جایزه ادبی جلال آل احمد شب گذشته، مراسم پایانی یازدهمین دوره خود را پشت سر گذاشت و برگزیدگان و شایستگان تقدیر این دوره از جایزه مذکور معرفی شدند. در این نوشتار اصلا به ترکیب هیئت داوران، اولویتهایشان برای انتخاب و یا سلیقهای که برای انتخابهای خود داشتهاند، نخواهیم پرداخت بلکه بهانه اصلی این مطلب، نفسِ برگزاری جایزه ادبی و چرایی آن است.
خبر کامل در ادامه مطلب :
برگزاری جایزه فرهنگی یا هنری، با مفهوم تشویق ممزوج شده و بناست عدهای از صاحبان آثار یا فعالان یک حوزه به مدد برگزاری چنین برنامههایی تشویق به ادامه راهی شوند که در پیش گرفتهاند. بیراه هم نیست که بگوییم بنا نیست هر دفعه یک نفر یا جریان برنده جوایز شوند چون قرار بر این است که همه صاحبان آثار یا هنرمندان تشویق شوند تا در سالهای آینده هم دست به تولید اثر بزنند. در مجموع ذات جشنواره برای تشویق و انگیزهزایی است. اما در کنار این مولفه، انداختن نام آثار یا مولفان بر سر زبانها و آشناتر شدن مردم با آنها از دیگر اهداف برگزاری جوایز ادبی یا هنری است که جا دارد به چنین موضوعی در کشور ما پرداخته شود چون حواشی یا بعضا اتفاقات ناخوشایندی که در جشنوارههای فرهنگی هنری رخ میدهد، نشان میدهد در برخی موضوعات، راه را بیراهه رفتهایم. البته در این نوشتار، به بیراههها و اشتباهات هم نمیپردازیم چون چنین رویکردی، از حوصله این مطلب خارج است. بنابراین برای ترسیم بهتر مساله، ناچاریم نمونهای عینی و ملموس را پیش چشم آوریم تا بتوانیم بهتر در اینباره صحبت کنیم. به همین دلیل سراغ کشور فرانسه میرویم که به عنوان یکی از سردمداران ادبیات و هنر دوران مدرن مطرح است. البته تناقض جالب در این باره آن است که کشور مذکور که به عنوان مهد دموکراسی هم در جهان معروف است، این روزها با چالشها و درگیریهای خونین مربوط به دموکراسی دست به گریبان است.
۲ هزار جایزه ادبی در طول سال در فرانسه
به هر حال، شاید در نظر گرفتن فرانسه و سیاستهای فرهنگیاش برای ما و مسئولانمان که در پی برگزاری هرچه پربارتر جوایز فرهنگی هنری هستیم، بد نباشد. در فرانسه، در مجموع در طول سال، حدود ۲ هزار جایزه ادبی اعطا میشود. همین جمله کافی است تا در اولین قدم، به مساله کمیت توجه کنیم و سپس در قدمهای بعدی به کیفیت بپردازیم. اولین پیام و بزرگترین درسِ این جمله و تعداد حدود ۲ هزار جایزه در طول سال، این است که همه سیراب خواهند شد. یعنی همه صاحبان اثر از جوانان دبیرستانی تا نویسندگان حرفهای بزرگسال، جایزه خواهند گرفت؛ حداقل یک بار جایزه خواهند گرفت و تشویق میشوند. بنابراین دچار عقده یا نفرت از دیگر برگزیدگان یا برگزارکنندگان نخواهند شد. حتی ضعیفترین نویسنده هم در چنین ساختاری که ۲ هزار جایزه در آن برگزار میشود، تشویق شده و سطح کار خود را ارتقا خواهد داد.
اگر بخواهیم حرف آخر را، اول کار بزنیم باید بگوییم که اعطای جوایز ادبی در فرانسه، با یک هماهنگی با دیگر برنامهها و در واقع در قالب یک سازوکار مشخص و معین انجام میشود. همانطور که مسئولان، نویسندگان یا هنرمندان از فرانسه و سازوکارهای فرهنگیاش برایمان خبر آوردهاند، سیاستهای این کشور برای اعتلای صنعت کتاب و تولیدات نوشتاری، برای این فرهنگ جنبه هویتی دارد و یکی از ارکان فرهنگی این کشور به شمار میرود. بنابراین مشخص است که جوایز ادبی یکی از برنامههای این ارکان فرهنگی باشد که در هماهنگی با دیگر برنامهها قرار دارند.
