همراه با تاریخ؛ از ریشه ها تا جوانه ها
فرهنگ و سنت های ایرانی در گفتگو با علی بلوکباشی
در طول زمان در هر شرایطی آیینهای ایرانی را گرامی داشتهاند و نزدیکترین نمونهی آن به هنگام جنگ ایران و عراق بود که در زیر موشک باران در زیرزمینها سفرهی هفت سین پهن میکردند یا مراسم چهارشنبه سوری را برگزار میکردند. به نظر شما چرا مردم ما به حفظ این سنتها و گرامی داشت آنها تا این اندازه اصرار دارند؟ در طول زمان در هر شرایطی آیینهای ایرانی را گرامی داشتهاند و نزدیکترین نمونهی آن به هنگام جنگ ایران و عراق بود که در زیر موشک باران در زیرزمینها سفرهی هفت سین پهن میکردند یا مراسم چهارشنبه سوری را برگزار میکردند. به نظر شما چرا مردم ما به حفظ این سنتها و گرامی داشت آنها تا این اندازه اصرار دارند؟
مردم ايران در طول زمان در هر شرايطي آيينهاي ايراني را گرامي داشتهاند و نزديکترين نمونهي آن شايد، هنگام جنگ ايران و عراق بود که در زير موشک باران در زيرزمينها سفرهي هفت سين پهن ميکردند يا مراسم چهارشنبه سوري را برگزار ميکردند. به نظر شما چرا مردم ما به حفظ اين سنتها و گراميداشت آنها تا اين اندازه اصرار دارند؟
آئينهاي سنتي پارهاي از فرهنگ مردم جامعهي ماست. مردم ما در فرايند زندگي اجتماعي پيوسته با اين سنتهاي نهادينه شده دمخور و همراه بودهاند و بعدي از ابعاد شخصيت فرهنگي ما را همين سنتها و آئينها ساختهاند.
مناسک و آئينهاي سنتي ديرپاي فرهنگي، از جمله جشن نوروز و ارکان وابسته به آن، مانند چهارشنبه سوري و سيزده فروردين يا «سيزده به در» در ساختار بنياني فرهنگ مردم جامعههايي که در حوزهي جغرافياي جهان فرهنگي ايران زندگي ميکنند، نقش پر اهميت و چشمگيري در هويت بخشي ملي و وحدت و همبستگي ميان مردم اين سرزمينها داشتهاند. پس جاي شگفتي نيست که مردم ايران و مردم سرزمينهاي ديگري که در آئينهاي نوروزي با ايرانيان سهيم هستند براي حفظ هويت فرهنگي و نشان دادن هستي ريشهدار و مقاوم خود در سخت ترين شرايط و رويدادهاي تاريخي، و جنگ و يورشهاي بيگانگان به سرزمينشان در برگزاري و به نمايش گذاشتن مراسم آئيني چهارشنبه سوري و نوروز که از رفتارهاي فرهنگي و تجربه زيستهي نياکاني آنهاست، اصرار ورزند.
در طول تاريخ بارها شاهد بوده ايم در بسياري از موارد و زمانها مخالفتهاي سياسي با اين آيينها، نيز نتوانسته است اين آيينها را کم رنگ کند، آيا اين نشانه ي مقاومت فرهنگي است؟
بله، يکي از نشانههاي مقاومت تودهي مردم در برابر نگرشهاي سياسي و تعصبات مذهبي مخالفان با نوع تفکر و باورها و سبک و شيوهي زنگي عرفي شان، بهرهگيري از فرهنگ و سنتهاي آئيني و برپايي و نمايش آنها در گسترهي فضاهاي خانوادگي و اجتماعي به نشانهي ايستادگي در برابر آنهاست. مردم اعتراضات و ناخرسنديهاي خود را براي بي اثر کردن فشارهاي سياسي و حرکتهاي سنت ستيز اقتدارگران جزم انديش که ميکوشند فرهنگ و باورها و سبک سير وسلوک عرفي آنها را تغيير دهند از طريق سنتهايشان در رفتارهاي فرهنگي جمعي نشان ميدهند.
