شرق نوشت: «علیرضا زریندست» با بیش از پنج دهه حضور مستمر در بطن سینما و تلاشی مستمر در جهت ارتقای کیفی فیلمها با نبوغ و ابتکاراتی شخصی یکی از ستونهای فیلمبرداری سینمای ایران است.
او که در آستانه ۷۵سالگی هنوز انگیزه زیادی برای مهندسی و زیباییشناسی تصاویر اثری که برای کار برمیگزیند، دارد، همواره در هر اثر خود را ملزم میبیند در عین انجام کاری هماهنگ با ذهنیت کارگردان، با اتکا به ذوق و خلاقیتش چیزی به کیفیت محصول نهایی بیفزاید. درعینحال او یکی از سالمترین و بیحاشیهترین هنرمندان سینمای ایران است که در تمام این سالها با ورزش محبوبش، «تنیس»، تلاش کرده که جسم و روحش را آماده و روی فرم نگاه دارد تا همواره همان «ویولن خوشدست» باشد. پنج دهه حضور یعنی او از دوربینهای بزرگ و تجهیزات ساده و اولیه با نگاتیوهای سیاهوسفید شروع کرده و در گذر از تحولات تکنولوژی فیلمبرداری و تصویر تا امروز و دوربینهای ظریف دیجیتال توانسته است با ذکاوت خود را هماهنگ و آداپته کند. هرچند تکنولوژی فقط جنبه ابزار داشته و کیفیت نهایی اثر بیشتر مدیون خلاقیت فیلمبردار است ولی عدم انطباق با آن میتواند فرد را از گردونه خارج کند و بر تواناییهایش سایه بیندازد.
«زریندست» که در جوانی از تبریز به تهران میآید و گرفتار جادوی تصویر است، به عکاسی روی میآورد و بهواسطه برادر بزرگترش زندهیاد «محمد زریندست» (که تحصیلکرده سینما در آمریکا بود و کار فیلمسازی را از اوایل دهه ۴۰ شروع کرده بود) توانست خیلی زود بهعنوان عکاس، دستیار فیلمبردار و نهایتا فیلمبردار وارد سینمای حرفهای شود. در آن سالها تعداد انگشتشماری فیلمبردار فعال در سینما مشغول به کار بودند که بهدلیل نوپایی سینمای ایران بهجز موارد معدودی (مانند برخی آثار زندهیاد «خاچیکیان») فیلمبرداری بیشتر جنبه تصویریکردن داستان را داشت و به دلیل عدم تبحر اغلب کارگردانان به مسائل فنی غالبا فیلمبرداران تدوین فیلم را نیز انجام میدادند و یادگرفتن رموز کار از آنها بسیار سخت بود و «زریندست» توانست با علاقه و هوش بهتدریج و بهصورت «خودآموخته» به کار مسلط شود.
فیلمبرداری سه فیلم متوالی برادرش یعنی «شکوه قهرمان/ ۴۸»، «از یاد رفته/۴۹»، «فاتحین صحرا/۵۰» برایش شروع مناسبی به حساب میآمد. «امیر نادری» که چندسالی سودای سینما و تنهایی در تهران او را با «زریندست» همخانه و مأنوس کرده بود، پس از تجربه عکاسی در چند فیلم مانند «قیصر/۴۸» سودای ساخت فیلمی را داشت که با «خداحافظ رفیق/۵۰» و با تصاویر«زریندست» و بودجهای اندک محقق شد و شور و عشق سازندگانش آن را ماندگار کرد.
شروع فعالیت «زریندست» در سالهایی پایانی دهه ۴۰ و همزمانی آن با جریان ساخت فیلمهای متفاوت موج نو امکان حضور او را در فیلمهایی که جای کار بیشتری برای فیلمبردار داشته باشد، مهیا میکرد هرچند او مجبور بود برای پذیرفتهشدن در فضای حرفهای سینما و نیز گذران زندگی از فیلمهای تجاری نیز غافل نباشد. از فیلمهای تجاری او در دهه ۵۰ بهجز سهگانه «صمد» و «در امتداد شب/۵۶» به کارگردانی «پرویز صیاد» نکته خاصی به یاد نمانده است. اما از فیلمهای متفاوتتری که او در این دهه انجام داد، میتوان به «خواستگار/علی حاتمی/۵۱»، «سرایدار/خسرو هریتاش/۵۵»، «گزارش/عباس کیارستمی/۵۶» و «سایههای بلند باد/بهمن فرمانآرا/۵۷» و البته فیلم نیمهبلند «ساز دهنی/نادری/۵۲» و سریال ماندگار «داییجان ناپلئون/۵۵» اشاره کرد که در آنها قابلیتهای فیلمبرداری «زریندست» نمود بیشتری مییابد و اسم او را در کنار زندهیادان «نعمت حقیقی» و «مهرداد فخیمی» بهعنوان فیلمبردار آثار متفاوتتر دهه ۵۰ مطرح کرد.
