سالروز درگذشت حبیب یغمایی
بازديد : iconدسته: گزارش


حبیب یغمایی؛ محقق ادبی، روزنامه‌نگار، و شاعر در سال ۱۲۸۰ شمسی در دهکده مسکین «خور» در خانه‌ای محقر و گلین به دنیا آمد
پدرش حاج میرزا اسدالله منتخب‌السادات خوری و مادرش شاعر و از تبار یغمای جندقی بود و به همین علت وی فامیلی یغمایی را برای خود برگزید.
دنیای پدری و نیای مادری حبیب یغمایی هر دو فقیه و دانشمند و عالمان دین بودند. حبیب راه اجداد را دنبال کرد.
وی در دوران کودکی در مکتب‌خانه‌های خور و در خدمت پدر درس خواند و یغمایی در جوانی برای دانش اندوزی رهسپار شاهرود شد و در ۲۰ سالگی زدواج کرد.
یغمایی در سال ۱۳۰۰ شمسی پس از ازدواج راهی تهران شد و در مدسه آلیانس و پس از آن در دارالمعلمین عالی نزد استادانی چون علامه اقبال آشتیانی و عبد العظیم خان قریب به تحصیل پرداخت.
وی در سال ۱۳۱۴ به مدیریت کل نگارش وزارت معارف منصوب شد و به کار تدوین کتب درسی نظارت داشت.
در سال ۱۳۱۲ همکاری مستمر او با محمدعلی فروغی آغاز شد که تا پایان عمر فروغی در ۱۳۲۱ ادامه یافت. در این دوران کلیات سعدی به تصحیح فروغی با همکاری یغمایی انتشار یافت.
همزمان یغمایی گرشاسب‌نامه اسدی طوسی را ویرایش و چاپ کرد و کتابی محققانه به نام سعدی‌نامه گردآوری کرد و جزو انتشارات مجلهٔ آموزش و پرورش به چاپ رساند.
مرحوم یغمایی در سال ۱۳۲۷ شمسی مجله یغما را تاسیس کرد و در همین سال به ریاست معارف کرمان برگزیده شد.
در سال ۱۳۳۱ در زمان وزارت فرهنگ دکتر مهدی آذر، یغمایی رئیس اداره انطباعات شد. به پیشنهاد او نام اداره به اداره نگارش تغییر یافت. در هنگام تصدی این مقام با تعدادی از شخصیت‌های برجستهٔ فرهنگی و ادبی آشنا شد. نیما یوشیج زمانی کارمند اداره او بود.
یغمایی پس از سال‌ها تدریس در دارالفنون، دارالمعلمین عالی و دانشگاه تهران از کار دولتی بازنشسته شد. در سال ۱۳۵۵ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پاس خدمات ارزنده‌اش به فرهنگ کشور، دکترای افتخاری زبان و ادبیات فارسی به او اعطاء کرد.
در آخرین مجمع کنگره تحقیقات ایرانی در شهریور ۱۳۵۶ در دانشگاه کرمان، مقارن با سی‌امین سال انتشار مداوم مجله یغما، در یکی از جلسات کنگره از مجله و مدیر آن حبیب یغمایی به اتفاق چند تن دیگر تجلیل شد.
حبیب یغمایی در ۲۴ اردیبهشت سال ۱۳۶۳ در تهران درگذشت، پیکر او به زادگاهش؛ خور و بیابانک انتقال یافت و در آرامگاه احداثی خود آرام گرفت.


iconادامه مطلب

این زنان سینما را تغییر دادند
بازديد : iconدسته: گزارش

در طول تاریخ سینما زنانی بودند و هستند که به عنوان چهره‌هایی جریان‌ساز و تاثیرگذار سهم بسزایی در پیش‌برد، سینمای مستقل در جهان داشته‌اند.

به گزارش ایسنا، «آنیس واردا»، کارگردان صاحب نام یونانی‌- فرانسوی که از او به عنوان مادربرزگ موج نوی سینمای فرانسه یاد می‌شود، در سن ۸۸ سال نیز بدون هیچ نشانه‌ای از خستگی و کهولت همچنان پیشرو در به تصویر کشیدن هنر از دریچه تجربه‌گرایی است و همچنان به صورت شخصی از تمام ساخته‌هایش حمایت می‌کند.