مخالفتهاي ديني و سياسي با جشنها و آئينهاي ايراني در تاريخ ما پيشينهاي دراز دارد و همان طور که اشاره کرديد مقاومتهاي فرهنگي مردم نگذاشته است تا مخالفتهاي سياسي و ديني بر پيکرهي اين آئينها آسيبي وارد کند و از رنگ و صبغهي آنها بکاهد. يک نمونهي تاريخي از نوع مخالفتهاي ديني نوروزستيزانه در ايران را در اينجا ذکر ميکنم:
يکي از مخالفان سرسخت آئينهاي ايراني در قرن پنجم هجري قمري امام محمد غزالي، دانشمند و فقيه دورهي سلجوقي بود. او ايرانيان مسلمان را از برپاداشتن آئينهاي سده و نوروز قوياً نهي ميکرد و فروش اسباب مربوط به نوروز را در بازارها از«منکرات بازارها» و از دستاويزهاي ايرانيان نامسلمان در تبليغ دين گبران ميدانست. او خريد و فروش اين چيزها را جايز نميشمرد و مردم را از فراهم کردن آنها براي جشن نوروزي و سده منع ميکرد و اصرار ميورزيد که «نوروز بايد مندرس شود و کسي هم نام آن را نبرد». اما دشمنيها و ستيزه جوييهاي او و امثال او با فرهنگ سنتي مردم و تلاش آنها دربراندازي نوروز و آئينهاي آن همچنان که ميدانيم راه به جايي نبرد و آيينهاي نوروزي از گذر هزارتوي پرفراز و فرود تاريخ همچنان با جوهرهي فرهنگي استوار خود در ايران و حوزههاي جغرافياي فرهنگي نوروز پايا و مانا بازماند.
اين را هم بيفزايم که مردم ما با خرد جمعي خود در طول قرنها تاريخ پرنشيب و فراز دريافتهاند که مقاومت در برابر نيروهاي مخالف تهاجمي دروني و بيروني با تکيه بر نيروي حياتي پايدار و خلاق فرهنگ و سنتهاي کارآمد فرهنگي ميسور ميتواند باشد. افزون برآن ارزش و اعتبار پيوند جشن نوروز و آئينهاي نوروزي با طبيعت و نوشدگي سال در فصل بهار و تکرار آن با نظمي خاص در گردش دور کيهاني به طور جاودانه، همچنين درآميختگي اين آئينها با باورهاي عرفي و مذهبي به پايايي و ماندگاري اين جشن و کم رنگ نشدن آن انجاميده است.
عوامل ديگري هم در ماندگارياي نوع جشنهاي آئيني مؤثر بودهاند که از جملهي اين عوانل ميتوان به ويژگيهاي جشن نوروزي اشاره کرد: شادي آفريني و نشاط آوري جشن؛ کارکردهاي حيات بخش و زندگي ساز آن در تحکيم بنيان خانواده و روابط خانوادگي و گردآوردن تمامي اعضاي خانواده هرساله در آستانهي تحويل سال به دورهم بر سر يک سفره، يعني سفرهي هفت سين؛ تجديد ميثاق دوستي و مودّت با خويشان و آشنايان از طريق ديد و بازديدها و رد و بدل هدايا ميان يکديگر؛ و در چشمانداز جهاني، ويژگي پيام صلح و دوستي آئينهاي نوروزي براي همهي مردم جهان از هر گروه قومي و زباني.
آيا آيينهاي باستاني ما مثل نوروز يا آيينهاي وابسته به آن در طول تاريخ تغيير شکل داده اند؟
بديهي است که سنتها نيز مانند هرعنصر ديگر فرهنگي در انتقال ميان نسلها از تغيير و تحول در طول تاريخ زندگي اجتماعات مصون نخواهند بود. برخي از سنتها و آئينهاي ما در شکل و يا در محتوا تغيير کردهاند و برخي از آنها هم که ثابت مانده اند، معمولاً کارکرد اصلي اوليه ي خود را از دست داده و کارکردي مناسب با اوضاع و احوال زمان يافتهاند. در مورد آيينهاي نوروزي هرچند شماري از آنها هنوز شکل اوليهي خود را کم و بيش حفظ کردهاند، ليکن کارکرد کهن پيشين خود را در جامعهي صنعتي متحول و پيشرفتهي امروزي از دست دادهاند و آن کارآمدي و عملکرد اوليهاي را که در دوران گذشته در زندگي و معيشت مردم داشتند، در اين روزگار ندارند. امروزه پارهاي از آئينهاي نوروزي هرچند تا حدودي جلوهي نمايشي يافتهاند و وليکن با کارکردهاي تازهاي در جامعه عمل ميکنند و برپايي آنها براي درحفظ هويت فرهنگي و نشان دادن وفاداري به سنتهاي کهن نياکاني ضروري مينمايد.
