متن کامل صد و یازدهمین شماره ماهنامه ادبی آزما
متن کامل ماهنامه ادبی آزما را از اینجا ۱۱۹ دانلود کنید. در این شماره از ماهنامه ادبی آزما که به مسائل روز ادبیات و هنر در ایران و جهان می پردازد گفتگویی با ویلا اسلامیه مترجم نام آشنای مجموعه هری پاتر را مشاهده می کنید. همچنین می توانید متنی از کامبیز درم بخش درباره ابتذال در فرهنگر را بخوانید.
موضوع این شماره ابتذال است و مصاحبه هایی در این مورد در شماره ۱۱۹ ماهنامه ادبی آزما منتشر شده است. از جمله مصاحبه با مسعود کوثری که بخشی از آن را در اینجا آورده ایم.
ابتذال، زادهی غیبت اندیشه
گفتوگو با دکتر مسعود کوثري
جامعهشناس و استاد دانشگاه
حوريه سپاسگذار ( ماهنامه ادبی آزما)
دکتر مسعود کوثري، جامعهشناس است، استاد دانشگاه و مدير انتشارات علمي و فرهنگي. و نويسندهي کتاب نشانهشناسي شهري با او به صحبت نشستيم دربارهي شاخهاي از ابتذال که رد پايش را در نشانههاي شهري تا نشانگان تصويري و در آثار فرهنگي محصولات و هنري سالهاي اخير ميتوان دنبال کرد.
تعريف شما از امر مبتذل چيست به خصوص در عرصهفرهنگ؟
به يک معنا امر مبتذل در دورههاي مختلف معاني و مصداقهاي مختلف داشته. در گذشته شايد مبتذل به معناي پديدهي کوچه بازاري در مقابل فرهنگ رسمي بوده يعني آنچه که مردم عادي در سطح جامعه توليد ميکردند در عرصههاي مختلف شعر، موسيقي و هنر و حتي رفتارهاي روزمره در مقابل آن فرهنگي که امرا و سلاطين و برگزيدگان جامعه داشتند و هنري که آنها مخاطبش بودند و استادان هر حوزه آن را توليد ميکردند. اين نگاه دوگانه در گذشته وجود داشته.
اما با صنعتي شدن و پيدايش صنعت فرهنگ يک معناي جديد هم از ابتذال در فرهنگ به وجود آمده که اين معناي جديد ابتذال معناي فرهنگ توليد شده توسط صنعت فرهنگ در مقابل، معناي فرهنگ هنرمندانه يا فرهنگ توليدي نخبنگان با مخاطب نخبه است. يعني فرهنگي که از گرايشهاي سودمدارانه دور است فرهنگي که توسط صنعت فرهنگ يا به مقاصد تجاري توليد ميشود، مفهوم مبتذل رادارد. از اين دوران به بعد مفهوم جديدي از معناي امر مبتذل به وجود ميآيد و آن پديدهي توليد شده در فرهنگ عامه اتفاقاٌ به سمت فاخر بودن حرکت ميکند يعني به عنوان يک امر موزهاي و يک امر اگزوتيک عجيب و غريب حيثيتي پيدا ميکند که بيشتر به سمت فرهنگ نخبه و فاخر نزديک است، تا فرهنگ کوچهبازاري مبتذل قبلي.
ادامه پاسخ مسعود کوثری
پس در اينجا يک فضاي جديد باز ميشود، علاوه بر اين برداشت جديدي هم از دههي ۱۹۵۰ به اين ماجرا اضافه ميشود و آن پيدايش مفهوم «خرده فرهنگ» يا «ضدفرهنگ» است که اينجا ابتذال؛ يعني آن چيزي که جوانها توليد ميکنند که نسل قبلي آن را قبول ندارد و برايش اعتباري قايل نيست بنابراين دو مفهوم ابتذال در اين دوران به وجود ميآيد. نخست ابتذال به معناي پديدهي فرهنگي توليدي مردم پسند يا فرهنگ ناشي از صنعت فرهنگ است و مفهوم دوم پديد آمده از فرهنگ زيرزميني، خرده فرهنگ و آن چيزي که کانونش، جوانها و رفتارهاي خارج از عرف آنهاست.
