدند و برای اطلاعرسانی از وضع مردم به مردم بودند. ولی در ایران روزنامه از دربار بیرون آمد وقتی هم میرزا صالح شیرازی خواست چند خبر مردمی در روزنامه کار کند، قبله عالم فرمودند ما روزنامه را آوردیم تا برای ما منتشر شود نه علیه ما و دستور تعطیلی داد. بنابراین قدم اول اشتباه برداشته شد و ما تا امروز همچنان همان سبک و سیاق را پیش رفتهایم. اگرچه مجله من مستقل است ولی بند ناف آن به یک سیستم هدایتکننده متصل شده است. بنابراین مطبوعات و رسانهها بیشتر روابط عمومی دولتها بودند و هیچوقت تمرین نکردیم تا از مردم برای مردم بگوییم.
اعلم ادامه میدهد: وقتی به سراغ مردم رفتیم، چون چگونگی کار را نمیدانستیم مرتکب اشتباهات زیادی شدیم. حدود ۸۰ درصد مطالب روزنامههایمان مطالب دولتی است و مطبوعات تبدیل به روابط عمومی بوروکراسی شدهاند. مهمترین دغدغه مطبوعات باید نوشتن از مردم برای مردم باشد. ببینید درگذشته ۴ روزنامه مطرح داشتیم و روزنامهخوانها حداقل مخاطب ثابت دو روزنامه بودند ولی الان اینگونه نیست. این تفاوتها از آنجا ناشی میشد که ما با هم رقابت داشتیم. در حالی که امروزه روزنامهها همه کپی یکدیگر هستند. به همین دلیل است که تأکیددارم این تجربهها باید به خبرنگاران جوان منتقل شود.
این روزنامه نگار پیشکسوت ضمن بیان اینکه چنین ضعفهایی به مدیریت یک رسانه برمیگردد، توضیح میدهد: هنر یک مدیر این است که نیروهای پاییندستی خودش را هدایت کند. مدیر برای هدایت کردن باید دانش این کار را داشته باشد و عرصه فعالیت خودش را بشناسد و بداند در آن عرصه چه کند. روزنامهنگاری یک پروتکل جهانی است و ما نمیتوانیم براساس سلیقه خودمان آن را برهم بزنیم چون شکست میخوریم.
اعلم انتقاد میکند: متأسفانه بعضی از مدیران برای مدیریت مطبوعاتی توانایی ندارند و گاهی چند امتیاز گرفتهاند. یکی از آسیبهایی که به زایش ناقص اولیه مطبوعات برمیگردد این است که مدیری صاحب چند امتیاز است و چند شماره منتشر میکند و یارانه میگیرد. این کار تبدیل به منبع درآمد برخی شده است. مدیرانی هم که اقدام به انتشار نشریه میکنند کار مطبوعاتی نمیدانند و در نتیجه نمیتوانند نیروهایشان را هدایت کنند. اگر این مدیران روزنامه، خبر، رسالت رسانه، چگونگی عملکردشان و… را بشناسند نیروی تحت امرشان را به خوبی آموزش میدهند. ما این آموزشها را نداریم چون بسیاری از مدیرانمان خودشان این مسائل را نمیدانند.
او با اشاره به تجربه کاری «سعاد مخنت»(اولین زنی که با فرماندهان رده بالای گروه های جهادی مصاحبه کرد) و بیطرف بودنش در عرصه خبر میگوید: همیشه به همکارانم میگویم شما اولین وظیفهتان بیطرف بودن است. روزنامهنگار و خبرنگار اگرچه گرایش سیاسی هم داشته باشد ولی در عرصه کارش باید بیطرف باشد مگر اینکه در یک روزنامه حزبی کار کند. خانم سعاد مخنت سختیهای زیادی کشید ولی یکی از بهترین خبرنگاران واشنگتنپست است. این خانم با اینکه مسلمان سنی مذهب معتقدی است ولی وقتی با سران داعش و گروههای تروریست مصاحبه میکند در نوشتههایش کوچکترین طرفداری نمیبینید.
اعلم تأکید میکند: خبرنگار علاوه بر بیطرفی باید تنها به مردم تعهد داشته باشد ولی اگر احساس کند که مردم هم اشتباه میکنند باید حقیقت را بگوید به عبارتی وظیفهداریم همانگونه که خواستهها و نیازهای مردم را مطرح میکنیم اگر مردم هم جایی اشتباه میکنند چشمپوشی نکنیم. مردم باید عادت کنند که روزنامهنگار در نهایت بیطرفی صلاح جامعهاش را میخواهد. البته در میان نسل الان مخصوص خانمهای خبرنگار گزارشهایی خواندهام که کاملاً بیطرفانه نوشتهشده است. مشکل از آنجا ناشی میشود که برخی از مدیران رسانههای ما نه با هدف مدیریت یک رسانه، بلکه با اهداف دیگری همچون اهداف سیاسی وارد روزنامه شدهاند. به همین دلیل نمیتوانند منصف و بیطرف باشند. اکثر رسانههای ما گرفتار نگاه سیاسی مدیرانشان در رسانه هستند.