در این زمینه مخاطبان این مطلب را به مطالعه مقاله «فرانسه، مهد جوایز ادبی» نوشته نسیم وهابی دعوت میکنیم که در شماره ۳۵۱-۳۴۹ مجله جهانِ کتاب (مرداد – خرداد ۹۷) چاپ شده و به طور مفصل و مشروح به موضوع جوایز ادبی در فرانسه پرداخته است.
یک زمانبندی استراتژیک در فاصله بین سه تا یک ماه قبل از فروش آخر سال
اعطای جوایز مهم ادبی فرانسه در ماههای پایانی سال میلادی، امری اتفاقی نیست بلکه یکی از برنامهریزیهای فرهنگی این کشور است. همانطور که وهابی هم در مطلب خود اشاره کرده، «اتفاقی نیست که غالب جوایز معتبر و پر سر و صدا در زمانبندی استراتژیک فاصله بین سه تا یک ماه قبل از فروش آخر سال اعطا میشوند. به این ترتیب، تعداد بسیار زیادی از خریداران کتاب برای عیدی، مستقیم به سراغ کتابهای جایزه برده میروند و در این میان گنکور همیشه گل سرسبد بوده است.»
در سنتهای ادبی کشورمان، تشویق شاعران درباری یا غیردرباری را در محافل ادبی و شعرخوانی داشتهایم که با صله یا هدیهای تشویق میشدند. این سنت در اروپای قرون وسطی هم وجود داشته اما پیشینه جایزه ادبی به شکلی که در حال حاضر میشناسیم، ریشه در قرن هفدهم و سپس دو برادر به نام برادران گنکور در فرانسه دارد. جایزه گنکور به عنوان اولین جایزه ادبی جهان، اواخر سالهای قرن نوزدهم توسط این دو برادر راهاندازی شد. آنها همه اموالشان را وقف کردند تا پس از مرگشان برای حمایت از اهل قلم، بهویژه کمک به نویسندگان فرانسوی مورد استفاده قرار گیرند. انجمن گنکور، پس از مرگ ادموند گنکور (یکی از دو برادر) در سال ۱۹۰۲ تاسیس شد. این انجمن، تبدیل به آکادمی شد و سپس در سال ۱۹۰۳ این جایزه تاسیس شد؛ قدیمیترین جایزه ادبی فرانسه و جهان. جالب است که جایزه ادبی نوبل که نامش در ایران، آوازه بیشتری نسبت به گنکور دارد، یک سال پس از گنکور راهاندازی شد.
رستوران دُ روان در پاریس؛ مقر جایزه گنکور
مهمترین نکتهای که میتوانیم در زمینه آوازه و تاثیرگذاری جوایزی مثل گنکور به آن توجه کنیم، این است که لزومی به برگزاری مراسم پر زرق و برق یا خیلی مدرنی ندارد. نام گنکور برای یک کتاب کافی است تا نویسنده و ناشرش یک شبه از فرش به عرش برسند. اما به راستی چرا این جایزه چنین جایگاهی دارد و با گذشت ۱۰۰ سال از تاسیس این جایزه، هنوز فرارسیدن ماههای پاییز باعث اضطراب و هیجان اهل فرهنگِ فرانسه میشود؟ با رجوع دوباره به مطلبی که از مجله جهان کتاب به آن اشاره کردیم، به این سطر مهم اشاره میکنیم که: «جوایز در واقع پشت بند واقعه سنتی و مهمی هستند که صنعت نشر فرانسه سالهاست مثل آیینی مقدس به آن پایبند است: بازگشایی ادبی. از اواسط شهریور هر سال تا آخر مهرماه، موقع انتشار بیش از ۵۰۰ اثر تازه است که به بازار عرضه میشوند.»
