اين روزها جوانان بيشتر مشغول چه کاري هستند؟ ما پاسخ اين پرسش را به روشني ميدانيم:
تلويزيون تماشا کردن، وِبگردي، گوش کردن به آيپدهايشان، صحبت کردن با موبايل، رد و بدل کردن پيامکهاي دائمي با دوستانشان و… اما چندي پيش گزارشي از سوي يک مؤسسه ي تحقيقاتي به نام ۱ NEA منتشر شد که به خوبي نشان ميدهد آنها چه کارهايي را، به چه ميزان و چرا بيشتر از مطالعه انجام ميدهند.
اين گزارش يک مجموعه ۹۹ صفحهايست که حاصل ۴۰ مورد تحقيق به وسيله دانشگاهها، سازمانها، گروههاي تجاري، موسسات دولتي تا سال ۲۰۰۴ در آن گنجانده شده است. اين گزارش يک تصوير هشداردهنده از سقوط سطح کتابخواني ميان جوانان در طول دو دهه ي گذشته را ترسيم ميکند. براساس اين يافتهها به طور فهرستوار:
– فقط ۳۰ درصد از ۱۳ سالهها تقريباً هر روز مطالعه ميکنند.
-تعداد ۱۷ سالههايي که هرگز براي لذت بردن کتاب نميخوانند از ۹ درصد در سال ۱۹۸۴ به ۱۹ درصد در سال ۲۰۰۴ افزايش يافته است.
– تقريباٌ نصف آمريکاييهاي بين ۱۸ تا ۲۴ سال هرگز براي لذت کتاب نميخوانند.
– فردي که ميانگين سنياش بين ۱۵ تا ۲۴ سال است ۲ تا ۵/۲ ساعت در روز تلويزيون ميبيند و ۷ دقيقه مطالعه ميکند.
دانا جوييا ((Dana Gioia رئيس NEA ميگويد: “اين يک مشکل بزرگ اجتماعيست، ما در حال از دست دادن اکثريت نسل جديد هستيم. آنها به دليل فقر مطالعاتي به هيچ چيزي که متناسب با پتانسيلهايشان باشد، نخواهند رسيد.”
اين امر تنها در مورد ميزان مطالعه نيست بلکه بر اساس اين گزارش، توانايي در مطالعه کردن نيز کم شده است. در حالي که آمار مطالعه ميان افراد ۹ ساله بالا رفته، از سوي ديگر همين آمارها براي افراد ۱۷ ساله به سرعت اُفت کرده است. تنها در حدود يک سوم از دانشآموزان دبيرستان در سطح تخصصي مطالعه ميکنند. جوييا اظهار کرده: ” ما ميدانيم تخصصها در استاندارد بالايي قرار ندارند و ما هم از آنها نميخواهيم مارسل پروست(Marcel Proust) را در قالب اوريجينال بخوانند، ما درباره ي خواندن روزنامه صحبت ميکنيم.”
ظاهراً وضعيت در ميان دانشآموزان کالج هم چندان بهتر به نظر نميرسد. در سال ۲۰۰۵، تقريباً ۴۰ درصد از دانشآموزان سال اول کالج هيچ مطالعهاي که از سر لذت باشد، نداشتهاند و ۲۸ درصد دانشآموزان سال آخر کمتر از يک ساعت در هفته مطالعه کردهاند. حتي در ميان فارغالتحصيلان کالج، خواندن حرفهاي از ۴۰ درصد در سال ۱۹۹۲ به ۳۱ درصد در سال ۲۰۰۳ کاهش يافته است.
بخش ديگر اين گزارش که وضعيت مطالعه را در سالهاي پس از ۲۰۰۴ نيز بررسي کرده و عنوان “مطالعه در خطر” را به خود اختصاص داده است، نشان ميدهد که مطالعه ي ادبي، شعر و يا نمايشنامه در يک بازه ي زماني ۲۰ ساله در ميان بزرگسالان آمريکايي به شدت سقوط کرده است. گزارش جديدتري با عنوان ” بخوانم يا نخوانم: سوال مساله برانگيز ملي” در اين مجموعه به چشم ميخورد که بر روي مطالعه، به طور کلي، تمرکز ميکند و محور پژوهش خود را به گروههاي سني پايينتر هم ميکشاند اما در آنجا نيز نتيجه مأيوس کننده است. اگرچه همه ي اين مطالعات دقيقاً در جزئيات قابل قياس نيستند (به عنوان مثال در مورد محدوده زماني)، ولي روي هم رفته همه آنها به يک سمت و سو گرايش دارند.
جوييا اظهار ميکند:” ما اطلاعات را از منابع زياد و متنوعي جمعآوري کرديم. انتظار ميرفت که نتايج در تضاد باهم باشند، اما من به شدت تحت تاثير قرار گرفته و متأثر شدم از اين که تا چه اندازه اطلاعات پيرامون مطالعه و توانايي مطالعه در جهت کاهش يافتن آن، با يکديگر هماهنگ بودند.”
در زمينه ي انتشار و ارائه ي کتاب، تغييرات در عادات مطالعه در ميان جوانان نيز مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال “کارولين وارد” (Caroline Ward) رئيس سابق بخش کودکان در مجموعه ي کتابخانههاي آمريکا که در استامفورد کان (Stamford, Conn) کار ميکند، ميگويد”من نميخواهم راجع به سقوط ناگهاني و بزرگ کتاب خواني نظر بدهم، ولي ميتوانم بگويم که ما ديگر در ميان خردسالان خوانندگان جدي کتاب را نميبينيم؛ همان کودکاني که عادت داشتند اين جا بيايند و ۲۰ يا ۳۰ کتاب بگيرند. البته هنوز عده ي اندکي هستند اما پيشتر، تعداد اين نوع مراجعين خيلي زياد بود.”