براي آشنايي با نقش و کارکردي که برپايي آئينهاي نوروزي در اين زمان ميتواند داشته باشد به موارد زير اشاره ميکنم: هويت سازي فرهنگي و اعتباربخشي به هستي فرهنگي خود و دوريگزيني از احساس «از خودبيگانه شدن»؛ نزديک ساختن افراد قشرها و طبقات و اقوام و گروههاي زباني و ديني مختلف به يکديگر و ايجاد وحدت ميان آنها؛ نوگرايي و نوسازي انديشه و کردار در آستانهي نوشدگي سال؛ استوار کردن پيوندهاي فرهنگي و تقويت همبستگي و صلح و دوستي ميان مردم سرزمينهاي آبشخور فرهنگ ايراني.
بنابر اين با در نظر گرفتن ويژگي جمعگراي جشن نوروز و شادي آفريني و وفاق آوري و نقش و کارکرد هويت بخشي ملي آن، ميتوان آئينهاي نوروزي را با همين آداب نمايشي به مثابه يادگار و ميراث فرهنگي گذشتگان حفظ و باز توليد نمود و آن را با شکوه و جلال برگزار نمود. از اين راه شايد بتوان هم گسست فرهنگي ميان نسل امروزي با نسلهاي گذشته را از ميان برداشت و هم رشتهي پيوند با اصل و ريشهي فرهنگي را استوار کرد و به آن استمرار بخشيد.
اعتبار بخشيدن به اين سنّتهاي صيقل خورده ي گذشته و بازسازي و بازنمايي کنشها و آئينهاي نوروزي که پارهاي از حافظهي تاريخي مردم ما را شکل ميدهند، ميتواند نقش و ارزش بالايي در بقا و سربلندي ما در جامعهي جهاني کنوني داشته باشند.
در جريان حملهي اقوام مختلف به ايران مهاجمان مدتها کوشيدند فرهنگ خود را بر فرهنگ ما غالب کنند و آيينهاي ايراني را از بين ببرند چرا موفق نشدند.
راز و رمز عدم توفيق اقوام مهاجم در غلبه بر فرهنگ و زبان ما و ناتواني آنها در تغيير آن و يا از ميان بردن آئينهاي ايراني به جوهره و اسطقس ويژهي فرهنگ ايران بستگي دارد که تداوم و پايداري يکي از ويژگيها و وجوه بنياني اين فرهنگ است. هر يک از اقوام بيگانه، از يوناني و عرب سامي گرفته تا ترک و تاتار و مغول که به ايران حمله کردند، هريک توانست سرزمين ايران را بگيرد و اشغال کند، وليکن نتوانست بر زبان و فرهنگ و آئينهاي ايراني سيطره جويد و آن را درهم بپاشد. در حملهي اقوام سامي عرب به اين سرزمين نيز ايرانيان به دين وحداني اسلام گرويدند و ديانت اسلامي را پذيرفتند و فرهنگ خود را با عناصر فرهنگي دين نوين غنا بخشيدند، وليکن فرهنگ و زبان و بسياري از سنتهاي آئيني کهن خود از جمله آئينهاي نوروزي را در پوشش ديانت اسلامي حفظ کردند و حتي با فرهنگ و هنر زنده و پوياي ايراني جلوهاي شکوفا به تمدن اسلامي در جهان بخشيدند. نهادينه شدن آئينهاي نوروزي در زندگي مردم و درآميختگي اين آئينها با فرهنگ ديني و مذهبي و جاذبه و ارزش عناصر بافتاري آنها چندان پرتوان و نيرومند بوده است که بتواند همچون کوهي استوار در برابر تهاجم اقوام گوناگون ايستادگي کند و راه نفوذ بر فرهنگ بيگانه را ببندد.
در کشورهايي که با ايران فرهنگ مشترک دارند مثل تاجيکستان يا افغانستان آيينهاي نوروزي و مراسمي از اين دست باشکوه تر برگزار ميشود. آيا شما با اين نظر موافقيد و اگر هست چرا؟
نوروز با جان و روح مردم نوروزباوراي که در گسترهي وسيعي ازسرزمين هند تا اناتولي و از شمال آسياي مرکزي و سرزمينهاي وراي قفقاز تا جنوب خليج فارس و درياي عمان به سر ميبرند، آميخته بوده است. از اين رو هر يک از ملتهايي که در حوزهي فرهنگ نوروزي يا «جهان ايراني» زندگي ميکنند، از جمله تاجيکستان و افغانستان نوروز را به سبک و رسوم و آداب فرهنگ رايج در سرزمين خود برگزار ميکنند و در برخي از اين سرزمينها، به ويژه در تاجيکستان شاهد شکوه بيشتري در برپايي آئينهاي نوروزي هستيم. اگر شکوه و جلال فراواني در مراسم نوروزي مردم تاجيکستان ميبينيم به جهت همراهي و هم انديشگي حکمرانان با مردمشان و حمايت از آنها در برگزاري هر چه با شکوهتر اين جشن به نشانهي حرکتي ارزشي در بيان هويت فرهنگي و همبستگي ملي است.