نقش «واردا» در سینما و جریان فمینیسم محور اصلی زندگی هنری او بوده است.

وی اولین فیلم بلند خود را در سال ۱۹۵۵ با نام «نقطه کوتاه» ساخت. «سواحل آنیس» نیز دیگر ساخته اوست که جایزه بهترین اثر مستند جوایز سزار را کسب کرد، او در سال ۲۰۱۱ به‌جهت خدماتش در عرصه فرهنگ و هنر فرانسه، به مقام لژیون دونور رسید.

« واردا» در سال ۱۹۶۴ جایزه سینمایی «لوئی دلوک» را کسب کرد، در سال ۱۹۹۲ نامزد نخل طلای کن بود، در سال ۱۹۸۵ شیر طلای ونیز را برد و در سال ۱۹۶۵ خرس نقره‌ای جشنواره برلین را به‌دست‌ آورد.

این کارگردان زن مستقل فرانسوی از کارگردانان اصلی موج نوی سینمای فرانسه و یکی از بازماندگان این مکتب است که آثار او از جمله فیلم‌ها و عکس‌هایش با شیوه تجربی متمایز، عمدتاً بر مستندهای واقع‌گرا، مسئله فمینیست و موضوعات اجتماعی متمرکز هستند.

فیلم جدید «آنیس واردا» با عنوان «روستاها و چهره‌ها» امسال در بخش غیررقابتی هفتادمین جشنواره فیلم کن رونمایی می‌شود.

«کلودیا ویل» سینماگر مستقل زن آمریکایی است که زمانی به تلویزیون روی آورد که مثل این  روزها این رسانه چندان محبوبیتی نداشت و او از جمله چهره‌هایی بود که مقدمات ظهور عصر طلایی تلویزیون را فراهم کرد.

وی اولین فیلم بلند داستانی خود را در سال ۱۹۷۸ با عنوان «دوستان دختر» ساخت و امروزه بیشتر برای ساخت این فیلم شناخته می‌شود.

داستان این فیلم درباره رنج‌ها و لذت‌های یک دوستی عمیق میان دو دختر است. وی پس از آن فیلم پرهزینه «نوبت من است» را با بازی «مایکل داگلاس» و «جیل کلایبورگ» ساخت و مسیر را برای دیگر کارگردان مستقلی هموار کرد که مشتاق بودند فیلمسازی استودیویی را تجربه کنند.

«کلودیا ویل» در سال‌های اخیر تمرکز خود را فقط روی تلویزیون قرار داده است و اپیزودهایی از سریال‌های «به اصطلاح زندگی من»، «امید شیکاگو» و «دختران» را کارگردانی کرده است. او نمونه‌ای از یک سینماگر است که مسیر خود را از میان پیچ‌وخم‌های فراوان و با تصمیمات جسورانه یافته و می‌تواند الگویی برای بسیاری از سینماگران مولف امروزی باشد.

سینمای مستقل امروز وامدار چهره‌هایی چون «نیکول هولوفسنر» کارگردان و نویسنده آمریکایی است که اولین بار در سال ۱۹۶۶۶ با فیلم بلند «راه رفتن و صحبت‌کردن» توجهات را به سمت خود جلب کرد.

این کمدی درام با بازی «کاترین کینر» و «آن هیش» به خوبی استعدادهای «هولوفسنر» را نشان داد که با بازی‌های درخشان بازیگران مستعد این فیلم نیز همراه بود.

وی از آن زمان تاکنون تنها پنج فیلم بلند «دوست داشتنی و فوق‌العاده»، «دوستان با پول»، «لطفا کمک کنید» و «کافیه» را کارگردانی کرده و بیشتر به کارگردانی سریال‌ها تلویزیونی چون سریال معروف «نارنجی همان سیاه است» پرداخته است.

کمتر کارگردانی یافت می‌شود که همچون «هولوفسنر» شخصیت‌های زن فیلم‌هایش را با این دقت و ظرافت بنویسد و چنین تبحری در کارگردانی ستاره‌ها داشته باشد. کارنامه‌ کاری «نیکول هولوفسنر» گواهی بر قابلیت‌های همیشه در حال تکامل این کارگردان آمریکایی است.