دههي شصت ميلادي اوج اين مفهوم ابتذال به معناي خرده فرهنگ امر فرهنگي مربوط به جوانان است. از دههي هشتاد به بعد به نظر ميرسد که خود فرهنگ مردم پسند باز يک احترامي کسب ميکند. به سمت فرهنگ کمي مورد قبولتر حرکت ميکند و هنوز اين فرهنگ جوانان هست که به عنوان مبتذل شناخته ميشود. بنابراين ما يک حرکتي داشتيم که در آن سير دگرگوني مفهوم مبتذل را در طي چند دهه ميبينيم و ضمناً ميزان اين ابتذال هم در طول اين دوران تغيير کرده.
ماهنامه ادبی آزما
مفهوم ديگري هم تحت عنوان مبتذل در طول تاريخ وجود داشته و آن هم امري است که از دايرهي باورها و عقايد کسي يا گروهي خارج است و اين فرد يا گروه به اين دليل آن را امر مبتذل مينامند.
اين از گذشته و از زمان سقراط وجود داشته، زماني که حاکمان آتن ميگويند؛ «حرفهاي سقراط جوانان را فاسد ميکند.» يعني حرفهاي سقراط «مبتذل» است. و از همان زمان در طول تاريخ اين تعبير وجود داشته در دوران آلمان نازي هنرمندان اکسپرسيونيست به اين ابتذال متهم شدند و بسياري از آتليههاي اينها تعطيل و حتي منفجر شد و خيليهايشان تبعيد شدند، فرار و حتي خودکشي کردند و بنابراين در دورانهاي مختلف اين رابطه بين سياست و فرهنگ و اطلاق کلمه مبتذل به آنچه در دايرهي مورد قبول فلان جريان سياسي نبوده، وجود داشته. مبتذل و فاسد واژههائيست که براي اين مفهوم فرهنگي به کار رفته و اين جنبه از مفهوم امر مبتذل تنها جنبهايست که در طول تاريخ ثابت مانده.
سوال ماهنامه ادبی آزما
با توجه به همهي اين معاني که گفتيم اگر بخواهيم بخشي از اين مفهوم ابتذال را که طي چند سال اخير در قالب کاربرد کلمات رکيک به محض عصباني شدن خطاب به همشهريهايمان تجلي پيدا کرده بررسي کنيم، اولين نکتهاي که به آن ميرسيم اين است که تهران به عنوان پايتخت و برخي از شهرهاي بزرگتر بيشتر از وجود اين ابتذال رنج ميبرد و هرچه به سمت شهرهاي کوچکتر مي رويم آرامش و ادب بيشتري بين مردم حکمفرماست. آيا عامل پديد آمدن اين ابتذال رفتاري عصبيتهاي ناشي از فضاي شهري است، يا مهاجرتها و خرده فرهنگهايي که در تهران دور هم جمع شدهاند، و به طور خلاصه چهقدر از اين ابتذال رفتاري در تهران ناشي از فضاي شهري است که در آن زندگي ميکنيم؟
پاسخ
ابتذالي که ميتوان در فضاي شهري از آن صحبت کرد داراي دو جنبه است. دو جنبهاي که هم به همديگر ربط دارد و هم نه. بخشي از اين ابتذال رفتاري به پرخاشگريهاي زباني مربوط ميشود که اين پرخاشگريهاي زباني را خيلي روشن و متبلور در استاديومهاي ورزشي ميتوان ديد. کمي کمتر از آن اما با وسعت بسيار زياد در شبکههاي اجتماعي و در متن کامنتهايي که افراد ميتوان ديد کمي از آن کمدامنهتر اما عميقتر و تأثيرگذارتر در رفتارهاي شهري.