در هر يک از اين سرزمينهاي حوزهي فرهنگ نوروزي حکمرانان و اقتدارگرايان جزم انديشي بودند که با اين گونه سنتها و آئينهاي عرفي مردم، به ويژه آئينهاي نوروزي مخالفت ميورزيدند، چون آنها را در تقابل با ايدئولوژي سياسي يا ديني- مذهبي ميانگاشتند. از اين رو مردم با روي آوردن به اين آئينها و شکوه و جلال بخشيدن به برپايي جشنهاي نوروزي به نوعي مخالفت خود را با آنها باز تاب ميدادند. نظري بيندازيم به رويکرد فرهنگي دو گانه حکمرانان و مردم ايران در همين سالهاي اخير به اين جشنها. از سويي، کارگزاران حکومتي در نفي آئينهاي نوروزي، به ويژه چهارشنبه سوري و نمايش آتش بازي در آن شب که پارهاي جدانشدني از فرهنگ نوروزي است اصرار ميورزند و نميخواهند با مردم و جوانان در ابراز شادمانگي در اين شب همدلي و همگامي نشان دهند. از سوي ديگر، مردم با رفتارجمعي خود در برپايي هرچه فراگير تر و باشکوهتر چهارشنبهسوري و آتشبازي در شب در فضاهاي شهري علاقه ي خودبه حفظ سنت ايشان را بازتاب ميدهند. اين دوگانگي درنگرش به فرهنگ سنتي جشنهاي ايراني و برداشتهاي متفاوت حکومتگران و مردم از جشن، هرساله تقابلي ميان مسئولان حکومت و مردم پديد آورده و مانع برگزاري آزادانهي اين جشن شاديافزا در جامعه ميشوند و نوعي تقابل ميان مردم و دولت پديد ميآورند.
نمونهي ديگر اين دوگانگي بين حکومت و مردم در کشورهاي آسياي مرکزي و قفقاز پيش از استقلال آنها وجود داشت. رژيم شوروي سوسياليستي براي از ميان بردن آئينهاي سنتي- عرفي مردم اين سرزمينها مانع برگزاري جشنهاي نوروز ميشد، هرچند مردم اين سرزمينها پنهاني آن را جشن ميگرفتند و داستانها دربارهي آن مينوشتند و شعر در وصفش ميسرودند و به گفتهي سفير جمهوري آذربايجان «مردم نوروز را نگاه داشته بودند و نوروز هم مردم را نگاه داشته بود». اکنون که اين کشورها استقلال يافتهاند، شاهد همدلي و همکاري حکومتهايشان با مردم هستيم و همه باهم ميکوشند تا جشن نوروز را هر ساله باشکوهتر از پيش برگزار کنند.
آيا آن چه ما امروز به عنوان جشن نوروز يا آيين چهارشنبهسوري برگزار ميکنيم با ارزشهاي اصيل آن برابري ميکند؟ يا شکل تحليل رفته ي آنهاست.
در پاسخ اين پرسش بايد اين واقعيت را در نظر گرفت که رفتارهاي فرهنگي و اجتماعي بنابر اقتضاي زمان و نوع معيشت مردم همان طور که قبلاً هم گفتم در هر دورهي تاريخي در شکل يا محتوي و مفهوم و کارکرد تغيير و تحول و ارزش و اعتباري خاص مييابند. از اين رو نميتوان از خالص و اصيل بودن سنتها و آئينهاي امروزي و سنجش ارزش و اصالت آنها با گذشته سخن گفت. معنا و مفهوم و ارزش هر رفتار آئيني و سنتي را بايد در بستر فرهنگي آن دورهاي که در آن به کار ميرود ارزيابي کرد و سنجيد. بنابراين، ميتوان گفت بسياري از رفتارهاي آئيني نوروز که زمينهي اسطورهاي يا تاريخي داشتهاند، در فرايند حيات اجتماعي مردم تحولاتي به لحاظ شکلي و مفهومي يافته اند. شماري از آئينها نيز با حفظ شکل و مفهوم و نقش و کارکرد کهن خود همچنان در الگوهاي رفتاري مردم جامعه نهادينه شده و در مجموعهي هنجارهاي فرهنگي بازماندهاند و امروزه در زمرهي ارزشهاي ميراث فرهنگي جمعي مردم به شمار ميآيند.