او در سالهای پایانی دهه ۵۰ و رکود تولیدات سینمای ایران، دو فیلم برای برادرش در آمریکا فیلمبرداری میکند و در بازگشت با پیشنهاد «مسعود کیمیایی» (که درپی متفرقشدن گروه همیشگیاش و نیز «نعمت حقیقی») به فیلم «خط قرمز/۶۰» میپیوندد. «خط قرمز» که بیش از ۸۰ درصد آن در فضای داخلی میگذشت و فیلمبرداری و نورپردازی درخشان «زریندست» بهخوبی فضای ملتهب حاکم بر رابطه «امانی» و همسرش را به تصویر میکشید، با توقیف فیلم آنچنان دیده نشد. در دهه ۶۰ با کمکارشدن کارگردانان قدیمی و ورود فیلمسازان جدید، «زریندست» بهعنوان فیلمبرداری که حضورش کیفیت استانداردی را بهلحاظ فنی برای فیلم رقم میزند، مورد اقبال تهیهکنندگان قرار گرفت. او در این دهه با فیلمبرداری حدود ۲۰ فیلم یکی از پرکاران این حرفه است. «نقطهضعف/محمدرضا اعلامی/۶۲» و «بازجویی یک جنایت/محمدعلی سجادی/۶۲»و «طلسم/داریوش فرهنگ/۶۴» هرسه فیلم اول فیلمسازانشان در فضایی معمایی بودند که با مدد فیلمبرداری خوب «زریندست» تبدیل به یکی از بهترین ساختههای آنها شدند. و چهار تجربه متفاوت با «محسن مخملباف» فیلمساز نوجوی آن سالها («دستفروش/۶۵»، «عروسی خوبان/۶۷»، «بایسیکلران/۶۷» و «شبهای زایندهرود/۶۹») که خصوصا در «بایسیکلران» با تخته الوارهای ابداعیاش و نورپردازی خاص بهخوبی حس سرگشتگی مرد افغان دوچرخهسوار را در دورهای مکررش به تصویر میکشد. فیلمبرداری «کلوزآپ» فیلم متفاوت «کیارستمی» به شکلی ساده و گزارشگونه و فیلمهای «تصویر آخر/صباغزاده/۶۵» و«گزل/سجادی/۶۸» نیز در زمره کارهای خوب «زریندست» در این دهه به حساب میآیند.
در کارنامه حدود ۲۰ فیلم او در دهه ۷۰ نیز در کنار تعدادی فیلم تجاری آثاری مانند «خانه خلوت/ صباغزاده/۷۰»، «آبادانیها/عیاری/۷۱»، «پری/مهرجویی/۷۳»، «ضیافت/کیمیایی/۷۴»، «ساحره/میرباقری/۷۶»، «بلوغ/جوزانی/۷۷» و «چشمهایش/قریبیان/۷۸» دیده میشود که در هریک بدعتهای تصویری و ویژگیهای نورپردازی و فیلمبرداری «زریندست» در کنار فیلمسازانی کاربلد به نتایج ماندگاری رسیده است.
در دهه ۸۰ نیز با حدود ۲۰ فیلم همچنان به عنوان فیلمبرداری صاحب سبک پرکار است که از آن میان فیلم برجسته «حکم/۸۴» چهارمین همکاریاش با «کیمیایی» و فیلم مؤثر «فرزند خاک/۸۶» اولین فیلم از سهگانه متفاوت «باشهآهنگر» درخصوص جنگ بیشتر به چشم میآیند. در دهه ۹۰ «زریندست» گزیدهکارتر شد و حدود ۱۵ فیلم در کارنامه این دورهاش به چشم میخورد که از میان آنها دو فیلم خوشساخت «ملکه/۹۰» و «سرو زیر آب/۹۶» هر دو از ساختههای «باشهآهنگر» و فیلم قابلاعتنای «خون شد/ کیمیایی /۹۸» ازنظر کیفیت فیلمبرداری و زیباییشناسی تصویرها کماکان نشان از انگیزه و قابلیتهای «زریندست» و تلاشی که هنوز هم در جهت ارتقای سطح بصری و ساختاری فیلمهایی که میپذیرد، دارد. «زریندست» در اغلب دورههای جشنواره فجر کاندیدای دریافت جایزه بوده و برای فیلمهای «بایسیکلران»، «خانه خلوت»، «پری»، «فرزند خاک»، «ملکه» و «سرو زیر آب» جوایز مختلف داخلی و خارجی را به دست آورده است. نبوغ، سلامت نفس، دوری از حاشیهها، تمرکز بر کار و تلاش مداوم جهت ارتقای کیفیت کارش، رمز «زریندستی» اوست.