پرخاشگريهايي که در ترافيک و در رفتارهاي روزمره در صفها و … به وجود ميآيد. اين يک سطح از ابتذال است که دليل اين سطح از ابتذال و رشد پرخاشگري زباني بسته شدن مجاري تعامل و حاکميت کمرنگ قانون در جامعه است. يعني زماني اين پرخاشگريهاي زباني و حتي پرخاشگريهاي بدني زياد ميشود که مجاري تعامل مدني و اجتماعي محدود يا بسته ميشوند. با توجه به فرهنگ ديرينهي ايرانيها، که همواره جاهايي که نميتوانستند حقشان را بگيرند به بدگويي ميپرداختند و در يک دورهاي به ويژه از دوران قاجار به اين طرف ناسزاهاي «چارواداري» به يک فرهنگ شناخته شده و داراي واژگان معلوم تبديل شده. وقتي که مجاري تعامل اجتماعي مسدود باشد و اين انسداد اجتماعي به وجود ميآيد اين پرخاشگري زباني زياد ميشود و متأسفانه در جامعهي ما اين مسئله گسترش پيدا کرده. يعني وقتي شما به درست يا غلط کارهايت را نميتواني از مجاري شناخته شده و رسمي پيش ببري به پرخاشگري زباني ميرسي و حتي کسي که قصد به اصطلاح دور زدن مجاري قانوني را داشته باشد و احساس کند که ميتواند اين کار را بکند از اين سلاح استفاده ميکند و با اين پرخاشگري زباني ميتواند به سرکوب ديگران بپردازد و آن زيادهخواهي خودش را ارضاء کند.
ادامه پاسخ مسعود کوثری، جامعه شناس
بنابراين انسداد اجتماعي و رشد خودخواهي و رشد فردگرايي منفي در کشور ما باعث شده که پرخاشگري زباني هم روزبهروز بيشتر شود. تقريباً اگر از مفهوم فوکو استفاده کنيم که از بحث قدرت مويرگي صحبت ميکند. قدرت نه به معناي رابطهي حاکم و محکوم بلکه به عنوان يک قدرت منتشر در جامعه اگر از مفهوم قدرت صحبت کنيم، يک نوع ديکتاتوري منبسط زباني، در حال گسترش در جامعه است. يعني هر کسي سعي ميکند بر ديگري سلطه و حکومت پيدا کند به کمک زبان و هنجارشکني زباني. زبان اينجا استعارهايست از رابطهي قهرآميزي که بين افراد وجود دارد.
در يک سطحي در خانواده و در سطح گستردهتر در جامعه. بنابراين يک نوع ديکتاتوري مويرگي زباني در جامعه رشد پيدا ميکند. اگر نهادهاي قانوني ضعيف باشند، يا ميل به تبعيت از قانون کاهش يابد، يا اين تصور به وجود آيد که از راه قانون نميتوان کاري کرد، معمولاً اين پرخاشگري زباني گسترش بيش از حد مييابد و جامعه را به وضع بسيار خطرناکي ميرساند. بر همين اساس ما جلوههاي اين پرخاشگري رفتاري را در ادبيات، سينما، تئاتر و ساير محصولات فرهنگي توليدي اين جامعه هم ببينيم و به تدريج شايد اين رفتار مبتذل تبديل به نوعي عرف بشود و حتي تبديل به نوعي پُز روشنفکرانه هم بشود به صورتي که سطح نخبه و روشنفکر يا روشنفکرنما، جامعه هم سعي کند از اين الفاظ و رفتار مبتذل استفاده کند.
