هوشنگ اعلم
بيترديد رمان دايي جان ناپلئون يکي از برجسته ترين آثاري است که در تاريخ ادبيات داستاني ايران خلق شده است. رماني در ژانر طنز. ايرج پزشکزاد خالق دايي جان ناپلئون، پيش و پس از اين اثر رمانهاي ديگري نيز نوشته است که همهي آنها در ژانر طنز نوشته شده که از جمله ميتوان به ماشاالله خان در دربارهارونالرشيد، اشاره کرد. اما هيچکدام از آثار او چه آن چه خود نوشته است و چه آنچه ترجمه کرده.
شهرت و محبوبيت دايي جان ناپلئون را نيافته است و البته بايد به اين نکته هم اعتراف کرد که بخش عمدهاي از محبوبيت اين رمان به ويژه در ميان توده مردم سريالي است که ناصر تقوايي کارگردان صاحب سبک و فهيم سينماي ايران براساس اين رمان ساخت. و به شدت از سوي مخاطبان مورد توجه و استقبال قرار گرفت.
استقبالي که سهم عمدهاي از آن متوجه رمان دايي جان شد و نمايش شخصيتهاي متعدد و متنوعي که پزشکزاد در رمان خلق کرده بود در قالب اين سريال جان گرفتند و زندگي يافتند به گونهاي که هنوز بعد از حدود نيم قرن که از ساخت و نمايش اين سريال گذشته است بسياري از شخصيتهاي آن از جمله مش قاشم. دايي جان و اسدالله ميرزا در ذهن بسياري از کساني که اين سريال را ديده اند زنده اند و تکيه کلامهايشان را به ياد دارند.
رمان دايي جان ناپلئون ماجراهاي زندگي چند خانواده در اوايل دوران پهلوي است که در يک باغ بزرگ و در ساختمانهاي جداگانه زندگي ميکنند. بزرگ اين خانواده «دايي جان» است که در دورهي جواني از نيروهاي فوج قزاق بوده و در خيالات ماليخوليايياش خود را سرداري در تراز ناپلئون ميبيند که با نيروهاي انگليسي جنگيده و بسياري از آنها را نابود کرده است و حالا خيال ميکند که انگليسيها براي گرفتن انتقام از او به هر ترفندي متوسل ميشوند تا او را از بين ببرند و به دليل همين شيفتگي نسبت به ناپلئون بناپارت اطرافيانش او را «دايي جان ناپلئون» ناميدهاند.
دايي جان خدمتکاري هم دارد که مرد ساده دلي است .و سالهاست که به قول خودش در رکاب دايي جان با انگليسيها جنگيده. درواقع دايي جان نماد آدمهايي است که باور دارند و معتقدند هر مشکلي که پيش ميآيد و هر دسيسه و توطئهاي کار انگليسيهاست.
خدمتکار او هم که اسمش مش قاسم است دست کمياز اربابش ندارد و مرتب با تأييد لاف زدنهاي دايي جان و خيال بافيهايش در مورد نبرد با انگليسيها افکار ماليخولياي او را تأييد ميکند.
شخصيتهاي ديگر اين داستان هم که هر کدام نماينده قشر و تفکر خاصي هستند. درواقع خلق شده اند که بافت داستاني اين رمان را شکل بدهند از جمله اسدالله ميرزا که کارمند وزارت خارجه است و مردي خوش گذران و عياش است و نماينده نسل سنت شکن و مدرن شده! يا شوهرخواهر دايي جان که داروساز و داروخانه دار است و … بقيه که حضورشان در داستان به نوعي برجسته کردن شخصيت ماليخوليايي دايي جان است که نماينده گروهي از افراد جامعه است که معتقدند در هر دسيسهاي بايد ردپاي انگليسيها را جستجو کرد و اين موضوع اصلي و محوري رمان دايي جان است که با توجه به اين واقعيت که نيروهاي استعمارگر انگليس دست کم در سه قرن اخير کوشيدند با دسيسه چيني و نفوذ در مراکز قدرت کشورهاي خاورميانه و از جمله ايران خواستههاي استعمارگرانه خود را تحقق بخشند و مردم در بسياري از اين کشورها هنوز هم بر اين باورند که در هر توطئهاي پاي انگليس در ميان است و کار، کار انگيسيهاست. و هم از اين رو نگاه مردم ايران و هند و پاکستان و کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و آن سوتر به انگليس نگاهي جستجوگر توطئه است و در هر رويداد سياسي حتي اگر در ظاهر ربطي به سياستهاي دربار بريتانيا نداشته است دست انگليسي را در کار ميبينند و اين طرز تفکر به باور عموميمردم در اين