طبق آمار میانگین، در کشور فرانسه شمارگان یا همان تیراژ کتابها برای یک نوبت چاپ، به طور متوسط ۲ هزار و ۵۰۰ نسخه است. حالا این نکته را هم در نظر میآوریم که کتابی که برنده جایزه گنکور شود، به فروش متوسط ۳۰۰ هزار نسخه خواهد رسید. بنابراین میتوان به طور تخمینی مشخص کرد که ناشری که کتابش برنده گنکور شده، بناست چند نوبت، آن کتاب را تجدیدچاپ کند. این جایزه که محل برگزاری مراسم اختتامیهاش یک رستوران قدیمی به نام «دُ روان» در مرکز پاریس است و جایزهاش هم مبلغ ۱۰ یورو است، میتواند سرنوشت یک نویسنده یا ناشر را اینرو و آنرو کند. دلیلش هم پیشینه و ریشهای است که دارد و این ریشه در حال حاضر با سازوکار صنعت نشر و از زاویهای کلانتر سیاست فرهنگی فرانسه گره خورده است.
تولد و نوزایی هرساله بازار نشر فرانسه در فصل پاییز
بین جوایز ادبی فرانسه، هرچه جایزه قدیمیتر و جاافتادهتر باشد، ارزش بیشتری هم خواهد داشت و تاثیرش بر فروش آثار بیشتر خواهد بود. از ساعاتی پیش از اعلام برنده جایزه گنکور، رستوران قدیمی مذکور توسط خبرنگاران و اهالی رسانه قُرُق میشود. دوباره یادآوری میکنیم که فرانسه حدود ۲ هزار جایزه ادبی دارد که در مدارس، مراکز فرهنگی، آکادمیها و … برگزار میشوند. بنابراین جوان یا نوجوانی که پرتترین جایزه را میگیرد، میتواند به خود امیدوار باشد که روزی گنکور را هم از آن خود خواهد کرد. به هر حال، آن مولفه و عامل مهمی که سنت و قدمت جایزهای چون گنکور با آن گره خورده، تولد و نوزایی هرساله بازار نشر فرانسه در فصل پاییز است.
در مقاله «فرانسه، مهد جوایز ادبی» به این مساله اشاره میشود که «دو واقعه مهم یعنی بازگشایی ادبی و جوایز ادبی از مشخصههای زندگی فرهنگی فرانسه هستند که در پاییز نوزایی میشوند. بازگشایی که در مهرماه انجام میشود، حدود یک پنجم فروش سالانه نشر فرانسه را دارد.» همین اتفاق بازگشایی یا نوزایی بازار نشر کشور مورد اشاره باعث میشود که رسانهها و اهالی خبر نقش مهمی در فروش کتابها داشته باشند. این هم میتواند درس مهمی دیگری برای خبرنگاران و اهالی خبرِ کتاب در کشورمان باشد. مجموع چنین عوامل و شرایطی در فرانسه باعث میشود که آدمهایی که در طبقه افراد «غیرِ کتابخوان» یا «کتابنخوان» قرار دارند، تحت تاثیر قرار گرفته و به کتابفروشیها بروند. ظاهرا چنین شرایطی را میتوان همان چیزی نامید که ما در گفتگوهای روزمرهمان از آن استفادههای نابهجا میکنیم: «فرهنگسازی.»
فرانسه را کنار گذاشته و به خودمان رجوع میکنیم. لازم نیست مو به مو و جز به جز کارهایی را که فرانسه در سیاستگذاری فرهنگی خود و صنعت نشر انجام داده انجام دهیم تا بتوانیم به جایگاهی مانند این کشور برسیم. نسخهای که به کار ما میآید، به طور طبیعی باید متناسب با شرایط و ویژگیهای فرهنگیمان باشد اما مولفههایی در سیاستگذاری فرهنگی فرانسه هست که میتوانند مورد الگوبرداری ما قرار بگیرند. اما مهمترین درس برای ما سازوکار منظم و مرتبی است که همه اجزا و عناصرش در هماهنگی با یکدیگرند. یعنی در فصل پاییز، بازار نشر به مدد صنعت نشر قدرتمند، نوزایی میشود. سپس وقتی هنوز تنور گرم است، جوایز ادبی از راه میرسند و مردم کتابخوان و کتابنخوان را با موجی همراه خود میبرند که سر از کتابفروشیها در میآورد.
در مورد جوایز بزرگی مانند جایزه جلال، در ادبیات و یا جوایز سینمایی و هنری کشور، تعداد سکه یا محل برگزاری چندان اهمیت ندارد بلکه باید به مولفههای دیگر توجه و یا بهتر است بگوییم «دقت» کرد.