او معتقد است که روزنامههای طرفدار جناحهای سیاسی خاص عملاً بولتن حزبی هستند که این وظیفه به دلیل نبودن احزاب در ایران به گردن مطبوعات افتاده است. اعلم تأکید میکند: مطبوعات نباید بولتن حزبی و سخنگوی جناح خاصی باشند. بلکه باید تنها سخنگوی مردم باشند. مطبوعات رابطی بین مردم و مسئولان هستند ولی ظاهراً این رابطه الان معکوس شده و بین مسئولان و مردم است. یعنی میخواهند آنچه مسئولان موردنظرشان است به مردم تحمیل کنند.
اعلم با اشاره به ضرورت روی آوری مطبوعات به مسائل و دغدغه های مردم می گوید: روزنامه باید بر اساس ارزش و اعتباری که در بین مردم پیدا می کند، شناخته شود. روزنامه باید در خدمت مردم باشد اما اینکه هر روزنامه ای به صورت اتوماتیک دارای یک سری حمایت ها باشد و به صاحبان اصلی خود، یعنی مردم اعتنایی نکند بی فایده است و در اینجا مردم هستند که تصمیم می گیرند یک روزنامه بماند یا نماند.
این روزنامه نگار پیشکسوت با روایتی از دو دوره در تاریخ مطبوعات به بهره نبردن روزنامه ها از آزادی ها اشاره می کند و با انتقاد توضیح می دهد: ما در دو دوره از آزادی مطبوعات لطمه بزرگی دیدیم. یک بار بعد از شهریور سال ۱۳۲۰بود که دیگر رضا شاه سلطنت نمی کرد و ساواکی وجود نداشت و روزنامه ها آزاد بودند، از طرفی احزاب هم در حال فعالیت بودند و فضا کاملا آزاد بود. اما ما از این فضای آزاد، بدترین استفاده ممکن را کردیم. در واقع از بهترین فرصت برای آموختن مفهوم آزادی مطبوعات، نتوانستیم بهره ای ببریم چرا که روزنامه ها به فحاشی و پرخاشگری روی آوردند تا جایی که بعدها اسم این دوره از روزنامه ها به نام روزنامه های «دهن دریده» معروف شد. متاسفانه بسیاری از روزنامه نگاران متوجه این موضوع نشدند که انتقاد با پرخاشگری تفاوت دارد.
اعلم در ادامه روایت های خود، نگران رعایت نکردن اخلاق حرفه ای روزنامه نگاران می شود و می گوید: اخلاق روزنامه نگاری یک پروتکل جهانی و مانیفست مشخص دارد این اخلاق از این قرار است که، من نوعی حق ندارم بدون سند کسی را متهم کنم، من حق ندارم به کسی توهین کنم و حق ندارم آنچه منبع خبری فعلا صلاح نمی داند منتشر بشود را منتشر کنم من حق ندارم استراق سمع کنم خب همه این ها مواردی ازاخلاق روزنامه نگاری است. خبرنگار باید این را در نظر داشته باشد که می تواند بر اساس اسناد و مدارک مستدل از اشتباه و یا خلاف کسی پرده بردارد اما در اینجا هم حق قضاوت توهین آمیز ندارد و باید ملاحظات خاصی در نشر اخبار داشته باشد. یک روزنامه نگار نباید هیچ گاه از اصول روزنامه نگاری عدول کند.
او با اشاره به دوره دیگری از تاریخ مطبوعات که روزنامه نگاران درک درستی از فضای آزاد نداشتند، تعریف می کند: دوره دیگری که نتوانستیم از آزادی مطبوعات به درستی استفاده کنیم دوره آقای خاتمی بود در این دوره شاهد انتشار روزنامه های متعددی بودیم و این دوستان اولا روزنامه را با حزب اشتباه گرفتند و شروع به فعالیت های سیاسی مورد نظر خود و بر اساس مصلحت و تفکر خود کردند و به انتشار روزنامه مشغول شدند. در حالیکه روزنامه باید برای مردم باشد مگر اینکه بولتن یک حزب باشد.