در دورهي ديگري بين سالهاي پنجاه تا پنجاهوهفت که انقلاب شد، يک دورهي ديگر هم در ادبيات و سينما ردپاي کاربرد اين نوع واژگان و رفتارهاي خشن را ميبينيم. چون آن شکل سلطه و کنترل و پرخاشگري پديدآورندهي يک شکل زباني خاصي هم هست. حرف رسمي را در اين عرصه هايدگر زده، که «زبان خانهي وجود است». اين زبان آن شکل پرخاشگري را به خود ميگيرد و فرم يا شکل واسطه در تعاملات اجتماعي به شکل زباني تجلي مييابد. سطح دوم از ابتذال، فقدان آداب معاشرت و اتيکيتهاي اجتماعي است. يعني اين هم در جامعهي ما به سمت نوعي ابتذال مي رود و حتي رفته. اينکه فرد چهقدر برايش مهم است که در نظر عموم مردم خوب جلوه کند و رفتاري مبتني بر آداب و اتيکت اجتماعي از خود بروز بدهد. اين سطح از رفتارها هم وقتي آدمها به ديگران اهميت نميدهند و هر کس فقط به خودش و آن ديکتاتوري وجودياش فکر ميکند، قطعاً رشد ميکند و خطر آن براي سلامت جامعه بسيار زياد است. اين بياعتنايي به افراد جامعه و محيط اطراف را شما در بي توجهي به پوششها – نه فقط پوشش جوانها – و سکنات عامهي مردم ميبينيد.
ماهنامه ادبی آزما
تجلي همهي اين صحبتهايي را که فرموديد در تهران چندين برابر ساير شهرها ميبينيم، باز هم سؤالم را تکرار ميکنم، چرا؟ کدام ويژگي تهران به جز پايتخت بودن و بزرگترين شهر ايران بودن عامل پديد آمدن يا دست کم تجلي بخشي از اين رفتارهاست؟ شهري که روزگاري همهي آدمهاي يک محله مثل يک خانواده بودند و به هم ميرسيدند، امروز شده محل زندگي آدمهايي که فقط «من» را ميشناسند.
در جامعهشناسي مبحثي هست که مبتني بر «نظريهي شبکهاي» در جامعه است. اين نظريهي شبکهاي معتقد است که در جوامع کوچکتر و در محلات و اجتماعات کوچک روابط قوي حاکم است و در شهرهاي بزرگ يا جامعه به مفهوم کلي روابط ضعيف. يک استدلال اين است که ما بپذيريم که هميشه روابط قوي از روابط ضعيف بهتر است و بنابراين بايد برگرديم به محله محوري و ساختار شهرهاي کوچک، ساختاري که همه همديگر را ميشناسند و يک نوع از کنترل اجتماعي در آنجا وجود دارد. اما اتفاقاً جامعهشناسي معتقد است که هر يک نظام اجتماعي، يک سيستم اجتماعي در اين است که بتواند در آن روابط ضعيف و گسترده، نظم و قانون و تعاملات اجتماعي را برقرار کند. بنابراين ما به جاي حسرت خوردن و ميل به حرکت به سوي محلهها و اجتماعات کوچک قديمي بايد بتوانيم در اين سطح بزرگتر نظم و رعايت حق ديگران را نهادينه کنيم. اين هنري است که بايد به آن برسيم.
ماهنامه ادبی آزما يعني مثلاً کنار اتوبان براي ساخت مجتمع فروشگاهي، سينمايي کورش مجوز ندهيم که همه چيز را از ترافيک تا آسايش مردم و قيمت زمينها را در آن محله به هم ريخته و فرياد مردم رابلند کرده…؟
بله. يکي از چيزهايي که «تصادمهاي اجتماعي» را زياد ميکند (از تصادم مقصودم تصادف اتومبيل نيست، تصادم به مفهوم برخوردهاي ناخوشايند بين افراد) اين است که ما نتوانيم توزيع مناسبي از شرايط تعامل اجتماعي در سراسر شهر به وجود بياوريم و طوري شهر را طراحي کنيم که ميزان اين تصادمهاي انساني افزايش يابد، چون هر قدر احتمال ايجاد اين تصادمهاي اجتماعي بين افراد بالاتر برود، امکان پيدايش تنش، اضطراب و پرخاشگري اجتماعي بالاتر ميرود. بايد يک توزيع متعادل وجود داشته باشد. قطعاً ما وقتي يک مسير را مسدود ميکنيم و باعث ميشويم حجم تعاملات به صورت غيرواقعي در يک نقطه بالا برود احتمال برخوردهاي پرخاشگرانه و مبتذل بين افراد هم بالا ميرود. که متأسفانه به نظر ميرسد که برنامهريزي شهري ما دچار نوعي سوداگري بسيار وحشتناک شده به ويژه در تهران، که هر زميني را طلا فرض ميکند و به هر قيمتي و با هر هزينهاي حاضر است آن را بگيرد و تبديل به مجتمعهاي مسکوني و تجاري بکند و متأسفانه نظام برنامهريزي و مديريت شهري ما به دليل اينکه بتواند بر اين شهر بزرگ مديريت کند، نياز به پول دارد، به اين خواستهها تن ميدهد و در نهايت اسير آن سوداگري ميشود. که اين سوداگري در دوران قبل از انقلاب هم در دورههاي مشخصي در تهران تشديد شد و متأسفانه در دههي اخير به حد افراط رسيده و به يک نوعي بخشهاي مختلف اين شهر دارد به فروش ميرسد. به سوداگراني که هدفشان فقط پول است.