کشورها و از جمله ايران تبديل شده بود. تا حدي که دربار بريتانيا اين واقعيت را دريافت که در دنياي مدرن با وجود چنين باوري در بين ملتهايي که قرنها قرباني سياستهاي استعماري انگليس قرار گرفته بودند ديگر به آساني امکان پذير نيست و اين باور ميتواند مانعي جدي در برابر نقشه و دسيسههايي باشد و اين مسئله حيثيتانگليسي را زير سؤال ميبرد و بنابراين بايد اين باور ذاهني تا حد ممکن کم رنگ شود و از بين برود و … آيا غيرمنطقي خواهد بود که تصور کنيم خلق شخصيتهايي مثل دايي جان ناپلئون و تفکرات ماليخوليايي و مضحکاش به عنوان نمونهاي از افرادي که هر توطئهاي را کار انگليسيها به حساب ميآورند. باورمندان به چنين تفکري را آدمهاي کم عقل و ماليخوليايي نشان دهد و با قرار دادن آدمهايي که شعور سياسي و اجتماعي بالاتري دارند!! در اطراف او به عنوان کساني که در ظاهر با او هم دل و هم صدا ميشوند و در باطن مسخرهاش ميکنند عقايد آنها را نسبت به انگليس و انگليسيها مسخره جلوه داد و از جمله شخيصي مثل اسدله ميرزا را که کارمند وزارت خارجه است و به اصطلاح فردي تحصيل کرده و آگاه به امور سياسي است به عنوان شخصيتي واقع بين در برابر تفکرات جنون آميز دايي جان قرار داد يا شوهر خواهرش را که دکتر داروساز است و داروخانه چي و به اين ترتيب نسل جديد و تحصيل کرده را در برابر نسلي که هميشه معتقد بودند. در هر توطئهاي پاي انگليس در ميان است و کار کار انگليس است قرار داد. بنابراين ميتوان اين فرض را مطرح کرد که:
ايرج پزشکزاد که کارمند وزارت خارجه است و در سطحي به نسبت بالا کار ميکند و در عين حال نويسندهاي تواناست که ميتواند خالق رماني تأثيرگذار باشد. براي نوشتن چنين رماني بهترين انتخاب است و آيا نميتوان فرض کرد که وظيفه نوشتن رمان دايي جان ناپلئون کاملا هدفمند به عهدهي او گذاشته شد. فرض محال که محال نيست و ترديد اولين گام براي بيشتر دانستن است.
آيا چنين وظيفهاي آشکارا به عهدهي پزشکزاد گذاشته شده بود؟
ايرج پزشکزاد در خانوادهاي فهيم به دنيا آمده بود و نجيب تر از آن به نظر ميرسيد که چنين نقشي را بپذيرد بنابراين آيا نميتوان فرض کرد که او به طور غيرمستقيم در معرض اين تفکر قرار گرفته باشد که افرادي مثل دايي جان ناپلئون درواقع هنوز با تفکرات صد سال پيش زندگي ميکنند و درواقع دچار ماليخوليا هستند و او به عنوان يک نويسنده بايد که با نوشتن رماني مثل دايي جان ناپلئون در برابر اين تفکر قد علم کند مگر نه اين که مهم ترين وظيفه هنرمند و نويسنده آگاه کردن مخاطب است؟
رمان دايي جان ناپلئون در سال ۴۹ و درواقع آغاز دههي پنجاه منتشر ميشود دههاي که در نخستين سالهاي بعد از آن ساخت سريال جذاب و هميشه ماندگار دايي جان ناپلئون به کارگرداني ناصر تقوايي و با حمايت همه جانبه تلويزيون و حضور هنرمندان صاحب نام آغاز ميشود تا در سال ۱۳۵۵ در تلويزيون به نمايش درآيد و نکتهي مهمتر اينکه رمان دايي جان… بلافاصله پس از انتشار به چند زبان ترجمه ميشود و از جمله زبان انگليسي که مترجم آن به زبان انگليسي يکي از شخصيتهاي ادبي صاحب نام انگليس است که فيلم مصاحبه ي او در مورد ترجمهي دايي جان ناپلئون در پلتفورم آپارات موجود است و از طريق اين ترجمهي دايي جان ناپلئون به سرعت اهميتي جهاني پيدا ميکند و به عنوان رماني مطرح به ويژه در خاورميانه مورد توجه قرار ميگيرد و حالا نميتوان پرسيد آيا اين رمان جاده صاف کن برنامههاي جديدي نبود که انگليس و متحدانش از سالها قبل تدارک آن را ديده بودند البته اين هم امکان دارد که نگارنده اين سطور هم به نوعي دچار سندرم دايي جان ناپلئونيسم شده باشم هيچ فرضي محال نيست و اين هم يک فرض است. و در طول تاريخ حقيقتهاي بسياري بر پايه فرضيات روشن شده است.