نیکول هولوفسنر

«شانتال آکرمن» فیلمساز   سرشناس و تاثیرگذار بلژیکی بود که از زندگی خود به عنوان یک بوم نقاشی استفاده می‌کرد و با تلفیق واقعیت و مفاهیم آوانگارد به الگوهای جدید و مهیجی در فیلمسازی دست می‌یافت.

وی بییشتر برای ساخت فیلم‌ «ژان دیلمان، شمارهٔ ۲۳ که‌دو کومرس، ۱۰۸۰ بروکسل» شناخته می‌شود و دغدغه او برای به تصویر کشیدن زندگی روزانه از طریق آثار مستند و داستانی در همه فیلم‌های او نمایان است.

فیلم‌های او بسیار شخصی و عمیقا خلاقانه است و به نوعی زبان خاص خود «آکرمن» را دارد و فیلمسازان فمنیست، تا سال‌های آینده همچنان تحت تاثیر او قرار خواهند داشت.

«شرلی کلارک» کارگردان برنده اسکار مسنتد سال ۱۹۶۲ با «رابرت فراست: نزاع یک دیوانه با جهان»، «آلیس گی-بلاش» بازیگر، کارگردان و تهیه‌کننده فرانسوی، «ویه‌را خیتیلووا» کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس آوانگارد اهل جمهوری چک، «لوکرسیا مارتل» کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده آرژانتینی، «مری پیکفورد» هنرپیشه آمریکایی و یکی از ۳۶ بنیانگذار آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اسکار و «کاترین بریا» کارگردان مولف فرانسوی از دیگر سینماگران زنی هستند که نقش بسزایی در عرصه سینمای مستقل جهان ایفا کرده‌اند.

 


iconادامه مطلب

افزایش ۱۵ درصدی فروش کتاب در نمایشگاه امسال
بازديد : iconدسته: گزارش

سخنگوی سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از افزایش ۱۵ درصدی فروش کتاب در هفت روز برگزاری نمایشگاه نسبت به سال قبل خبر داد.

به گزارش ایسنا، همایون امیرزاده روز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت‌ماه گفت: سال گذشته میزان فروش نمایشگاه از طریق دستگاهای کارت‌خوان تا پایان روز هفتم ۴۲۹ میلیارد و ۲۸۰ میلیون و ۳۴۹ هزار ریال بوده است. امسال تا پایان روز هفتم میزان این تراکنش‌ها ۴۸۵ میلیارد و ۷۱۲ میلیون و ۱۶۱هزار ریال بوده است.

او افزود: امسال شاهد افزایش ۶۲هزار ۴۳۱ تراکنش بیشتر نسبت به سال گذشته بوده‌ایم که افزایش ۷ درصدی نسبت به سال گذشته را نشان می‌دهد. همچنین از نظر ریالی به نسبت هفت روز نمایشگاه سال قبل تا به حال از نظر ریالی ۱۵ درصد افزایش فروش ثبت شده است.


iconادامه مطلب

” فیونا مک فارلن” جایزه ۳۰ هزار پوندی” دیلن توماس” را دریافت کرد
بازديد : iconدسته: گزارش

به گزارش ماهنامه آزما به نقل از گاردین نیوز: جایزه ” دیلن توماس” که به عنوان یکی از گران ترین جوایز کتاب جهان شناخته میشود و به نویسندگان ۳۹ سال به پایین تعلق میگیرد به ” فیونا مک فارلن” به خاطر خلق مجموعه داستان های کوتاه ” آشفتگی های خوشمزه ”  نویسنده نابغه استرالیایی رسید.

جایزه ” دیلن توماس” که توسط دانشگاه  ” سوانسی” بنیان گذاری شده، از سال ۲۰۰۶ به عنوان یکی از گران ترین جوایز کتاب جهان شناخته میشود. این جایزه به آثار چاپ شده به زبان انگلیسی نوشته ی نویسندگان زیر ۴۰ سال تعلق میگیرد و گونه های ادبی، رمان، شعر و نمایش را در برمیگیرد