پاسخ
اما پولي هم که سيستم مديريت تهران از اين طريق به دست ميآورد، به ضد خودش تبديل ميشود. به قول مولوي که ميگويد: «خون به خون شستن محال است، اين محال…» درواقع با پولي که از فروش تهران به دست ميآيد، نميتوان تهران را به درستي مديريت کرد چون ما بخشهايي از تهران را از دست ميدهيم که ديگر قابل احيا نيست. مثل باغهاي تهران يا خانههاي قديمي اين شهر که بخشي از هويت آن است و از بين رفتن اينها و جايگزين شدنشان با برخي فضاهاي ناهنجار روزبهروز بيشتر احتمال برخوردهاي پرخاشگرانه و بروز رفتارهاي مبتذل در بين شهروندان را افزايش ميدهد. خب تهران حکم سرمشق براي کل کشور را دارد. و آنچه در شهر تهران به عنوان پايتخت کم است (نميگويم نيست ميگويم کم است) نشانههاييست که آرامش را به جامعه القا کند. آنچه که ما در تهران روزبهروز بيشتر شدنش را شاهديم، نشانههاي تجاري است که در جاي خودش مهم است به هر حال شهر بزرگ شهر تجاري است، و يک بخشي از نشانهها هم نشانههاي تجاري بودن شهر است. يک بخشي از مديريت شهري به تابلوهاي قوانين برميگردد ولي بين اين دو تا يک حوزهي اجتماعي بايد باشد که نوعي آرامش را بايد به شهروند بدهد و دايم به او تذکر بدهد که بايد در تعامل درستي با همشهريات باشي و اين تعامل درست يک ارزش است.
ميزان اين فضاها در تهران کم است و متأسفانه حجم اين فضاي مهم تنها به تابلوهاي زيباسازي شهر اختصاص پيدا کرده که با هزينههاي گران مدت کوتاهي در شهر نصب ميشود و حاوي پيامهاي اخلاقي است ولي اين پيامهاي اخلاقي ممکن است چون از جايگاه موعظه بيان ميشود اثر نداشته باشد، که ندارد. اين روح آرامش خواهي و تعامل بايد در کالبد شهر خودش را نشان بدهد و وقتي کسي به اين کالبد نگاه ميکند، احساس کند که به فرد معلول احترام گذاشته ميشود اين فرق ميکند که يک پوستر نصب کنيد که روي آن نوشته باشد: «به معلولين احترام بگذاريد»، بلکه بايد وقتي پلههاي ويژهي معلولان را ميبيني ياد آن ملاحظات و تعامل انساني بيافتي که سطح اين موارد در جامعهي ما بسيار کم است و ديده نميشود و بيشتر تبليغات ما زودگذر و کم اثر است.
در این شماره از ماهنامه ادبی آزما مطالب دیگری درباره ابتذال و ادبیات و فرهنگ در گفتگو با سایر متخصصات و هنرمندان نیز می خوانید. موضوع این شماره از ماهنامه ادبی آزما ابتذال است.