در روزگارکنوني به طورکلي ميتوان چهار مجموعه از آئينهاي نوروزي بازمانده از دوران کهن را در رفتارهاي مردم مشاهده کرد. يکي آئينهاي تداوم يافته با شکل و معناي کهن باستاني، مانند مراسم يادآوري مردگان در آخر سال کهنه پيش از آمدن سال نو، رسم گستردن خوان نوروزي و پيام تندرستي و شادي آوردن شخصي خوش قدم و خوش زبان در آغاز سال نو براي اعضاي خانواده و طلب برکت و روزي فراخ کردن براي آنها؛ دوم آئينهاي کهن منسوخ شده، از جمله نمايش کوسه برنشين يا ميرنوروزي؛ سوم سنتهاي آئيني تغيير شکل يافته، مانند رسم راه افتادن دستههاي «آتش افروز» و غول بياباني در روزهاي پاياني سال کهنه که در اين روزگار جايشان را به حاجي فيروز و مانند آن دادهاند؛ و چهارم آئينهايي که شکل کهن آنها باز مانده، وليکن مفهوم و معناي نمادين گذشتهي خود را ازدست دادهاند و به صورت رفتاري نمايشي بي معنا درآمدهاند، مانند آتش افروختن در شب آخر سال يا شب چهارشنبهسوري، سبزه روياندن نوروزي در روزهاي آخر سال، چينش هفت عنصر خوردني روي خوان نوروزي؛ و پلشتزدايي به مفهوم دفع اهريمن و ارواح زيانکار از فضاي زيست و اسباب و اشياء و ظروف خانه که رنگ و غبار کهنگي گرفتهاند.
به نظر شما با تغير شرايط فرهنگي جهان و غلبه تکنولوژي و سيطرهي اينترنت اين آيينها باقي خواهد ماند.
بخش بزرگي از سنتهاي کهن ايراني بنابر جوهرهي عناصر فرهنگي شکلدهندهي آنها آمادگي و قابليت آن را دارند که با فرهنگ مدرنِ سيطره جو و تکنولوژي و اينترنت کنار بيايند و با آن همزيستي داشته باشند. اينگونه سنتها و آئينها با بازسازي خود و سازگاري و هماهنگي با فرهنگ نوين ميتوانند از جادوي فريبندهي مدرنيته افسونزدايي کنند و برجاي بماند. آئينهاي نوروزي از جملهي سنتهايي هستند که با روز پيش آمده و همچنان در کنار مدرنيته به حيات خود ادامه دادهاند و حتي توانستهاند در جامعهي جهاني نيز هويتي پذيرفتني از خود به نمايش بگذارند. از اين رو تصور نميکنم تکنولوژي مدرن و اينترنت خطر و مانعي براي بقا و استمرار اين چنين آئينهايي باشند و بتوانند آنها را از صحنهي روزگار بيرون برانند.
آئينهاي نوروزي از آن دسته آداب و باورهايي نيستند که بتوان با زدن انگ کهنهگي و عقبماندگي و خرافي به آن، اين پديده را از صحنهي زندگي بيرون راند. اين سنت فرهنگي با نيروي زايا و باز توليدي خود مقتدرانه راه درازي را در تونل تاريخ زمان پيموده و موانع بسياري را از سر راه خود برداشته و همراه تحولات اجتماعي و فرهنگي و سياسي جهاني تا روزگار کنوني پيش آمده و در ۱۳ کشور جهان در زمان سلطهي مدرنيته و اينترنت به حياتش ادامه داده است. همه شاهديم که چگونه مردم اين کشورها هرساله در آستانهي سال نو و آغاز بهار با شوق و شور به استقبال نوروز ميروند و درگراميداشت اين سنت فرهنگي جشن شادي برپا ميکنند. يونسکو نيز با توجه به اهميت و ارزش فرهنگ نوروز و جشنهاي نوروزي در اين سرزمينها، آن را از ميراث ارزشمند فرهنگ معنوي اين جوامع شناخته و به ثبت جهاني رسانده است.