iconادامه مطلب

ادبیات برای درمان آسیب های روحی و روانی
بازديد : iconدسته: گزارش

دکتر «فرانسواز دیوین»، روانشناس مطرح فرانسوی در نشستی درباره فرضیه‌های آسیب‌های روحی و روانی بر اهمیت ادبیات به عنوان ابزاری برای درمان قربانیان این‌گونه بیماری‌ها تاکید کرد.
به گزارش نشریه دانشگاه «کرنل» در این نشست که به افتخار پروفسور «کتی کاروت» و بیستمین سال نشر کتاب وی با نام «تجربه بی‌ادعا: آسیب روانی، روایت و تاریخ» Unclaimed Experience: Trauma, Narrative, and History با موضوع ادبیات تطبیقی برگزار شده بود، با اشاره به ادبیات قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی چون «دون کیشوت» نوشته نویسنده مشهور اسپانیایی «میگوئل سروانتس»، «دیوین» قابلیت‌های درمانی ادبیات بر افرادی که دچار آسیب‌های روحی و روانی هستند را تشریح کرد.

وی در این مراسم بر اهمیت داستان‌گوی به عنوان روشی برای مقابله با خاطرات رسوب کرده در ذهن که او آن را «مردگان» نامید، تاکید کرد.

این روانشناس اظهار کرد: «ادبیات اغلب به عنوان روند درمانی برای مدفون کردن مردگان کارایی دارد زیرا ذهن ما پر است از ارواح گوناگون.»

برای نزدیک شدن به خاطرات ناراحت‌کننده اغلب لازم است تا داستانی را به شیوه روایت بیان کنیم. گفتن حقیقت درباره «مرگ»، چه واقعی و چه استعاری می‌تواند به افراد مبتلا به آسیب‌های روحی و روانی کمک می‌کند تا برای برون‌ریز تفکرات خود فضایی مناسب را ایجاد کنند و درنهایت رویدادهای تلخ آسیب‌زننده را پشت‌سر بگذارند.

«دیوین» افزود: «از نظر من بسیار مهم است که بدانیم برای ایجاد تغییرات در خودمان هیچ تشخیص پزشکی وجود ندارد؛ بلکه لازم است تا روشی را پیش بگیریم تا بدانیم که چه چیزی را به ارث برده‌ایم؛ چه فجایعی را پشت سر گذاشته‌ایم و نمی‌توانیم آن‌ها توصیف کنیم. با ادبیات می‌توانیم آن‌ها را در زمان حال ببینیم.»

این روانشناس به آسیب‌های سیاسی که بر او در دهه ۱۹۴۰ میلادی در دوران جنبش مقاومت در جنگ جهانی دوم بر او وارد شده بود به عنوان دلیل ورود او به مبحث آسیب‌های روانی اشاره و تصریح کرد، «این‌جا بود که ادبیات به دلیل قدمت خود کاربرد پیدا کرد.»

وی ادبیات را به عنوان «ابزار بقا» توصیف کرد که شامل تاریخ شفاهی، ترانه‌ها و اشعار و حتی آیین‌ها می‌شود و گفت که اشکال اسطوره‌ای و کهن‌الگوها می‌توانند هم نویسنده و خواننده را برای مقابله با موقعیت‌های واقعی که از بیان آن گریزانیم توانمند می‌کند.

«دیوین» گفت: «هیولاها، پریان و همه شخصیت‌های خیالی در جایگاهی هستند که از آن‌جا می‌توانید چیزهایی که با زبان معمولی از بیان آن عاجز هستید بازیابی کنید.


iconادامه مطلب

پنجمین سال در گذشت ایرج زهری /منتقد، مدرس و پيشكسوت تئاتر
بازديد : iconدسته: گزارش

 

ایرج زهری، منتقد تئاتر، نویسنده و مترجم، تحصیل تئاترشناسی و ادبیات آلمانی را (١٩۵٩-١۹۶۴) دردانشگاه مونیخ آلمان پشت سر گذاشت. وی پیش از انقلاب، ازسال ١٣۴۶ به تناوب به تدریس تاریخ تئاتر در دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک، مدرسه‌ی عالی تلویزیون پرداخت. نقد در مطبوعات، ازجمله در”نگین”، “کتاب هفته”، “بامشاد”، “تماشا” از دیگر فعالیت های وی بوده است.

زهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی (ازسال ١۹۸۴) تدریس تئاتر با موضوع “افسانه و نمایش” در دانشگاه شهر اسن و “تکنیک های بازیگری” در “فولکس هُخ شوله”ی شهر بوخوم درآلمان را پی گرفت.سایر فعالیت های وی به این شرح است: ترجمه ی آثارنمایشنامه نویسان بنام آلمان، از جمله: برت برشت، گئورگ بوشنر، ارنست توللر وهاینرموللر ترجمه ی نمایشنامه های هنرمندان تئاترایران از آن میان “قرمز و دیگران” از محمدیعقوبی و “آقا لیلا” از محمد کورش نیا. تألیف کتاب های: تاریخ نمایش درایران، تاریخ تطبیقی تئاتردر اروپا؛ تألیف نمایشنامه، ازآن میان : “مهمان”و “فقیرعلیشاه”-تراژدی کمدی زمانخان، حاکم ولایت بهشت آباد و توابع به زمان قاجار”؛ نقد تئاتر به فارسی و آلمانی در ماهنامه ها، رادیوها وسایت های آلمان (ماهنامه ی صحنه و سایت   assar ) وی در سال ۱۳۸۹ در کنار چهار داور از کانون جهانی منتقدان تئاتر، داوری آثار شرکت کننده در بیست و نهمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر را از سوی منتقدان بر عهده داشت. وی در بیست و دوم اردیبهشت ماه در منزل مسکونی خود درشهر بوخوم آلمان به دلیلی بیماری سرطان خون چشم از جهان فرو بست.

 


iconادامه مطلب

مریم مجیدی برنده جایزه ” گنکور” فرانسه شد
بازديد : iconدسته: گزارش

“مارکس و عروسک” برنده جایزه «گنکور» فرانسه شد

بالاترین جایزه ادبی فرانسه، «گنکور» به رمان «مارکس و عروسک» Marx et la poupée نوشته مریم مجیدی اهدا شد؛ این نخستین رمان این داستان‌نویس است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مریم مجیدی در این رمان داستان رمان‌نویسی را روایت می‌کند که به فرانسه مهاجرت کرده و به شیوه رفت‌ و برگشت ذهنی میان تهران و پاریس به دنبال هویت اصلی‌اش می‌گردد.

سال گذشته، جوزف آندراس جایزه گنکور را برای نخستین رمان خود دریافت کرده بود.

جایزه گنکور Prix Goncourt جایزه‌ای است که در پی وصیت ادموند دو گنکور به سال ۱۸۹۶ بنیان گذاشته‌ شد. مجمع ادبی گنکور به طور رسمی در سال ۱۹۰۲ میلادی تأسیس و نخستین دوره جایزه در روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۰۳ اعطا شد.

جایزه گنکور هر ساله نصیب «بهترین کتاب داستانی» می‌شود که طی «همان سال» منتشر شده باشد. بیشتر اوقات جایزه گنکور به یک رمان اعطا می‌شود.

هر نویسنده در زندگی ادبی خود تنها یک بار برنده این جایزه می‌شود، در این میان رومن گاری یک استثناء است: او یک بار در سال ۱۹۵۶ برای رمان «ریشه‌های آسمان» و یک بار در سال ۱۹۷۵ بابت رمان «زندگی در برابر خود شیادانه» و با نام مستعار امیل آژار برنده شد


iconادامه مطلب

مردم از جایزه های ادبی ایران بی خبرند
بازديد : iconدسته: گزارش

جایزه‌های ادبی در دنیا یکی از راه‌های معرفی کتاب‌ها و مطرح‌ شدن آن‌ها برای مخاطبان است، اما خیلی از افرادی که به نمایشگاه کتاب تهران می‌آیند از جایزه‌ها هیچ‌ اطلاعی ندارند مگر جایزه نوبل.

به‌ گزارش ایسنا، در سراسر جهان جایزه‌های ادبی بسیاری برگزار می‌شود که علاوه بر تشویق نویسندگان و شاعران، تنور و بازار ادبیات را گرم می‌کند و سبب می‌شود نویسندگان و شاعران و آثار آن‌ها در رسانه‌ها مطرح شوند و مخاطبان به خواندن این کتاب‌ها ترغیب شوند. به نظر می‌رسد علاوه بر جایزه‌ نقدی که هر یک از این جایزه‌ها به برگزیدگان خود می‌دهند، اغلب نویسندگان بیش‌ترین سود را از مطرح شدن نام‌شان با این جایزه‌ها و همچنین فروش آثار و بالا رفتن میزان ترجمه‌ آثارشان به زبان‌های دیگر می‌برند.