اعلم روایت می کند: در این دوره روزنامه ها شروع به طرح مسائلی کردند که به هر حال برای نظام قابل تحمل نبود. در حالیکه یکی از مهم ترین وظیفه روزنامه نگار درک شرایط است. روزنامه نگار باید بداند در چه شرایطی می نویسد و این شرایط تا کجا به او اجازه می دهد وگرنه اولین اتفاق این است که جلوی خبرنگار و انتشار روزنامه گرفته می شود یعنی دریچه را برای آگاهی مردم می بندد. افتخارم این است که بیست سال در حال انتشار مجله آزما هستم ولی اجازه بسته شدن آن را ندادم چرا که کاری نکردم که بسته شود. معتقدم در هر ماه اگر در این ۸۰ صفحه، بتوانم یاد یک شخصیت فرهنگی را زنده کنم وظیفه خود را انجام داده ام، یا حتی اگر یک اثر خوب از یک جوان منتشر کنم وظیفه خود را انجام داده ام ،اگر بتوانم دو کلمه حرف حساب بزنم کافی است و باید به خاطر این دو کلمه این روزنه باز بماند چون اگر همه روزنه ها بسته باشد ما آفتاب را کجا می توانیم ببینیم. وظیفه روزنامه نگار تلاش در جهت بستن یک نشریه نیست بلکه تلاش در جهت حفظ و بقای آن نشریه است.
اما مطبوعات ما چطور می توانند یک رسانه اثر گذار باشند آیا این ظرفیت را دارند؟ اعلم پاسخ می دهد: مطبوعات ما باید این نکته را بپذیرند که روزنامه در خدمت مردم و جامعه باشد. دوم اینکه باید در تحلیل های مان سعی کنیم بی طرفی را حفظ کنیم و ملاحظات خاص را در انتشار مطالب اعم از گزارش و مصاحبه، در نظر بگیریم. همچنین در گزارش هایمان قضاوت های یک جانبه و سوگیرانه نداشته باشیم و روزنامه نگاران باید با درک شرایط به و فضای اجتماع به سمت انتشار حقیقت بروند بدون آنکه در نگارش قلمشان به سمت حمله یا دفاع بیش از حد به کسی یا موضوعی بروند. به همین خاطر باز هم تاکید می کنم مادامی که ما اصول اخلاقی را در نظر نگیریم راه به جایی نخواهیم برد.
اعلم در کنار رعایت اصول اخلاق حرفه ای در میان روزنامه نگاران به بهره بردن از فضای مجازی هم اشاره می کند و می گوید: فضای مجازی یک رسانه است قرار نیست فضای مجازی جای نشریات و رسانه های کاغذی را بگیرد. متاسفانه برخی از مسئولین ما با آمدن فضای مجازی هول کردند و فکر کردند این رسانه حرف اول را می زند و دیگر نیازی به روزنامه نیست. اما من به آن ها می گویم ژاپن از نظر تکنولوژی و امکانات از ما خیلی جلوتر است ولی روزنامه «آساهی شیمبون» همچنان پرتیراژ است. هفته نامه «نیوزویک» و روزنامه «گاردین» مدتی انتشار مجازی داشتند و به همان نسبت از تیراژ نشریات کاغذی خود کم کردند ولی در کمتر از ۶ ماه برگشتند. وقتی رادیو آمد بیشتر مردم با خود فکر کردند که دیگر روزنامه ها تعطیل می شوند یا وقتی تلویزیون آمد، با خود گفتند که رادیو مرد در حالیکه رادیو از نظر کیفی پیشرفت بیشتری کرد . پس باید بدانیم هر کدام از این ها برای خود رسانه و رسالتی دارند ونمی توانند جایگزین یکدیگر شوند.
این مدیر مسئول ادامه می دهد: به همین خاطر فضای مجازی برای از بین بردن مطبوعات نیامده و اصلا نباید چنین رسالتی هم داشته باشد. ضمن اینکه روزنامه نگار با توجه به انتشار سریع خبر در فضای مجازی باید این نکته را بداند که اعلام خبر تنها وظیفه یک روزنامه نگار نیست و وظیفه مهم آن واکاوی واقعیت هاست و باید به چرا و چگونگی رویداد ها پاسخ دهد و دلایل آن را ذکر کند، بدون اینکه قضاوتی داشته باشد و یا کسی را متهم کند. همچنین روزنامه نگاران ما باید به سمت مسائل مردمی بروند وگرنه انتشارهر روز بولتن دولتی، نامش روزنامه نگاری و اصول خبر رسانی نیست.