سعید میرازیی، هنرمند نقاشی که مدتی است آثارش را در خیابانهای تهران به نمایش میگذارد و نام این پروژهاش را «خیابان_نمایشگاه» گذاشته است. او علت این کار را گسترده شدن دایره مخاطبان خود و همچنین اعتراض به فضای انحصاری هنر و یک چالش شخصی برای قربانی کردن آثارش عنوان کرده است.
او آثارش را روی دیوارهای شهر میچسباند و سپس در صفحه شخصی خود در اینستاگرم به مخاطبانش توصیه میکند که پیش از آنکه تخریب شوند فرصت برای دیدن هست. او بر این باور است از آنجا که روح و جسم میلیونها انسان هر روز تخریب میشوند و نقاشیهای او نیز از این قاعده مستثنی نیستند، چرخه ساختن، تخریب و ساختن را تنها راه چارهاش میداند و با این نگاه همچنان کار خود را ادامه میدهد.
میرازیی در استیتمنت پروژهاش مینویسد «یا آثارم باید در آتلیه خاک میخوردند و نابود میشدند یا در خیابان؛ انتخاب من خیابان بود، چون نقاشی برای آنان بود. برای همین تصمیم گرفتم تا مدتی هر پنجشنبه یک نقاشی را به صورت دائم به یکی از دیوارهای شهر بچسبانم… تا پیش از آنکه تخریب شوند، فرصت است برای دیدنشان … .»
میرزایی در گفتوگویی با ایسنا درباره علت این کار خود، توضیح میدهد: به طور کلی فکر میکنم وقتی هنرمندی آثارش را در گالری به نمایش میگذارد، عموما افرادی آثار را میبینند که از دوستان و آشنایان هنرمند هستند یا از طریق واسطههای آن هنرمند را میشناسند؛ در واقع دایره مخاطبان نمایشگاه محدود است و به عنوان مثال همانند سینما نیست که مخاطبان گستردهتری داشته باشد. اما در خیابان_نمایشگاه ما با طیف گستردهتری از انسان ها سر و کار داریم که امکان مواجه با یک نقاشی در گالری را ندارند یا به عبارتی طیف مخاطب فقط طبقه متوسط شهرنشین نیست، بلکه از کارمندی که به اداره میرود تا یک کارتنخواب یا کودکان کار را نیز در بر میگیرد.
او با بیان اینکه «در این میان به شخصه دوست دارم طیف گستردهتری از انسانها آثارم را ببینند»، ادامه میدهد: از سوی دیگر گالریها نیز تمایلی به نمایش آثار من نداشتند، چراکه فروش آنها تضمینشده نبودند و یا در مقوله هنری که آنها تعریف می کنند نبود. مافیای هنر در حوزه گالریها و برگزاریهای نمایشگاههای هنری موضوع گستردهتری است که در نوع خودش باعث میشود بسیاری از هنرمندان راه به گالریها نداشته باشند و به همین خاطر سرخورده شوند و خود را کنار بکشند یا بپذیرند که قالب بازار را بپذیرند. این روند به همین نحو ادامه پیدا میکند؛ تا جایی که که به اختگی هنر معاصرمان میرسیم که هیچ کارکردی جز تزیین دیوار خانه بورژواها ندارد. پیکاسو میگوید هنر برای تزیین دیوار خانه بورژوا نیست.
این هنرمند همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا میخواهد با نمایش آثار خود در خیابانهای به سمت هنرهای خیابانی و مردمی پیش برود، میگوید: درست است که هنر گرافیتی نیز مردمی است و در خیابانها به نمایش گذاشته میشود، اما یکی از مشخصات اصلی گرافیتی تکثیرپذیری آن است. هنرمند گرافیتی طرحی دارد که ممکن است آن روی چندین دیوار به نمایش میگذارد. این در حالی است که آثاری که من روی دیوارها به نمایش میگذارم، یک نقاشی و در واقع کار تَک است و با از بین رفتنش نسخه دومی ندارد.
او اضافه میکند: بسیاری از من خواستند که نسخه کپی کارها یا کارهایی که حداقل برای خودم کم ارزشتر هستند را به خیابان ببرم، اما مسئله این بود که من مدتها با خودم جنگیدم تا اصل کارها را برای ایدهای که در سر دارم قربانی کنم و دلم نمیخواست تاریخ این قضاوت را درباره من بکند که کارهای ضعیفش را برای مردم به خیابان آورد.
میرزایی همچنین درباره چالش های این پروژه میگوید: انتخاب نقاشی که این هفته به قربانگاه خواهد رفت از بین نقاشیهایم اولین چالش من است. بعد از پیدا کردن دیوار مناسب و مساله تخریب و موضوعی که اخیرا با آن برخورد کردهام این است که بعضی علاقه دارند کار بر دیوار خانه خودشان باشد تا از آن لذت ببرند؛ به همین خاطر در اتیکتی که کنار نقاشی میچسبانم یک جمله اضافه کردهام که «این اثر تحت مالکیت عمومی قرار دارد.»
میرزایی یادآور میشود: هدف من صرفا به نمایش گذاشتن نقاشی در خیابانها نیست؛ بلکه یک پروژه است که از خلق اثر تا تخریب شد و مسائل پیشبینی نشده آن را در برمیگیرد. در واقع تخریب شدن کار نیز بخشی از این ایده است. طبیعتا تخریب شدن آثارم به هر نحوی ناراحتکننده است، اما وقتی اثری را به خیابان میبرم، به از بین رفتن آن چه توسط انسانها و چه باد و باران نیز فکر میکنم؛ اگرچه که تاکنون تمام تخریبها انسانی بودهاند.