با  توجه به این موضوع این سوال مطرح است که کسب جوایز ادبی در خرید کتاب بین کسانی که به نمایشگاه کتاب تهران می‌روند چقدر تأثیر دارد؟ آیا به این موضوع توجه‌ دارند؟ جوایز ادبی ایرانی و خارجی چه فرقی برای‌شان دارد؟

تعدادی از فعالان نشر و مردم به این پرسش پاسخ داده‌اند. خیلی از کسانی که به نمایشگاه کتاب می‌آیند، جوایز ادبی ایرانی را نمی‌شناسند. درصدی هم که نام جوایز را می‌شناسند برای‌شان مهم نیست. ناشران معتقدند مخاطبان جدی کتاب سراغ این جوایز می‌روند و جوایز در میان مردم عادی شناخته‌شده‌ نیستند.

یکی از کارکنان نشر مروارید در این‌باره گفت: جوایز ادبی زمانی برای مردم مهم بودند زیرا رسانه‌ها درباره آن‌ها حرف می‌زدند و اطلاع‌رسانی می‌کردند، اما حالا هرکسی برای خود یک رسانه شده‌ است. در یکی دو سال اخیر مردم سراغ‌ کتاب‌هایی می‌آیند که در تلگرام و اینستاگرام دیده‌اند و دنبال جوایز نیستند.  مسئله‌ای که وجود دارد  این است که زمانی به جوایز ادبی بها داده می‌شد، اما این جوایز کمرنگ‌تر شده‌اند. جوایز زمانی باارزش هستند که موسسه‌ای که جایزه را اهدا می‌کند، تبلیغات داشته‌ باشد. چیزی دیده می‌شود که تبلیغ شود. جوایز در حلقه ادبیاتی‌ها مانده و عوام از آن‌ها اطلاعی ندارند و نمی‌دانند جایزه چه چیزی هست و چقدر اعتبار دارد.  آدم‌های خاصی هستند که زمانی می‌دانستند و به دیگران می‌گفتند. اما الان این‌طور نیست. کتابی‌که جایزه می‌برد اتفاق خاصی برایش نمی‌افتد. درباره جایزه‌های ادبی خارجی‌ هم باید بگویم به موضوعاتی اختصاص دارند که با فرهنگ ما هم‌خوانی ندارند و ایرانی‌ها آن فضا را نمی‌پسندند؛ پس تأثیری در انتخاب  مردم ندارند.

 

یکی از کارکنان نشر قومس اظهار کرد: جایزه برای مردم اهمیتی ندارد و هیچ شناختی از جایزه‌ها ندارند. کتاب را می‌بینند و اگر در روی جلد یا پشت آن زده باشد برنده جایزه، می‌گویند اِ جایزه‌ هم برده!

همچنین یکی از کارکنان نشر ثالث درباره این موضوع بیان کرد: رفتاری که در  این چندساله به‌ویژه دولت دوم احمدی‌نژاد وجود داشت و همه تلاش‌شان این شد که  جوایز ادبی خصوصی را از رونق بیندازند عملا باعث شد جایزه‌های ادبی از رونق بیفتد. به ندرت پیش می‌آید که مردم به جایزه ادبی اهمیت بدهند و جوایز ادبی را دنبال کنند. شاید کمتر از یک درصد در این دسته جا شوند، آن یک درصد را هم با ارفاق می‌گویم. زمانی جایزه «گلشیری» و… در انتخاب مردم و فروش کتاب تأثیر زیادی داشتند اما الان بدون هیچ‌ تردیدی می‌توانم بگویم مردم جایزه‌های ادبی را نمی‌شناسند و برای‌شان مهم نیست مگر جایزه‌های ادبی خارجی.

یکی از غرفه‌داران نشر نیلا هم تأکید کرد: مردم سراغ جایزه‌های ادبی را نمی‌گیرند و شاید خیلی کم به این موضوع توجه دارند. البته ما هم خودمان به عنوان ناشر جوایز ادبی را تبلیغ نمی‌کنیم، در حالی که تبلیغات  برای شناخته‌تر شدن جوایز مهم است اما ما خودمان هم اصرای به تبلیغ جوایز نداریم.