جوييا در مورد علل کاهش مطالعه در ميان جوانان به طور احتمالي سه مورد را سبب ساز ميداند: “اول، هيچ تحولي در سيستم تحصيلي ما اتفاق نميافتد، دوم، اگرچه ما با رشد بيوقفه ي رسانهها احاطه شدهايم، اما اين تعدد رسانه هم اهميت “مطالعه” را به طور مشخص تصديق نميکند. درست است که همين رسانهها “جي.کي.رولينگ” (خالق هري پاتر) را به شهرت ميرسانند و سبب ميشوند ۱۰ ميليون نفر کتاب او را بخرند اما اين موضوع تأثيري در بالا رفتن ميزان مطالعه ندارد و يا وقتي “اپرا وينفري”، رمان “آناکارنينا”را در ليست پرفروشها قرار ميدهد باز هم فرهنگ عمومي مطالعه بالا نميرود. سوم، زندگيهاي ما با ميليونها “گجت” انباشته شده است!”
در بخشهايي از گزارش NEA به اين موضوع اشاره ميشود که يکي از عوامل پايين آمدن ميزان مطالعه انجام چند عمل به طور هم زمان است. گزارش نشان ميدهد که بيشتر از نصف دانشآموزان مدرسه در سالهاي مياني و بالاتر گاهي اوقات در حدود ۲۰ درصد از زمان مطالعهشان را در حال انجام کارهاي ديگري نظير تماشاي تلويزيون، بازيهاي ويدئويي، فرستادن پيام کوتاه و يا استفاده از کامپيوتر به طور همزمان هستند.
علاوه بر دسته بندي کردن سلسله مراتب و عادات به صورت آماري، عواقب اقتصادي را هم بايد ذکر کرد. ۷۲ درصد از کارفرماهايي که فارغالتحصيل از دبيرستان هستند در نوشتن ناکارا و کم سواد هستند و ۳۲ درصدشان در خواندن. يک پنجم از کارکنان (کارگران، کارمندان) آمريکايي در سطحي بسيار پايين از آنچه که براي انجام شغلشان ضروريست مطالعه ميکنند. تعجبي ندارد که خوانندگان حرفهاي کتاب بيشتر تمايل دارند شغلهاي مديريتي و درآمدهاي بالاتري را به دست بياورند.
شايد بتوان گفت قابل توجهترين يافته ي اين گزارش آن است که، صرف نظر از درآمد، سطح مطالعه براي لذت، ارتباط نزديکي با سطح زندگي اجتماعي، راي دادن، موضع سياسي هر فرد در جامعه، ميزان مشارکت در امور فرهنگي و هنرهاي زيبا، فعاليتهاي داوطلبانه، انجام امور خيريه و حتي ورزش و تمرين منظم دارد.
جوييا ميگويد: “آمريکاييهايي که فقير هستند اما اهل مطالعهاند دو برابر بيشتر از آنهايي که ثروتمندترند ولي مطالعه نميکنند فعاليتهاي داوطلبانه و امور خيريه انجام دادهاند. عادت مطالعه منظم چيزي را در درون فرد بيدار ميکند که او را واميدارد در عين اين که زندگي خودش را جديتر بگيرد، اين حس را نيز در خود پيدا کند که زندگي ديگران هم واقعي و راستين است.”
“تيموتي شاناهان” (Timothy Shanahan) استاد دانشگاه ايلينويس Illinois)) در شيکاگو و رئيس سابق انجمن بينالمللي مطالعه ميگويد:” اگر شما در سطح پاييني از توان مطالعه قرار داريد اين تنها به اين معني نيست که شما روزنامه نميخوانيد، بلکه به اين معناست که اخبار تلويزيون را هم نگاه نميکنيد و يا اينکه به راديو گوش نميدهيد. شما همچنين تمايل کمتري داريد که در فعاليتهاي کليسا و يا امور ورزشي شرکت کنيد. کم سواد بودن انسان را مهجور و دور از اجتماع نگه ميدارد و سبب ميشود حتي خودتان، خودتان را تماماً از فرهنگ دور کنيد.”شايد در ميان نتايج اجمالي که از اين گزارش به دست آمده، بتوان نهايتاً سرنخ حل اين مشکل را در ديدگاه “پاتريشيا.اس. اسکرودر ( (Patricia S. Schroeder رئيس و مدير اجرايي انجمن ناشران آمريکا يافت که معتقد است بخشي از مشکل ميتواند آن باشد که بزرگترها کاري ميکنند تا بچهها احساسکنند مطالعه کردن يک وظيفه است. بيشتر شکايتهاي رايجي که از بچهها و يا جوانترها ميشنويم آن است که تعداد کمي از کتابها مرتبط با زندگي و يا علايق آنهاست. او در نهايت به اين نتيجه ميرسد که:» مطالعه کردن واقعاً کار آساني نيست، مگر آنکه جوانها به سمت مطالعه آن چيزي بروند که ميخواهند دربارهاش بيشتر و بيشتر بدانند.»
نويسنده: ديويد مهگان
مترجم : سيمين دوخت گودرزي