همچنین مسئول انتشارات آرادمان اظهار کرد: کسانی که به صورت تخصصی و جدی کارهای ادبی را دنبال می‌کنند برای‌شان مهم است که کتابی مثلا جایزه «کتاب سال شعر خبرنگاران»  را برده باشد. اما با این حال در کل چند سالی است مخاطبان ادبیات، بویژه داستان، کمتر سراغ جایزه‌های ادبی داخلی را می‌گیرند؛ بیشتر دوست‌ دارند روی کتاب زده باشد برنده جایزه نوبل ادبیات، من بوکر و… .

ناشر دیگری هم گفت: نمی‌توان گفت کسانی که به نمایشگاه کتاب می‌آیند مخاطبان اصلی کتاب‌ هستند. مخاطبان جدی‌تری داریم که اصلا به نمایشگاه کتاب نمی‌آیند، همان‌ها جوایز ادبی را می‌شناسند و برای‌شان مهم است. مخاطبان حرفه‌ای کمتر حضور دارند. نمایشگاه، مکان تفریحی و فرهنگی است و باز هم می‌گویم الزاما اهل کتاب به نمایشگاه نمی‌آیند. مخاطبان جدی کتاب به کتاب‌فروشی‌ها می‌روند.

به ندرت پیش می‌آید که مردم عادی نام جایزه‌های ادبی را شنیده باشند. برای اکثر کسانی که از آن‌ها سوالاتی پرسیدم، جوایز اهمیتی نداشت  و آن‌ها را نمی‌شناختند، به‌ویژه جوایز ادبی ایرانی را. بخشی از واکنش‌های مردم به این سوال این‌گونه بود: جوایز برای من مهم نیست. بیشتر حسن شهرت کتاب‌ها برایم مهم است. راستش اصلا جوایز ادبی را نمی‌شناسم که برایم مهم باشد.

برخی از اظهارنظرهای حاضران در نمایشگاه کتاب درباره جایزه‌های ادبی در ادامه می‌آید:

– چون دانشجو هستم و رشته‌ام مرتبط با ادبیات نیست اصلا به این چیزها توجه ندارم. بیشتر کتاب دانشگاهی می‌خرم. به بخش ناشران عمومی هم رفتم، اما چیزی را که می‌گویید ندیدم.

– شاید کتاب خوبی خریده باشم که جایزه ادبی برده،  اما من که جایزه‌ها را نمی‌شناسم چون دغدغه‌اش را ندارم.

– کتاب‌هایی که می‌خرم قبلا درباره‌شان سرچ کرده‌ام. کتاب‌هایی را می‌خرم که مطابق با سلیقه‌ام باشند. جایزه‌های ادبی برایم مهم نیستند، چون موضوعاتی که دارند با سلیقه من همخوانی ندارد. البته جایزه‌های ادبی مانند من بوکر و نوبل برایم مهم است.

– جایزه‌های ادبی را نمی‌شناسم و نمی‌خواهم بشناسم، زیرا اصلا مهم نیستند!

-جایزه ادبی چی‌ هست؟!

–  در خرید کتاب‌هایم توجهی به جایزه‌های ادبی ندارم؛ فرقی هم ندارد ایرانی و خارجی.

– اصلا  مگر مهم‌اند؟!  اگر قرار باشد بین جایزه ادبی ایرانی و خارجی انتخاب کنم، جایزه ادبی ایرانی را انتخاب می‌کنم چون فکر می‌کنم به فضای ذهنی من نزدیک‌تر است.

– جایزه؟ جایزه ادبی؟ جایزه ادبی ایرانی داریم؟! فقط نوبل را می‌شناسم.

– جوایز ادبی ایرانی و خارجی را تقریبا می‌شناسم و سعی می‌کنم برگزیده‌های‌شان را بخوانم‌. اما در الویت انتخاب‌هایم نیستند، چون کتاب‌ خوندن کاملا سلیقه‌ای است. مسلما داوری این جوایز هم سلیقه‌ای است. احساس می‌کنم داوران نظرشان را تحمیل می‌کنند. خیلی از کتاب‌های خوب جایزه نبرده‌ اما خوب‌اند. بعضی‌ها هم جایزه برده‌اند اما به نظرم خوب نیستند.

 


iconادامه مطلب

سایر صفحات سایت

Copyright © 2013 _ Design by : MrJEY